تصویر سال اول رهبری آیتالله خامنهای در خاطرات هاشمیرفسنجانی
"بچهها یکی از کتابهایم را پاره کردهاند که باعث اوقاتتلخیام شد". "عفت، تلفنی از سختگیریهای نامعقول درمورد مبارزه با زنان بدحجاب گفت و پیشنهاد داشت با منطق آنها را هدایت کنند". "شب مهدی و فرشته به منزل آمدند. وضع امروز جوانان با گذشته خیلی فرق کرده است". "عصر بچهها میخواستند مرا در استخر بیندازند، زورشان نرسید.
""عفت، تلفنی از سختگیریهای نامعقول درمورد مبارزه با زنان بدحجاب گفت و پیشنهاد داشت با منطق آنها را هدایت کنند""فهمیدند پدرشان قدرت جسمی بیش از آنها دارد".
به دشواری میتوان جملاتی از این دست را - که بازتاب زندگی خصوصی و روزمره است - از قلم مقامات بلندپایهی جمهوری اسلامی خواند. از این رو و به دلائل بسیار دیگر، یادداشتهای روزانهی اکبر هاشمی رفسنجانی، از بنیادگذاران جمهوری اسلامی، سندی برجسته و کمنظیر در چهار دهه گذشته است. این یادداشتها با عنوان ثابت "کارنامه و خاطرات هاشمی رفسنجانی" و عنوانی خاص برای هر جلد منتشر میشود. تازهترین جلد با عنوان "اعتدال و پیروزی" مربوط به سال ۱۳۶۹ هجری خورشیدی است، نخستین سالی که بدون آیت الله خمینی آغاز میشود و دلمشغولی اصلی آقای رفسنجانی، در مقام رئیس جمهوری، بازسازی کشور پس از جنگ و رسیدن به توافق با صدام حسین بر سر قرارداد صلح و پرداخت غرامت و تبادل اسیران است.
در روزنوشتهای این سال، اشارات چندی به میانجیگریهای کشورهای گوناگون برای مذاکرهی مستقیم میان ایران و آمریکا و عادیسازی روابط هست. در فروردینماه عیسی کلانتری و جلال ساداتیان از سفر زلاندنو بازمیگردند و پیام جیمز بیکر، وزیر امور خارجه آمریکا، را به میانجی وزیر امور خارجه زلاندنو برای ایران میآورند.
این پیام خواهان بهبود بخشیدن به رابطه ایران و آمریکا و حل مسأله گروگانهای آمریکایی در لبنان است. در کتاب چیزی دربارهی پاسخ ایران به این پیام نمیبینیم.
گفت و گوی رهبر و رئیس جمهور درباره یادداشت عطاالله مهاجرانیبه دنبال یادداشت عطالله مهاجرانی در روزنامه اطلاعات و توصیه او به مذاکره با آمریکا و سپس سخنرانی مخالفت آمیز آیت الله خامنه ای با این پیشنهاد، اکبر هاشمی رفسنجانی مینویسد در جلسه با رهبری درباره سخنان آیت الله خامنه ای "به خاطر حمله تند علیه یک نویسنده معمولی" صحبت شد. سرانجام رهبری با نامهای به مهاجرانی از او عذرخواهی میکند و با این همه مینویسد به توصیه او درباره مذاکره با آمریکا عمل نخواهد شد.
پس از زلزله شدید در منجیل و رودبار، ایران پیشنهاد کمک از سوی کشورهایی مانند مصر و آمریکا را میپذیرد. آنگونه که در یکی از پانوشتهای کتاب آمده، آقای رفسنجانی با ارسال نامههای جداگانه از ۹۸ رهبر کشورهای جهان به خاطر کمک به زلزلهزدگان تشکر میکند ولی به رغم آنکه دولت آمریکا ۷۶۰ هزار دلار به ایران کمک کرده و دولت ایران کمکها را پذیرفته بود، پیام تشکری برای آمریکا فرستاده نمیشود.
پس از آنکه جیمز بیکر، وزیر خارجه آمریکا اعلام کرد واشنگتن حاضر است با مقامات ایرانی مستقیماً مذاکره کند، عطاء الله مهاجرانی، معاون حقوقی و پارلمانی رییس جمهوری، در مقالهای با عنوان "مذاکره مستقیم" از این پیشنهاد استقبال کرد و پنج دلیل برای درستی دیدگاه خود برشمرد. این مقاله با اعتراض گستردهی جناح چپ روبهرو شد.
"فهمیدند پدرشان قدرت جسمی بیش از آنها دارد".به دشواری میتوان جملاتی از این دست را - که بازتاب زندگی خصوصی و روزمره است - از قلم مقامات بلندپایهی جمهوری اسلامی خواند"آقای رفسنجانی در یادداشت روز نهم اردیبهشت آورده است: "بیاجازه من نوشته است".
چند روز بعد آیت الله خامنهای سخنانی درشت علیه آمریکا میکند و میگوید "آن کسانی که فکر میکنند ما باید با رأس استکبار یعنی آمریکا مذاکره کنیم، یا دچار سادهلوحی هستند یا مرعوباند.. ما هیچ به دنبال مذاکره و رابطه با آمریکا نیستیم… من با مذاکره با آمریکا مخالفام". سخن او بهانهای به منتقدان رفسنجانی و مهاجرانی برای یورش به آنها میدهد. "تلفنی به آیت الله خامنهای گفتم در صحبتها به آقای مهاجرانی اهانت شده است. قرار شد جبران شود".
رفسنجانی چند روز دیگر مینویسد در جلسه با رهبری درباره سخنان او "به خاطر حمله تند علیه یک نویسنده معمولی" صحبت شد.
سرانجام رهبری با نامهای به مهاجرانی از او عذرخواهی میکند و با این همه مینویسد به توصیه او درباره مذاکره با آمریکا عمل نخواهد شد.
آیت الله خامنهای در چند مورد دیگر نیز سخنان بسیار تندی علیه آمریکا میکند. پس از حملهی عراق به کویت و حضور ناوهای آمریکایی در خلیج فارس، آیت الله خامنهای در سخنرانی شهریورماه، مبارزه با توطئههای آمریکا را "جهاد فی سبیل الله" مینامد و قربانیان این مبارزه را "شهید" میخواند. پس از بازتاب گسترده این سخنان در غرب، آقای رفسنجانی از کمال خرازی، نماینده دائم ایران در سازمان ملل متحد میخواهد "مصاحبه کند و فضا را تعدیل نماید". دو شب بعد، وقتی رییس جمهوری مهمان رهبری است، "درباره اظهارات تند ایشان علیه آمریکا و اعلان جهاد بحث شد. ایشان گفتند نظرشان به وضع فعلی نبوده و از حضور فعلی آنها [آمریکاییها] ناراحت نیستند".
در یکی از جلسات "احمدآقا تقاضای گرفتن بخشی از پادگان نیروی دریایی برای مقبره امام را داشت که رهبری به آینده موکول کردند".
"از این رو و به دلائل بسیار دیگر، یادداشتهای روزانهی اکبر هاشمی رفسنجانی، از بنیادگذاران جمهوری اسلامی، سندی برجسته و کمنظیر در چهار دهه گذشته است"در اردیبهشتماه وقتی هاشمی رفسنجانی از جلسه افطاری با رهبری به خانه برمیگردد، در ماشین، احمد خمینی که همراه اوست "خواستار اطلاع بیشتر از امور جاری کشور و شرکت در جلسه دیگر من و رهبری شد و گفت معتقد است بالاخره جامعه مدرسین حوزه علمیه قم با آیت الله خامنهای اختلاف پیدا میکنند".
در آبانماه، مشاور ویژه نخست وزیر ژاپن به ایران میآید و ظاهراً قصد میانجیگری میان ایران و آمریکا را دارد. "گفتم تا آمریکا اموال ما را آزاد نکند، صحبت از هر اقدام دیگری بیثمر است". وی در بازگشت به ژاپن به مطبوعات میگوید ایران آمادهی عادیسازی رابطه با آمریکاست. رفسنجانی به علی اکبر ولایتی، وزیر امور خارجه میگوید اظهارات او را تکذیب کند. در اسفندماه همین سال نیز جو کلارک، وزیر خارجهی کانادا به ایران میآید.
او "توصیه به اصلاح روابط با آمریکا داشت."
احتمالاً یکی از دلایل مهم تندشدن لحن آیت الله خامنهای علیه آمریکا نفوذ جناح چپ (اصلاحطلبان کنونی) در آن دوران بوده است.
آمریکاستیزی یکی از عناصر اصلی گفتار جناح چپ بود. آیت الله خامنهای که به جناح راست وابسته و موقعیت رهبریاش هنوز تثبیت نشده بود، خود را نیازمند مصادرهکردن گفتار آمریکاییستزی میدید تا از نفوذ چپها بکاهد. در همان سال عراق به کویت حمله میکند و آمریکا در تدارک حمله به عراق است. بسیاری از چهرههای شاخص چپ از دولت میخواهند ایران از دشمن خونی خود - صدام حسین - در برابر آمریکا حمایت کند. ولی ایران در جریان حملهی آمریکا به عراق برای آزادسازی کویت موضعی بیطرفانه و طبق پارهای گزارشها حتی مثبت، به سود آمریکا میگیرد.
این نرمش در عمل با آن درشتی در گفتار اگر همراه نبود، چه بسا پای ایران به جنگ خلیج فارس کشیده میشد، آنهم در دورهای که بدنه نظامی کشور پس از هشت سال جنگ ایران و عراق بیتوان و بیتوش مانده و افتاده بود.
به نظر میرسد که آمریکاستیزی آیت الله خامنهای در آن سالها بیشتر از آنکه مسألهای مربوط به سیاست خارجی باشد، از دلمشغولی او در سیاست داخلی برای تثبیت اقتدارش در برابر جناح چپ برمیخیزد.
سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، حتی وقتی در سال ۱۳۸۰ جامه اصلاحطلبی پوشیده بود، از سیاست ایران در افغانستان مبنی بر مبارزه با طالبان از راه تقویت جبههی شمال انتقاد کرد و در جریان حمله نیروهای ائتلاف به رهبری آمریکا به افغانستان برای براندازی حکومت طالبان خواهان کمک ایران به طالبان شد.
"این یادداشتها با عنوان ثابت "کارنامه و خاطرات هاشمی رفسنجانی" و عنوانی خاص برای هر جلد منتشر میشود"این توصیه آشکارا با بیاعتنایی آیت الله خامنهای در مقام بالاترین تصمیمگیرنده نظامی و امنیتی کشور روبهرو شد.
حذف چپها و تثبیت قدرت رهبرییادداشتهای روزانه سال ۱۳۶۹ رییس جمهوری وقت از تلاشهای نظاممند آیت الله خامنهای برای حذف تدریجی چپها - که هاشمی رفسنجانی همهجا در کتاب با عنوان "رادیکالها" یا "افراطیها" از آنها یاد میکند - پرده برمیافکند.
به نظر می رسد با هدف اطمینان از یکدست شدن مجلس خبرگان رهبری و پاک شدناش از مخالفان آیت الله خامنهای، شورای نگهبان شرط میگذارد هر کس میخواهد نامزد انتخابات مجلس خبرگان شود باید نزد شورای نگهبان امتحان "اجتهاد" بدهد. این شرط برای بسیاری گران میآید؛ از جمله برای مهدی کروبی، رییس وقت مجلس شورای اسلامی. بارها در کتاب اشاره به گلهها و دلخوریهای مهدی کروبی از آیتالله خامنهای بر سر این مسأله به چشم میخورد.
از پارهای یادداشتهای این سال برمیآید که وزارت اطلاعات کاملاً به فرمان رییس جمهوری نبوده است. وزارت اطلاعات ظاهراً در ادارههای گوناگون دفتری به نام ریاست جمهوری درست کرده بود تا زیر پوشش آن فعالیت اطلاعاتی کند. "اخوی محمد (رییس سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی) آمد.
درباره وزارت اطلاعات مطالبی داشت. کارهای خودسرانه آنها و تأسیس دفاتری با نام ریاست جمهوری به آبروی نظام ضربه میزند".
کسانی مانند حسن روحانی، دبیر شورای عالی امنیت ملی و عطاء الله مهاجرانی، معاون حقوقی و پارلمانی رییس جمهور بارها پادرمیانی میکنند تا چرکینی دل چهرههای برجستهی چپ از برخورد شورای نگهبان شسته شود. به نظر میرسد آقای هاشمی رفسنجانی با سکوت آشکار و انتقاد پنهان خود از چپها، ائتلافی نیرومند با آیت الله خامنهای علیه جناح چپ ساخته است.
وقتی فخرالدین حجازی، خطیب شناختهشده چپگرا "از تضعیف رادیکالها با سیاست رهبری و عمل کارکنان بیت رهبری اظهار نگرانی کرد" رفسنجانی مینویسد "گفتم آنها که قبل از رهبری ایشان، به نوعی ایشان را آزار میدادند، اکنون باید با جبران عمل گذشته خود، اعتماد ایشان را جلب کنند". جاهای دیگر نیز آقای رفسنجانی به چهرههای چپ توصیه میکند "اعتماد رهبری" را جلب کنند.
در مجلس خبرگان از رهبری انتقاد میشود. "آقای حسینی کاشانی در نطق پیش از دستور درباره عدم قانونی بودن تصمیمات در اجلاسیه خبرگان قبلی، بعد از فوت امام، مطالبی گفت".
"رابطه با آمریکا، میان اصرار و انکار در روزنوشتهای این سال، اشارات چندی به میانجیگریهای کشورهای گوناگون برای مذاکرهی مستقیم میان ایران و آمریکا و عادیسازی روابط هست"عزم آیت الله خامنهای برای حذف نامزدهایی از جناح چپ در انتخابات مجلس خبرگان جزم میشود. عبدالله نوری، وزیر کشور "توصیه داشت کمک کنم که شورای نگهبان برای احتراز از درگیری با رادیکالها سختگیری نکند".
سرانجام بیست نفر از نامزدها که به نحوهی احراز صلاحیت معترض بودند در انتخابات شرکت نمیکنند. "نظر آیت الله خامنهای این است که این اقدام به ضررشان تمام میشود".
نمایندگان چپگرا در مجلس شورای اسلامی از گزینشهای شورای نگهبان و نظارت استصوابی انتقاد میکنند. آیت الله خامنهای در یک سخنرانی سخت به آنها میتازد. وقتی یکی از اعضای شورای مرکزی مجمع روحانیون مبارز "از بیتوجهی رهبری به جناح آنها و همینطور کمیِ حمایت" رفسنجانی از آنها گله کرد، رفسنجانی مینویسد "گفتم آنها باید وضع و موضع خودشان را در مقابل دولت و سیاستهای رسمی نظام، صریح و هوادارانه یا منتقدانه معقول ارائه کنند تا من بتوانم بیشتر از آنها حمایت کنم".
در هجدهم مردادماه، رفسنجانی در دفتر خاطرات خود مینویسد: "مجید انصاری آمد.
از عدم توجه رهبری به رادیکالها مجلس و مسائل مجلس خبرگان انتقاد داشت. من هم از موضعگیریهای آنها انتقاد کردم." در آبانماه مینویسد: "جمعی از سران رادیکالها آمدند. از عدم حمایت من از آنها گله کردند. گفتم با رهبری مخالفت نکنند و صادقانه حامی دولت باشند تا توقع حمایت از طرف ما را داشته باشند". آیت الله خامنهای وارد جنگی تمامعیار با جناح چپ بیرون و درون مجلس شورای اسلامی میشود و نبرد، به تدریج، به سود او پیش میرود.
احمد خمینی، سرگردان و نگراناحمد خمینی نقشی کلیدی در اداره کشور در دوران حیات پدرش، بنیادگذار جمهوری اسلامی، بازی کرد، ولی با روی کار آمدن آیت الله خامنه ای یافتن جایگاهی مناسب در نقشه جدید سیاسی برای او دشوار شد.
"در فروردینماه عیسی کلانتری و جلال ساداتیان از سفر زلاندنو بازمیگردند و پیام جیمز بیکر، وزیر امور خارجه آمریکا، را به میانجی وزیر امور خارجه زلاندنو برای ایران میآورند"طی یادداشتهای روزانه، رفسنجانی هرجا از احمد خمینی یادکرده از شکوههای اوست از دخیل نبودن در تصمیمگیریها یا حذف چهرههای چپی که به او نزدیک بودند.
حذف جناح چپ با حذف احمد خمینی نیز همراه است. احمد خمینی میخواهد در جلسههای دونفره رهبری و رییس جمهوری شرکت داشته باشد، اما طبق یادداشتهای آقای رفسنجانی، آقای خامنهای چندان تمایلی به این کار ندارد و به رغم میلاش درخواست او را میپذیرد.
"یکبار نماینده آیت الله گلپایگانی از آقای هاشمی رفسنجانی میخواهد برای پرداخت حقوق ماهانه طلاب در پاکستان به آن مرجع ارز دولتی داده شود. این تقاضا رد میشود. حتی محمدرضا مهدوی کنی، دبیر جامعه روحانیت مبارز نیز در این باره پادرمیانی میکند. هم چنین، در کتاب نامه محمدتقی مصباح یزدی منتشر شده که خواهان مبلغ ۱۵۰ هزار دلار برای سفر بیست تن از شاگرداناش به نیویورک است.
البته ظاهراْ ۵۰ هزار دلار را آیت الله خامنهای و ۱۰۰ هزار دلار را دولت میپردازد."
در یکی از جلسات "احمدآقا تقاضای گرفتن بخشی از پادگان نیروی دریایی برای مقبره امام را داشت که رهبری به آینده موکول کردند". در اردیبهشتماه وقتی هاشمی رفسنجانی از جلسه افطاری با رهبری به خانه برمیگردد، در ماشین، احمد خمینی که همراه اوست "خواستار اطلاع بیشتر از امور جاری کشور و شرکت در جلسه دیگر من و رهبری شد و گفت معتقد است بالاخره جامعه مدرسین حوزه علمیه قم با آیت الله خامنهای اختلاف پیدا میکنند".
احمد خمینی از اینکه رهبر، مهدی امام جمارانی را نادیده گرفته و اسماعیل فردوسیپور را به نمایندگی خود برای "مسألهی زوار کربلا" برگزیده ناخرسند است. او "اصولاْ از کمتوجهی رهبری به این جناح گله داشت". احمد خمینی به تدریج معضلی بزرگ برای نظام میشود: "شب با آیت الله خامنهای جلسه داشتیم. درباره … مسئولیتی برای احمدآقا … مذاکره و تصمیمگیری شد".
احمد خمینی در بیست و پنجم اسفندماه ۱۳۷۳ در سن ۴۹ سالگی درگذشت.
از پارهای یادداشتهای این سال برمیآید که وزارت اطلاعات کاملاً به فرمان رییس جمهوری نبوده است.
"این پیام خواهان بهبود بخشیدن به رابطه ایران و آمریکا و حل مسأله گروگانهای آمریکایی در لبنان است"وزارت اطلاعات ظاهراً در ادارههای گوناگون دفتری به نام ریاست جمهوری درست کرده بود تا زیر پوشش آن فعالیت اطلاعاتی کند. "اخوی محمد (رییس سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی) آمد. درباره وزارت اطلاعات مطالبی داشت. کارهای خودسرانه آنها و تأسیس دفاتری با نام ریاست جمهوری به آبروی نظام ضربه میزند".
در یادداشت نهم خردادماه، رفسنجانی مینویسد: "آقای علی فلاحیان (وزیر اطلاعات) آمد. از تضعیف وزارت اطلاعات، در برخوردهای انتقادی من در بعضی جلسات دولت، اظهار نگرانی کرد… از ایشان خواستم که در خط سیاست دولت عمل کنند و مأموران تندرو را مهار کنند".
اما ظاهراً این توصیه نادیده گرفته میشود. چند روز بعد، محمد غرضی، وزیر پست و تلگراف و تلفن و معاوناناش نزد آقای هاشمی رفسنجانی میآیند و از وزارت اطلاعات به دلیل "استفاده از تلفن و پست در انجام وظایف و سانسور شکایت داشتند". در تیرماه، دکتر ایرج فاضل، وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، "برای شکایت از مزاحمت وزارت اطلاعات" نزد رییس جمهوری میرود. حسین محلوجی، وزیر معادن و فلزات، از "فشارهای وزارت اطلاعات بر بعضی مدیراناش شکایت" میکند.
"کبر هاشمی رفسنجانی یک جا مینویسد "حدود یکساعت صرف نوشتن خاطرات شد". هیچ یک از روزنوشتهای این جلد (و مجلدات) دیگر آنقدر بلند نیستند که نوشتن آنها حدود یک ساعت زمان ببرد.
"قرار شد جبران شود".رفسنجانی چند روز دیگر مینویسد در جلسه با رهبری درباره سخنان او "به خاطر حمله تند علیه یک نویسنده معمولی" صحبت شد"بعید نیست که این روزنوشتها همان روزهایی نوشته شده باشند که نویسنده مدعی است، ولی پیش از چاپ ویرایشی سراسری شده باشند."
علی فلاحیان و احمد احمدی معاون خارجی او از "کندی همکاری وزارت امور خارجه" و تداخل وظایف وزارت اطلاعات و سپاه پاسداران در خارج از کشور شکایت میکنند. در همین سالهاست که جمهوری اسلامی متهم به گستراندن شبکه ترور مخالفان در خارج از مرزهای ایران است. علیمحمد بشارتی، قائم مقام وزارت خارجه "از وزارت اطلاعات به خاطر زیاده طلبی در سفارتخانهها و مأموریتها" نزد هاشمی رفسنجانی گله میکند. نوبتی دیگر، "ولایتی (وزیر امور خارجه) و فلاحیان (وزیر اطلاعات) آمدند. اختلافات دو وزارت را که در اثر تداخل وظایف پیش آمده است مطرح کردند".
این اختلافات به نظر نمیرسد در آن سالها به طور قطعی از میان رفته باشد.
در اردیبهشتماه عبدالکریم موسوی اردبیلی رییس پیشین دیوان عالی کشور نزد هاشمی رفسنجانی میرود و تذکر میدهد "به گونهای با علما رفتار شود که احساس امنیت نمایند".
آیت الله گلپایگانی و مصباح یزدیهمچنین، در کتاب اشاراتی است درباره ناخرسندی آیت الله خامنهای و هاشمی رفسنجانی از آیت الله محمدرضا گلپایگانی. وقتی آن مرجع تقلید - که خود را جانشین آیت الله خمینی میدید - از دادن اجازه اجتهاد به آیت الله خامنهای سربازمیزند، رهبران جمهوری اسلامی دیگر در او متحد دلگرمکنندهای را جستوجو نمیکنند. یکبار نماینده آیت الله گلپایگانی از آقای هاشمی رفسنجانی میخواهد برای پرداخت حقوق ماهانه طلاب در پاکستان به آن مرجع ارز دولتی داده شود. این تقاضا رد میشود. حتی محمدرضا مهدوی کنی، دبیر جامعه روحانیت مبارز نیز در این باره پادرمیانی میکند.
"کتاب در حوالی انتخابات ریاست جمهوری و پیروزی حسن روحانی با شعار "اعتدال" نشر یافته است.
"پس از بازتاب گسترده این سخنان در غرب، آقای رفسنجانی از کمال خرازی، نماینده دائم ایران در سازمان ملل متحد میخواهد "مصاحبه کند و فضا را تعدیل نماید""آقای هاشمی رفسنجانی در مقدمهای که بر کتاب نوشته آورده است او همواره طرفدار اعتدال بوده؛ درست از وقتی که در زندان قرآن میخوانده و از الهام قرآن به این نتیجه رسیده اعتدال بهترین روش است. این سخن را کسی میگوید که برای مبارزه با رژیم سیاسی زمان خود به زندان افتاده و بعد از خروج از زندان نیز در کار براندازی نظام زمانه از پا نمینشیند. به حکم "هرچه آن خسرو کند شیرین بود"، واژه "اعتدال" در ادبیات آقای رفسنجانی بیشتر با رفتار او سنجیده میشود تا به عکس."
هم چنین، در کتاب نامه محمدتقی مصباح یزدی منتشر شده که خواهان مبلغ ۱۵۰ هزار دلار برای سفر بیست تن از شاگرداناش به نیویورک است. البته ظاهراْ ۵۰ هزار دلار را آیت الله خامنهای و ۱۰۰ هزار دلار را دولت میپردازد.
نکتههای بسیار سودمندی درباره سیاست خارجی در یادداشتهای روزانه این سال میتوان یافت. رفسنجانی درباره ساخت سلاح برای حزب الله لبنان و وارد کردن موشکهای اسکاد از کره شمالی اشارههای روشنی دارد.
وی تصریح میکند "در مورد مسائل نظامی تصمیمگیری با رهبری است".
در جریان حمله عراق به کویت، رهبران پانزده شاخه اخوان المسلمین، راشد الغنوشی، رهبر نهضت اسلامی تونس، عباس مدنی، رهبر نهضت اسلامی الجزایر، و اسلامگرایان دیگر به ایران سفر میکنند تا از ایران بخواهند از عراق در برابر آمریکا دفاع کند. آیت الله خامنهای در دیدار با رهبران اخوان المسلمین از آنها انتقاد میکند چرا در دوران جنگ ایران و عراق جانب عراق را گرفتند و الان چنین انتظاری از ایران دارند. آقای هاشمی رفسنجانی نیز در پاسخ آنها میگوید: "عراق و بعثیها قابل اعتماد نیستند و ممکن است وسط راه با آمریکا بسازند و علیه ما وارد عمل شوند".
اکبر هاشمی رفسنجانی یک جا مینویسد "حدود یکساعت صرف نوشتن خاطرات شد". هیچ یک از روزنوشتهای این جلد (و مجلدات) دیگر آنقدر بلند نیستند که نوشتن آنها حدود یک ساعت زمان ببرد. بعید نیست که این روزنوشتها همان روزهایی نوشته شده باشند که نویسنده مدعی است، ولی پیش از چاپ ویرایشی سراسری شده باشند.
"دو شب بعد، وقتی رییس جمهوری مهمان رهبری است، "درباره اظهارات تند ایشان علیه آمریکا و اعلان جهاد بحث شد"میتوان حدس زد طرز و لحن بسیاری از جملات یا شکل یادکردن از افراد بنا به شرایط زمانه تغییر یافته است. تصور آنکه بخش مهمی از اسرار سیاسی و نظامی حذف شده نیز دشوار نیست.
به احتمال فراوان، بسیاری وقایع به شکلی روایت شدهاند که همپیمانان آقای هاشمی رفسنجانی زیان نبینند یا دشمناناش سود نکنند. خود عنوان "اعتدال و پیروزی" برای این جلد گویاست. در این سال هرچه در سیاست داخلی هست حذف نیروهایی منتقد آقای خامنهای و چشمپوشی آقای رفسنجانی بر این حذفها و درازدستیهای وزارت اطلاعات است.
این به "اعتدال" کمتر میماند. اما آن عنوان بیش از آنکه به سال ۱۳۶۹ مربوط باشد به سال انتشار آنها یعنی ۱۳۹۲ ارتباط دارد.
چیزی درباره امروز میگوید نه دیروز.
کتاب در حوالی انتخابات ریاست جمهوری و پیروزی حسن روحانی با شعار "اعتدال" نشر یافته است. آقای هاشمی رفسنجانی در مقدمهای که بر کتاب نوشته آورده است او همواره طرفدار اعتدال بوده؛ درست از وقتی که در زندان قرآن میخوانده و از الهام قرآن به این نتیجه رسیده اعتدال بهترین روش است. این سخن را کسی میگوید که برای مبارزه با رژیم سیاسی زمان خود به زندان افتاده و بعد از خروج از زندان نیز در کار براندازی نظام زمانه از پا نمینشیند. به حکم "هرچه آن خسرو کند شیرین بود"، واژه "اعتدال" در ادبیات آقای رفسنجانی بیشتر با رفتار او سنجیده میشود تا به عکس.
یادداشتهای روزانه مانند خاطرات و نیز زندگینامه خودنوشت، لایههای بسیاری دارند.
تاریخنگار میکوشد مایهها و عناصری را که میتوانند ارزش سندی داشته باشند از مایههای خیالی آن جدا کند، میان سطرها را بخواند، آنچه را متن نمیگوید و پنهان میکند با بهرهگیری از اسناد دیگر بیابد و آشکار کند، شکلهای روایت را به اندازهی محتوای روایتها با روشهای متعارف در نقد ادبی و علوم زبانی بکاود و بررسد. یادداشتهای روزانه اکبر هاشمی رفسنجانی، بیتردید، سزاوار و نیازمند چنین سنجشها و پژوهشهایی است.
اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران