چرا رهبری اجازه رد صلاحیت هاشمی را داد

چرا رهبری اجازه رد صلاحیت هاشمی را داد
کلمه
کلمه - ۱۵ خرداد ۱۳۹۲

چکیده :جا داشت رهبری در سخنان خود توضیح می دادند که چرا اجازه دادند این فرصت از ملت و کشور گرفته شود. این سوال وجود دارد که چرا ایشان در سخنان خود به حال و روز مردمی توجه نکردند که پس از ده روز امیدواری و شادمانی و اقبال به انتخابات اکنون گرفتار حیرانی و سرگردانی شده اند....

علی شکوری راد:

سخنرانی مقام معظم رهبری در مرقد امام و در آستانۀ انتخابات یازدهم ریاست جمهوری چندان اهمیت داشت که علاوه بر مسئولان مختلف کشوری و لشگری که در محل حضور داشتند کنشگران و تحلیلگران سیاسی نیز از طریق رسانه ها مستقیماً آن را پیگیری کنند.

به یقین تحلیل های متفاوتی از سخنان ایشان توسط موافقان و مخالفان در داخل و خارج کشور صورت گرفته و منتشر خواهد شد. من در اینجا به دو نکته اشاره می کنم.

رهبری در این سخنان به درستی اشاره کردند که مهمترین شاخصۀ خط یا راه امام اتکاء به رأی مردم در ادارۀ امور کشور است. به گمان من بزرگترین میراث امام به عنوان یک فقیه جامع الشرایط و مرجع مسلم تقلید همانا صحه گذاشتن بر این گزاره است که هر ایرانی با هر دین و آئین و با هر نوع فکر و عملکرد دارای یک رأی محترم و اثرگذار است. این گزاره در اصول قانون اساسی متجلی است و پایه ای اساسی است برای محاجه با هر کسی که مخالف است و دم از هر عقیده و مرامی می زند.

بدیهی است در ایران شهروندانی وجود دارند که اسلام را قبول ندارند و پیرو ادیان دیگر هستند.

"چکیده :جا داشت رهبری در سخنان خود توضیح می دادند که چرا اجازه دادند این فرصت از ملت و کشور گرفته شود"یا مسلمان هستند ولی شیعه نیستند. یا شیعه هستند ولی ولایت فقیه را قبول ندارند. از طرف دیگر کسانی هستند که پیرو اسلام هستند و ولایت فقیه را قبول دارند ولی حق رأی مردم و قانون اساسی را قبول ندارند. همۀ اینها خود دارای حق رأی بوده و می توانند بر اساس نظر امام و قانون اساسی در انتخابات شرکت کنند و رأی خود را به صندوق بیاندازند تا آنجا که حتی برای انتخاب اعضای خبرگان رهبری که به روال جاری همه از مجتهدان هستند و برای انتخاب رهبر و ولی فقیه و نظارت بر او برگزیده می شوند نه تنها شیعیان بلکه اهل سنت و نه تنها شهروندان مسلمان بلکه غیر مسلمانها نیز حق رأی دارند و رأی همۀ آنها با هم برابر است.

وقتی در رفراندوم جمهوری اسلامی در سال ۱۳۵۸ حدود ۹۸ درصد شرکت کنندگان به آن رأی دادند حق رأی آن دو درصد باقیمانده از آنها گرفته نشد و آنها همچنان حق داشته و دارند که در انتخابات شرکت کنند و به هر یک از نامزدها که می خواهند رأی بدهند. آن دو درصد در عمل موظف به تبعیت از نتیجۀ رفراندوم بوده و هستند ولی می توانند همچنان مخالف نظام جمهوری اسلامی باقی بمانند.

بنابراین شرکت هر شهروند در انتخابات تبعیت او را از نظام موجود را بیان می کند و نه نظر او را.

کما اینکه در سایر کشور ها نیز همین گونه است. مثلاً در سرزمین های اشغالی (اسرائیل) فلسطینی ها نیز در انتخابات شرکت می کنند و حتی برخی از آنها عضو پارلمان نیز می شوند اما معنای آن این نیست که آنها اصل نظام اسرائیل را قبول دارند بلکه فقط به معنای آن است که پذیرفته اند در چارچوب نظم موجود کار کنند.

بنابراین، تلقی این که رأی هر کس در انتخابات اول به نظام است و سپس به نامزد مورد نظر، قابل تعمیم به همۀ شرکت کنندگان نیست و اگر چنین تبلیغ شود می تواند چنین برداشت شود که ما خواهان شرکت همۀ شهروندان در انتخابات نیستیم. چرا که به هر حال بخشی از آنها اصل نظام یا پاره ای از آن را را قبول ندارند و خواهان اصلاح آن هستند. القاء چنین برداشتی با اصل تکیه بر آراء مردم سازگار نیست. ما باید خواهان شرکت همۀ مردم در انتخابات باشیم و حتی المقدور زمینۀ آن را فراهم کنیم.

"من در اینجا به دو نکته اشاره می کنم.رهبری در این سخنان به درستی اشاره کردند که مهمترین شاخصۀ خط یا راه امام اتکاء به رأی مردم در ادارۀ امور کشور است"در این صورت شرکت آنها در انتخابات موجب تثبیت پایه های نظام می گردد.

کسانی ممکن است از القاء این مطلب برداشت سیاسی بکنند و بگویند چون آراء این دسته از شهروندان به نفع جناح حاکم نیست گفتن وتبلیغ این مطلب، که این روزها در صدا و سیما اهتمام ویژه ای نسبت به آن دیده می شود، می تواند موجب انصراف آنها از شرکت در انتخابات شده و با کاهش مشارکت آنان کفۀ آراء جناح نزدیک به حاکمیت نسبت به کل آراء سنگین تر شود.

نکات دیگری به ذهن نگارنده می رسد که شاید مجال و مصلحت نباشد به آنها پرداخته شود اما مهمترین موضوعی که من از ابتدا تا انتهای سخنرانی در انتظار شنیدن نظر رهبری در مورد آن بودم ولی به آن پرداخته نشد ماجرای رد صلاحیت آقای هاشمی رفسنجانی بود که اهمیت آن بسیار فراتر از اصل برگزاری انتخابات بوده و می باشد.

به گمان من اکثر مردم مشکلی با اصل ولایت فقیه و یا شخص آیت الله خامنه ای ندارند و بر این باور هستند که با همین قانون اساسی و با رهبری ایشان کشور می تواند به گونه ای اداره شود که آنها نیز احساس رضایت و خوشبختی کنند. اثبات این مدعا بر اساس اقبالی است که مردم پس از ثبت نام آقای هاشمی نسبت به او نشان دادند. مردم آقای هاشمی را بخوبی می شناسند و او را شناسنامۀ انقلاب و نظام جمهوری اسلامی می دانند. آنها می دانند که هاشمی در ایجاد و استقرار نظام و مدیریت ۳۴ سالۀ کشور نقش برجسته داشته است. اعتقاد او را به نظام ولایت فقیه و رابطۀ نزدیک او را با رهبری نظام می دانند و بارها از او شنیده اند که برای حفظ نظام و حمایت از رهبری همچون سرباز آمادۀ فداکاری است و حتی این را هم می دانند که برای ثبت نام نیز مقید به کسب رضایت رهبری بوده است و وقتی از عدم مخالفت ایشان مطمئن شد مبادرت به ثبت نام نمود.

در حقیقت او برای کمک به نظام و رهبری برای برون رفت از بحران موجود وارد عرصه شد.

بنا بر نظرسنجی های نهادهای حکومتی و ارزیابی های میدانی گزارشگران و تحلیل گران سیاسی و نیز شهادت بزرگانی که کتباً و شفاهاً اعلام نظر نمودند اقبال مردمی به آقای هاشمی در فاصلۀ ده روز ثبت نام تا رد صلاحیت به بالای ۷۵ درصد و بنا بر شهادت برخی عدول جامعه تا ۹۰ درصد بوده است. وقتی این اقبال به آقای هاشمی با مشخصات فکری و عملی فوق الذکر به منصۀ ظهور می رسد معنایش این است که مشکل مردم با اصل نظام، ولایت فقیه و شخص رهبر نیست. مشکل اصلی آنها با رویکرد ها و روش های ادارۀ کشور است. آنها خواستار تغییر این رویکردها و روشها هستند و بر این باور هستند که حتی هاشمی می تواند نمایندۀ آنها برای ایجاد تغییرات لازم باشد و از حضور او آرامش و امید بدست می آورند. اگر مردم در انتخابات به هاشمی رأی بدهند نتیجۀ آن چیزی جز استحکام پایه های نظام نخواهد بود.

"از طرف دیگر کسانی هستند که پیرو اسلام هستند و ولایت فقیه را قبول دارند ولی حق رأی مردم و قانون اساسی را قبول ندارند"بنابراین مردم با استحکام پایه های نظام مشکلی نداشته اند.

یادم هست در پائیز سال ۷۵ و در آستانۀ انتخابات هفتم ریاست جمهوری به اتفاق اعضای شورای هماهنگی گروههای خط امام به دیدار رهبری رفتیم. ایشان در آن دیدار گفتند، و بهتر است بگویم آرزو کردند، که خوب است جناح ها با هم توافق کنند و یک نامزد معرفی کنند که بیست میلیون رأی بیاورد و بعد اضافه کردند که ممکن است این کار شدنی نباشد. اما خداوند تفضل کرد و در آن انتخابات علی رغم وجود رقابت جدی، خاتمی با بیست میلیون رأی انتخاب شد و آرزوی رهبری برآورده شد. رهبری نیز آن انتخابات را که با شرکت سی میلیون نفر برگزار شد حماسه نامیدند.

در این انتخابات نیز اگر هاشمی رفسنجانی توسط شورای نگهبان رد صلاحیت نمی شد بر اساس برآوردهایی که موافقان و مخالفان در آن اشتراک داشتند بیش از چهل میلیون نفر در انتخابات شرکت می کردند و حدود سی میلیون نفر آنها به هاشمی رأی می دادند. در این صورت حماسۀ مورد انتظار شکل می گرفت و پیامدهای مثبت آن نصیب کشور، مردم، نظام و رهبری می شد.

جا داشت رهبری در سخنان خود توضیح می دادند که چرا اجازه دادند این فرصت از ملت و کشور گرفته شود.

این سوال وجود دارد که چرا ایشان در سخنان خود به حال و روز مردمی توجه نکردند که پس از ده روز امیدواری و شادمانی و اقبال به انتخابات اکنون گرفتار حیرانی و سرگردانی شده اند. آنها بی تفاوت نیستند و می خواهند در نجات کشور نقش آفرین باشند.

فضای انتخابات ریاست جمهوری این دوره بسیار سرد است و ده روز مانده به روز رأی گیری و در غیاب هاشمی و خاتمی هنوز رقبای اصلی شناخته نشده اند. نه دراین سمت و نه در آن سو. در خیابانهای شهر خبری از انتخابات نیست. ستادهای نامزدها سوت و کورند.

"چرا که به هر حال بخشی از آنها اصل نظام یا پاره ای از آن را را قبول ندارند و خواهان اصلاح آن هستند"از تجمع ها و راهپیمائی های پرشور اثری نیست. همه سرد و سر گردان هستند. با این حال نگاه ها هنوز به نگاه مشترک هاشمی و خاتمی گره می خورد، تا چه باید کرد؟

منبع: وبلاگ نویسنده

اشتراک‌گذاری:

منابع خبر

اخبار مرتبط