هفته هنر و فرهنگ؛ همصدایی با همسایه همزبان ، که یار از یار می ترسد، دو فیلم کرد موفق

هفته هنر و فرهنگ؛ همصدایی با همسایه همزبان ، که یار از یار می ترسد، دو فیلم کرد موفق
بی بی سی فارسی
هفته هنر و فرهنگ؛ همصدایی با همسایه همزبان ، که یار از یار می ترسد، دو فیلم کرد موفق
  • مسعود بهنود
  • روزنامه نگار
۶ ساعت پیش

درهفته انتظار، همسایگان شبیه شدند. هنرمندان و فرهنگیان هر دو سرزمین زیر تیغ و نگاه، زنان هر دو سو، ایستاده چشم در چشم تحجر. یکسو خواننده رپ در زندان، در سوی دیگر ده ها زن هنرمند و ادیب و فرهنگی، وحشت زده و نگران در اندیشه مهاجرت، در راه.

هر خوش صدایی در افغانستان یک باری این آواز را خوانده است: "کوچه خالی، خانه خالی، جام خالی، سفره خالی …" در همین ترانه می خوانند به تاکید که: "یار از یار می ترسد... غنچه های گشنه از گلزار می ترسد... شهسوار از جاده هموار می ترسد… طبیب از دیدن بیمار می ترسد".

و طرفه آن که جهان، درست از همین زاویه، گاه چند زن ایرانی و افغانستانی را در کنار دشمنانشان قرار می دهد، مانند فهرست چهره های اثرگذار سال مجله تایم، نسرین ستوده و ابراهیم رییسی. در جشنواره های جهانی فیلم هایی هستند با همین مضمون. در المپیک هم دردها برملا بود حتی در نقش لباس هایشان. اینک زنان تهرانی و کابلی در فهرست قهرمانان مهاجر افزون می شوند. بزودی زنان و مردانی که بر تابعیتشان یکی افزوده شده، ایرانی - آمریکایی، افغانستانی - کانادایی، بیش از امروز شناخته می شوند. آن ها مدال های افتخار را به خانه امروزشان می برند اما به صدایی دیگر می خوانند و می رقصند.

همین هفته اعلام شد که پدر و مادر بابک خرمدین، هنرمند تئاتر که او را کشتند و تکه تکه کردند، از قصاص رهیدند و پدر، دست ها را به علامت پیروزی بالا گرفت. به همان قانونی که طالب ها هم از آن دم می زنند.

در خبرها بود که توماج صالحی، خواننده رپ توسط ۱۲ مامور امنیتی بازداشت شده، دایی او ضمن انتشار خبر دستگیری توماج گفت: "توماج نه کنشگر سیاسی و نه برانداز است. او صدای مردمان کف خیابان است، صدایی که هر لحظه از گلوی دختران و پسران، زنان و مردان ایران فریاد می‌شود."

منبع تصویر، KURD24

توضیح تصویر،

از ترس طالبان

  • هنر و فرهنگ هفته؛ مانیفست نوحه‌خوانان، همصدایی با پنجشیر، درد مشترک زنان هنرمند
  • هفته هنر و فرهنگ؛ در سرگیجه و عذاب، مرگ علامه، دلمرده همسایه

انتهای کوچه خوشبختی

هنرستان دخترانه سوره که تعطیل شد، اول کسی چیزی نگفت اما بعد چندان که ده ها کارتون درباره دخترکان و مدرسه شان کشیده شد، خبر به دام تکذیب افتاد. یکی از هنرورزان مدرسه نیمه شبی را در کوچه خوشبختی زیر چراغ برق و تابلو مدرسه رقصید. یکی هم آمده بود و ضبط کرد. منتشر شد، مدیران باز تکذیب کردند. تا وزیر جدید برسد.

وزیر چند روز بعد پاکت را گشود، اما میوه درون آن خوردنی نبود. و بعد رییس سازمان تبلیغات اسلامی وارد شد، ابتدا گفت خانم ها در ساحت هنر عناصر مهم و غیرقابل حذفی هستند و پس از آن تاکید کرد: "مجموعه دوستان مدیریتی هنرستان سوره احساس کرده اند که دست کم برای امروز و شرایط حاضر در تامین مقاصد عالی فرهنگی در رشته بازیگری تئاتر دختران ضعیف هستند و در ارائه خدمات بایسته در این رشته کسری هایی دارند، بنابراین به صورت طبیعی تصمیم گرفتند که این رشته را تعطیل کنند. اتفاقی که رخ داد، کاملا طبیعی بود".

الهام یاری بازیگر سینما و تئاتر که فارغ التحصیل همین مدرسه است نوشت: "سال ها قبل در این هنرستان، دختران هنرهای نمایشی، وجب به وجب تاریخ هنر و ادبیات ایران و جهان را گشتند. روح های سرگردان بزرگان جهان را زنده کردند. اوفلیا را زیستند، مده آ را به نمایش درآوردند و از این جهان یاد گرفتند که باید مانند انتیگونه برای شرف و خانواده بجنگند، باید همچون سونیا و نینا ایستادگی کنند و باید مانند پرومته در برابر ظلم بایستند".

به نوشته این هنرمند: "هنرستان سوره، انتهای بن بست خوشبختی است، اما چشمه خوشبختی برای دخترانی که تنها خواسته شان تحصیل در رشته نمایش بود، حسابی خشک شده. دیگر از بن بست خوشبختی هم صدای خنده نمی آید".

روزنامه مستقل، خبر اعتراض الهام یاری را با تیتر چرا تئاتر دختران را تعطیل کردید، مگر طالبان است؟ بهاره افشاری و ریحانه پارسا هنرپیشگان سینما هم که فارغ التحصیل مدرسه دخترانه سوره هستند.

چنان که ماه پیش اعلام گشت که ۸۰ مدرسه دخترانه در شهر جلال آباد، مرکز ولایت و شماری از شهرهای همجوار آن تعطیل شدند. این مدارس در حالی تعطیل شدند که تنها یک امتحان از امتحانات آخر سال تحصیلی دانش‌آموزان باقی مانده بود. همان زمان نوشتند: "دانش‌آموزان دختر در ۸۰ مدرسه تعطیل شده، حدود ۱۵۰ هزار نفر است".

منبع تصویر، Kaveh Kazemi

توضیح تصویر،

طالبان با لباس های تمیز جلو دوربین

عکاسان در میان افغانها

هر گاه در گوشه هایی از جهان شعله ای روشن است یا مردمی نومید و گرسنه باشند، عکاسی و خبرنگاران شغلی خطرناک، سخت و جان برکف می شود. قاعده قدیمی جهان همیشه در آشوب.

این هفته مجید سعیدی عکاس خبری صاحب نام و زندان دیده، باز سه هفته ای دستگیر شد که چرا در مناطق مرزی مشغول عکسبرداری بوده است.

منطقه مرزی ایران و ترکیه، حالا که هزاران نفر افغان را در خود دارد، ترکیه هم دیوارهایی به سبک دیوارهای ترامپ در مرز با مکزیک ساخته است. اردوگاه مردمانی ترسیده و نومید، کنار آن دیوار پیداست که چقدر صحنه ساز است و به نقطه تمرکز عکاس خبرنگار نزدیک. اما سعیدی دستگیر شد چرا که گفتند منطقه ممنوعه است و عکاسی اجازه می‌خواست.

اطرافیان سعیدی گفته بودند، مجوزهای لازم برای عکس‌برداری از اردوگاه پناهجویان افغان گرفته شده بود. این عکاس ایرانی سالها در افغانستان فعالیت داشته و تصاویر او شش سال پیش برنده جایزه فستیوال "فوتو ریپور‌تر" فرانسه شده بود. اما رفت به زندان و سه هفته بعد اجازه یافت که آزاد شود تا خبرش کنند.

آن سوی مرز، یعنی در هرات و کنار مرز افغانستان با همسایگان شمالی، کاوه کاظمی عکاس ایرانی با سابقه که، تازه از گرفتن عکس های دست اول از مکزیک و دیوارهای ترامپ فراغ شده، مشغول کار است. دولت اسلامی ورقه و مجوزی هم به او داده. اما همین خطرها و مشکلات را حل می کند. اما کاظمی خبره کار است و رد شدن از سدهای اعتقادی را خوب می داند. خوب می داند که نباید زیاد در کار لشکر ارشاد دقیق شود. به ویژه اگر خانمی هم در صحنه باشد.

عکسی که کاوه کاظمی در صفحه اینستاگرام خود گذاشته دوربین وی را نشان می دهد که از طالبان لباس نو کرده در صحن مزار خواجه عبدالله انصاری است. و مقامات محلی جلو دوربین کاظمی با لباس های نویی که برایش رسیده، ژستی گرفته اند.

اما در همین چند هفته ای که از تخلیه افغانستان توسط نیروهای آمریکا و ظهور حکومت اسلامی طالبانی می گذرد، در همان هرات طنزگویی را کشتند، تا نشان دهند که شوخی سرشان نمی شود. هنوز از تعداد کشته شدگان مشغول کار در ایستگاه های تلویزیونی و رادیویی خبری نیست.

در همین احوال بر اساس اخباری که می رسد چند گروه از سوی صدا و سیمای جمهوری اسلامی در اطراف افغانستان، مشغول تهیه فیلم های مستند هستند. فیلم هایی که چندتایشان پخش شده و انتقاد بینندگان را در پی آورده است

خبرنگاران و عکاسان حاضر در افغانستان، با همه احتیاطی که به کار می گیرند، و همه ملاحظاتی که طالب ها نشان داده اند، اما از حاصل کار خود چندان راضی نیستند. چنان که خبرنگار روزنامه فرهیختگان که هفته پیش توانست فیلمی کوتاه از تئاتر طالبان بگیرد، توضیحی درباره موضوع نمایش، نقش طالب های تفنگ در دست در نمایش نداده است.

  • هفته هنر و فرهنگ؛ مرگ در خرمن هنر، سوگ دخترکان کابل، سینماهای خالی
  • هفته هنر و فرهنگ؛ مرگ شاعر در پیاده‌رو، شکست کلید فرهاد
  • هفته هنر و فرهنگ؛ سونامی در راه، مرز خنده و گریه، آینده‌بینی

منبع تصویر، Saba

توضیح تصویر،

درخت گردو و زالاوا

دو فیلم کرد و موفق

از آمار بلیت های فروخته شده سینماها، در ماه جاری برمی آید که فروش فیلم درخت گردو به حدود یک میلیارد تومان رسیده و در بالاترین رتبه است. در همان زمان فیلم زالاوا که همراه با درخت گردو از موفق ترین فیلم های جشنواره سینمایی تهران بود، در نگاه منقدان سینما جهان موفقیت های زیادی کسب کرده و نظر نشریات معتبر سینمایی را نیز به خود کشانده. حکایت هر دو فیلم از کرد های ایرانی می گوید.

درخت گردو که به کارگردانی محمدحسین مهدویان سال گذشته فیلمبرداری شد، با موضوعی دردناک و در عین حال تاثیرگذار همراه است که اساس آن در دو موقعیت زمانی می گذرد. اول زمانی که ارتش عراق بر سر مردم سردشت بمب شیمیایی می ریزد و موقعیت دوم زمانی که قهرمان فیلم (با بازی پیمان مویدی) که فرزندان و عزیزان خود از دست داده، در دادگاهی در آلمان سخن می گوید. او عملا دادگاه را به شدت تحت تاثیر قرارداده. در پایان وقت، وقتی رییس دادگاه می گوید عجب این که با این همه صدمه و آسیب هنوز امیدوار هستید، رو به رییس دادگاه می گوید ما کردها جز امیدواری چیزی نداریم.

فیلم درخت گردو از سوی منقدین حرفه ای با انتقادی روبرو شده و آن را نسبت به فیلم های پیشین مهدویان ضعیف توضیف کرده اند. اما منقدان داخلی و خارجی همه بر نقش پیمان مویدی تاکید کرده اند که به تنهایی توانست، در هر دو موقعیت فیلم بازی درجه یکی نشان دهد.

اما زالاوا که برخی از حاضران در جشنواره بین المللی ونیز آن را شبیه به ساخته های عباس کیارستمی دیده اند، بیش از پیام و اثرگذاری درخت گردو، به شرایط امروز جهان مربوط است و از نظر فلسفی تفکر برانگیزست به ظاهر در روستای زالاوا که در منطقه ای کوهستانی در ایران واقع است در سال ۱۹۷۸ (همزمان با آغاز امواج شورش های منجر به انقلاب و تاسیس جمهوری اسلامی) رخ می دهد و باورهای علمی را در برابر خرافات قرار می دهد.

آیسا سایمون منقد نشریه معتبر ورایتی، درباره قصه فیلم که در روستایی کردستانی می گذرد نوشته: "موجودی ناشناخته در روستاست که موجب وحشت اهلی می شود، ماموران پاسگاه برای برقراری امنیت و حل معضلات به میدان می آیند اما ثابت می شود که دستبند و اسلحه نمی تواند اجنه را دستگیر کند."

نویسنده حتی احتمال می دهد که قصه، به نوعی به شرایط موجود و حواشی مقاومت ها دربرابر واکسیناسیون علیه ویروس کرونا نیز اشاره دارد.

زالاوا اولین فیلم بلند سینمایی است توسط ارسلان امیری شاخته شده و در نخسیتن حضور خود در میدان رقابت های جهانی سربلند بیرون می آید. فیلم عنوان بهترین فیلم منقدان سینما را در جشنواره معتبر ونیز به دست آورد. یک شرکت دانمارکی توزیع این فیلم در سطح جهان را به عهده گرفته و دور نیست که فیلم در اروپا به نمایش درآید.

  • هنر و فرهنگ هفته؛ مصدق‌های تئاتر، ناقوس ۹۶ سال خاموش، پشت پرده یک فیلم سیاسی
  • هفته هنر و فرهنگ؛ هیچ در میان ما، اندر بلای سخت، بازار گرم طنز

منبع تصویر، Aran Pro

توضیح تصویر،

مجسمه سارا توانا

یک نمایشگاه نو

در هفته ای که گذشت نمایشگاهی با عنوان انسان بودن در گالری پروژه های آران برپا بود. در این نمایشگاه مجسمه ها و چیدمان های سارا توانا جمع بود. حادثه ای که در نگاه اول شوخی به نظر می رسید ولی با نگاه بیشتر جدی می شد.

توانا در گفت‌وگو با هنرآنلاين درباره شكل‌گيري اين مجموعه گفت: "اين آثار در طول چند سال شكل گرفته و اجزاي آن جداجدا ساخته شده‌اند. برايم اهميت داشت كه اين قطعات به چه شكلی در فضا چيدمان می‌شوند و به همين دليل آنها را به گونه‌ای ساختم كه قابل تفكيك و در عين حال به هم مرتبط باشند. ايده اوليه اين مجموعه از داستان 'زوال فرشته ' اثر يوكيو می‌شيما آمد".

به گفته وی: "در بخشي از داستان درباره يك موش صحبت می‌شود كه تصور می‌كند گربه است. من سعي كردم اين مفهوم را گسترده‌تر كنم بعضي از موجودات پاهاي‌شان بريده شده و بعضي هنوز پا دارند. مي‌خواستم بگويم آن كساني كه پا دارند هنوز اين فرصت را دارند كه از اين مهلكه فرار كنند اما آنها كه پای‌شان بريده شده است ديگر امكان فرار ندارند. با اين حال پاهايی كه بريده شده نيز به سمتی میروند يا بخش‌هايی از آنها رشد كرده است، يعنی حتی بريدن اين پاها هم باعث نشده است آنها از رفتن به سمتی كه آرزوي آن را دارند باز بمانند."

نمایشگاه انسان بودن ۱۲ شهریورماه افتتاح شده، تا دو هفته. در بروشور نمایشگاه نازیلا نوع بشری نوشته: "این هیبریدهای افلیج، نا-دان و نا-بلد هستند، با این وجود آنها می خواهند بخشی از دایره زندگی باشند، در چرخه آن شرکت کنند، لباس و کفش بپوشند و به ضیافت بروند و در نهایت تأیید شوند.برای این نیم انسان- نیم غیرانسانهای پرشور، پوچ بودن موقعیت به خودی خود یک موقعیت است".

به نوشته این منقد: "تک تک قطعات این مجموعه ساخته دست هنرمند است و توجه دقیق او به جزئیات و زیبایی رنگ ها، انکار زشتی و پلشتی است است که ما در زندگی روزمره خود با آن محاصره شده ایم. در قدرت این فرم ها و در توازن آنها بلوغ هنرمندی دیده میشود که با خیره شدن به تاریکی نوید تسکین و امید به ادامه مسیر را می دهد."

  • هفته هنر و فرهنگ؛ دردی یکساله شد، صادق خان برگشت، اتاق آزاد بسته، دستی گرم محبت
  • هفته هنر و فرهنگ، فجر سوت و کور، تنهایی ننه علی، مرگ ساندویچ فری

منبع تصویر، Golestan Palace

توضیح تصویر،

از نمایشگاه کاخ گلستان

نقش همسر در آخرین دم

چند نقاشی ۱۲۷ ساله، سالم مانده در انبار کاخ گلستان، حالا نمایش داده می شود. مردی از همسرش به عنوان سوژه و مانکن استفاده کرده. چند هفته بعد نقاش به تیر میرزا رضا نامی اهل رفسنجان کشته شده. یکی از خدمتکاران بعد از قتل شاه در زیر این نقش نوشته "این پرده را در سنه ۱۳۱۳ هجری قمری شاه شهید به دست مبارک ساخته و ناتمام مانده است."

حالا در یک گوشه از کاخ گلستان نقاشی‌ها و طراحی‌های ناصرالدین شاه در نمایشگاهی مجازی رونمایی شد. بیشتر طراحی‌ها سیاه‌قلم بوده و در میان آن‌ها، چند تابلو رنگ روغن و آبرنگ. پرتره درباریان، زنان حرمسرا، شکارها و طبیعت، از جمله مشق و طرح‌های به‌جامانده از ناصرالدین شاه است.

در گزارش ایسنا آمده: "ویژگی این تصاویر، سوای هنر و استعداد شاه قاجار، حاشیه‌نگاری و دست‌خطی است که در کنار هر اثر به جا گذاشته و خلاصه وضعیتی را از شرایط آن طراحی، تاریخ و موقعیت جغرافیای آن ثبت کرده است."

منبع تصویر، mehr

شاعری ثابت که رفت

شاعران شهرهای دور از مرکز، بیشتر از مرکزنشینان در دل مردم شهرشان جا دارند. هر شهر تاریخ ادبیات می گوید که در طول قرن ها همیشه شاعر و موجب فخرایالت و مردمانی بوده اند. چنان که در همین هفته کسی در حوزه کرمانشاه بی خبر نیست که شاعری که دیرینه سال برای همان مردم سرود و خواند.

علی لیمویی شاعر برجسته کرمانشاهی بود کتاب‌های واژه‌نامک گویش کرمانشاهی، هفتاد و هفت غزل عرفانی، تشنه‌ی یار، شهر من کرمانشاه، در حلقه عشاق، یاد قدیما …، کرمانشاه شهر بی‌ستون و ترانه‌های ترنم پس از یک سال تحمل رنج و درد، با سکته مغزی درگذشت.

این شاعر در سال ۱۳۱۶ در کرمانشاه متولد شد، بعد از پایان تحصیلات، در اداره ثبت اسناد و املاک شهرش استخدام و در سال ۱۳۷۴ بازنشسته شد. از جوانی با ذوق و استعدادی که داشت سرایش شعر در قالب‌های گوناگون قصیده، غزل، مثنوی، دوبیتی و رباعی را با ۲ زبان کردی کرمانشاهی و فارسی کرمانشاهی آغاز کرد.

این فعال ادبیات بومی کرمانشاهی با تخلص ثابت کرمانشاهی زیست، چنان که هم امسال یکی از دبیران و ادبیان شهر حجت‌اله مولایی فر، کتابی با عنوان دلبر شیرین زوان ( شیرین زبان) تدارک دید که به شرح حال و معرفی آثار علی لیمویی (ثابت کرمانشاهی) اختصاص دارد.

کارتون هفته

فیروزه مظفری

منبع تصویر، Firoozeh Mozaffari

منبع خبر: بی بی سی فارسی

اخبار مرتبط: هفته هنر و فرهنگ؛ همصدایی با همسایه همزبان ، که یار از یار می ترسد، دو فیلم کرد موفق