کلکتیو ۹۸: «انقلاب ۵۷ برای قیام انقلابی ژینا مثل یک قطب‌نمای سیاسی عمل می‌کند»

کلکتیو ۹۸ یک گروه چپ انترناسیونالیست مستقل است با هدف مقابله با نظام سرمایه‌داری و همۀ اشکال سلطه، سرکوب و استثمار. این کلکتیو که نامش را از خیزش خونین فرودستان در آبان ۱۳۹۸ گرفته است،‌ بر این باور است که مبارزات علیه ستم‌های ملی، جنسیتی، جنسی، دینی، طبقاتی و … درهم تنیده اند و هیچ یک بر دیگری تقدم ندارد. آنچه می‌خوانید گفت‌وگوی زمانه است با این کلکتیو در مورد مسائل نظری و عملی مربوط به خیزش «ژن ژیان ئازادی» در چارچوب محلی  و بین‌الملی، در نسبت با انقلاب ۵۷ و در پرتو افق‌هایی که رو به آینده می‌گشاید.

■اعتراضات اخیر که ایران را به لرزه درآورده، به نام‌های متفاوتی خوانده شده است: قیام ژینا، خیزش «زن، زندگی، آزادی»، انقلاب ملی، اعتراضات ۱۴۰۱ و …آنچه در ایران گذاشت را به چه نامی باید خواند؟ آیا مفهوم کلی‌ای وجود دارد که مطالبات متکثر معترضان را ذیل خود یکپارچه کند؟ مثلا خواست «زندگی نرمال» یا خواست «کرامت انسانی» آن طور که برخی پیشنهاد داده‌اند؟ و به همین ترتیب، کدامیک واژه‌های خیزش، قیام و انقلاب ماهیت اعتراضات را بهتر بازنمایی می‌کند؟

کلکتیو ۹۸:‌ نامگذاری تحولات جاری دلبخواهی نیست یا نباید باشد و پیش از هر چیز برمی‌گردد به ارزیابی ما از یک شرایط عینی و ذهنیِ در حال تغییر و پیچیده. واقعاً چه اتفاقی دارد می‌افتد؟ جامعه ایران با زن‌کشی دولتی ژینا امینی برای نخستین بار پا به دوره‌ای گذاشته که در آن یکسره کردن کار جمهوری اسلامی به شکل فراگیر مطرح شده است. اگر دی ۹۶ هژمونی نصفه‌ونیمۀ جمهوری اسلامی از طریق اصلاح‌طلبان را مضمحل کرد، قیام ژینا نفی وضع موجود را برنهاد.

تاجایی که به سوژه هایی که این هدف را دنبال می‌کنند برمی‌گردد – بی آنکه بخواهیم محدودیت‌های ناشی از سازماندهی و بسیج سیاسی را در حرکت‌شان نادیده بگیریم – باید گفت گورکنان نظم موجود در خیابان اند و به شکل “عینی” انقلابی‌اند. ورای بحث‌های فرمالیستی بر سر نام‌ها، یک دگرگونی اجتماعی جدی به طور خاص علیه برخی از مناسبات پدرسالارانه در جریان است و نسل کنونی می‌رود تا روابط جنسیتی و جنسی متفاوتی را با آگاهی و عمل خود بر جامعه اعمال کند. هر چند باید تاکید کنیم که از ریشه خشکاندن مرد/پدرسالاری در گرو نفی مناسبات سرمایه‌داری‌ست؛ چراکه این سرمایه است که سلسله‌مراتب جنسیتی را تولید و بازتولید می‌کند، بی آنکه جنسیت به سرمایه تقلیل پیدا کند (برای دیدگاه کلکتیو٩٨ درمورد ستم جنسیتی نگاه کنید به اینجا). 

در هنگامه یک وضعیت شورانگیز و مساعد، نظیر آنچه طی ماه‌های اخیر شاهدش بودیم، نباید از محدودیت‌ها و نقاط ضعفی که گریبانگیر اردوی آزادیخواهی، عدالت‌جویی و حق‌طلبی‌ست غافل شویم. منظورمان پراکندگی نیروهای چپ و انقلابی، روشن نبودن استراتژی انقلابی، سازماندهی ضعیف و تناسب قوای نامساعد میان شورشگران و سرکوبگران است. علاوه بر این، با بمباران تبلیغاتی نیروهای مرتجع رنگارنگ هم مواجهیم که در مسیر انقلاب موانع جدی ایجاد می‌کند. مرتجعین به کمک این تبلیغات شبانه‌روزی، تغییر چهره‌ها و جناح‌ها و سیاست‌ها در چارچوب نظم موجود را در ذهن مردم جایگزین در هم شکستن دولت طبقاتی متمرکز مردسالار و ماشین سرکوب نظامی ـ امنیتی ـ رسانه‌ای آن می‌کنند. آنها نه فقط انقلاب اجتماعی را به سیاسی تقلیل می‌دهند بلکه همچنین درصدد این اند که وجه نظامی امنیتی جمهوری اسلامی، به طور مشخص سپاه پاسداران، را در نظم جدید و مطلوب‌شان نگاه دارند.

خلاصه کنیم: کماکان ترجیح می دهیم از عبارت‌هایی چون خیزش انقلابی «ژن ژیان ئازادی» یا قیام انقلابی ژینا استفاده کنیم. این نام، تصویر روشن تری از خودانگیختگی این برآمد عظیم مردمی به‌ دست می‌دهد و در عین حال بر دو خصلت اساسی خیزش (یکم، ضدیتش با ستم جنسیتی و نظام پدرسالار و دوم، گره خوردن شروعش به کردستان و مساله ستم ملی) تاکید می گذارد. تکرار مکرر این واقعیت که دلالت‌های عبارت زن زندگی آزادی سیال است و گشوده به تفسیر مساله‌ای را حل نمی‌کند؛ به جای این باید تلاش کنیم به زن زندگی آزادی تعین بیشتری ببخشیم. این خود بخشی از مبارزه امروز ما محسوب می‌شود.

امروز از همه نیروها و شخصیت‌های سیاسی که شعار زن زندگی آزادی می‌دهند باید پرسید که برای زنان و دیگر اقلیت‌های اجتماعی در جامعه چه جایگاهی قائل هستند؟ مفهوم آزادی مورد نظرشان چیست و دامنه‌اش تا به کجا است؟ به دنبال تحقق کدام زندگی نیک، کدام روابط و ارزش‌ها، هستند؟ باید درگیر این جور پرسش‌ها شد وگرنه، ریختن تمایلات و منافع متضاد قشرها و طبقات مختلف در کیسه گشاد و انتزاعی‌ای به نام «کرامت انسانی» و یا بردنش زیر چتر عبارت «زندگی نرمال» دردی را دوا نمی کند که هیچ، با سرپوش گذاشتن بر اشکال نامریی روابط قدرت، به چشم مردم خاک می‌پاشد. گفتار مبتنی بر شأن انسانی پیش‌فرض‌هایی غیر‌انتقادی و لیبرال دربارۀ حق و حقوق شهروندی دارد؛ تو گویی با به‌دست‌آوردن این حقوق بورژوایی مسئله حل می‌شود.

■ یکی از چالش‌ها و پرسش‌های اصلی اعتراضات اخیر به مساله سازماندهی برمی‌گردد. سازمان‌های علنی از پیش موجود مثل سندیکاهای کارگری عملا و به دلایل قابل فهم نقشی در سازماندهی اعتراضات خیابانی بازی نکردند؛ نرخ اعتصاب‌های کارگری هم به نظر با بالاگرفتن خشونت در خیابان‌ها کاهش یافته است. در برخی مناطق مثل کردستان، احزاب قدیمی همچنان موثر هستند، اما در اکثر نقاط کشور ردی از سازماندهی حزبی در کار نیست. در بلوچستان، محور اصلی مقاومت نهادی دینی است که برخی آن را ارتجاعی می‌دانند. در مورد کمیته‌های محلات هم بحث زیاد است. اصالت برخی از این کمیته‌ها محل تردید است. و فارغ از آن، حوزه عمل آن محلی است. هرچند، فرآیند تسری اعتراضات محلی خواه به طور مستقیم خواه از طریق شبکه‌های اجتماعی و یا رسانه‌های خارج از کشور وجود دارد. نگاه شما به این مساله چیست؟ جنبش یا خیزش اخیر نیازمند چه الگو یا الگوهایی از سازماندهی است؟

کلکتیو ۹۸:‌ هر جنبش انقلابی برای پیروزی سیاسی و فردای پس از انقلاب نیاز به اشکال متنوع و سطوح متفاوتی از سازماندهی دارد. این «عناصر آگاه» یا احزاب سیاسی نیستند که بر حسب اراده این یا آن شکل از سازماندهی را به جنبش‌ها تحمیل می کنند؛ تفاوت‌ها در شرایط مادی در هر حیطه از مبارزه است که ضرورت تکثر سازماندهی را به سازماند‌هی تشکیلاتی دیکته می‌کند. تشکل‌های از پیش موجود نظیر معلمان یا مجامع کارگری که اتفاقا در سال‌های اخیر نقش موثری در چندین مبارزه حق طلبانه بازی کرده بودند، ردّ مشخصی از خود در خیزش کنونی بر جای نگذاشتند (برای جزئیات بیشتر دربارۀ مبارزات اخیر معلمان نگاه کنید به مصاحبۀ کلکتیو٩٨ با یکی از معلمان در تهران).

این تشکلها حول نوع دیگر از مبارزه و برای پیشبرد اهدافی متفاوت شکل گرفته بودند و کماکان هم می توانند در آن عرصه نقش موثر بازی کنند. منظورمان البته دوگانۀ صنفی ـ سیاسی نیست و باور داریم که تشکل‌هایی دانشجویی، معلمان، بازنشستگان، و کارگری از خلال امر صنفی/جزئی قادرند پای مناسبات سیاسی/کلی را پیش کشند. در عین حال اشتباه است اگر تحت هر شرایطی از تشکل های سندیکایی و کارگری انتظار داشته باشیم که فورا فراخوان اعتصاب سیاسی صادر کنند و با پاسخ مثبت کارگرانی روبرو شوند که خواسته های خود را از خلال این تشکل ها و نهادها دنبال می کنند. این را هم بگوییم که اینجا و آنجا تلاش‌هایی برای برپایی اعتصاب سیاسی کارگری انجام شد اما به زور دستگاه سرکوب در نطفه خفه‌اش کردند. علاوه بر حوزه‌های کلاسیک ارزش‌افزایی،  همچنین باید به انبوهی از حوزه‌ها و نیروهای اجتماعی نظیر مهاجران (بالاخص افغانستانی‌ها)، مال‌باختگان، بازتولید اجتماعی و کار خانگی زنان، اجاره‌نشین‌ها و غیره توجه کنیم که در پیوندی تنگاتنگ با فرایند‌های مالی‌سازی جمهوری اسلامی قرار دارند اما روشن نیست به لحاظ سیاسی چطور می‌توان سازماندهی درخور را در این حوزه‌ها رقم زد. گرته‌برداری بی‌واسطه از تجربه‌های مشابه، مثلاً زنان آمریکای لاتین در قبال اعتصاب بازتولیدی، به‌نظر نمی‌آید راه به جایی برد.  

خیزش انقلابی در ایران و برپایی یک جنبش نقشه‌مند و متشکل انقلابی در آینده تاثیر مهم و انکارناپذیری بر وضعیت منطقه و جهان خواهد داشت و می‌تواند به برپایی سلسله‌ای از خیزش‌ها و تلاطمات در کشورهای همسایه و کل منطقه بینجامد و پتانسیل تشکیل یک قطب قوی و الهام‌بخش انقلابی ـ یک چراغ روشن در میان تاریکی‌های واپس‌گرایانه و امپریالیستی و مردسالارانه ـ را بالفعل کند.

از مهم‌ترین دستاورد‌های خیزش انقلابی ژن ژیان ئازادی، که عمدتا به شکل تظاهرات خیابانی آغاز و در ادامه به جنگ و گریز گسترده و خونین محله‌ای تبدیل شد، شکل‌گیری کمیته‌های محلات (رسمی و غیررسمی) است. آنچه مبارزان حاضر در این کمیته‌ها را به هم ربط می‌داد، ضرورت‌های درگیری خیابانی، دفاع از خود، و تدارک برای مقابله با مزدوران رژیم و خنثی کردن سرکوب بود. یکی از پرسش‌های مرکزی این است که چطور ضرباهنگ این شکل از سازماندهیِ محلی با دیگر اشکال سازماندهی در یک شهر و درنهایت در سطح کشور همزمان و هماهنگ شود؟

ناهمزمانی میان کوردستان و دیگر مناطق در سالگرد آبان هم سرکوب مضاعف را به کوردستان تحمیل کرد، هم کوردستان را از مرکز نومید، هم مرکز بیش از پیش دچار عجز شد. اینگونه پرسش‌های زمان‌مند را با رجوع به خرد جمعی، جمعبندی از پراتیک‌ها و آزمون و خطاها و البته آموختن از درس‌های مبارزاتی و تجارب دیگر جوامع می‌توان پاسخ گفت. به طور کلی آنچه از بافتن و  هماهنگ ساختن فعالیت‌های گوناگون مبارزاتی در شکل‌های متنوع سازماندهی (از کمیته محله و گرفته تا فرم های شورایی در محل کار و زیست، از هسته‌های مخفی فشرده و محدود حزبی گرفته تا فرم سندیکایی و …) حاصل خواهد شد تاثیری به لحاظ کیفی متفاوت بر پیشروی و گسترش مبارزات مردم خواهد داشت. این زمینه را برای شکل گیری یک جنبش عمومی واجد استراتژی و تاکتیک های انقلابی در صحنه عمل، و نه صرفا تکرار خیزش های شورانگیز انقلابی، فراهم خواهد کرد. بدون این بافتن و هماهنگی اصولا صحبت از ترسیم یک استراتژی که به سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی منجر شود بی معناست.

بدون اینکه قصد نسخه پیچیدن از راه دور و با دستی دور از آتش داشته باشیم، صرفا بر مبنای مشاهده و ارتباط با فعالین داخل می‌گوییم که کردستان نمونه‌ها و نشانه‌های آموزنده‌ای از هماهنگی و ارتباط شکل‌های متفاوت و متنوع سازماندهی به‌دست می‌دهد که می‌تواند در دیگر مناطق نیز مد نظر قرار بگیرد. در جریان خیزش انقلابی ژینا در کردستان ما با سازماندهی‌های محله‌ای روبرو شدیم که از همدلی و همیاری قشرهای جامعه در سنین مختلف بهره‌مند بود. بدون شک این درجه از اتحاد و همبستگی متکی بر سنت سیاسی دیرینه در کردستان و به قول شما «همچنان موثر بودن احزاب قدیمی» است. کردستان بدون این اتحاد سیاسی بین نسلی، بدون این سنت ادامه دار چپ نمی‌توانست در خیزش ژن ژیان ئازادی چنین ظاهر شود. این حرف البته به‌معنای تجویز بی‌واسطه این الگوی سیاسی در دیگر جغرافیا با شرایط متفاوت نیست.

■ گروهی معتقدند پراکندگی نیروهای اپوزیسیون جمهوری اسلامی و نبود یک رهبری واحد یکی از مانع‌های اصلی پیشبرد جنبش است. نظر شما در مورد ائتلاف نیروهای مختلف علیه جمهوری اسلامی چیست؟ به همین‌ترتیب، آیا امکان ایجاد یک جبهه مشترک میان نیروهای  مترقی حول مجموعه‌ای از اصول مثل دموکراسی‌خواهی، حقوق بشر و مانند آن وجود دارد، اصولی که مبنای نظام سیاسی-اجتماعی آتی در جغرافیای ایران باشند ؟ در این صورت، این اصول بنیادی چیستند؟

کلکتیو ۹۸:‌ اجازه دهید مستقیم برویم سراغ «مبنای نظام سیاسی ـ اجتماعی آتی در جغرافیای ایران». به نظر ما به سه مساله طبقه، جنسیت و ملیت (درکنار محیط زیست که بحرانش با گرمایش جهانی سرمایه‌داری فسیلی هرچه عمیق‌تر می‌شود) باید پاسخ های معین و کاربردی با نتایج واقعی و ماندگار داده شود. بدون شک نیروهای گوناگون در سپهر سیاسی پاسخ‌های متفاوت و متضادی برای این سه مساله اساسی دارند. 

ترسیم آینده به لحاظ منطقی به دو دستۀ کلی تقسیم می‌شود: یک طرف، پاسخی مبتنی بر حفظ شیوه تولید سرمایه‌داری که معنایش نه فقط ادامه بهره کشی از طبیعت و استثمار طبقاتی بلکه همچنین تداوم ملزومات بازتولیدی سرمایه نظیر ستم جنسیتی و ستم ملی و غیره است. طرف مقابل، پاسخی است که به دگرگونی ریشه‌ای شیوه تولید مسلط، لغو مالکیت خصوصی بر ابزار تولید و کلید زدن فرایند لغو استثمار بینجامد و همزمان به جنگ تبعیض‌ها و شکل‌های گوناگون ستم برود. یک طرف، حفظ پدر/مردسالاری و استثمار مضاعف؛ طرف مقابل، برچیدن روابط و ارزش های پدر/مردسالارانه با اتکاء به حرکت متشکل زنان و کوییرها و تشکل‌های رنگین کمانی (درکنار تثبیت و تقویت روابط و ارزش های جدید به پشتوانه دگرگونی های اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی از جمله در حیطه قانون گذاری). یک طرف، حفظ دستگاه دولت ـ ملت مرکز گرا حول شعار «حفظ تمامیت ارضی» و «زبان و پرچم رسمی» و حفاظت از «مرز پر گهر»ی که زندان ملل است؛ طرف مقابل، خرد کردن این ساختار تبعیض آمیز و تمرکزگرا با تعهدی واقعی به شعار «حق تعیین سرنوشت به‌دست و برای ملل ستمدیده» که نوعی فراخوان به تمرکززدایی از پایین است. یک طرف، ادغام هرچه بیشتر در سرمایۀ جهانی فراملی با چرخش ژئوپولتیک به‌سمت غرب، طرف دیگر گسست از روابط جهانی قدرت و پیش‌کشیدن سیاستی انترناسیونالیستی و صلح منطقه‌ای. 

دومی تنها مبنای انقلابی عملی برای اتحاد و همبستگی و همیاری داوطلبانه میان شهروندان و همۀ ساکنان این جغرافیا است. اینکه به لحاظ تاریخی بالاخره کدامیک از این دو، یا کدامیک از نیروهایی که جایی در مابین سرحدات این طیف قرار دارند، دست بالا را می‌گیرند به مبارزات هژمونیک در یک فرایند طولانی‌مدت بستگی دارد. در این راستا، نیروهای چپ و آزادی خواه در داخل و خارج که هر یک به شکل و درجه‌ای با نظام سرمایه‌داری و نظم استبدادی موجود و مصائبش برای طبیعت و توده‌های فرودست و آزادی‌طلبی و ترقی‌خواهی در تضاد و تعارض‌اند می‌توانند در یک صف قرار بگیرند.

اقتصاد سرمایه داری بحران زدۀ جمهوری اسلامی با طرح‌های ریاضت‌کشی و نسخه‌های نئولیبرالی‌اش مرتبا از فرودستان قربانی می‌گیرد و سوژه‌هایی را تولید می‌کند که چیزی جز زنجیر‌های‌شان برای ازدست‌دادن ندارند. دستگاه سرکوب نیز کارکرد دیرینۀ خود، یعنی تولید سیستماتیک ترس، را تا حدی از دست داده است. پدرسالاری در برابر مقاومت زنان به لرزه درآمده است. تبعیض و تحقیر و ستم ملی در گوشه و کنار کشور با فریادهای خونین مردم به زیر سوال کشیده شده است.

■ موضوعی که کمتر در مورد آن بحث شده است، زمینه و شرایط بین‌المللی حاضر و تاثیری است که بر وقایع ایران می‌تواند بگذارد. نسبت به سال ۵۷، جهان به شکل ملموسی به «راست» چرخیده است و شبح فاشیسم بر سر اروپای غربی پرسه می‌زند. در عین حال تنش میان چین و روسیه با غرب تشدید شده است؛ و برخی، که البته بیشتر به حکومت نزدیک اند تا معترضان، هشدار می‌دهند که فضای تنش آلود بین‌المللی می‌تواند در ایران سرریز کند و جنبش مردمی در ایران را در خشونت غرق کند. گروهی دیگر، البته معتقد اند در شرایطی که روسیه درگیر و گرفتار جنگ با اوکراین است، اکنون بهترین فرصت برای یکسره کردن کار جمهوری اسلامی است.  نظر شما در این مورد چیست ؟ و به طور کلی، فضای بین‌المللی حاکم، چه چالش‌ها و چه باید‌هایی را پیش‌روی معترضان قرار می‌دهد؟

کلکتیو ۹۸:‌ بررسی فضای بین المللی موضوعی ست پیچیده و مستلزم کنکاش و تحقیق، بالاخص در بطن سرمایه‌داری معاصر که هیچ جغرافیا و دولت‌ ـ ملتی از شر رقابت‌های تشدید‌شدۀ ژئوپولتیک و ادغام در سرمایۀ جهانی در امان نیست. ولی چند نکته روشن است. خیزش انقلابی در ایران و برپایی یک جنبش نقشه‌مند و متشکل انقلابی در آینده تاثیر مهم و انکارناپذیری بر وضعیت منطقه و جهان خواهد داشت و می‌تواند به برپایی سلسله ای از خیزش ها و تلاطمات در کشورهای همسایه و کل منطقه بینجامد و پتانسیل تشکیل یک قطب قوی و الهام‌بخش انقلابی ـ یک چراغ روشن در میان تاریکی‌های واپس گرایانه و امپریالیستی و مردسالارانه ـ را بالفعل کند. حتی می‌تواند به تقویت ایده انقلاب اجتماعی (در تمایز با انقلاب سیاسی) و پر و بال دادن به نیروهای چپ رادیکال در سراسر دنیا بینجامد. یعنی درست نقطه مقابل آن موج ارتجاعی که خمینی و اسلامگرایی‌اش در سراسر منطقه و دنیا دامن زد.

در عین حال، پیشروی انقلاب در ایران و پیامدهایش برای قدرت های سرمایه داری امپریالیستی (خواه غربی و خواه شرقی) و دولت های مرتجع منطقه، قابل تحمل نخواهد بود و به روش های مختلف برای کنترل یا فرونشاندن آن تلاش  خواهند کرد، کما اینکه عربستان سعودی به‌عنوان مهم‌ترین رقیب ژئوپولتیک جمهوری اسلامی در منطقه ازپیش با سرازیرکردن دلارهای نفتی به رسانه‌های مرتجع به این مهم دست برده. این یک خطر جدی و واقعی است که تنها راه رفع آن، نه تسلیم و عقبگرد، بلکه تلاش برای ایجاد یک صف همبستگی و حمایت انترناسیونالیستی در بین مردم منطقه و کل دنیا خواهد بود. در غیاب اتحاد‌های منطقه‌ای و انترناسیونالیستی، انقلاب با مخاطراتی جدی روبرو خواهد بود. شبه آنتی‌امپریالیست‌‌ها ما را با کلید‌واژۀ “امنیت” و “سوریه‌سازی” از خطر برحذر می‌دارند. این در حالیست که یکی از مهم‌ترین دلایل بی‌ثباتی منطقه و سوریه‌شدن سوریه به مداخلات نظامی، لجستیک، و سیاسی نیروی قدس سپاه پاسداران برمی‌گردد. البته گرفتار بودن حامیان و متحدان اصلی سیاسی و امنیتی و نظامی جمهوری اسلامی در این یا آن معضل بین‌المللی حتما تاثیر خودش را بر موقعیت بی ثبات جمهوری اسلامی  دارد و دست و بالش را تا حدی می‌بندد ولی در این زمینه نباید اغراق کرد. در مورد مشخص روسیه باید به این نکته اشاره کنیم که این کشور مدتهاست کمک های اطلاعاتی و رهنمودهای امنیتی مهمی به جمهوری اسلامی ارائه می‌کند. این کمک‌ها را از مقطع ۱۳۸۸ به بعد تحت عنوان «راهکارها برای مقابله با انقلابات رنگی» می توان ردیابی کرد. این نوع کمک ها و همکاری‌ها باز هم ادامه خواهد یافت. اما این هم واقعیتی است که شکل‌هایی مانند مداخله نظامی روسیه، مثل دورانی که شوروی سابق با ایران مرز مشترک داشت، غیر متحمل شده است. کشورهای همسایه ایران از آذربایجان گرفته که خود یکی از پایگاه‌های فعالیت‌های آمریکا و اسرائیل در منطقه است تا ترکمنستان و حتی ارمنستان را نمی‌توان مثل سابق اقمار روسیه به حساب آورد. این را هم بگوییم که تاکید اغراق آمیز روی جنگ اوکراین به عنوان فاکتوری برای «یکسره کردن کار جمهوری اسلامی» بخشا برمی‌گردد به درک رژیم چنجی از افتادن جمهوری اسلامی؛ که این مسلما با فرایند سرنگون شدن این رژیم به‌دست مردم یکی نیست.

■ برخی مخالفان جمهوری اسلامی خیرش اخیر را حرکتی علیه انقلاب ۵۷ می‌بیند، برای برخی دیگر اعتراضات اخیر در تداوم با آرمانها و رویاهای محقق نشده انقلاب قرار می‌گیرد. در سالگرد انقلاب، چه نسبت سلبی و ایجابی‌ای میان آن و جنبش زن، زندگی، می‌بینید؟

کلکتیو ۹۸: به انقلاب ۵۷ باید همزمان آری و نه گفت. از آرمان‌های محقق نشدۀ آن، بالاخص استقلال و آزادی، باید دفاع کرد. همزمان باید محدودیت‌های بنیادینش را نفی کرد. مهم‌ترین محدودیت ۵۷، که از کودتای ۲۸ مرداد و در نتیجه مناسبات جهانی سرمایه نشئت می‌گیرد، تهی‌شدن مبارزات برحق ضدامپریالیستی از تعین‌های اجتماعی طبقاتی و جنسیتی و ملی بود. لاجرم، مبارزه با پهلوی و ایالات متحده فرهنگی-اسلامی شد و درنهایت شرایط را برای ظهور جمهوری اسلامی فراهم کرد. اینکه نیروهای چپ و آزادی‌خواه در تقابل با نیروهای اسلامیستی نتوانستند در سطح عام اجتماعی-سیاسی یک ضدروایت از مسئلۀ امپریالیسم ارائه دهند و صف‌بندی یا بلوک خود را از خمینی متمایز کنند سرنوشت تراژیکی را برای ۵۷ رقم زد که تا همین امروز با ماست، بالاخص برای کوردستان و دیگر ملل غیرفارس، درکنار زنان و سرکوب تاریخی‌شان در ۸ مارس. گرچه سویه‌ای از حقیقت در گفتار “دزدیدن” یا “مصادره” انقلاب از سوی اسلامیست‌ها نهفته است، اما این گفتار قادر نیست خاستگاه‌های تاریخی و اجتماعی هژمون شدن نیروهای اسلامیستی را توضیح دهند. 

یکی از مهم‌ترین وجوه ایجابی ۵۷ برای زن زندگی آزادی آرمان استقلال است. به‌یادآوردن استقلال یعنی به‌یادآوردن تاریخ شبه‌استعماری: ادغام خشونت آمیز جغرافیای ایران در مناسبات جهانی سرمایه و فرایند همبسته و قهرآمیزِ تشکیل دولت-ملت و در نتیجه سرکوب سیستماتیک ملل غیرفارس، درکنار سربرآوردن رژیمی مرد‌سالار و و پرولتریزه ساختن میلیونها پابرهنه

درس‌گرفتن از این اشتباهات تاریخی و استراتژیک به شکل سلبی ۵۷ را برای امروز زنده و بالفعل نگه می‌دارد. انقلاب ۵۷ به‌عنوان یکی از مهم‌ترین رخداد‌های قرن بیستم، برای خیزش انقلابی زن زندگی آزادی مثل یک قطب‌نمای سیاسی عمل می‌کند، نوعی تجربۀ تاریخی مهم که به میانجی آن انقلابیون می‌توانند مسیر خود را در دریای متلاطم و تاریک کنونی بازیابند، مثل یک جاپا یا سکو برای بالارفتن از صخره‌های پر فراز و نشیب. از این جهت، شکل‌بخشیدن به خاطرۀ جمعی ازخلال تاریخ‌نگاری ماتریالیستی و انتقادی، درکنار ارتباط بین نسلی، نقشی حیاتی برای درکی هشیار و انتقادی از زمان تاریخی ایفا می‌کند (برای اهمیت سیاسی و عملی روایت تاریخی نگاه کنید این یادداشت کلکتیو: “جعل تاریخ و ارتجاع سلطنت‌طلبی“)

یکی از مهم‌ترین وجوه ایجابی ۵۷ برای زن زندگی آزادی آرمان استقلال است. به‌یادآوردن استقلال یعنی به‌یادآوردن تاریخ شبه‌استعماری: ادغام خشونت آمیز جغرافیای ایران در مناسبات جهانی سرمایه و فرایند همبسته و قهرآمیزِ تشکیل دولت-ملت و درنتیجه سرکوب سیستماتیک ملل غیرفارس، درکنار سربرآوردن رژیمی مرد‌سالار و و پرولتریزه ساختن میلیونها پابرهنه. رژیم پهلوی بورژوازی وابسته‌ای بود که بازتولید حکمرانی خود در داخل را در گروی اعطاکردن طلای سیاه، نفت، به کمپانی‌های جهانی سرمایه‌داری می‌دید و هرنوع نیرو و سازمانی که این ساختار اقتصادی- سیاسی امپریالیستی را به چالش می‌کشید سرکوب می‌کرد. این تاریخ استعماری به‌لطف جمهوری اسلامی و قبضه‌کردن گفتار ضد‌استکبار از خاطرۀ جمعی  حذف شده و نتیجه‌اش نه فقط ظهور آنتی‌امپ‌ها و گفتار‌های اروپامحور است بلکه همچنین ظهور راست افراطی و ارتجاعی ست. بازیابی و یادآوری تاریخ استعمار بیش از آنکه به گذشتۀ خونین پهلوی معطوف باشد جهتش رو به اکنون و مهمتر از آن آینده است: نفی هرشکلی از مداخۀ سیاسی و ادغام اقتصادی، اعم از شرقی و غربی و منطقه‌ای و فراملی، که بخواهد استقلال و خودآئینی زن زندگی آزادی و نظم برآمده از این انقلاب را به مخاطره بیندازد.

■ حدود چهار ماه از آغاز اعتراضات در ایران، پس از قتل حکومتی ژینا (مهسا) امینی می‌گذرد و از شدت  و حدت اعتراضات خیابانی کاسته شده است. از طرف دیگر، جمهوری اسلامی به نظر یکپارچه است وهیچ نشانه‌ای از عقب‌نشینی حکومت وجود ندارد. افق پیش‌رو را چگونه می‌بینید؟

کلکتیو  ۹۸: در چند ماهه اخیر ما با یک خیز و ارتقا در مسیر مارپیچی مبارزات طبقاتی و اجتماعی روبرو بودیم؛ ارتقایی در ادامه خیزش دی ماه ٩٦ و آبان ٩٨. هیچ قطعیت و جبری بر تحولات تاریخی حاکم نیست. اما به قطعیت می‌توان گفت که جامعه ایران از چند سال پیش پا به درون بحرانی انقلابی گذاشته که پاسخ می‌طلبد. نظام حاکم مشروعیت سیاسی خود را بیش از پیش از دست داده در واقع چنانکه  پیشتر در مقاله‌ای نوشتیم از پیش در اذهان مرده است.

حاکمیت مبتنی بر مذهب و شرع در تجربه زندگی اکثریت جامعه شکست خورده است. اقتصاد سرمایه داری بحران زدۀ جمهوری اسلامی  با طرح های ریاضت کشی و نسخه های نئولیبرالی اش مرتبا از فرودستان قربانی می گیرد و سوژه‌هایی را تولید می‌کند که چیزی جز زنجیر‌های‌شان برای ازدست دادن ندارند. دستگاه سرکوب نیز کارکرد دیرینۀ خود، یعنی تولید سیستماتیک ترس، را تا حدی از دست داده است. پدرسالاری در برابر مقاومت زنان به لرزه درآمده است. تبعیض و تحقیر و ستم ملی در گوشه و کنار کشور با فریادهای خونین مردم به زیر سوال کشیده شده است. این فریادها آنچنان قدرتمند و هراس آفرین است که عکس العمل بیمارگونه ناسیونالیست‌های حاکم و خارج از حکومت را برانگیخته است. در مقابل، جمهوری اسلامی می خواهد یکپارچه عمل کند و خود را متحد و منسجم نشان دهد. اتحاد و انسجامی که با هر دور برپایی سراسری مردم، نازک تر و آسیب پذیرتر می شود. شکافی که در درون حاکمیت باز شده ممکن است با تشدید و تداوم مبارزات دهن باز کند. شاید مهم ترین عاملی که باعث شده این آسیب پذیری به چشم نیاید، نبود یک آلترناتیو سیاسی ملموس و قابل اتکاء (نه فقط یک آلترناتیو انقلابی رادیکال، بلکه حتی آلترناتیوی ساخته و پرداخته مرتجعان با حمایت قدرت های بزرگ) است. محتمل ترین افق پیش‌رو را ادامه همین شرایط بحرانی، با برآمدها و خیزش های پی در پی با دوره های کوتاه فروکش می بینیم؛ با همه پتانسیل های آزاد شده و فرصت‌های مساعد برای ساختن آلترناتیو انقلابی از پایین و تدارک انقلاب؛ و البته ظهور بیراهه‌ها و  چالش‌ها و مخاطراتی که در بر خواهد داشت. انقلاب یک مفهوم زمان‌مند است که با مقولاتی چون بحران، گسست، و آینده (خلق دوران جدید) گره خورده. جمهوری اسلامی در همۀ حوزۀ اجتماعی در بحران به سر می‌برد و ژن ژیان ئازادی بناست با گسست در زمان جمهوری اسلامی دورانی جدید پربا کند. ترسیم و تخیل آینده اما از اینجا و اکنون آغاز می‌شود.

منبع خبر: رادیو زمانه

اخبار مرتبط: کلکتیو ۹۸: «انقلاب ۵۷ برای قیام انقلابی ژینا مثل یک قطب‌نمای سیاسی عمل می‌کند»