تحقیر محمدرضا پهلوی توسط نماینده سرویس اطلاعاتی انگلستان ؛ تصورنکن شاه هستی پدرت یک دزد بود!

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، گزینش محمدرضا پهلوی به عنوان جانشین پدرش از سوی دولت انگلستان و با موافقت دولت روسیه از مدخل‌های پژوهش در باب وقایع شهریورماه ۱۳۲۰ ایران به شمار می‌رود. در مقال پی آمده، این رویداد و پاره‌ای از عقب‌نشینی‌های تاکتیکی و موقت پهلوی دوم از کارکرد‌های پهلوی اول، مورد خوانش و ارزیابی قرار گرفته است. امید آنکه تاریخ‌پژوهان ایران معاصر و عموم علاقه‌مندان را مفید و مقبول آید.

عقب‌نشینی‌های موقت پهلوی دوم از کارکرد‌های پهلوی اول
پس از کناره‌گیری اجباری رضاخان از سلطنت، محمدرضا پهلوی در ۲۶ شهریور ۱۳۲۰، با ادای سوگند به قرآن در مجلس، بر تخت سلطنت نشست. محمدرضا پهلوی که زیر سایه پدر منفور خود در تمام محافل شخصیتی نامطلوب محسوب می‌شد و محبوبیتی نداشت، در آغازین روز سلطنتش اعلام کرد: «مایلم به همه مردم ایران اعلام کنم که من یک پادشاه کاملاً قانونی و مشروطه خواهم بود. تصمیم قطعی من، رعایت کامل قانون اساسی است.

بیشتربخوانید

  • اشغال ایران و خلع رضاخان از سلطنت / ماجرای حضور۲۰ هزار سرباز برهنه در خیابان‌ها و فرار مردم چه بود؟ + تصاویر

اگر در گذشته به مردم، کلاً یا جزئاً از هر ناحیه‌ای اجحافی صورت گرفته باشد تا آنجا که ممکن است جبران خواهد شد.» او همچنین پس از ادای سوگند، در سخنان خود خطاب به نمایندگان مجلس، حمایت از حقوق فردی، برنامه گسترده اصلاحات و همکاری نزدیک با کشور‌هایی که دارای اشتراک منافع با ایران هستند را وعده داد. به همین واسطه هم چندی پس از آن، نمایندگان سیاسی انگلیس و شوروی در تهران اعلام کردند: از سوی دولت‌های متبوع خود دستور گرفته‌اند که شاه جدید را به رسمیت بشناسند، مشروط به اینکه شاه جدید، رفتارش در آینده خوب باشد!... چه اینکه همگان، به بی‌کفایتی و ضعف محمدرضا پهلوی واقف بودند. حتی در خصوص همین مسئله، وزیر مختار امریکا در ۱۲ سپتامبر در تلگرام شماره ۱۴۸، به وزارت خارجه می‌نویسد: «به عقیده من، با در نظر گرفتن این واقعیت که ولیعهد به طور کلی بی‌کفایت، ضعیف و طرفدار آلمان است، بریتانیا می‌تواند او را در مجموع موقتاً برای جلوگیری از عواقب ناشی از تغییر بسیار عمیق در دولت یا به عنوان عروسک خیمه شب بازی و در کنار مشاوران صالح و کارآمد، بپذیرد.» او همچنین اطلاع می‌دهد که وزیرمختار انگلیس معتقد است: «دولت وی، ولیعهد را اگر انتخاب آزاد مردم ایران بود، به عنوان شاه می‌پذیرد.» شاه جدید با آنکه در ابتدا وعده آزادی و جبران خطا‌های پدرش را داده بود، پس از به قدرت رسیدن، هر روز آزادی‌ها را محدودتر و شرایط برای زندگی مردم، سخت‌تر کرد! به نحوی که بعد از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، او نیز همچون پدر و حتی بدتر از او، با مردم رفتار کرد! البته لوییس دریفوس وزیر مختار امریکا، پیش‌تر در گزارش‌های خود اشاره کرده بود: بلافاصله پس از خروج رضاشاه، انگلیس در نظر دارد دیکتاتوری نظامی دیگری را در ایران برقرار کند!

پسربچه‌ای لوس شاه می‌شود!
حال سؤال این است که با توجه به عدم محبوبیت این خاندان در میان ملت ایران، چنین ولیعهدی چطور اجازه یافت تا جانشین پدرش شود و ۳۷ سال سلطنت کند؟ اسناد و مدارک نشان می‌دهد که با توجه به عدم محبوبیت پهلوی‌ها، انگلیسی‌ها تمایل بسیاری به بازگرداندن خاندان قاجار داشتند! هرچند که این خاندان را خود در سال ۱۹۲۵ به نفع رضاخان کنار زده بودند! لذا دولت انگلستان با محمدحسن میرزا، آخرین ولیعهد قاجار، در لندن تماس برقرار می‌کند. او که در کمال صحت و سلامت به سر می‌برده، یک روز صبح برای پیاده‌روی روزانه در پارک، از خانه‌اش خارج می‌شود و دیگر بازنمی‌گردد! کمی بعد جسدش در خیابان پیدا و گفته می‌شود که سکته قلبی کرده است! مرگ محمدحسن میرزا، یادآور مرگ برادرش احمدشاه بود که در ۳۲ سالگی در سال ۱۹۳۰ در پاریس و همزمان با شورش بزرگ عشایر جنوب بر ضد رضاشاه کشته شد! این دومین باری بود که با حذف ناگهانی یک مدعی تاج و تخت ایران از خاندان قاجار، فشار از روی پهلوی برداشته می‌شد! با مرگ ناگهانی محمدحسن میرزا، قاجار‌ها پسرش حمیدمیرزا را کاندید کردند. اما حمیدمیرزا که از بچگی در انگلستان بزرگ شده بود، اصلاً زبان فارسی نمی‌دانست! لذا وقتی نماینده سرویس اطلاعاتی انگلستان با حمید میرزا صحبت می‌کند، به کلی از او مأیوس می‌شود! شاهزاده فریدون میرزا پسر احمدشاه نیز از دیگر مدعیان سلطنت خاندان قاجار بود. اسناد و مدارک نشان می‌دهد که دولت امریکا، جلوی مخابره تلگرام او را می‌گیرد و مانع از ارتباط فریدون در سوئیس با بستگان و طرفدارانش، در ایالات متحده می‌شود! گزینه دیگری که انگلیسی‌ها بعد از برکناری رضاخان از سلطنت، قصد روی کار آوردنش را داشتند. محمدعلی فروغی بود، اما او این پیشنهاد را نپذیرفت! البته این فروغی بود که به انگلیسی‌ها، پیشنهاد داد ولیعهد رضاخان را به سلطنت بگمارند.

از سوی دیگر روس‌ها از مدت‌ها قبل به محمد ساعد مراغه‌ای سفیر ایران در مسکو گفته بودند: «ما رضاشاه را از ایران بیرون می‌کنیم و بعد از آن، تو می‌توانی رئیس‌جمهور ایران بشوی!...»، اما او که از رجال استخوان‌دار و قدیمی بود، با دوراندیشی‌اش این پیشنهاد را نمی‌پذیرد! سر ریدر ویلیام بولارد وزیرمختار انگلیس در ایران و همتای روسی‌اش که در ارتباط با مسئله جانشینی شاه مستعفی با محمدعلی فروغی نخست‌وزیر ایران کاملاً در تماس بودند، نهایتاً متقاعد می‌شوند که محمدرضاپهلوی را جانشین پدر کنند! از آن پس رابط محمدرضا با نمایندگان سرویس اطلاعاتی انگلستان نیز حسین فردوست تعیین می‌شود. همانطور که اشاره شد، پذیرش محمدرضاپهلوی از سر ناچاری و نبود جانشینی دیگر صورت گرفت؛ لذا نگاه انگلیسی‌ها در ابتدا به نامزد جدید احراز سلطنت، چندان خوب نبود! طوری که دیلی هرالد همان دوران درباره او می‌نویسد: «او از پسربچه‌ای لوس، به جوانی شرور، متکبر، یک‌دنده، سنگدل و حریص تبدیل شده است! مجلس ایران مسلماً او را به پادشاهی قبول نخواهد کرد و نه ما و نه روس‌ها، نمی‌توانیم هیچ اعتمادی به حکومتی داشته باشیم، که او در رأس آن باشد!.» آلن چارلز ترات کاردار سفارت و نماینده سرویس اطلاعاتی انگلستان در تهران نیز از طریق فردوست به محمدرضا پیغام می‌دهد: «یک وقت تصور نکنی شاه هستی یا پدرت شاه بود، پدرت یک دزد بود که ما او را سر کار آوردیم!»

پهلوی دوم در جست‌وجوی حمایت امریکا و انگلیس
شاه جدید که از موقعیت نامطلوب خود کاملاً آگاه بود، بخشی از ارثی را که از پدرش به او رسیده بود، بذل و بخشش کرد تا نظر مثبت سفرای امریکا و انگلیس را جلب کند! هارولد بی. ماینور دبیر سفارت امریکا در تهران در گزارشی به این مسئله اشاره کرده و می‌نویسد: «شاه ۲۱ ساله در گفت‌وگویی با وزیر مختار ما که دو ساعت طول کشید، تمایل خود را به سلطنت بر اساس مشروطیت و قانون اساسی و تلاش هرچه بیشتر برای رفاه حال ملت در رنج و گرفتارش ابراز کرد. از نظر سیاست خارجی نیز وی تمایل و گرایش خود را به اتحاد با انگلیس و نفرت خود را از آموزه‌های توتالیتر نشان داده و عزم خود را جزم کرده است که ایران را برای دفاع کامل در برابر آلمان آماده کند. او نسبت به ایالات متحده نیز ابراز علاقه کرده و گفته است که ایالات متحده تأثیر مهمی در کنفرانس صلح خواهد داشت و وی نیز از اینکه متحد ایالات متحده است، خوشوقت است!.» انگلیسی‌ها نیز از این بذل و بخشش بی‌نصیب نماندند! آن‌ها حتی در ازای ۱۶۰ میلیون دلاری که رضاخان در بانک‌های این کشور سپرده‌گذاری کرده بود، اتوبوس‌های دو طبقه‌ای را که ساخت شرکت لیلاند بود به ایران تحویل دادند!

جمع‌آوری پاسبان‌های صندوق‌های پست و لغو جواز  سفر!
بعد از به تخت نشستن شاه جدید، یکی از اولین اصلاحات و مصوبات مجلس، جمع‌آوری پاسبان‌ها از کنار صندوق‌های پستی و لغو پاسپورت برای مسافرت‌های داخلی بود؛ چراکه از جمله اقدامات عجیب و غریب و سرکوبگرانه رضاخان، اجبار مردم به گرفتن جواز برای مسافرت‌های داخلی بود! مثلاً اگر کسی می‌خواست آخر هفته برای زیارت، سفری به قم داشته باشد و برای دیدن خانواده‌اش سری به دیگر شهر‌ها بزند، باید ابتدا به نظمیه مراجعه می‌کرد و پس از دادن توضیح لازم درباره مقصد سفر و غرضش از سفر، به مأموران نظمیه رضاخان و البته پرداخت رشوه، جواز سفر می‌گرفت! در حقیقت مردم ایران برای مسافرت در داخل کشور خودشان، مجبور به داشتن گذرنامه بودند! رضاخان همچنین در کنار هر صندوق پست، مأمور پلیسی را مستقر کرده بود! ملت ابتدا باید نامه خود را به مأمور تحویل می‌دادند تا او وارسی کند که مقصد نامه کجا و چه کسی است و در نامه چه نوشته شده است! سپس مأموران اجازه ارسال نامه را صادر می‌کردند!

تعطیل فریبکارانه داغ و درفش رضاخانی
در آغاز سلطنت پهلوی دوم، علاوه بر لغو قانون گرفتن جواز سفر برای مسافرت‌های داخلی، سانسور مطبوعات نیز برداشته شد. روزنامه‌های قدیمی هم که از دوران حاکمیت رضاخان توقیف و تعطیل شده بودند، دوباره آغاز به کار کردند. علاوه بر این سیاست خصومت رسمی و آشکار دولت با اسلام و روحانیت نیز یکباره کنار گذاشته شد! حجاب و پوشش اسلامی نیز دوباره آزاد شد و روحانیون، پس از یک دوره طولانی سرکوب، بار دیگر فعال شدند. تأمینات و پلیس مخفی رضاخان نیز یک شبه از بین رفت! زندانیان سیاسی که برخی از آن‌ها از سال‌های ۱۹۲۰ در زندان به سر می‌بردند نیز آزاد شدند.

در واقع وجود همین فضای خفقان‌آور بود که باعث شد، مردم ایران از برکناری رضاخان ابراز خوشحالی کنند! دستگیری و محاکمه رضاخان، خواست همگانی بود. با افزایش اعتراضات مردمی، شاه جدید نیز برای حفظ تاج و تختش با دستگیری پدرش تلویحاً اعلام موافقت کرد! در همین خصوص روزنامه شیکاگو دیلی تریبیون در گزارش ۲۱ سپتامبر ۱۹۴۱ خود با عنوان «بریتانیا گزارش داد: ایرانی‌ها به دنبال محاکمه شاه سابق. اتهامات مبنی بر سوءاستفاده از مقام؛ تحقیق درباره دارایی‌های شاه» می‌افزاید: «رژیم شاه جدید در یکی از اولین اقدامات خود با بازکردن در‌های زندان‌های کشور، ۵۰۰ زندانی سیاسی را آزاد کرد. برخی از این زندانیان، فقط برای اینکه با پدر شاه جدید مخالفت کرده یا از اجرای دستور‌های او سرپیچی کرده بودند، نزدیک به ۱۲ سال بود که در زندان به سر می‌بردند! در برخی موارد، پرونده دشمنان شاه سابق -که به آن‌ها اتهامات جنایی وارد شده بود- مجدداً مورد بررسی قرار خواهد گرفت.» داوری‌های جراید درباره رضاخان صحت داشت. در واقع قزاق، جنایتکار عجیبی بود! او که جنون زمین‌خواری داشت، از طریق مأمورانش بخشنامه‌ای را به منزل ملاکان می‌فرستاد که «مقرر است شما از ملک خود در فلان قریه، قطع علاقه کنید و در فلان ساعت، به محضر بیایید و ملک را به نام رضاشاه کنید!...» عاقبت کسانی هم که از دستوراتش سرپیچی می‌کردند، سیاه‌چال بود!

شیکاگو دیلی تریبیون در ۱۹ سپتامبر ۱۹۴۱ در گزارشی با عنوان: «پسر، ثروت افسانه‌ای شاه را به ایران باز می‌گرداند و آماده می‌شود زندانیان سیاسی پدر را آزاد کند» به قلم یی. ر. نودرر آورده است: «امروز دولت اعلام کرد که پادشاه جدید پسرشاه سابق، اموال و ثروت افسانه‌ای رضاخان پهلوی، شاه مستعفی ایران را به عنوان هدیه به کشور بازمی‌گرداند. محمدرضا پهلوی شاه ۲۱ ساله ایران، همچنین تصمیم گرفته است که تمامی زندانیان سیاسی دوره حکومت پدرش را که در آن دوران املاک و اراضی وسیع و اموال ارزشمندی از آنان نیز مصادره شد، آزاد کند. معروف است که وقتی رضاخان تحت فشار انگلیس و روسیه که او را به همکاری با نیرو‌های محور متهم می‌کردند، مجبور به استعفا شد، ثروتمند‌ترین مرد آسیا بود. تقریباً تمامی استان مازندران، جزو املاک او به حساب می‌آمد. جیب‌های شاه با درآمد حاصل از امتیازات انحصاری، هتل‌ها، حمل و نقل موتوری و انبار‌ها و کارخانه‌ها باد کرده بود! در زمانی که پادشاه قدیمی داشت ایران را با صنایع و سیستم مدرن حمل و نقل مدرنیزه می‌کرد، بخش اعظمی از این پول‌ها، در بانک‌های ایالات متحده و انگلستان خاک می‌خورد! پول شاه سابق در بانک ملی نیز از طرف دولت برای پرداخت حقوق کارمندان ضبط شده است.» با این همه انگلیسی‌ها، به سرعت شاه سابق و خانواده‌اش را به جزیره موریس فراری دادند که از خشم ملت نجات یابد!

دلجویی موقتی از سران ایلات و عشایر
یکی دیگر از اقدامات جنایتکارانه رضاخان، سرکوب و کوچاندن ایلات و عشایر بود. رضاخان همچنین بسیاری از سران ایل‌های قشقایی و بختیاری و بویراحمدی را زندانی و اعدام کرد. رضاخان حتی دستور داد که سردار اسعد بختیاری را -که وزیر جنگش بود و در اسکان اجباری و پیشبرد برنامه‌های ضدعشایری، یکی از مشاورانش به شمار می‌رفت، دستگیر و اعدام کنند! لذا پس از برکناری رضاخان، یکی از اولین توصیه‌های انگلستان به محمدرضا پهلوی، آزاد کردن خوانین بختیاری و قشقایی و بویراحمدی بود؛ چراکه سران ایلات و عشایر در پی دستگیری و ریختن خون رضاخان بودند! خبرنگار واشنگتن پست در گزارشی به این موضوع اشاره می‌کند و می‌نویسد: «در طول یک هفته بحرانی اقامت خود در ایران، توانستم مخفیانه با رهبران سابقاً قدرتمند سیاسی و عشایری، صحبت کنم که هنوز هیچ اطلاعی از اموال و وضعیت سلامت خانواده و دوستان خود نداشتند. بر اساس اطلاعات کاملاً موثق، می‌توانم گزارش بدهم که تا دو روز پیش، در زندان سیاسی بزرگی که در جاده قلهک، در پنج مایلی شمال تهران قرار دارد، بیش از ۴۰۰ زندانی سیاسی نگهداری می‌شدند.

اکثر این زندانیان را سرمایه‌داران، تجار، سیاستمداران و ملاکان سابق ایرانی تشکیل می‌دادند که به نحوی از انحاء، با خواست رضاشاه پهلوی مخالفت کرده بودند... در محافل مطلع ایرانی، تصور می‌شود که عشایر لر و بختیاری، احتمالاً با همدستی کردها، تلاش می‌کنند تا شاه سابق را از پناهگاهش در اصفهان بیرون بکشند. چنانکه قبلاً هم گزارش شده است، عشایر ایرانی کینه شدیدی از شاه سابق به دل دارند و قسم خورده‌اند که پیش از آنکه او از کشور خارج شود و امکان استفاده از ثروت هنگفتش-که می‌گویند نزدیک به ۵۵ میلیون پوند در بانک‌های لندن و میلیون‌ها دلار دیگر در نیویورک و سانفرانسیسکو و سایر بانک‌های خارجی را داشته باشد- او را به قتل خواهند رساند!.» به همین خاطر محمدرضا اموال و اراضی خوانینی را که پدرش به زور گرفته بود، پس داد. حتی بعضی از خوانین پس از آزادی زندان، با چراغ سبزشاه جوان، نماینده مجلس شدند! اما دلجویی شاه جوان از عشایر، چندان هم دوام نیاورد! چراکه ۲۱ سال بعد و به بهانه مخالفت با اصلاحات ارضی، دستور بمباران هوایی ایلات سرخی، قشقایی و بویراحمدی را داد. ارتشبد بهرام آریانا از سوی محمدرضاپهلوی، فرمانده این عملیات سرکوب بود. حتی برای تسلیم شدن سران فراری ایلات، به دستور محمدرضاپهلوی در بعضی از مناطق بویراحمد و کهگیلویه، ایل‌ها مدت‌ها تحت محاصره اقتصادی قرار گرفتند!

اعدام نوچه‌ها، برای فراری دادن متهم اصلی!
با فرار رضاخان، مردم خشم و کینه و انتقام خود را متوجه پلیس و مأموران زندان -که کارشان قتل و شکنجه زندانیان بود- کردند. پزشک احمدی از جمله همین مأموران بدنام زندان سیاسی بود که به عراق گریخت! اما در آنجا شناسایی و دستگیر و به ایران آورده شد. در شناسایی، دستگیری و محاکمه او، ایراندخت تیمورتاش -که پدرش از قربانیان پزشک احمدی بود- نقش اساسی داشت. نهایتاً پزشک احمدی به جرم کشتن زندانیان سیاسی، در میدان توپخانه و در فاصله کمی از مجسمه سوار بر اسب رضاخان به دار آویخته شد! تقریباً ۲۰ هزار نفر به هنگام دار زدن او، در صحنه حاضر بودند. به گفته شاهدان عینی، پزشک احمدی در آخرین لحظات زندگی فریاد می‌زد: «ای مردم من قاتل نیستم! یگانه گناهم اینه که دستور مافوقم را اجرا کرده‌ام! و حالا، چون از همه ضعیف‌ترم، همه چیز به گردن من افتاده! قاتل اصلی سرپاس مختار و خود رضاشاهه!» این مسئله‌ای بود که همگان به آن واقف بودند. حتی کاردار سفارت امریکا نیز در این خصوص گفته بود: «احمدی به دار آویخته شد، اما مجرم اصلی از چنگال عدالت گریخت!»

منبع: روزنامه جوان

انتهای پیام/

منبع خبر: باشگاه خبرنگاران

اخبار مرتبط: تحقیر محمدرضا پهلوی توسط نماینده سرویس اطلاعاتی انگلستان ؛ تصورنکن شاه هستی پدرت یک دزد بود!