جناب آقای علم الهدی! موسیقی هنر است ؛ باور ندارید سخنرانی ۱۴ سال پیش رهبری را بخوانید

جناب آقاي علم الهدي! موسيقي هنر است ؛ باور نداريد سخنراني 14 سال پيش رهبري را بخوانيد
عصر ایران
عصر ایران - ۸ اسفند ۱۳۸۹

عصرایران - آن طور که روزنامه خراسان نوشته است ، آیت الله علم الهدی که به گفتن سخنان نغز شهرت دارد ، این بار در باب موسیقی و این که اصلاً موسیقی هنر نیست سخن گفته و تاکید کرده است: اگر موسیقی واقعا یک هنر بود، از این هنر باید در مسائل معنوی و ارزشی هم استفاده می شد.وی با بیان این که ائمه اطهار(ع) که قوی ترین هنرمندان این عرصه را در میان شیعیان خود داشته اند از آن استفاده نکرده اند گفت: دلیل این که استفاده نکرده اند این بود که نوع لهو موسیقی متبادر از آن است.علم الهدی ادامه داد: انس گرفتن و محشور شدن با جریان آهنگ و موزیک یک حشر وانسی است که انسان را از محوطه عبودیت و بندگی خدا جدا می کند.وی درباره جوانانی که با گوشی و هندزفری به موسیقی گوش می کنند تصریح داشته: این که یک جوان بنا باشد یک سیخی در گوشش کند و صدایی را به عنوان آرامش بخش، به صورت موزیک بشنود، دیگر نمی تواند در این جامعه عنصر جدی باشد و به تعبیر امام خمینی(ره) مغزی که تحت تاثیر موسیقی قرار گرفته است به صورت جدی فکر نمی کند. در این باب ضمن احترام به آقای علم الهدی نکاتی چند قابل ذکر است:۱ - تند سخن گفتن و تحقیر کردن جوانان ، نه تنها آنان را به دین محمد(ص) علاقه مند نمی سازد بلکه ای بسا زمینه های زده شدن آنها از دین را نیز فراهم کند ، مخصوصا اگر سخنران ، لباس علمای دین بر تن داشته باشد. حتی اگر هدف امر به معروف و نهی از منکر هم باشد کسی با این جمله که آن سیخ را در گوشت نکن ، دیگر امیدی به تو نیست ، متنبه نمی شود! از جناب علم الهدی که صاحب تریبون و مخاطب هستند ، انتظار می رود در گزینش واژگان و ادبیات خویش تجدید نظر کنند و وزین تر و مهربان تر و ملایم تر سخن بگویند.(فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَّیِّنًا لَّعَلَّهُ یَتَذَکَّرُ أَوْ یَخْشَی)۲ - سخنان امام خمینی در باب موسیقی که مورد استناد آقای علم الهدی قرار گرفته ، ناظر به موسیقی حرام بوده است ، نه این که ایشان موسیقی را اساساً هنر ندانند. اگر امام(ره) مانند ایشان در باب موسیقی فکر می کردند ، حتماً در دوران ۱۰ ساله رهبری خویش ، موسیقی را از صدا و سیما حذف می کردند حال آن که چنین نکردند و اتفاقاً در طول رهبری ایشان ، موسیقی که در اوایل انقلاب مشمول تندروی افراطیون شده بود ، روند رو به رشدی پیدا کرد و آثار موسیقیایی بسیار فاخر و ارزشمندی در آن دوران توسط هنرمندان نامدار ایرانی خلق شد.۳ - از کسی که به بصیرت داشتن شهره شده و ملاک بصیرت را نیز فرمایشات مقام معظم رهبری می داند انتظار می رود چنانچه داعیه دار ترویج خط رهبری در جامعه هستند ، پیش از اظهار نظرهای این چنینی ، مروری بر مواضع رهبری داشته باشند تا خدای ناکرده متهم به این نشوند که به نام خط رهبری ، در مسیری خلاف منویات ایشان حرکت می کنند.لذا به جای آن که خود توضیحی در باب "هنر" موسیقی و زیبایی های آن بدهیم ، جناب ایشان و همفکرانشان را به مطالعه متن کامل سخنان جالب توجه مقام معظم رهبری درباره موسیقی فرا می خوانیم ؛ باشد که در راستای تکمیل بصیرت موثر باشد.سخنان زیر ۱۴ سال قبل در جریان بازدید رهبر معظم انقلاب از صدا و سیما و پس از اجرای موسیقی توسط ارکستر صدا و سیما و چند تن از هنرمندان بیان شده است.مقام معظم رهبری: با یک آهنگ، می‌توان ملتی را منقلب کرد و تکان داد بسم ا... الرحمن الرحیم بنده با اینکه در امر موسیقی سر رشته ای ندارم و نمی توانم در حضور اهل فن، قضاوتی شایسته بکنم لکن به مقتضای طبیعت بشری، که قضاوت بر مبنا ذوق و قریحه انسانی و غرایض معنوی دارد، می توانم بگویم: اجرایتان خیلی خوب بود.

"از آقای افتخاری(علیرضا)، آقای مختاباد(سید عبدالحسین)، آقای فیروز بخت(مهیار) و همچنین بقیه آقایان که زحمت کشیدید، تشکر می کنیم"از آقای افتخاری(علیرضا)، آقای مختاباد(سید عبدالحسین)، آقای فیروز بخت(مهیار) و همچنین بقیه آقایان که زحمت کشیدید، تشکر می کنیم. موسیقی هنر دقیقی استمقوله موسیقی، جزو مقولات مطرح در جامعه و به خصو ص در صدا و سیماست. البته در صدد نیستم که تبیین کلی ای در امر موسیقی داشته باشم. چون پرداختن به این مقوله، نیازمند شرایط خاص دیگر است. اینجا داخل استودیوی موسیقی جا دارد از بعد دیگری راجع به این هنر صحبت کنم: اساساً موسیقی، که در تقسیم بندی های علوم قدیم، از شعب ریاضی است و چون با دقت و محاسبه و اندازه گیری دقیق سروکار دارد، جزو بخش های دانش ریاضی محسوب می شود.

هنر دقیقی است. به تعبیری دیگر، هنر موسیقی، محاسبه متکی به طبیعت و فطرت بشر است؛ که خرد انسانی، آن محاسبه را بر اساس تجربه استخراج کرده و برای آن پیشرفت قواعدی- موازینی گذاشته است.البته امروز که اروپایی ها و غربی ها در باب موسیقی پیشرفت های زیادی کرده اند و قواعد دقیق و منظم وضع نموده اند، وضعیت طور دیگری است. در گذشته که صحبت از مسائل مبتلا به امروز موسیقی نبود و بدیهه نوازی و بدیهه خوانی رواج داشت، خواننده ای بنای خواندن می گذاشت و نوازنده ی هنرمندی هم که بغل دست او نشسته بود، به نواختن می پرداخت. نوازنده اصلاً از قبل نمی دانست که خواننده چه می خواهد بخواند؛ لذا تا خواننده برای خواندن دهان باز می کرد او هم ساز خود را کوک می نمود و به هم نوایی مشغول می شد. یعنی هیچ قاعده ای که بر مبنای آن نت نوشته ای وجود داشته باشد، در کار نبود.

" موسیقی هنر دقیقی استمقوله موسیقی، جزو مقولات مطرح در جامعه و به خصو ص در صدا و سیماست"من در این زمینه ها تجربه و آشنایی ندارم. اما از کسانی که از اهلیت در این هنر برخوردار بوده اند، شنیده ام حتی در زمان متداول نشدن نت، آنان که در امر نوازندگی یا خوانندگی فعال بودند، طبق فطرت و ذوقی سلیم، نظم منطقی را در کار معمول می داشته و قواعد را رعایت می کرده اند. هنر موسیقی، تلفیقی از دانش، اندیشه و فطرت خداداد استهفت دستگاه اصیل موسیقی و دستگاه های فرعی آن، که تنها مربوط به موسیقی ایرانی نیست، بلکه در همه آهنگ های جهان وجود دارد، به گونه ای تکوین یافته، که هر صدایی شما در بیاورید، در یکی از آن دستگاه هاست. و در واقع همه آهنگ های غربی و شرقی در مجموعه این دستگاه ها می گنجد اگر توجه داشته باشید، مقام ها و گوشه های مختلف هر دستگاه از بدو شروع تا نقطه پایان، روند منظمی را طی می کنند؛ یعنی از جایی آغاز می شوند؛ فرود می آیند، فراز دارند تا جایی که تمام می شوند. همه این ها مبین حکمفرما بودن نظم در این هنر است.

بدین ترتیب می توان نتیجه گرفت: هنر موسیقی، تلفیقی از دانش، اندیشه و فطرت خداداد است؛ که مظهر فطرت خدادادی در درجه اول، حنجره انسان ها و در درجه دوم ساز ها است که به دست انسان ها ساخته شده است. پس می بینید که پایه، پایه ی الهی است. حال اگر در این زمینه به سراغ سروده های مولوی بروم و بگوییم موسیقی، انعکاس صدای افلاک است و آن را به عالم عرفانی مورد اشاره او وصل کنیم، از واقعیات به تخیلات نقب زده ام. زیرا گفته های او در این خصوص، شبیه خیال است و نه واقعیت؛ و طبعاً مفهوم دیگری خواهد داشت. اما بی آن که دنبال خیال پردازی بروم، در عالم واقع، صدایی که از حنجره خواننده صادر می شود، با یک پایه الهی و خلقی که مربوط به خدای متعال است، مانند بنا مستحکم و وسیع، پر جاذبه و رنگین شکل می گیرد.

"در گذشته که صحبت از مسائل مبتلا به امروز موسیقی نبود و بدیهه نوازی و بدیهه خوانی رواج داشت، خواننده ای بنای خواندن می گذاشت و نوازنده ی هنرمندی هم که بغل دست او نشسته بود، به نواختن می پرداخت"اولین نتیجه ای که این بیان دارد، آن است که ما این هنر را در راه خدا مصرف کنیم. موسیقی جان دادن به بی جان هاستمن این نکته را می خواهم به شما آقایان - اعم از خواننده، نوازنده، آهنگساز و موسیقی دان - عرض کنم که، این هنر ساخته و پرداخته نعمت های الهی را، که بر اساس یک ذوق و قریحه ذاتی و یک نظم و انتظام خردمندانه شکل می گیرد و در واقع جان دادن به بی جان هاست، در راه خدا و رضای او مصرف کنید. البته ما از دوران جوانی خودمان حرف های برخی از اهالی هنر را می شنیدیم، که روشنفکر مآبانه و واقعاً بی پایه واساس، مبتنی به این نکته بود که ما هنر را در راه فکر و پیش بینی و سیاست، به کار نمی بندیم. آنها که ادعای چنین داشتند، هنرشان - اعم از شعر و دیگر فنون - بیش از سایرین در خدمت سیاست ها قرار می گرفت. قصد ورود به چنین بحث ها را ندارم، اما می خواهم بگویم: هر کار که متکی به اراده انسان است، باید برای هدفی انجام گیرد.

هر چه هدف متعالی تر باشد، آن کار یا هنر ارزشمند تر می شود. موسیقی غربی در مسیر بهتری از موسیقی شرقی حرکت کرده استمتأسفانه هدف موسیقی در شرق، منظورم ایران و کشورهای عربی است. و گر نه از وضعیت موسیقی در هند و چین و سایر ممالک خاور دور، خبر ندارم. به هر حال، تاریخ موسیقی ایران در طول قرون ممتد - چه قبل و چه بعد از اسلام - را خوانده ام و از سیر و سر نوشت موسیقی عرب - به خصوص بعد از اسلام - مطلعم. آنچه بر اساس مطالعات خودم می توانم بگویم، این است که موسیقی در منطقه ما، برای هدف های متعالی به کار نرفته است و این به خلاف سیر موسیقی در اروپاست.می دانید که من به طور طبیعی از جمله آدم های غرب ستیزم.

"نوازنده اصلاً از قبل نمی دانست که خواننده چه می خواهد بخواند؛ لذا تا خواننده برای خواندن دهان باز می کرد او هم ساز خود را کوک می نمود و به هم نوایی مشغول می شد"چنانکه هیچ ویژگی غرب، مرا مبهوت و مجذوب نمی کند. در عین حال، ویژگی های مثبت غرب را از روی محاسبه، تأیید می کنم. یکی از آن ویژگی ها، مقوله موسیقی است. درست است که در غرب، موسیقی های منحط وجود دارد. اما در همان نقطه از جهان، از دیر باز موسیقی های آموزنده و معنا دار هم بوده است؛ موسیقی ای که برای گوش سپردن به آن، انسان عارف واقف خردمند، می تواند بلیت تهیه کند، در سالن اجرای کنسرت بنشیند و ساعتی، از آن لذت ببرد.

در غرب موسیقی هایی که گاهی یک ملت را نجات داده و گاهی یک مجموعه فکری را به سمت صحیح هدایت کرده، کم نبوده است. غرب برخوردار از چنین ویژگی ای نیز بوده و هست. در شرق که راجع به آن گفتم ( یعنی در محدوده جغرافیایی مورد اشاره ) متأسفانه موسیقی از چنین اعتبار و جایگاهی برخوردار نبوده است. موسیقی در این جا عبارت از آهنگ ها و آلات و ادوات لهو بوده؛ که فقها از آن به موسیقی لهوی حرام تعبیر کرده اند. فرض بفرمایید فلان خلیفه، شب دچار بی خوابی می شده است.

موسیقی دان ها همراه با کنیزکان مغنی، بایستی می آمدند تا اسباب طرب او را فراهم کنند

منابع خبر

اخبار مرتبط