چالش جمعیت و امنیت در رژیم صهیونیستی

قدرداني باراك از تشكيلات خودگردان در سركوب مقاومت
خبرگزاری فارس
همشهری - ۲۵ شهریور ۱۳۸۸

خاورمیانه- حسین رویوران:تأمین جمعیت مورد نیاز، یکی از مهم‌ترین پایه‌های ساختار قدرت، امنیت و استمرار حیات سیاسی رژیم صهیونیستی و تعیین‌کننده راهبردها و راهکارهای آن است.رژیم صهیونیستی بر پایه الگوی «استعمار اسکانی» برپا شده است و در چنین مدلی که در آمریکای شمالی و جنوبی و استرالیا نیز به اجرا درآمد،  مهاجرت و افزایش جمعیت نقش تعیین‌کننده دارد و تثبیت واقعیت‌های سیاسی جدید ناشی از اجرای این الگو و استمرار آن در گرو تأمین جمعیت لازم از طریق موج‌های پی در پی مهاجرت‌هاست که موازنه جمعیتی با بومیان را برهم می‌زند. از طریق برتری جمعیتی،  مهاجرت فرایند اسکان گزینی را گسترش می‌دهد و سرانجام اقتدار سیاسی مهاجران را بر آن سرزمین افزایش داده و یکسره می‌کند. رژیم صهیونیستی برخلاف دیگر الگوهای مشابه از آغاز اعلام موجودیت غاصبانه خود تاکنون در بعد تأمین جمعیت به علت ایدئولوژی سیاسی حاکم بر آن با چالش مهمی روبه‌رو بوده است. تفکر صهیونیستی برخلاف دیگر استعمارهای اسکانی بر محور مهاجرت قوم یهود استوار است و تنها راه نجات یهودیان را بازگشت به سرزمین موعود می‌داند. چالش رژیم صهیونیستی از آنجا ناشی می‌شود که این تفکر در میان ۱۵ میلیون یهودی جهان فراگیر و غالب نشد و تنها یک سوم یهودیان جهان به آن التزام عملی پیدا کرده و به سرزمین فلسطین کوچ کردند.

"از طریق برتری جمعیتی،  مهاجرت فرایند اسکان گزینی را گسترش می‌دهد و سرانجام اقتدار سیاسی مهاجران را بر آن سرزمین افزایش داده و یکسره می‌کند"رژیم صهیونیستی تنها در ۲دوره زمانی پیدایش و تأسیس در دهه ۴۰ و ۵۰ و نیز دهه ۹۰میلادی به علت فروپاشی بلوک شرق و شوروی سابق شاهد موج گسترده و منظم کوچ یهودیان صهیونیست بوده است. ولی به علت ناتوانی در تأمین جمعیت یکسره‌کننده ناچار به تغییر بسیاری از سیاست‌های خود در ۲ دهه اخیر شده و ناگزیر به عقب‌نشینی‌هایی در ابعاد ایدئولوژیک نیز شده است. این بحران جمعیتی اسرائیل با آغاز مهاجرت‌های معکوس صهیونیست‌ها از فلسطین اشغالی به خارج به ویژه پس از جنگ ۳۳ روزه در سال ۲۰۰۶ و جنگ ۲۲ روزه در سال ۹-۲۰۰۸ تشدید شد و سیاست‌های رژیم صهیونیستی را در یکسره‌سازی شرایط سیاسی و جمعیتی در کرانه باختری تا حدودی با چالش مواجه کرد و این رژیم را به علت نابرابری فاحش جمعیتی در نوار غزه ناگزیز کرد در برابر مقاومت مردم این منطقه عقب‌نشینی کند. حضور یک میلیون و ۳۰۰هزار فلسطینی در سرزمین‌های اشغالی ۱۹۴۸ و افزایش خودآگاهی و نقش سیاسی آنها به ویژه در کنیست اسرائیل،  عملا چالش این رژیم را چند جانبه کرد. اسرائیل جمعیت محدودی در سرزمین‌های اشغالی ۱۹۴۸ دارد و به علت نرخ متفاوت باروری فلسطینی‌ها و افزایش سریع جمعیت آنان با چالش جمعیتی در این منطقه مواجه است، به ویژه در مناطق ناصره و ام‌الفحم و اگر بخواهد سیاست‌های گسترش شهرک‌نشینی خود را در کرانه باختری ادامه دهد ناگزیر است از جمعیت مناطق اشغالی ۱۹۴۸ بکاهد و به جمعیت کرانه باختری بیفزاید که این چالش بحث و جدل‌هایی را با سیاست گسترش شهرک‌نشینی در کرانه باختری به‌دنبال داشته است.

مقوله به رسمیت‌شناختن «هویت یهودی اسرائیل» که در ۲سال اخیر به‌عنوان اولویت سیاسی مطرح می‌شود،  نیاز راهبردی اسرائیل و چالش جمعیتی آن را نمایان می‌کند. راهبرد حفظ هویت یهودی اسرائیل ایجاب می‌کند  اسرائیل از جمعیت یک میلیون و ۳۰۰هزار نفره فلسطینی مناطق ۱۹۴۸ رها شود و این رهایی یا به شکل مبادله سرزمینی صورت می‌گیرد و یا اینکه از طریق کوچ اجباری آنان به کرانه باختری،  باید از این بحران عبور کند که در چنین صورتی علاوه بر پیامدهای سیاسی داخلی و خارجی چنین رفتار تجاوزگرانه و غیرانسانی،  اسرائیل را با بحران دوگانه روبه‌رو خواهد کرد. به عبارت دیگر رژیم صهیونیستی از یکسو جمعیت لازم برای پر کردن شهرهای فلسطینی مناطق اشغالی ۱۹۴۸ را ندارد و از سوی دیگر افزایش دفعی جمعیت فلسطینیان با فرض کوچ فلسطینیان ۱۹۴۸ به کرانه باختری،  سیاست شهرک‌نشینی این رژیم در این منطقه را به شدت تحت فشار قرار می‌دهد. سیاست‌های توسعه‌طلبانه اسرائیل در کرانه باختری رژیم صهیونیستی از یکسو با چالش جمعیت روبه‌رو است که آرمان‌های ژئوپلتیک اسرائیل را دچار بحران می‌کند و از سوی دیگر برنامه اسرائیل در کرانه باختری که بر پایه گسترش شهرک‌های صهیونیستی استوار است،  بدون تأمین جمعیت،  قابل اجرا و پیگیری نیست. با این همه اسرائیل از سیاست گسترش شهرک‌سازی در کرانه باختری چند هدف متفاوت را دنبال می‌کند: ۱-بــرنامه ایجاد شهرک‌هـای‌ صهیونیست ‌نشین در شرق خط سبز (در غرب کرانه باختری) معمولاً با هدف گسترش سرزمینی اسرائیل انجام می‌گیرد و این رژیم امیدوار است این مناطق را در نهایت ضمیمه خود کند.

"رژیم صهیونیستی برخلاف دیگر الگوهای مشابه از آغاز اعلام موجودیت غاصبانه خود تاکنون در بعد تأمین جمعیت به علت ایدئولوژی سیاسی حاکم بر آن با چالش مهمی روبه‌رو بوده است"۲- ایجاد شهرک‌هایی در اطراف شهرهای فلسطینی کرانه باختری که با هدف کنترل امنیتی شهرها انجام می‌گیرد. ۳- ایجاد شهرک‌های صهیونیست‌نشین به موازات رود اردن در شرق کرانه باختری با اهداف متعدد راهبردی،  نظامی و امنیتی صورت می‌گیرد که قطع ارتباط جغرافیایی فلسطینیان با اردن،  در رأس آنها قرار دارد. ۴- ایجاد شهرک‌های شمال،  شرق و جنوب شهر بیت‌المقدس و نیز در قلب شهر الخلیل معمولا با اهداف سیاسی و دینی انجام می‌گیرد و از طریق تغییر واقعیت‌های موجود،  اسرائیل امیدوار است این مناطق را به صورت قطعی به خود ضمیمه کند.۵- ایجاد شهرک‌هایی در بلندی‌های شمال کرانه باختری با هدف تسلط بر آب‌های کرانه باختری است. درحال حاضر بخش وسیعی از آب مورد نیاز اسرائیل از این منطقه تأمین می‌شود و اسرائیل می‌کوشد این تسلط را به هر طریق تداوم بخشد. رژیم صهیونیستی تاکنون ۳۵درصد از مساحت کرانه باختری را مصادره کرده و سیاست‌های شهرک‌سازی را در آن به اجرا گذاشته است و این مناطق پراکنده را با احداث جاده‌هایی به طول ۶۰۰ کیلومتر به سرزمین‌های اشغالی ۱۹۴۸ وصل کرده است اما در تأمین جمعیت لازم برای پر کردن این شهرک‌ها همچنان با مشکل مواجه است.

به‌رغم اختصاص میلیاردها دلار برای گسترش شهرک‌سازی در کرانه باختری،  جمعیت شهرک‌نشینان از ۴۰۰هزارنفر تجاوز نمی‌کند (۲۰۰ هزار نفر در اطراف شهر بیت‌المقدس و ۲۰۰ هزار نفر در دیگر مناطق کرانه باختری) این جمعیت به لحاظ کمی با جمعیت ۳/۲ میلیون نفری فلسطینیان در کرانه باختری قابل مقایسه نیست. در اینجا اگر تسهیلات گسترده واگذاری مسکن در شهرک‌های کرانه باختری در مقایسه با سرزمین‌های اشغالی ۱۹۴۸ را در نظر بگیریم،  عمق چالش و بحران جمعیتی اسرائیل را درک می‌کنیم و با علت خالی‌بودن صدها واحد مسکونی در شهرک‌های کرانه باختری آشنا می‌شویم. رژیم صهیونیستی در یک و نیم دهه اخیر پیوسته اعلام کرده،  حاضر است از بخش‌هایی از کرانه باختری عقب‌نشینی کند. این تحول رفتاری اسرائیل به‌عنوان یک قدرت استعمار اسکان گزینی،  ناشی از شدت مقاومت جامعه فلسطینی و بحران جمعیتی است که اسرائیل همواره از آن رنج می‌برد. رویارویی جمعیت میان فلسطینیان و رژیم صهیونیستی عمدتاً در بعد نرخ افزایش جمعیت متمرکز است که این نرخ در میان فلسطینیان از ۴درصد تجاوز می‌کند، در حالی که در میان جامعه صهیونیستی کمتر از ۲درصد است.

"تفکر صهیونیستی برخلاف دیگر استعمارهای اسکانی بر محور مهاجرت قوم یهود استوار است و تنها راه نجات یهودیان را بازگشت به سرزمین موعود می‌داند"طبق آمار موجود،  جمعیت فلسطینیان در فلسطین اشغالی حدود ۵ میلیون نفر (۳/۱ میلیون نفر در سرزمین‌های اشغالی ۱۹۴۸،  ۳/۲ میلیون نفر در کرانه باختری و ۵/۱ میلیون نفر در نوار غزه) است، درحالی که جمعیت یهودیان حدود ۲/۵ میلیون نفر است و از آنجا که جامعه صهیونیستی امیدی به موج‌های جدید مهاجرت ندارد،  از این رو،  این تفاوت جمعیتی به سرعت در حال پر شدن است و رژیم صهیونیستی به همین علت قادر به اسکان سیل‌آسا و سرشار جمعیت در کرانه باختری نیست و آنچه اکنون جریان دارد،  پیشی گرفتن سرعت ساختمان‌سازی بر جذب جمعیت اسکان یافته است. همچنین رژیم صهیونیستی قادر به ضمیمه‌سازی کرانه باختری با جمعیت ۳/۲ میلیون فلسطینی نیست؛ نه به‌دلیل قانونی  بلکه به‌دلیل کاملاً سیاسی که پایه‌های موجودیت اسرائیل را با خطر روبه‌رو خواهد کرد. رهبران رژیم صهیونیستی از همان آغاز اعلام موجودیت غاصبانه رژیم خود در فلسطین اشغالی در سال ۱۹۴۸ به پیامدهای خطرناک بحران جمعیتی توجه ویژه داشتند و در سال ۱۹۴۹ برخی از رهبران اعلام کردند که تعداد فلسطینیان در اسرائیل که تابعیت این رژیم را اخذ کرده‌اند،  زیاد هستند،  در حالی که تعداد آنها در آن هنگام از ۱۵۰ هزار نفر تجاوز نمی‌کرد. رهبران صهیونیستی برای عبور از این بحران اعلام کردند،  به مادرانی که فرزند دهم خود را به دنیا آورند،  جایزه‌ای ویژه خواهند داد،  ولی ۱۰ سال بعد، پس از ارزیابی کارکرد این تصمیم متوجه شدند که تقریباً اکثر این جوایز به زنان فلسطینی تعلق گرفته است و به همین علت آن را فوراً لغو کردند و مسئولیت تلاش برای بالا بردن نرخ باروری در میان جامعه صهیونیستی را به آژانس یهود انتقال دادند که یک نهاد غیردولتی است و می‌تواند جوایز خود را به یهودیان محدود کند. این نکته از نگاه رهبران رژیم صهیونیستی که معروف به اصرار و بردباری در پیگیری اهداف بلندپروازانه خود هستند،  دور نماند و شاید تحولات سیاسی که منجر به تحمیل ایده دولت مستقل برای فلسطینیان شد،  آنان را غافلگیر نکرد و مصداقی که دراین زمینه می‌توان به آن اشاره کرد  اینکه رژیم صهیونیستی پس از جنگ شش‌روزه در سال ۱۹۶۷ تنها شهر بیت‌المقدس و بلندی‌های جولان را در اوایل دهه ۱۹۸۰ ضمیمه خود کرد، در حالی که اداره نوار غزه و بقیه کرانه باختری همچنان برعهده فرماندار نظامی باقی ماند و این رفتار نشان می‌دهد که رژیم صهیونیستی نسبت به موفقیت سیاست شهرک‌سازی در کرانه باختری و نوار غزه اطمینان کامل نداشته و آینده را در گرو تحولات سیاسی در این منطقه قرار داد.جامعه مهاجر صهیونیست در آغاز تأسیس رژیم غاصب اسرائیل در فلسطین اشغالی در سایه تقابل با فلسطینیان و تهدیدهای امنیتی،  به صورت یکپارچه با انگیزه‌های ایدئولوژیک عمل کرده بود،  اما اکنون به علت اختلاف نظر درباره عبور از بحران جمعیت میان احزاب سیاسی صهیونیستی،  اختلاف‌های زیادی به وجود آمده و عملاً راهبردهای متفاوت در این زمینه،  همبستگی گذشته را تا حدی از بین برده است.

در کنار این اختلاف‌نظرها،  تسلط اشکنازها (یهودیان غربی) بر قدرت و ساختار سیاسی و راندن دیگر اقوام یهودی به حاشیه از هنگام اعلام موجودیت اسرائیل تا اواخر دهه ۱۹۷۰،  جامعه صهیونیستی را دچار شکاف‌های متعدد سیاسی کرده و این رفتار انحصارگرایانه،  زمینه بروز دگرگونی‌های جدی در ساختار قدرت و نخبگان سیاسی و اجتماعی در جامعه صهیونیستی را فراهم کرده است. این تحولات عملاً چارچوب سنتی تقسیم‌بندی جوامع از نگاه صهیونیست‌ها را به یهودیان و اغیار برهم زد و اختلاف را نیز داخلی کرد. این واقعیت‌ها نشان می‌دهد  بزرگ‌ترین هدف جنبش صهیونیستی در اشغال فلسطین ایجاد امت یکپارچه یهودی بود که به نتیجه نرسیده است و شاخص‌های امت متحد در این جامعه دیده نمی‌شود و همچنان سنت‌ها،  فرهنگ‌ها و رفتارهای سیاسی متفاوت اقوام گوناگون مهاجر صهیونیستی پابرجاست و به چشم می‌خورد. در حال حاضر،  تقریباً همه احزاب و جنبش‌های صهیونیستی باور دارند که صهیونیزم دچار بحران جدی شده و ادامه این بحران به سقوط آن خواهد انجامید و به همین علت چند دسته‌بندی برای مقابله با چالش جمعیتی و حفظ هویت یهودی جامعه صهیونیستی نمایان شده و راه‌حل‌های متفاوتی را مطرح می‌کنند: ۱- گروه اول اعتقاد دارد همزیستی مسالمت‌آمیز طولانی مدت با فلسطینیان ۱۹۴۸ امکان‌پذیر نیست و رسیدن به راه‌حل سیاسی با فلسطینیان سرزمین‌های اشغالی ۱۹۶۷ که مورد قبول و رضایت اسرائیل باشد،  ناممکن است و به همین علت آنها خواهان ادامه سیاست جداسازی از فلسطینیان به صورت یکجانبه هستند. در این طیف نوعی اجماع درباره میزان عقب‌نشینی جزئی وجود ندارد.

"چالش رژیم صهیونیستی از آنجا ناشی می‌شود که این تفکر در میان ۱۵ میلیون یهودی جهان فراگیر و غالب نشد و تنها یک سوم یهودیان جهان به آن التزام عملی پیدا کرده و به سرزمین فلسطین کوچ کردند"این راهبرد ابتدا از سوی آریل شارون،  نخست‌وزیر سابق مطرح شد و عقب‌نشینی یک‌جانبه از نوار غزه در سال ۲۰۰۶ بر همین اساس انجام گرفت. این گروه بر این باور است که شهر بیت‌المقدس خط سرخ است و باید برای همیشه بخشی از اسرائیل باشد و به‌عنوان پایتخت ابدی و همیشگی آن باقی بماند. حزب‌«کادیما» از این نگاه حمایت می‌کند؛ هر چند که در سیاست کلی،  گفت‌وگو با فلسطینیان را در پیش گرفته است. ۲- گرایش دوم خواهان عقب‌نشینی از کرانه باختری براساس راه‌حل‌های وسط سیاسی با فلسطینیان است. این جریان گرچه همانند گروه اول خواهان عقب‌نشینی جزئی از کرانه باختری است،  اما سیاست یکجانبه‌گرایی را رد می‌کند و برخلاف آن گروه اعلام می‌کند  شریک فلسطینی برای گفت‌وگو و توافق وجود دارد.

این طیف عدم توافق سیاسی با فلسطینیان را خطرناک می‌شمارد و آن را زمینه‌ساز سرخوردگی و دلسردی جامعه فلسطینی می‌داند که می‌تواند این جامعه فلسطینی را به سمت افراطی‌گری سیاسی بکشاند. عمده احزاب چپ‌گرای صهیونیست به ویژه حزب «میرتس» و تاحدودی حزب «کار» از چنین راه‌حلی حمایت می‌کنند. ۳- گرایش سوم هرگونه توافق با فلسطینیان را مردود و تخلیه شهرک‌های صهیونیست‌نشین از یهودیه و سامره (کرانه باختری) را خیانتی بزرگ می‌داند که سرآغاز سقوط و فروپاشی اسرائیل و ایدئولوژی صهیونیست خواهد بود. یسرائیل هاریل،  سخنگوی شهرک‌نشینان و یکی از سردمداران این جریان فکری اعلام کرده است که هر گونه عقب‌نشینی به صورت توافقی یا یکجانبه در مرز خط سبز (مرزهای ۱۹۴۸) متوقف نخواهد شد و عقب‌نشینی روانی پدید آمده از آن موجودیت اسرائیل را نیز تهدید خواهد کرد. این طیف فکری تنها راه‌حل بحران را در اخراج (ترانسفر) فلسطینیان کرانه باختری به کرانه شرق رود اردن می‌بیند.

"رژیم صهیونیستی تنها در ۲دوره زمانی پیدایش و تأسیس در دهه ۴۰ و ۵۰ و نیز دهه ۹۰میلادی به علت فروپاشی بلوک شرق و شوروی سابق شاهد موج گسترده و منظم کوچ یهودیان صهیونیست بوده است"عمده احزاب دینی و تا حدودی «بازهای» حزب «لیکود» طرفدار این ایده هستند. حزب لیکود حاکم در جهت تئوریزه کردن این تفکر طرح توسعه اقتصادی فلسطینیان را در اولویت گفتمانی و نه عملی قرار داده است و می‌کوشد با چنین جاذبه‌ای،  طرفداری بخشی از فلسطینیان را از این طرح جلب کند. دیدگاهی به آینده بنی موسی،  تاریخ‌شناس صهیونیستی درباره چالش جمعیتی و اختلاف‌نظر درباره حل بحران با فلسطینیان می‌گوید: پروژه صهیونیسم با معیارهای منطقی قادر به موفقیت در سال ۱۹۴۸ نبوده است و منطقی نیست که الان انتظار موفقیت آن را داشته باشیم. شکاف‌های اجتماعی درون جامعه صهیونیستی و جامعه فلسطینی به حدی آشکار است که برخی از رهبران سیاسی این جامعه نیز مقوله اسرائیل بهشت دمکراسی،  در کویر استبداد خاورمیانه را رد می‌کنند. ابراهام بورگ،  رئیس سابق پارلمان رژیم صهیونیستی اعتراف می‌کند که پس از ۲هزار سال رویارویی و آوارگی،  جامعه یهود به کشوری از شهرک‌ها رسیده است که یک گروه فاسد و عاری از اخلاق آن را اداره می‌کنند.

بورگ می‌گوید: ساختار مبتنی بر قساوت انسانی،  دیر یا زود از هم خواهد پاشید. شکی نیست که بورگ به چنین نتیجه‌ای نمی‌رسید،  مگر در سایه مقاومت فلسطینیان در سال‌های اخیر. هر چند که موازین قدرت به ظاهر همواره به نفع رژیم صهیونیستی بوده است،  اما ادامه فرایند سرکوبگری برضد فلسطینیان،  کارآمدی خود را در برابر اراده پولادین ملت فلسطین از دست داده و اسرائیل قادر به تبدیل پیروزی‌های نظامی به سیاسی نیست. مهاجرت یهودیان به سرزمین فلسطین در ابعاد و توان نظامی رژیم صهیونیستی نقش بسزایی دارد،  زیرا ۷۵درصد نظامیان ارتش اسرائیل از مهاجران شوروی سابق و اروپای شرقی هستند که در دهه ۱۹۹۰ به اسرائیل مهاجرت کردند و نیز از یهودیان سفاردیم هستند و توقف فرایند مهاجرت،  ارتش رژیم صهیونیستی را با مشکل تأمین کادرهای داوطلب و با انگیزه و معتقد به اصول صهیونیسم مواجه می‌کند. در این میان،  شاید اظهارات دان کرتسی،  سفیر یهودی تبار سابق آمریکا در اسرائیل در توصیف بحران جمعیتی رژیم صهیونیستی بسیار گویاتر است.

"ولی به علت ناتوانی در تأمین جمعیت یکسره‌کننده ناچار به تغییر بسیاری از سیاست‌های خود در ۲ دهه اخیر شده و ناگزیر به عقب‌نشینی‌هایی در ابعاد ایدئولوژیک نیز شده است"او برای کاهش زیان‌های احتمالی صهیونیسم دو راه‌حل پیشنهاد می‌کند که به ادعای او به نگرانی‌های برانگیخته شده پاسخ می‌دهد. اول،  واقعیت جمعیتی است که انکارناپذیر است و دوم امکان تبدیل رویارویی از حالت سیاسی- منطقه‌ای به رویارویی ایدئولوژی و سرنوشت‌ساز که در چنین حالتی جایی جز برای طرف پیروز وجود ندارد. میان این دو نگرانی ارتباطی عمیق وجود دارد و اگر هر چه زودتر اسرائیل راه‌حل دو دولت را در پیش گیرد،  تبدیل رویارویی به تقابل موجودیتی کمتر خواهد شد. در جمع‌بندی پایانی می‌توان گفت که رژیم صهیونیستی بیش از هر زمان احساس خطر می‌کند و هر چند که در ابعاد جمعیتی با چالش مواجه است،  اما احساس می‌کند تعیین مرزهای جغرافیایی اسرائیل در حال حاضر اولویت اول است و باید حل چالش جمعیتی را به آینده موکول کند. عقب‌نشینی اسرائیل از جنوب لبنان و تسلط مقاومت اسلامی حزب‌الله بر این منطقه و نیز عقب‌نشینی اسرائیل از غزه و تسلط حماس بر آن،  نگرانی‌های وسیعی در جامعه صهیونیستی ایجاد کرده و شاید به همین علت،  این رژیم می‌کوشد عقب‌نشینی از کرانه باختری را مشروط و در توافق با جهان عرب و نه تنها فلسطینیان انجام دهد تا در سریال عقب‌نشینی اسرائیل، این رژیم از شمال، جنوب و شرق در محاصره مقاومت قرار نگیرد.

از زاویه دیگر، اسرائیل در سایه تهدید چالش جمعیت،  درصدد است تجربه طرح تقسیم و تثبیت رژیم صهیونیستی در سال‌های ۱۹۴۷ و ۱۹۴۸ را یک‌بار دیگر تکرار کند و با استفاده از دو اهرم خشونت و نیروی نظامی و حمایت بین‌المللی اکثریت خاک فلسطین را با اقلیت جمعیتی به خود اختصاص دهد. رژیم صهیونیستی با ۳۷درصد جمعیت یهودی در سال ۱۹۴۷ به میزان ۵۴درصد از خاک فلسطین را با حمایت و تصمیم قدرت‌های جهانی از طریق سازمان ملل و قطعنامه تقسیم، به دست آورد و سپس با استفاده از زور و مزیت نظامی این میزان را به ۷۸درصد رساند. در حال حاضر رژیم صهیونیستی می‌کوشد از طریق کنفرانس آناپولیس و گفت‌وگو با اعراب و پوشش سازمان ملل و شورای امنیت و استفاده از ابزارهایی نظیر شهرک‌سازی،  دیوار حائل و محاصره مقاومت،  وضعیت جدیدی را تثبیت و قانونی کرده و فلسطینیان،  اعراب و مسلمانان را برابر هم قرار دهد که این امر مورد حمایت و در پوشش بین‌المللی منطقه‌ای باشد. در این روند،  با توجه به چالش جمعیتی از یک سو و گسترش فرهنگ مقاومت در سطح کل خاک فلسطین (غزه،  کرانه باختری،  بیت‌المقدس،  فلسطینیان ۱۹۴۸) از سوی دیگر،  میان دو راه‌حل مقاومت یا حل سیاسی با الگوی اسرائیل،  نوعی مسابقه در گرفته است که اسرائیل می‌کوشد به نحو ممکن و با هم پیمانی کشورهای عربی و غربی،  مقاومت را سرکوب و راه‌سیاسی مورد نیاز خود را جا بیندازد. خبرگزاری قدس.

منابع خبر

اخبار مرتبط