سفرنامه قطغن؛ بیمها و امیدها در آستانه انتخابات
امنیت ولایات شمال شرقی در افغانستان در سالهای اخیر با چالش رو به رو شده است
در گذشتهها هرگاه از شمال کشور سخن بمیان می آمد، شهر مزار شریف به ذهنم مجسم میشد؛ زیرا هیچگاهی تجربه رفتن به حوزه شمال شرق یا همان سرزمین قطغن را نداشتهام، اما این بار در قالب یک ماموریت از جانب کمیسیون رسانههای انتخابات با یکی از همکارانم به ولایتهای بغلان، قندوز، تخار و بدخشان رفتیم.
هنگامی که موتر/ماشین حامل ما از دوراهی پلخمری (مرکز ولایت بغلان) به دست راست پیچید در صفحه فیسبوکم نوشتم که برای نخستین بار دارم به بغلان مرکزی پا میگذارم، بلافاصله یکی از دوستانم که خود از ولایت بغلان است از کابل با من تماس تلفنی گرفت و گفت که به دلایل امنیتی باید این پست را از صفحه بردارم و من هم همین کار را کردم.
به بغلان مرکزی رسیدیم، شهرک پر جنب و جوشی بود، همکارم که حدود ۱۰ سال با یکی از تلویزیون های خصوصی افغانستان کار میکرد، از حمله خونین انتحاری ۱۵ عقرب سال ۱۳۸۵ که در آن زمان برای پوشش خبری آن رویداد از کابل به این شهر آمده بود، قصه کرد.
در آن رویداد خونین بیش از صد تن به شمول ۵ عضو مجلس نمایندگان افغانستان و ده ها دانش آموز کشته شده بودند.
از بغلان مرکزی گذشتیم، در حالی که پیام دوست بغلانیام از کابل و داستان حمله انتحاری ۱۳۸۵ ذهنم را به خود مشغول کرده بود، صدای همکارم سکوت را در موتر شکست که گفت این منطقه گرداب نام دارد و در سال های گذشته بسیار نا امن بود، حالا هم گاه گاهی مشکلات امنیتی دارد اما مانند گذشته نیست.
به قندوز رسیدیم، شهری شلوغ و کمتر توسعه یافته یی که تصور می کردم باید به اندازه مراکز دیگر زونهای افغانستان شاهد پیشرفت و توسعه بوده باشد، اگرچه از نظر امنیتی آرام به نظر می رسید اما گویی تاثیر ناامنی های چند سال گذشته هنوز در سیمای این شهر پدیدار است.
احساس امنیت، بجای کابوس ناامنیشب را مهمان یکی از دوستان نزدیک و همصنفی دوران دانشگاهم در ولسوالی علی آباد در حاشیه غربی شهر قندوز بودیم. خانه ای در چند ده متری خانه یکی از فرماندهان پیشین طالبان محلی که حدود یکسال پیش در بندر تورخم توسط نیروهای امنیتی افغانستان بازداشت شد.
بغلان مرکزی شهرک پر جنب و جوشی است
در تابستان ۲۰۰۹ هنگامی که بمباران تانکرهای نفتی ربوده شده توسط طالبان از سوی نیروهای ناتو دهها کشته و زخمی برجای گذاشت و سپس کشته شدن سلطان منادی خبرنگار افغان نیویارک تایمز در ولسوالی چهاردره قندوز خبر ساز شد.
به گفته مردم محل طالبان در این منطقه نیز حضور گسترده ای داشتند و شهر قندوز در تیررس جنگ افزارهای نیمه سنگین آنان قرار داشت.
با شنیدن این داستان آن هم هنگامی که از کنار خانه این فرمانده پیشین طالبان میگذشتم، برای دقایقی توهم روبرو شدن با سرنوشت سلطان منادی در ذهنم تداعی شد، اما دوست میزبان به ما اطمینان داد که در حال حاضر هیچ نوع نگرانی امنیتی از رهگذر حضور طالبان در این بخش از ولایت قندوز وجود ندارد.
پیشتر رفتیم، دهها نوجوان در یک میدان خاکی مشغول بازی فوتبال و والیبال بودند و نشانه آشکاری از ناامنی دیده نمیشد.
بعدتر هم به دشت هایی که آبستن رویش سبزه و گل بود و گندمزارهایی که به دلیل وجود آنها روزگاری قندوز را کندوی افغانستان لقب داده بودند رفتیم و در غروبی رویایی و زیبا عکس های یادگاری گرفتیم.
روز بعد به دشت آبدان رفتیم، دشت بکر و وسیعی که مناظر زیبای آن در بهار همه ساله هزاران تن را از قندوز و دیگر بخش های کشور به خود میکشاند، اما هنوز سبز نشده و دست بیداد زمستان سر از کرانه های آن بر نداشته بود.
در پایان به بندر شیرخان رسیدیم و تا پل دوستی – مرز مشترک میان افغانستان و تاجیکستان، در کنار رود آمو رفتیم، بر خلاف تصورم این بندر با هیچ یک از دیگر بندرهای تجارتی و ترانزیتی افغانستان شباهت نداشت.
شهرک کوچک و گل آلود با امکانات محدود و چند ساختمان دولتی قدیمی به شمول ویلای یک طبقهای که به گفته ساکنان محل روزگاری تفرج گاه محمد ظاهر شاه پیشین افغانستان بوده است.
برگزاری کارگاه معرفی لایحه تنظیم فعالیتهای رسانهای به خبرنگاران ولایت های قندوز، بغلان و تخار هدف اصلی ما از سفر به قندوز بود، در این نشست حدود هفتاد تن از خبرنگاران و مسئولان رسانهها از این سه ولایت شرکت کرده بودند.
آنان در کنار بحث روی لایحه، از مشکلات موجود فراراه دسترسی به اطلاعات انتخاباتی، برخوردها و رویکردهای مافیایی حلقات قدرت و گروههای مسلح غیر مسئول با خبرنگاران، مشکلات امنیتی در بخشهایی از قندوز به ویژه در ولسوالی های چهاردره و دشت ارچی سخن گفتند.
آنها از آنچه بدرفتاری اداره محلی با خبرنگاران خواندند شکایت کردند و با ابراز رضایت از رفتار نیروهای امنیتی با رسانهها خواستار همکاری پلیس با خبرنگاران جهت دسترسی آنان به مناطقی که مشکلات امنیتی دارند، شدند.
پس از دیدار با والی و فرمانده پلیس در پیوند با مشکلات خبرنگاران به مسئولین دفتر ولایتی کمیسیون انتخابات در قندوز گفتیم که میخواهیم به ولایت تخار برویم، چون برنامه بعدی ما دیدار با خبرنگاران ولایت بدخشان بود، آنان نگاه های معنا داری به سوی ما و همدیگر کردند و سپس از موجودیت مشکلات امنیتی در مسیر راه قندوز- تالقان با نزدیک شدن شب سخن گفتند. بلاخره ما با دو موتر پلیس بسوی شهر تالقان حرکت کردیم.
کمیسیون رسانه های کمیسیون انتخابات کارگاه هایی برای خبرنگاران راه اندازی کرد
با حرکت در یک محیط ناآشنا، آنهم در سایه تفنگ نیروهای امنیتی احساس غریبی در ذهن انسان تداعی میشود، به ویژه هنگامی که بیم وقوع رویدادهای غیر منتظره بر امیدها چیره شود.
ذهنم مشغول همین دغدغه ها بود که موتر پلیسی که پیش روی ما حرکت میکرد، اشاره توقف داد. یک افسر پلیس نزد ما آمد و گفت اینجا پل بنگی است، مسئولیت ما در قسمت شما ختم است بخیر برین، از این جا به بعد انشالله مشکلی نیست.
دوستم در آنجا در مورد روزهای گفت که پل بنگی خط مقدم جبهه میان نیروهای طالبان و نیروهای جبهه مقاومت به رهبری احمد شاه مسعود بود.
با همین قصه ها شب فرا رسید و ما به شهر تالقان رسیدیم. مرد عیار مشربی که در آواز خوانی هم دست بالایی داشت، در این شهر مهماندار ما بود.
این مرد در کنار پذیرایی و مهمان نوازی از ما شماری از خبرنگاران تالقان را نیز دعوت کرده بود و پس از صرف غذا تا پاسی از شب را برای ما آواز خواند.
"احساس امنیت، بجای کابوس ناامنی شب را مهمان یکی از دوستان نزدیک و همصنفی دوران دانشگاهم در ولسوالی علی آباد در حاشیه غربی شهر قندوز بودیم"آواز گرم و توانایی ویژه اش در موسیقی محلی شمال افغانستان شب خاطره انگیزی را برای ما به یادگار گذاشت.
فیض آباد، قلب پرتپش بدخشانمنزلگاه نهایی ما در این سفر کاری ولایت بدخشان بود. فیض آباد شهری که جاده مرکزی آن با چراغ هایی با صفحه های انرژی آفتابی به زیبایی تزیین شده و ساختمان های بلند، رودخانه کوکچه که از قلب شهر میگذرد و کوه های اطراف که بسان حصاری طبیعی این شهر را احاطه کرده است، زیبایی های خیره کننده دارد.
به گفته ساکنان فیض آباد، این شهر در چند سال اخیر چهره بدل کرده و سرعت رشد و توسعه امید بخشی را تجربه کرده است.
حضور زنان و جوانان در فعالیت های فرهنگی و اجتماعی، نهادهای دولتی و روندهای انتخاباتی چشمگیر است و برعکس ولایت قندوز که سیمای شهر، آرامش روانی چندانی به تازه واردها ارزانی نمی کند، به نظر می رسد مشکلات امنیتی که در چند ولسوالی بدخشان وجود دارد، تاثیر چندانی روی وضعیت عمومی و روند رشد و توسعه در بدخشان نداشته است.
نشستی که با خبرنگاران این ولایت داشتیم، ویژگی منحصر بفردی داشت و آن حضور پر رنگ زنان و دختران در این نشست بود.
ظرفیت و پشت کار خبرنگاران این ولایت در اطلاعرسانی و آگاهی از قضایای جاری در کشور نیز متفاوت بود.
آنان از ابتکارهای شان برای تشویق مشارکت مردم در روند انتخابات گفتند و مثال های عینی از آمادگی و شور و اشتیاق مردم حتا در مناطق دوردست این ولایت جهت رفتن به پای صندوقهای رای در انتخابات ۱۶ حمل ۱۳۹۳ ارائه کردند.
ژنرال فضل الدین عیار، فرمانده پلیس بدخشان با تایید این که در ولسوالیهای کران و منجان، وردوج و بخش هایی از جرم، مشکلات امنیتی وجود دارد اما نه به پیمانهای که برگزاری انتخابات در این بخش ها ناممکن باشد.
او گفت پلیس آماده است تا هنگام انتقال مواد حساس و غیرحساس انتخاباتی و کارمندان انتخابات به بخش های ناامن و ولسوالی های دشوار گذر دروازها خبرنگاران را نیز با خود به این مناطق ببرند تا آنان بتوانند از روند انتخابات در این بخش ها اطلاع رسانی کنند.
با این حال برخی از اهالی بدخشان در صحبت با ما، بخش بزرگی از مشکلات امنیتی و حتی ضعف و کم کاری نهادهای خدمات عامه در این ولایت را به زد و بندها و اختلافهای موجود میان مقامات اداره محلی، افراد زورمند و حتی نمایندگان این ولایت در شورای ملی افغانستان نسبت دادند.
آنها ادعا دارند که بخشی از عوامل ناامنی در این ولایت از سوی چهره های بانفوذ این ولایت در دولت افغانستان پشتیبانی می شوند.
دره فرخار در ولایت تخار از طبیعت زیبایی برخوردار است
پس از پایان کار های رسمی ما با جمعی از جوانان برخوردیم که با اشتیاق تمام برای برگزاری کنسرت داوود پژمان – آواز خوان بدخشانی که با قشقارچه اش در برنامه ستاره افغان تلویزیون طلوع شرکت کرد و اکنون از آواز خوانان پرآوازه و محبوب نسل نو افغانستان است، آمادگی می گرفتند.
دره فرخاردر برگشت به ولایت تخار، به دره فرخار رفتیم و از چمن خُستده- دیدار کردیم و در یک میدان فوتبال با کودکان فرخاری توپ بازی کردیم، عکس گرفتیم و از آنان در باره انتخابات پرسیدیم.
این کودکان از انتخابات و این همه هیاهوی انتخاباتی بیخبر بودند، اما از این خرسند بودند که به زودی رخصتی های شان تمام میشود و با سبز شدن چمنی که در آن بازی همی کردند، به مکتب خواهند رفت.
رئیس امنیت ملی، یگانه مسئول ولایتی در تخار بود که با او دیدار کردیم. او گفت که در ۱۶ ولسوالی تخار تا اکنون مرکز رایدهی بسته وجود ندارد و وضعیت امنیتی این ولایت قناعت بخش است.
در دفتر ولایتی کمیسیون انتخابات در این ولایت صدها تن اعم از زن و مرد جهت گرفتن کارت رایدهی تجمع کرده بودند.
هنگام برگشت به قندوز به ولسوالی خان آباد رفتیم. بازار این ولسوالی جنب و جوش زیادی نداشت، از پیش نیز به ما گوشزد شده بود اوضاع امنیتی بخش هایی از این ولسوالی زیاد آرام نیست.
اوضاع امنیتی بعضی مناطق در ولسوالی خان آباد زیاد آرام نیست
از میان نامزدان ریاست جمهوری عکس ها و بیلبورد های قطب الدین هلال بیشتر بچشم میخورد، در حالی که در فیض آباد، تالقان، قندوز، بغلان مرکزی و شهر پلخمری عکس ها و بنرهای بزرگ و کوچک فروانی از اشرف غنی احمدزی، عبدالله عبدالله، عبدرب الرسول سیاف، زلمی رسول، رحیم وردک و دیگر نامزدان به چشم میخورد اما در مجموع به نظر می رسید.
هنگام برگشت از حوزه شمال شرق کشور من و همکارم در این مورد بحث میکردیم که تهدیدهای امنیتی ناشی از حضور طالبان در بخشهایی از ولایتهای بغلان، بدخشان و قندوز، موجودیت دستههای مسلح غیر مسئول به ویژه در بخش هایی از ولایت های تخار و بغلان، ضعف و کم کاری نهادهای خدمات عامه، موجودیت فساد اداری و نفوذ گروههای نیابتی شبکه های تندرو فرامرزی با استفاده از مدارس دینی و نهادهای مذهبی و انگیزش عصبیتهای قومی از سوی گروه های قدرت داخلی، بزرگترین چالش های موجود فراراه پیشرفت روند دموکراسی و برگزاری انتخابات شفاف و سرتاسری در این بخش از کشور پنداشته شده میتوانند.
اما ظرفیت ها، رویکردها و روزنههای امیدبخشی به تناسب دیگر بخشهای کشور در حوزه شمال شرق وجود دارد که الگوها و نمادهای قابل تعمیم در سطح کل کشور در راستای بهسازی وضعیت و گذار از چالشهای موجود فراراه ثبات، توسعه و دموکراسی در آیینه آن قابل مشاهده است.
اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران