سناریوی سریال “گاندو” و مستندهای ضدمذاکره را این دو برادر نوشتند

کلمه - ۶ اردیبهشت ۱۴۰۰

چکیده :محمد مهاجری از همان روزهایی که قطار مذاکرات برجام روی ریل قرار گرفته بود و فضا به سمت لغو تحریم‌ها پیش می‌رفت، به طور شگفت‌انگیزی شایعاتی درباره افراد نفوذی در تیم برجام در محافل سیاسی خاص رد و بدل می‌شد. آن‌ها که شایعات را می‌ساختند پیش از آن هم در بعضی مقاطع، از کلیدواژه نفوذ...

محمد مهاجری

از همان روزهایی که قطار مذاکرات برجام روی ریل قرار گرفته بود و فضا به سمت لغو تحریم‌ها پیش می‌رفت، به طور شگفت‌انگیزی شایعاتی درباره افراد نفوذی در تیم برجام در محافل سیاسی خاص رد و بدل می‌شد. آن‌ها که شایعات را می‌ساختند پیش از آن هم در بعضی مقاطع، از کلیدواژه نفوذ استفاده کرده بودند.

این تیم که آدم‌های گمنامی هم نبودند، اطلاعاتی را که درباره افراد تیم مذاکره وجود داشت جمع‌آوری کرده بودند. در جلسات خصوصی صراحتا می‌گفتند نباید بگذاریم برجام جان سالم به‌در برد. پرونده‌سازی را شروع کردند.

"پوشه‌هایی در رنگ‌های متعدد تهیه شد و هر رنگ به یک قشر از اعضای تیم مذاکره اختصاص یافت.نه واژه «نفوذ» حرف تازه‌ای بود، نه در ادبیات سیاسی کشور ما واژه «نفوذی» ناشناخته می‌نمود"پوشه‌هایی در رنگ‌های متعدد تهیه شد و هر رنگ به یک قشر از اعضای تیم مذاکره اختصاص یافت.

نه واژه «نفوذ» حرف تازه‌ای بود، نه در ادبیات سیاسی کشور ما واژه «نفوذی» ناشناخته می‌نمود. فیلم‌های پلیسی‌اطلاعاتی زیادی از دهه‌های ۶۰ و۷۰ به صورت نوار VHS توزیع شده بود. فیلم‌های انگلیسی، امریکایی یا روسی، با ظرافت توانسته بودند نسل انقلابی را با موضوع نفوذ آشنا کنند. فقط کافی بود اسم فرد یا افرادی مطرح شود و برچسب نفوذی به آن‌ها الصاق شود؛ بعدش همان جوان‌هایی که فیلم‌های متعدد تماشا کرده بودند، قصه فیلمی را که یک جریان سیاسی شاخص می‌خواست تولید کند در ذهن‌شان تعریف می‌کردند.

در واقع، داستان‌نویسان یک قصه خیالی می‌بافتند و با مشابه‌انگاری یک چهره سیاسی، فرهنگی، نظامی و… با یکی از آدم‌منفی‌های فیلم‌ها نتیجه را به همان‌جا که می‌خواستند می‌بردند.

اتاق‌های فکر، کارشان سرهم‌بندی اطلاعات آشکار، و تلاش برای کسب اطلاعات پنهان بود. گاهی اطلاعاتی که به صورت ناقص از یک منبع مثلا امنیتی پیدا می‌شد، ناشیانه با اطلاعات آشکار جمع و تفریق می‌شد و نتیجه‌اش همان می‌شد که از اول قرار بود باشد.

در برجام، چون مسئولان ارشد تیم مذاکره مورد تأیید نظام و بزرگان بودند، تیغ مخالفان کارگر نیفتاد؛ اما باز هم از پرونده‌سازی در امان نماندند.

چاره کار اما در این بود که در رده‌های چندم تیم مذاکره افرادی را پیدا کنند و به آن‌ها برچسب نفوذی بزنند. یافتن چنین افرادی کار سختی نبود چون تیم مذاکره از افرادی نه برای کارهای محرمانه که در امور حقوقی و اداری کمک می‌گرفت که لزوما علیه‌السلام نبودند. تیم مذاکره با رعایت حفاظت لازم آن‌ها را به کار می‌گرفت.

در کوران مذاکرات سخت و همان هنگام که تیم مذاکره در نفس‌گیرترین جلسات سرگرم یکی به دو کردن با ۵+۱ بود، تیم دیگری با آرامش کامل، بهترین فرصت را برای پرونده‌سازی پیدا کرده بود تا اطلاعات مربوط به افراد را جمع‌آوری کند و در بولتن‌های پرزرق و برق برای افراد زودباور بفرستد.

موقیت مذاکرات برجام خشم این افراد را برانگیخت به طوری که در فاز بعدی تصمیم گرفتند از طریق مرتبطان با مراکز قدرت، اطلاعات‌شان را در زرورق بپیچند و با آمیختن دروغ و راست، مقدمه بدنام کردن کل تیم مذاکره را فراهم کنند.

اطلاعات پرونده‌سازان از کجا آمده بود؟

ایرانیان خارج از کشور، گرایش‌های مختلف سیاسی دارند؛ حتی آن‌هایی که نسبتا وطن‌پرست هستند با یکدیگر اختلاف و دعوا دارند. تقریبا شبیه همین حالتی که گروه‌های سیاسی در داخل دارند. طبیعتا اختلافات آن‌ها را به تخریب یکدیگر می‌کشاند و هر گروه سعی می‌کند دیگری را بدنام کند و مثلا از چشم حکومت ایران بیندازد.

"فیلم‌های انگلیسی، امریکایی یا روسی، با ظرافت توانسته بودند نسل انقلابی را با موضوع نفوذ آشنا کنند"این افراد، هیچ‌کدام‌شان، مورد اعتماد نظام نیستند اما از ظرفیت‌شان به دلایل مختلف در مسائل دیپلماتیک استفاده می‌شود. تیم برجام نیز با همین رویکرد آن‌ها را به کار گرفته بود.

جریان نایاک، برادران نمازی و… در این زمره بودند. نقاط ضعف آن‌ها از چشم دور نمانده بود اما نقاط قوت‌شان می‌توانست برای ایران فرصت‌سازی کند و اتفاقا چنین هم شد. در عین حال رقابت‌های بین آن‌ها (که بخشی از آن از روی حسادت و بخشی دیگر برای منافع شخصی بود) باعث افشاگری‌هایی علیه یکدیگر شد که همین اطلاعات، برای پرونده‌سازان، نقش وحی مُنزل را پیدا کرد. اطلاعاتی که قاعدتا نباید برای سرویس‌های اطلاعاتی و امنیتی کشورمان پشیزی ارزش می‌داشت.

نفوذ معکوس

در میان ایرانیان خارج از کشور چه کسانی از موفقیت برجام آسیب می‌دیدند؟ روشن است که گروهک تروریستی مجاهدین خلق (منافقین) در صدر زیان‌دیدگان بود؛ چون ثمره سال‌ها تلاش برای دور کردن ایران از قطب‌های مختلف دنیا را در آستانه نابودی می‌دید.

چه کاری می‌توانست بکند تا زحماتش بر باد نرود؟ بازی دوگانه‌ای را آغاز کرد. یک کارش جاسوسی در حوزه‌های مختلف بود که از قبل شروع کرده بود؛ کار دومش قرمز کردن برخی از کسانی بود که با تیم مذاکره همکاری می‌کنند. برای این کار انگیزه شخصی هم داشت. زیرا برخی از این افراد، همان‌هایی بودند که سال‌های قبل، به ایران کمک کرده بودند تا اسم منافقین در لیست گروه‌های تروریستی قرار گیرد.

منافقین از یک روش دیرینه استفاده کردند و پوست خربزه را زیر پای پرونده‌سازان انداختند. در حالی که پرونده‌سازها دربه‌در دنبال آدم‌های به اصطلاح نفوذی بودند، منافقین بدون اینکه شک‌برانگیز شوند، اطلاعات فریب را به پرونده‌سازان منتقل کردند.

گاندو، محصول منافقین

منافقین، خرسند از این‌که توانسته بودند بدبینی و سوءظن نسبت به مسئولان دیپلماسی کشور را القا کنند، باید آخرین تیتر ترکش را هم به چله کمان می‌گذاشتند.

این بار مأموریت به برادران داعی‌الاسلام محول شد.

"چاره کار اما در این بود که در رده‌های چندم تیم مذاکره افرادی را پیدا کنند و به آن‌ها برچسب نفوذی بزنند"حسن داعی‌الاسلام از کادرهای برجسته منافقین است که از ۴۰ سال پیش در امریکا به سر می‌برد. برادرش حسین نیز، که از کادرهای بالای سازمان است، در اروپا زندگی می‌کند. مرور مواضع و اظهارات این دو برادر (حتی در اخبار آشکار) کاملا گویای آن است که ملات اصلی فیلمنامه سریال گاندو، کپی همان حرف‌هایی است که برادران داعی‌الاسلام (به خصوص حسن) در فضای مجازی منتشر کرده یا در سخنرانی‌هایشان مطرح کرده‌اند یا به روش‌های مختلف تحت عنوان «محرمانه» برای پرونده‌سازها فرستاده‌اند و آن‌ها هم ساده‌لوحانه باور کرده‌اند! در واقع، نفوذ صورت گرفته اما به صورت معکوس!

«نفوذ» واژه‌ای بود که رهبر معظم انقلاب نیز هوشیاری مسئولان در مناصب مختلف را نسبت به آن مورد تأکید قرار داده بودند. آن‌ها که باید این بیان معظم‌له را عملیاتی می‌کردند، گاه در فهم مصداق‌ها دچار اشتباه شدند و با اطلاعات فریب، فریب خوردند. سیستم‌های امنیتی از تشکیلاتی بهره‌مندند که از نیروهایشان در برابر چنین فریب‌هایی حفاظت می‌کنند.

گرچه اطلاعات مربوط به این کیس‌ها کاملا سری است، بعید است هوشمندی آن‌ها متوجه نفوذ معکوس و فریب اطلاعاتی نشده باشد.

… پرونده‌سازان و گاندوسازان بازی را به منافقین باختند. در حالی که حسن داعی‌الاسلام، با تماشای قسمت‌های مختلف «گاندو» با سرکشیدن جام شرابش روی کاناپه کنار اتاق پذیرایی آپارتمان خود در امریکا موفقیتش را جشن می‌گرفت، گاندوسازان هم سرخوش از این‌که نفوذی‌ها! را شکار کرده‌اند، مسحور صدای کف و سوت ساده‌دلان سیاسی شدند؛ صدایی که نمی‌گذاشت قهقهه مستانه حسن داعی‌الاسلام به گوش‌شان برسد.

پی‌نوشت: رفتار عجیب صداوسیما و به خصوص شبکه پرس‌تی‌وی، متعلق به رسانه ملی، در روزهای اخیر و در جریان مذاکرات وین، ذهن جست‌وجوگر را به آن سو می‌برد که گویا طراحان اصلی گاندو، بازی جدید خود را در وین طراحی کرده‌اند.

در حالی که تلویزیون مکررا در برنامه‌هایش به تیم مذاکره ایرانی در وین حمله می‌کند، ناگهان پرس‌تی‌وی ادعا می‌کند «منبع مطلع» خبرهایی از داخل جلسات به او می‌دهد! ظن کاملا منطقی آن است که منافقین این بار هم فضای رسانه‌ای صداوسیما را در دست گرفته‌اند و به سمت و سوی خودشان هدایت می‌کنند. هرچند خوش‌بینانه‌ترین فرض این است که فریب‌خوردگان‌شان در صداوسیما آدم‌های ساده‌لوحی هستند که بی‌جیره و مواجب، دیگ حلیم سازمان تروریستی منافقین را هم می‌زنند، فرض واقع‌بینانه‌تر، ذهن را به گزینه‌های خطرناکی سوق می‌دهد که نمونه کارهایش را در حادثه اخیر نطنز و پیش از آن، ترور شهید فخری‌زاده، دیده بودیم.

منابع خبر

اخبار مرتبط