آویزان به سنت و گریزان از مدرنیته، اکبر کرمی - Gooya News

یکم. سنت همیشه ادامه‌ی عصبیت قومی است.
ورژن‌ها‌ی گونه‌گونه‌ای از انگاره‌ی «عصبیت قومی» ابن‌خلدون پیش‌گذاشته شده است؛ فشرده انگاره آن است که بدویت و زنده‌گی قبیلگه‌گی به جهاتی از مدنیت، یک‌جا‌نشینی و شهرنشینی عصبی‌تر، سلح‌شورتر، پرزورتر و در برانداختن یا برساختن حکومت‌ها و دولت‌ها (دست‌کم در اشکال ابتدایی آن) اصیل‌تر است.
ابن‌خلدون که به باور بسیاری از مورخین اندیشه در غرب، بزرگ‌ترین فیلسوف قرون میانه بود، حدود هفت سده پیش به‌گونه‌ای پدیدارشناسانه (پیش از ظهور پدیدارشناسی) توضیح می‌دهد که چه‌گونه این «عصبیت» موتور محرک اقوام بدوی و قبایل ابتدایی است و می‌تواند آنان را به شورش بر نظام مستقر که به جهت گسترش تجملات، محافظه‌کاری، رفاه و... فرتوت و شکننده شده است، بکشد؛ و در نتیجه یک قبیله (که هنوز از عصبیت قومی، خشم، شجاعت، مناعت، سخت‌گوشی و خودپایی بهره‌ی بیش‌تری دارد) را جای‌گزین قبیله‌ی پیشین (که به جهت شهرنشینی همه‌ی آن ویژه‌گی‌ها‌ی نیکو را با ویژه‌گی‌ها‌ی وارونه هم‌چون دوستی، ترس، جبن، محافظه‌کاری، وابسته‌گی جای‌گزین کرده است) کند. (چنین دریافتی تا چه حد برآمد واقعیت شگفت استیلای اسلام و مسلمانان بیابان‌گرد بر دو تمدن بزرگ و شناخته شده‌ی زمانه یعنی ایران و روم بود، چندان مورد توجه من نیست؛ اگرچه بسیار دور از ذهن است که صاحب انگاره‌ی عصبیت قومی برای توضیح آن رخ‌دادها انگاره‌ای را دیگر پیش‌بگذارد.)

منبع خبر: گویا

اخبار مرتبط: آویزان به سنت و گریزان از مدرنیته، اکبر کرمی - Gooya News