اصغرزاده: روحانی به فریاد یکپارچه مردم برای رفع حصر و آزادی زندانیان سیاسی احترام بگذارد
جرس: ابراهیم اصغرزاده فعال سیاسی، با بیان این که "بعد از انتخابات ریاست جمهوری که روحانی رای آورد، تودههای خودجوش مردمی به خیابانها آمدند و یکپارچه رفع حصر و آزادی زندانیان سیاسی را فریاد زدند" تاکید کرد: روحانی باید به این خواسته ها احترام بگذارد.
به گفتهی این فعال سیاسی اولین مشکل بر سر راه روحانی، شورای نگهبان است که دولت روحانی نباید در خواب خرگوشی به سر ببرد و شاهد باشد تمام افرادی که صلاحیت لازم را برای شرکت در انتخابات دارند رد صلایت شوند و افرادی به مجلس بیایند که جلوی اقدامات و اصلاحات روحانی را بگیردند.
گفت و گوی روزنامه قانون با ابراهیم اصغر زاده عضو اولین دوره شورای شهر تهران را با هم می خوانیم:
آیا انتخابات ۹۲ را با انتخابات ۷۶ می توان مقایسه کرد؟
انتخابات سال ۹۲ بسیار مهم بود و حتی از سال۷۶ نیز مهم تر بود. درسال ۷۶ کشور وارد مرحله جدیدی شد و ۱۶ سال است ما شاهد آثار انتخابات آن سال هستیم. از ۷۶ به بعد در کنار هر انتخابات و قبل از مراحل حقوقی انتخابات یک جنبش اجتماعی پدیدار میشود و آن جنبش اجتماعی شعارها و مطالبات خود را سازماندهی میکند و بعد که انتخابات شروع میشود، این شعارها و مطالبات خود را به احزاب و کاندیداها تحمیل میکنند. درسال ۷۶ طبقه متوسط نقش آفرینی کرد ولی در ۹۲ یک ائتلاف طبقاتی تشکیل شد یعنی اینکه گروههای پایین دست جامعه به کمک طبقات متوسط جامعه آمدند.
این گروه های چه مطالباتی داشتند؟
مطالباتشان به گونهای بود که کاندیداهای جناح راست نیز شعارهایی دادند که به تبار و سابقه آنها نمیخورد.
"این اتفاق از این منظر که فرصتهایی را در کشور ایجاد کرد مهم است و دولت آقای روحانی باید از آن استفاده کند"این اتفاق از این منظر که فرصتهایی را در کشور ایجاد کرد مهم است و دولت آقای روحانی باید از آن استفاده کند. شاخصه های این انتخابات، اولا این بود که حکومت برای اولین بار پذیرفت مخالفانی در کشور حضور دارند و باید به پای صندوق رای بیایند، دوما مشخص شد دولت با یک اپوزوسیون داخلی نجیب به نام اصلاحات رو به رو است. مشخص است اصلاح طلبان مخالف شرایط موجود هستند ولی حاضرند در چارچوب قانون اساسی برای کشور کار کنند و حاضر نیستند مطالبات رادیکالی را که دولت روحانی را با مشکل رو به رو می کند را بیان نمی کنند. این در حالی است که در سال ۷۶ افرادی بودند که حتی قصد داشتند از قانون اساسی عبور کنند.
آیا این اصلاح طلبان می توانند کمکی در اداره دولت داشته باشند؟
اصلاح طلب ها و منتقدان فرصتی برای آقای روحانی ایجاد میکند که بتواند پایگاه اجتماعی و تفکرات خود را توسعه دهد. ائتلاف میان طبقه متوسط و تنگ دست که نسبت به سیاستهای احمدینژاد معترض بودند و وجود یک نیروی منتقد نجیب که مانند اصلاح طلب ها و به آقای روحانی برای به قدرت رسیدن کمک زیادی میکند.
از نقش آقای هاشمی و خاتمی در موفقیت روحانی بگویید؟
آقای هاشمی و خاتمی هم ناچار شدند و هم تیز هوشانه سوار بر موج دوران انتخابات شدند و به نفع روحانی حرکت کردند.
چالش های پیش روی این ائتلاف چیست؟
مشکل اینجاست که این ائتلاف شکننده وناپایدار است.
چرا ناپایدار؟
چون سازماندهی ویژه ای ندارند و توده وارند واگر آقای روحانی به اصلاح طلبان و هوادارانش کمک نکند که این تودهها را سازمان دهی کنند دولت اعتدال از دورن دچار آشفتگی و مشکل میشود.
راهکاری که شما ارائه می دهید، چیست؟
این ائتلافها یک سری خواسته دارند که اگر به آنها توجه نشود از هم میپاچند و به متفرقین تبدیل و مطالبات آن ها تکثیر میشود.از سوی دیگر بسیاری از گروهها جای اینکه به روحانی کمک کنند، پراکنده و دولت روحانی در سالهای آینده عمر خود با یک خلع مواجه میشود.
در همین راستا روحانی میتواند این تهدید را به فرصت تبدیل کند البته به شرط اینکه به نیروهای منتقد و طرفدار اجازه دهد این ائتلاف ها را به وسیله احزاب و نهادهای مدنی سازمان دهند.
تبعات از بین رفتن این ائتلاف چیست؟
اگر این ائتلافها از بین برود مخالفان و دشمنان روحانی به صحنه بر میگردند و سازمان رای را به نفع خود مصادره میکنند. برای همین روحانی باید زمینه ساز تشکل بخشیدن به تودهها باشد و این افراد تشکل پیدا نمیکنند مگر اینکه در سازماندهی آن ها نخبگان و هنرمندان و جمیع افرادی که در حال حاضر فعال هستند به کمک گرفته شوند. شما میبینید وقتی روحانی قصد دارد حرکتی انجام دهد، نیروهای رقیب و راست افراطی جلو آن گرفته می شود. برای اینکه میدانند اگر این نیروها سازمان دهی و تبدیل به تشکل شوند، دیگر جایی برای آنها در فضای سیاسی کشور نخواهد بود و روحانی موفق خواهد شد.
روحانی برای موفقیت در این خصوص چه باید کند؟
رئیس جمهور باید تمام تلاش خود را داشته باشد تا بتواند این ائتلافها را تا انتخابات مجلس دهم رهبری کند و در این صورت مجلس از نمایندگانی تشکیل می شود که اکثریت مردم را رهبری میکند.
آیا برای رسیدن به این آرمان مشکلاتی نیز هست؟
بله. اولین مشکل بر سر راه دکتر روحانی، شورای نگهبان است.
"مشخص است اصلاح طلبان مخالف شرایط موجود هستند ولی حاضرند در چارچوب قانون اساسی برای کشور کار کنند و حاضر نیستند مطالبات رادیکالی را که دولت روحانی را با مشکل رو به رو می کند را بیان نمی کنند"شورای نگهبان با حق استصوابی که برای خود قائل است امکان دارد برای مجلس مشکل ایجاد کند و روحانی به عنوان رئیس جمهور نه به عنوان رئیس جمهوری باید با شورای نگهبان گفت و گو کند و از حقوق مردم دفاع کند.مطمئنا گوش شنوایی در شورای نگهبان وجود دارد که صدای انتخابات ۹۲ را شنیده باشد و بخواهندشان شورای نگهبان را حفظ و ارتقاء ببخشند. گفت و گو آقای روحانی با شورای نگهبان می تواند کاری کند انتخابات مجلس رقابتیتر باشد. به نظر من این وظیفه اصلی روحانی است و وی نیازی ندارد مجلسی دولت ساخته به وجود بیاورد بلکه مردمی که به او رای دادند، افرادی را روانه مجلس میکنند که به صورت طبیعی از روحانی حمایت میکنند و فقط باید این بستر آماده باشد.
الزامات این انتخابات چیست؟
دولت آقای روحانی نباید در خواب خرگوشی به سر ببرد و شاهد باشد تمام افرادی که صلاحیت لازم را برای شرکت در انتخابات دارند رد صلایت شوند و افرادی به مجلس بیایند که جلوی اقدامات و اصلاحات روحانی را بگیردند.
این اقدام سودی هم برای اصلاحات دارد؟
اگر روحانی اقدامات لازم را انجام دهد، اصلاح طلبان نیز خود به خود سود خواهند برد چرا اینکه اصلاح طلبان بعد از دولت احمدینژاد دارای یک جایگاه ممتازی در جامعه شده اند و حتی اصولگرایان خردورز نیز حرفهایی را میزنند که از زبان اصلاح طلبها نیز شنیده نمی شد.اگر روحانی بستر را برای برگزاری انتخابات دموتراتیک مجلس آماده کند، ما مجلس مقتدری خواهیم داشت و قطعا تشکیل مجلس مقتدرآینده به نفع روحانی است. ولی اگر روحانی سرگرم مسائل سیاست خارجی شود و تنها به دنبال پیروزی در آن باشد، راستها این پیروزی را مصادره میکنند و اگر پشتوانه سیاست خارجی سیاست داخلی نباشد پیروزی ها ناپایدار خواهد شدو باید اشاره کنم در دنیا دولتی را مقتدر میدانند که پشتوانه مردمی داشته باشد.
شما چه راهکاری برای حفظ پشتوانه مردمی پیشنهاد می کنید؟
برای مثال بعد از انتخابات ریاست جمهوری که روحانی رای آورد،توده های خودشجوش مردمی به خیابان ها آمدند و یکپارچه رفع حصر و آزادی زندانیان سیاسی را فریاد زدند و روحانی باید به این خواسته ها احترام بگذارد.
به نظر شما دکتر روحانی به تنهایی می تواند در برابر این بحث ها تصمیم بگیرد؟
روحانی باید با طرفهای دیگر بنشیند و بگوید اگر میخواهید من و کشور موفق شویم و تنش ها رفع شود باید به من کمک کنید.اگر این مشکل ها رفع شود در عرصه بین الملل نیز مشخص می شود دولت تمام حکومت را اداره میکند و این به نفع روحانی است و از سوی دیگر با احترام به خواسته های مردم، شکاف میان دولت و ملت نیز کم میشود.
ولی من معتقدم این تصمیمات تنها به دست دولت نیست و نهاد های دیگر تصمیم گیر نیز هستند که تاثیرگذارند،درست است؟
بله درست است. ولی روحانی فراتر از یک رئیس جمهور، نماینده یک جنبش اجتماعی است.
این جنبش شاید پنهان شود ولی از بین نمیرود. این اسب چموش باید به کنترل در بیاید وگرنه به یک نیروی مخرب تبدیل میشود و کشور باید بتواند تهدید را به فرصت تبدیل کند.
به نظر شما این صحبت ها عملی است؟
چطور راست های افراطی میتوانند هر کاری که می خواهند بکنند و به دولت فشار بیاورند و این در حالی است که هیچ جایگاهی در کشور ندارند ولی روحانی که رئیس جمهور مملکت است نمیتواند در برابر آنها بایستد و از فشار ها جلوگیری کند.گفتمان آقای روحانی حاکمیت یگانه و بسیار خوب است. این رویکرد میتواند سبب یک استحکام درونی شود و روحانی را محبوبتر کند و از سوی دیگر به ایران در مذاکرات بین الملی جایگاه ویژه ای دهد.
صحبت های شما صحیح است ولی باید به این نیز توجه داشت که کشور ۸سال در اختیار دولتی مانند دولت احمدی نژاد بود.
قبول دارم. دولت یازدهم به دلیل شخصیت خود آقای روحانی دارای سابقه است. روحانی مانند احمدینژاد که بیآدرس و چتر باز نبوده است و سابقه او در امنیت ملی، جبهه و سایر منسب های حکومتی مشخص است.
"شما میبینید وقتی روحانی قصد دارد حرکتی انجام دهد، نیروهای رقیب و راست افراطی جلو آن گرفته می شود"ولی دولت احمدی نژاد از افرادی ترکیب شده بود که آدرسی نداشتند و ناگهانی وارد فضای سیاسی کشور شدند. ما نیز به همین علت نباید انتظار داشته باشیم روحانی مثل احمدینژاد باشد ولی روحانی باید بداند زمان به سرعت میگذرد و باید ابتکار عمل دولت افزایش پیدا کند.
به نظر شما چگونه می تواند از پس این کار بر بیاید؟
دولت روحانی دولت احمدینژاد نیست که پارتیزانی عمل کند و باید دایم بتواند با خلق فضاهایی اجازه عرض اندام به نیروهای افراطی را ندهد و طوری نباشد که آنها طرح مسئله کند و روحانی جواب دهد. برای مثال روحانی میتواند پا در یک کفش کند و بگوید این کادری که صدا و سیما را اداره میکند و برنامههای دولت را تخریب میکند عوض شود و حتی در رابطه با ائمه جمعه و نیروی انتظامی نیز میتواند صحبت کند و در قد و قامت یک رئیس جمهور ظهور و اگر مانند تدارکاتچی باشد نیامده بازی را میبازد.
انتقادی در حوزه اقتصاد دولت دارید؟
اقتصاد کشور ناشفاف است و نیروهایی روی اقتصاد انگشت گذاشتهاند که رگ و ریشه امنیتی و نظامی دارند و این یک چالش است و روحانی باید حوزه اقتصاد را شفاف کند. برای مثال در تهران دولت باید به مردم پاسخگوباشد و باید نشان دهد زیر پوست تهران چه وضعیتی است و شرکت های نظامی که پروژه ها را اجرا می کنند باید قواعد و شرایط را داشته باشندکه شرکتهای شخصی و خصوصی دارند و صرف اینکه ننظامی اند نباید از رانت استفاده کنند.از سوی دیگر اگر زلزله ای درتهران بیاید شما میفهمید چه فسادی در پروژههای شهری ما وجود داشته است و چون نظارتی بر آن نبوده خسارت های جبران ناپذیری خواهند زد. بنابراین دولت نمیتواند کنار بکشد و بگوید در رابطه با تهران و دیگر پروژها به این دلیل که در دست نهادهای نظامی است،کنترلی ندارم.بنابراین دولت به این دلیل که رابط پول مردم با نهادهای دیگر است باید پاسخگو باشد
این روند و کار با نهادهای نظامی در زمان احمدی نژاد به وقوع پیوست؟
پیشتر از زمان دولت احمدینژاد است و از زمانی که دولتها تصمیم گرفتند خصوصی سازی کنند و قرار بر این شد که دولت کوچک شود قوه مجرییه مجبور شد بخشی از خود را به مردم واگذار کنند.از سوی دیگر مردم نیز توانایی دربرگیری این حجم کار را نداشتند و دولت مجبور شد به نیروهای شبه دولتی، نظامی و امنتیی روی بیاورد و این واگذاری تبدیل به یک توزیع رانت و منجر به رشد طبقه ویژه ای شد.طبقه ای رانت خوار و ویژه خوار که به دنبال درامدزایی هستند.
به نظر شما احتمال بازگشت افراد و تفکرات ۸ ساله گذشته وجود دارد؟
تصور میکنم اکنون جلساتی بین شکستخوردههای انتخابات ریاست جمهوری تشکیل میشود تا در انتخابات مجلس دهم به صحنه بیایند.
جریان بینادگرایی سنتی یا بنیادگرایی افراطی وجود دارد و به این سادگی از جامعه ایران حذف نخواهد شد ولی چه زمانی بتواند خود را به سطح جامعه برساند، به قدرت ما برای سازماندهی جامعه، بستگی دارد. هر چه جامعه تودهوار باشد و هر چه جامعه از تشکیلات و نهادهایی که آن را سازماندهی میکند، فراری باشد افراد میتوانند به وسیله تفکرات پوپولیستی و بنیادگرایی تحریک شوند. قطعا دولت احمدینژاد و تفکر احمدینژادیزم در جامعه باقی است، رغیب اصلی این تفکر سازمان دادن به جامعه است.
نقش دولت روحانی در بهسازی چهره ایران در نظام بین الملل را چگونه ارزیابی می کنید؟
مردم ما بدانند که اپوزسیون خارج از کشور یا طیفهای برانداز برای موقعیت ایران در منطقه و جهان زمینگیر شدند.ازسوی دیگر در میان کشورهای همسایه همچنین شرایط بینالمللی کشور نسبت به گذشته ارتقا یافته است. اکنون ایران در وضعیتی است که نظام فرسوده عربستان سعودی و نظام فاشیست اسرائیل کاملا در مقابل ما ایستادهاند. چند سال پیش بسیاری از روشنفکران میگفتند امکان ندارد آمریکا در مقابل اسرائیل و عربستان بایستد اما شاهدیم که بارها در مقابل آن ها ایستاده است.
"گفت و گو آقای روحانی با شورای نگهبان می تواند کاری کند انتخابات مجلس رقابتیتر باشد"آن جنبش اجتماعی به دنیا نشان داد حاضر است به صندوق رای تمکین کند. اگر ما به دنبال تحریم انتخابات رفته بودیم و در انتخابات شرکت نکرده بودیم، هر کاندیدای دیگر حتی بهتر از روحانی به قدرت رسیده بود، موقعیت کشور ارتقا پیدا نمیکرد و ایران نمی توانست دیالوگی با جامعه جهانی برقرار کند.
البته پرچم دار این کار آقای خاتمی بودند. او با ورود به انتخابات جنبش را راه انداخت.
آقای خاتمی در انتخابات مجلس نهم فداکاری کرد. به رغم فضای منفی که علیه او به وجود آمده بود، در حوزه انتخابات دماوند رای داد. خیلی از دوستان در آن زمان گفتند آقای خاتمی اشتباه کرده است.
آن زمان به دوستان گفتم که خاتمی دارای استراتژی است و میخواهد در این حکومت از روزنه انتخابات استفاده کند. به نظرم، موقعیت خاتمی در انتخابات ۹۲ هم تحکیم شد. او به عنوان یک لیدر، برای جریان اصلاحطلب، قدرت تجمیع نیروهای اصلاح طلب را دارد و فرصت طلایی برای خاتمی و هاشمی، به خصوص با رد صلاحیت هاشمی رفسنجانی فراهم شد. رد صلاحیت، نقش آقای هاشمی را برای همیشه در تاریخ ثبت کرد. اشتباهی که شورای نگهبان کرد، موقعیت خاتمی و هاشمی را فوق العاده تقویت کرد.
افراطیها و رایکالیهای ادعا میکنند که اصلاحطلبها چون میدانستند در انتخابات ۹۲، آقای عارف را که شخصیت کاریزماتیک ندارد و نمیتواند رای بیاورد، کنار میگذارند و از روحانی حمایت میکنند.
"روحانی مانند احمدینژاد که بیآدرس و چتر باز نبوده است و سابقه او در امنیت ملی، جبهه و سایر منسب های حکومتی مشخص است"این در شرایطی انجام شده است که سیاستهای روحانی مورد پسند اصلاحطلبان هم نبود. آیا این ادعا صحت دارد؟
تصور میکنم حرف مهمی است و چندان هم غلط نیست. چند وقت پیش به دوستانی به شوخی گفتم این رحم اجارهای برای پرورش یک نطفه است . وقتی به شما اجازه نمیدهند احزاب جریان سیاسی ات فعالیت داشته باشد، مجبور به ائتلاف میشوید. همانطور که میدانید مهمترین احزاب جریان اصلاح طلب ممنوعالفعالیت بودند.
البته قرار بر این بود که آدمهای قویتر از آقای خاتمی را به انتخابات بیاوریم،اما آنقدر عقب نشینی کردیم که آقای خاتمی شد هاشمی ، هاشمی شد روحانی. آقای روحانی همانطور که گفتم، متعلق به جناح محافظه کار بودند.
کدام شخصیت بالاتر از آقای خاتمی مدنظرتان بود؟ منظورتان سیدحسن آقاست؟
حرفم این است که به لحاظ اصلاحطلبی، برگشت به خاتمی نشانه یک نوع عقب گرد بود. شاید اصلاحطلبان روی نیروی جوانتری تفاهم میکردند و وقتی پشت او میایستادند به خاطر جنبش اجتماعی، رای میآورد. عبور از خاتمی برای اصلاحطلبان پیروزی بود. اما عقب نشینی کردند، البته از مقام خاتمی کم نمیکند، او در مقام لیدری جریان اصلاحات است و الزاما لیدر نباید رئیس جمهور شود.
"ولی دولت احمدی نژاد از افرادی ترکیب شده بود که آدرسی نداشتند و ناگهانی وارد فضای سیاسی کشور شدند"ولی اتفاقی که افتاد این بود که اصلاح طلبان تن به یک نوع سازش با بخشهایی از محافظه کاران دادند.
این سازش اشتباه بود؟
سازش زیرکی آنان را نشان میدهد و این یک نوع ائتلاف است و اشکالی ندارد. با این حال بهتر این بود که فضای جامعه آنقدر دموکراتیک و آزاد بود که جریان اصلاحطلب میتوانست کاندیدای خود را معرفی میکرد و عزم خود را نشان میداد. اما به خاطر شتابزدگی جریان حاکم که نگران بود چه اتفاقی میافتاد، سعی کرد فضای جامعه را به گونهای اداره کند که ائتلاف طبقاتی شکل نگیرد. ولی اشتباه مهلکی که جریان حاکم کرد رد صلاحیت هاشمی رفسنجانی بود. این رد صلاحیت هم جامعه را بیدار کرد و هم به موضعگیری واداشت.
برای جامعه خیلی تحقیر آمیز بود که از طرف شورای نگهبان گفته شود شما به بلوغ نرسیدید تا تصمیم بگیرید. بهتر این بود که اصلاحطلبان یا جریانهایی که دارای شناسنامه هستند کاندیدایی متعلق به خود را معرفی میکردند حتی اگر نتیجه اشتباهی به دنبال داشت. اما اگر برنامه ریزی داشته باشند، میتوانند کاری کنند در یک ائتلاف شرکت کنند. اتفاقی که در سال ۹۲ افتاد، این بود که آقای خاتمی و هاشمی دنبال مردم و جنبش اجتماعی دویدند. در صورتی که باید خودشان این جنبش خلق میکردند.
"جریان بینادگرایی سنتی یا بنیادگرایی افراطی وجود دارد و به این سادگی از جامعه ایران حذف نخواهد شد ولی چه زمانی بتواند خود را به سطح جامعه برساند، به قدرت ما برای سازماندهی جامعه، بستگی دارد"اگر یادتان باشد در انتخابات اخیر همه چیز دقیقه نودی بود. یعنی حتی قبل از آن بین آقای عارف و روحانی وحدت ایجاد نشده بود. حتی زمانی که آقای عارف کنار رفت، اسم آقای روحانی را نیاورد. در صورتی که در شرایط دیگر باید سران جریانهای در جلسهای به ائتلاف برسند و شعارهایشان را هماهنگ کند. متاسفانه این اتفاق وقتی افتاد که هم عارف و هم روحانی، به لحاظ سازمان رای و کمپین، در رده پنجم و ششم بودند.
ائتلاف این دو نفر قابل پیش بینی نبود، چرا روند انتخابت در ایران قابل پیش بینی نیست؟
اگر یادتان باشد تا یک هفته قبل از انتخابات، فضا کشور پیچیده و پیش بینی ناپذیر بود.
این از خصلت مردم ایران است. این خصلت به خاطر فضای بسته سیاسی وپایدار نبود نظام حزبی به وجود آمده است. مردم سعی میکنند از اصل غافلگیری استفاده کنند و در لحظه آخر تصمیمگیری کنند. به همین دلیل سازمانهایی که نظرسنجی میکند، حتی روشنفکران، سیاستمداران و احزاب دست و پاشکستهای که در کشور وجود دارند، قادر پیش بینی نیستند. در صورتی که تمام دنیا نه فقط در کارهای سیاسی حتی برای فعالیت اقتصادی، با نظرسنجی میتواند میزان استقبال از محصولات را ارزیابی کنند.
"هر چه جامعه تودهوار باشد و هر چه جامعه از تشکیلات و نهادهایی که آن را سازماندهی میکند، فراری باشد افراد میتوانند به وسیله تفکرات پوپولیستی و بنیادگرایی تحریک شوند"جامعهای که تودهای است و سازمان پذیر نیست، باعث میشود پیش بینی برای سیاستمداران سخت باشد. گاهی وقتها شانس و تصادف است و گاهی زیرکی سیاستمدارن است که گیرنده خود را با موج مردم تنظیم میکنند. کافی است آنها بفهمند مردم چه میخواهند و روی موج مردم حرکت کنند تا موفق شوند. درست است که روحانی اصلاحطلب نبود و خود نیز به این موضوع اعتراف کرد، اما شعارهای او حامل پیامها اصلاحطلبی بود. با وجود اینکه روحانی خودش و پرچم اعتدالش، نتواست گفتمان ایجاد کند، اما پرچمی را مقابل افراط، جنگ طلبی و ماجراجویی بلند کرد که توسط اصلاحطلبان در آن باد زده شد و به جامعه گفته شده که اگر این آقا رئیس جمهور شود ایران از شرایط نه جنگ، نه صلح و حتی حالت جنگی و تخاصم با دنیای خارج عبور میکند و به مرحله صلح میرسد و همچنین به لحاظ اقتصادی وضع کشور تثبیت خواهد شد.
در حقیقت اصلاحطلبان، کشتی روحانی را به ساحل رساندند.
اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران