'سی سال به هر حادثه نه گفتم'؛ رویش یا ریزش در ادبیات انقلابی
شاعران غایب [از راست]: عبدالجبار کاکایی، سهیل محمودی و ساعد باقری
محمد حسینی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در مراسم گرامیداشت قیصر امینپور، در شهرستان گتوند زادگاه این شاعر، گفته است که برخی رسانههای «مغرض» غربی سعی دارند قیصر امینپور را به نفع خود مصادره کنند و مدعی شد که «به گواه اشعاری که از قیصر موجود است» وی هیچگاه از نظام جدا نشد.
آقای حسینی به نقل از آیتالله خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی، اضافه کرده که قیصر از «رویشهای انقلاب اسلامی» به شمار میرود.
مقامهای جمهوری اسلامی ایران دو اصطلاح «رویش» و «ریزش» را در مورد کسانی به کار میبرند که به نظام جمهوری اسلامی نزدیک یا از آن دور شده باشند.
آیتالله خامنهای بارها در سخنرانیهای خود گفته است که انقلاب ایران «ریزش» دارد، اما «رویش» هم دارد: «نباید خیال کرد که اگر چهار نفر آدمی که سابقه انقلابی دارند، از کاروان انقلاب کنار رفتند، پس انقلاب غریب ماند. نه آقا، همه انقلابها، همه فکرها، همه جریانهای گوناگون اجتماعی، هم ریزش دارند، هم رویش دارند؛ ریزش در کنار رویش.»
به رغم ظاهر کلام آیتالله خامنهای که تلاش میشود «ریزش»های نظام جمهوری اسلامی را امری عادی جلوه دهد، همین تأکیدها و موضعگیریهای چندباره، به ویژه اظهارات اخیر وزیر ارشاد، نشانگر این نکته است که این «ریزش»ها برای نظام بسیار حساسیتزا و قابل اعتناست.
همچنین نگرانی مقامهای جمهوری اسلامی نسبت به مخالف یا منتقد شدن افرادی که پیشتر سابقه نزدیکی به جریان حاکم در ایران را داشتهاند، بیش از رضایتشان از کسانی است که معمولا بدون سابقه چندانی، به دولت یا دستگاههای حکومت ایران نزدیک میشوند؛ زیرا درباره گروه اخیر، که اغلب جوان هستند و چهرهها را تشکیل نمیدهند، قدرت مانور رسانهای وجود ندارد.
به عبارت دیگر، در این شرایط، «ریزشها» از نظر روانی و تبلیغاتی مهمتر از «رویشها» است.
بر این اساس، در حوزه «ادبیات انقلاب» چه «رویش»ها و چه «ریزش»هایی صورت گرفته است؟
اگر «ادبیات انقلاب» را آن دسته از تولیدات ادبی در نظر بگیریم که پس از انقلاب ایران از سوی شاعران و نویسندگان همسو با نظام جمهوری اسلامی تولید شده، و به دفاع از عملکرد این نظام در حوزههای مختلف به ویژه رفتار سیاسی حکومت میپردازد، این ادبیات به سه دوره کلی تقسیم میشود:
دوره اول: یک دوره ده ساله شامل ابتدای جمهوری اسلامی و دوران جنگ ایران و عراق،
دوره دوم: از آغاز رهبری آیتالله خامنهای تا پایان ریاست جمهوری محمد خاتمی،
و دوره سوم یا کنونی: دوران ریاست جمهوری محمود احمدینژاد.
مهدی شجاعی در این کتاب با خلق حاکمی جاهل و بیتدبیر تلاش کرده فلاکت مردمی را که در دوران این حاکم زندگی میکنند به تصویر کشد
اهمیت دوره اول، از این روست که با شناخت ویژگیهای این دوره، که دوره «رویش» است، بهتر میتوان سیر نزولی و «ریزش» ادبیات انقلاب را بررسی کرد.
با توجه به فضای شدیدا احساسی موجود در دوران اول، بیشترین آثاری که به اصطلاح «شاهکار» ادبیات انقلاب به شمار میآید، در همان دوره شکل گرفت.
آثار دوره اول، در دفاع از شکلگیری نظام جمهوری اسلامی، توجیه عملکرد ایران در جنگ با عراق، و حتی ستایش مقامهای حکومت به ویژه شخص آیتالله خمینی بود.
به عنوان نمونه، شعری که سیدمحمد حسینی وزیر ارشاد از قیصر امینپور نقل کرده و آن را نشاندهنده «روح ولایتپذیری» این شاعر دانسته، «مبادا خویشتن را واگذاریم/ امام خویش را تنها گذاریم»، در همین دوره سروده شده است.
همچنین در این دوره، علاوه بر آثار شاعران و نویسندگان نزدیک به حکومت، در اظهاراتشان هم «انتقاد» از عملکرد سیاسی، اجتماعی و فرهنگی نظام جمهوری اسلامی وجود ندارد.
در دوران دوم، که فضای فرهنگی ایران تحت تأثیر دو دولت «سازندگی» و «اصلاحات» بود، نویسندگان و شاعران انقلاب از فضای احساسی دوران اول دور شده، و آثارشان از جنبههای «حماسی» و «غلبه سفید بر سیاه» به آثاری «خردگرا» و «خاکستری» نزدیک شد.
نمونه برجسته این دوره را میتوان کتاب «من قاتل پسرتان هستم» نوشته احمد دهقان، از نویسندگان ادبیات جنگ ایران که از سوی حکومت «ادبیات دفاع مقدس» خوانده میشود، عنوان کرد.
در این اثر، نویسنده تلاش کرده بود، به مقوله جنگ ایران و عراق از زاویهای دیگر نگاه کند و به جای ایدئولوژی و «یکسونگری» موجود در آثار قبلی «ادبیات انقلاب» و «دفاع مقدس»، جانب «انسان جایز الخطا» را بگیرد؛ به این معنی که تا پیش از آن، نویسندگان نزدیک به حکومت، تمامی ایرانیانی را که به جنگ با دشمن میرفتند، «فرشتهگون»، «مخلص» و «بیاشتباه» در نظر میگرفتند، در صورتی که دهقان در این کتاب شخصیتی را خلق کرد که نه تنها «پاک» نیست، بلکه به خاطر شرایط جنگی ممکن است همرزم خود را به قتل برساند.
این کتاب، آن چنان بر فضای ادبی حاکم بر نویسندگان نزدیک به حکومت ناخوش آمد، که هنوز مورد انتقاد این نویسندگان است؛ نظیر احمد شاکری که شدیدا به احمد دهقان تاخت و او را «استحاله شده» و «ماتریالیست» خواند.
از دیگر کتابهای «خاکستری» این دوره، و همچنین گرایش نویسندگان نزدیک به حکومت به فضاهای روشنفکری، چاپ دو رمان از رضا رئیسی، نویسندهای که تا آن زمان نویسنده نزدیک به حکومت محسوب میشد، با نامهای «کبوتر و قلب سنگی» و «قهرمان من» است.
رئیسی نه تنها در این دو رمان به «بازتابهای انسانی» جنگ ایران و عراق پرداخت، بلکه چاپ آنها را نیز به یک نشر خصوصی و نه حکومتی، یعنی انتشارات «روشنگران و مطالعات زنان» سپرد.
در دوران پس از جنگ آثار برخی از نویسنده ها از جنبههای «حماسی» و «غلبه سفید بر سیاه» به آثاری «خردگرا» و «خاکستری» نزدیک شد
بعدها اقدام این نویسنده با نامزدی یکی از همین رمانها، «کبوتر و قلب سنگی»، در جایزه ادبی گلشیری برجستهتر شد.
اما ویژگی دیگر دوره دوم ادبیات انقلاب، حمایت نظاممند جمهوری اسلامی از شاعران و نویسندگان همسو با خود، به شیوههای مختلف است؛ از حمایت معنوی نظیر تسریع و عدم سختگیری در چاپ آثار علیرغم سانسور موجود برای نویسندگان مستقل گرفته، تا حمایت مادی نظیر استخدام بخشی از نویسندگان و شاعران در نهادهایی مثل حوزه هنری و کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان.
در این دوره، برخی نهادهای دولتی و حکومتی که در ابتدا ارتباطی با ادبیات نداشتند نیز، مثل بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس، بنیاد شهید و امور ایثارگران، شهرداری تهران و مؤسسه تنظیم و نشر آثار «امام خمینی»، بخشی را برای «ادبیات انقلاب» و «ادبیات دفاع مقدس» راهاندازی کردند و عدهای از همین نویسندگان و شاعران نزدیک به خود را به کار گماردند.
معمولترین کاری که این نهادها به عنوان «وظیفه ادبی» خود، به آن مبادرت میکردند، برگزاری جشنوارههایی با موضوعات انقلاب ایران، آیتالله خمینی، جنگ ایران و عراق، و موضوعات مذهبی بود.
این امر در دوره سوم نیز تا حدودی، حتی بیشتر، ادامه یافت اما دوره سوم به دلایلی، سرنوشت دیگری را برای این نویسندگان و شاعران رقم زد.
در ابتدای دوران سوم، یعنی دوران محمود احمدینژاد، با چند اقدام نمادین، مثل انتصاب محسن پرویز یکی از نویسندگان «ادبیات انقلاب»، به سمت معاون امور فرهنگی وزیر ارشاد یعنی عالیترین مقام در زمینه کتاب و ادبیات کشور، تلاش شد نشان داده شود که «ادبیات انقلاب» جایگاه ویژهای برای دولتمردان دارد.
به مرور عملکرد دولت احمدینژاد، بسیاری از نویسندگان و شاعران «همسو» را به نویسندگان و شاعران «منتقد» تبدیل کرد.
اما انتقاد این نویسندگان و شاعران با انتقادی که اکنون تقریبا بسیاری از شخصیتهای سیاسی درون حکومت، از جمله نمایندگان مجلس و هواداران رهبر جمهوری اسلامی، از دولت میکنند، متفاوت، عمیقتر و فراتر از انتقاد به دولت است.
به عنوان نمونه، انتقاد موجود در رمان «دموکراسی یا دموقراضه» نوشته سید مهدی شجاعی خلق شد، ورای کارنامه دولت احمدینژاد است و ساختار نظام جمهوری اسلامی را شامل میشود.
به عنوان نمونه، «دشمن» که واژهاش در سخنان مقامهای جمهوری اسلامی به ویژه آیتالله خامنهای بسامد بالایی دارد، در این کتاب، موجودی «مفید» معرفی میشود که میتوان همه ضعفها را به گردنش انداخت و مردم را مدام از خطر وجود او ترساند تا به حکومت پناه بیاورند.
همچنین شجاعی در عبارت کلیدی «پادشاه به خدا بسیار نزدیک است»، به نوعی کنایی اطاعت «مطلق» از حاکم را به چالش کشیده است.
این کتاب که به گفته ناشر، "تاکنون از توزیع آن اجتناب شده"، ولی متن آن در اینترنت موجود است، از جمله آثار دوره حاضر به شمار میآید که نشاندهنده دگرگونی عمیق سیاسی نویسندگان و شاعران نزدیک به حکومت است.
نویسنده با خلق حاکمی جاهل و بیتدبیر به نام «دموقراضه» تلاش کرده فلاکت مردمی را که در دوران این حاکم زندگی میکنند به تصویر کشد.
در واقع، با ویژگیهای متعددی که نویسنده از حکومت «دموقراضه» در این کتاب به دست داده، خواسته در قالب داستان، به نقد وضعیت روزگار خود بپردازد.
" اهل فرهنگ از وضعیت ممیزی کتابهای دینی و غیردینی در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بسیار ناراضیاند و هرگونه ممیزی و بررسی کتابها پیش از چاپ توهین به شعور مخاطب است، انسان صاحب عقل است و مسئول کارخود، کسی که اهل کتاب است میداند چه بخواند و چه نخواند و او بر حسب حس تشخیص خود اگر ببیند متن کتابی برخلاف واقعیت است میتواند آن را نخواند، حتی آن را نقد کند و یا از نویسنده و ناشر شکایت کند."
او در بخش دیگری از یادداشتش نوشته است: "کتاب یک کالای شریف فرهنگی و دارای ارج ویژهای است، یک کتاب کمتر از یک مجله یا روزنامه نیست، روزنامه سطح پایینتری از کتاب دارد و مخاطبان آن هم میتوانند عوام باشند، پس چگونه است که روزنامه قبل از چاپ بررسی و ممیزی نمیشود، اما کتاب که مخاطب خاصتری از روزنامه دارد، ممیزی میشود."
اوج نقدهای سیاسی شاعران و نویسندگان انقلاب در دوران سوم، در جریان انتخابات بحثانگیز سال ۱۳۸۸ صورت گرفت؛ در این زمان بود که برخی از شاعران و نویسندگان نزدیک به حکومت علنا در گفتوگو با رسانهها خواستار تغییر فضای سیاسی و فرهنگی شدند و عدهای از آنان نیز نامهای در حمایت از «جنبش سبز» امضا کردند.
حتی حضور عبدالجبار کاکایی، ساعد باقری و سهیل محمودی، سه شاعری که پیش از این صدا و تصویرشان از صدا و سیمای جمهوری اسلامی به طور مرتب پخش میشد، با «دستبند سبز» در میتینگهای تبلیغاتی، موجب انتقاد خبرگزاری فارس شد و آنها پس از آن، در تلویزیون ایران دیده نشدند.
پس از انتخابات نیز، گرچه آن فضای پرشور نقد و اعتراض تا حدود زیادی فروکش کرد، و شمشیرها در نیام و زبانها در کام رفت، اما موضع انتقادی برخی از نویسندگان نزدیک به حکومت تغییر نیافت.
مثلا رضا امیرخانی، که در یکی از سفرهای استانی رهبر جمهوری اسلامی همراه وی بوده و سفرنامهای در این ارتباط نوشته، دیماه گذشته در یک نشست ادبی گفت: «در بیصفتترین دوران سیاسی قدم میزنیم.»
این نویسنده، در همین دوره، کتاب «نفحات نفت» را منتشر کرد و چنان که از عنوانش پیداست، به نوعی «تمسخر» اقتصاد دولتی در ایران و تأثیر آن بر زندگی ایرانیان است.
گرچه هنوز بسیاری از این نویسندگان به جایی نرسیدهاند که ماهیت نظام را زیر سوال ببرند، اما همین رفتار و گفتار تند انتقادی در ادبیات انقلاب، به ویژه در قیاس با دوره اول، بیسابقه بوده و راه را برای تأمل های بعدی هموار میکند؛ همانطور که در برخی از آثار طنز ادبیات انقلاب، سروده شاعرانی نظیر سعید بیابانکی یا ناصر فیض، اصول کنونی نظام جمهوری اسلامی مثل «حق مسلم» انرژی هستهای یا «بیبصیرت» بودن نامزدهای معترض انتخابات پیشین ریاست جمهوری ایران، به چالش کشیده شده است.
در واقع سلوک کسانی مثل رضا امیرخانی، نه تنها انتقاد از دولت جمهوری اسلامی است، بلکه تابوی به پرسش کشیدن نهادهای فرهنگی و سیاسی زیر نظر رهبر را هم میشکند.
در این شرایط، تلاشهای دولتی و حکومتی برای سامان دادن و راضی نگاه داشتن نویسندگان و شاعران همسو با خود نیز توفیق چندانی نیافته است.
به عنوان نمونه، «انجمن قلم ایران»، انجمنی که دو سال پس از روی کار آمدن محمد خاتمی یعنی در سال ۱۳۷۸ برای گردآوری شاعران و نویسندگان همسو با جمهوری اسلامی و همچنین مقابله با کانون نویسندگان ایران تشکیل شد، پس از چندی، دچار اختلافات اساسی به ویژه میان رضا امیرخانی و محمدرضا سرشار، دو عضو هیأت مدیره آن شد که به رسانهها نیز سرایت کرد.
هر چند که این انجمن با کمکهایی مثل ارائه «مدرک معادل» به اعضای خود و چاپ کتاب آنها، در کنار دیگر مزایا، تلاش داشت به کانون قدرتمندی تبدیل شود، اما سمیرا اصلانپور، عضو انجمن قلم ایران، در اظهارنظری گفت که این انجمن به «انسجام قابل قبول» نرسید.
رضا امیرخانی: در بیصفتترین دوران سیاسی قدم میزنیم
نقطه عطف «ریزش» نویسندگان نزدیک به حکومت از انجمن قلم ایران، انجمنی که در تشکیل آن چهرههای نزدیک به رهبر جمهوری اسلامی مثل علی لاریجانی و علیاکبر ولایتی نقش داشتند، اخراج محمد نوریزاد، یکی از اعضای انجمن، پس از نگارش نامههای انتقادی او به آیتالله خامنهای بود.
در سالهای اخیر، دیگر نمونهای که میتوان برای دوری برخی از نویسندگان و شاعران نزدیک به حکومت از نهادهای دولتی ذکر کرد، کنارهگیری محمدعلی بهمنی، عبدالجبار کاکایی و اهورا ایمان از شورای شعر وزارت ارشاد است که علت آن «معیارهای سلیقهای، سیاسی و اخلاقی وزارت ارشاد» در حوزه شعر و ترانه عنوان شد.
در این میان، جوایز ادبی که دولت در سالهای اخیر برای تقویت ادبیات انقلاب تأسیس کرد نیز نظیر «جایزه جلال آلاحمد» یا «جشنواره شعر فجر» از همان ابتدای راهاندازی در معرض نقد و اعتراض قرار گرفت.
مصطفی مستور از نامزدی دومین دوره جایزه ادبی جلال آل احمد و بیست و هفتمین دوره جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی کنارهگیری کرد و در آخرین دوره جایزه جلال آل احمد، حتی تعدادی از داوران این جایزه در نامهای سرگشاده نسبت به مخدوش شدن و تغییر نتایج داوریها اعتراض کردند.
در جشنواره شعر فجر، واگذاری دبیری دور اول به علیرضا قزوه، که از برگزارکنندگان جلسات سالیانه شعر رهبر جمهوری اسلامی است، موجب شد که همفکرانش او را به تقسیم سکههای دولتی میان «رفقایش» متهم کنند.
در آخرین دوره این جشنواره نیز، بار دیگر انتخاب علیرضا قزوه از سوی وزارت ارشاد به عنوان «شاعر مردمی دهه اخیر» موجی از اعتراضها را میان شاعران نزدیک به حکومت برانگیخت، تا آنجا که انتخاب او به عنوان شاعر مردمی را «لطیفه سال» و «غیرعلمی» توصیف کردند.
غیر از نهادهای ناکارآمد و جوایز ناموفق، وضعیت آشفته ممیزی کتاب نیز طی سالهای اخیر موجب «ناراضی» شدن بسیاری از شاعران و نویسندگان همسو با جمهوری اسلامی شده است.
به عنوان نمونه، مصطفی رحماندوست، شاعر شعر معروف «روز خوب پیروزی، بیست و دوم بهمن»، با انتشار یادداشتی، ممیزی و بررسی کتابها پیش از چاپ را «توهین به شعور مخاطب» دانسته است.
این اعتراض رحماندوست را می توان فراتر از یک «گلایه ساده» از مقامهای وزارت ارشاد و شامل کل سالهای جمهوری اسلامی را که در آن سانسور پیش از چاپ اعمال شده، دانست.
شاید چکیده مواضع آن دسته از شاعران و نویسندگانی که «ادبیات انقلاب» را پدید آوردهاند و اکنون از گذشته خود فاصله گرفتهاند، بتوان در این سروده عبدالجبار کاکایی یافت:
سی سال به هر حادثه «نه» گفتم
تاوان پذیرفتن یک «آری»
اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران