زاکانی: مدعیان امروز در تلاش برای رسیدگی به حوادث کوی و کهریزک کجا بودند؟
به گزارش «شفاف» به نقل از جهان، متن کامل سخنان دکتر علیرضا زاکانی نماینده تهران در مجلس شورای اسلامی و دبیرکل جمعیت رهپویان انقلاب اسلامی در جلسه هفتگی انصارحزبالله به شرح زیر است:
انقلاب اسلامی روزبهروز در حال اوجگیری و سال به سال متفاوت از گذشته میشود در مقابل نظام سلطه و دشمنان انقلاب و از طرفی هم رقبای داخلی دچار پیچیدگی بیشتری در کار خود میشوند. این روزها در آستانه دهه فجر انقلاب اسلامی قرار داریم و این در حالی است که نه انقلاب تا به حال دچار ایستایی شده و نه دشمنان ما نسبت به رشد و بالندگی این انقلاب بیتفاوت بودهاند.
با پیروزی انقلاب، انقلاب اسلامی و ارزشهای آن به سرعت مورد الگوبرداری قرار گرفت و امروز انقلاب اسلامی منشاء تحولاتی است که در حوزه بیداری اسلامی در حال رخداد است و همچنین جسارت و مطالباتی که مستضعفین جهان نسبت به غرب و نظام سلطه حاکم برآن از دولتهای خویش دارند، بخش عمده آن برگرفته از ایستادگی ملت مسلمان ماست.
لذا امروز دعوای نظام سلطه و رقبای داخلی ما برای جلوگیری از تبدیل شدن ایران اسلامی به الگوی کامل برای مشتاقان آزادی، عدالت و دینداری و معنویت در سراسر جهان است و آنچه که برای نظام سلطه مهم است این است که نگذارد محصول انقلاب اسلامی از حرکت رو به رشدش تبدیل به جامعه اسلامی شود. اتفاقاً این مقطع یکی از حساسترین مقاطع ماست. ما از انقلابها و تحولاتی که در حوزه بیداری اسلامی و مطالبات جهانی رخ میدهد، حمایت میکنیم. و گفتمان اصولگرایی که همان گفتمان انقلاب اسلامی در سال ۵۷ است، بیشترین حمایت را از این خیزشها و انقلابها دارد، اما ناکافی است.
مرحله جدی بعد این است که ما یک الگوی موفق در نزد دیدگان این ملتها بگذاریم، آن هم به طریقی که با استفاده از این تجربه بزرگ و الگو برداری سایر ملل از آن بتوانیم تمدن اسلامی را رقم بزنیم.
موضوع انتخابات مجلس شورای اسلامی با عنایت به این مرحله تاریخی، بسیار مهم است و اگر ما نسبت به آن بیدقتی کنیم و مسئولیت خطیری که امروز برعهده داریم را نشناسیم، ممکن است در رسیدن به گام چهارم انقلاب که جامعه اسلامی است دچار مشکل شویم.
امروز عرصه انتخابات، رقابت جدی بین چند گروه است که اولین آنها نظام سلطه و عناصر و مرتبطین آن هستند که به انتخابات بسیار دل بستهاند؛ چرا که این انتخابات اولین انتخابات بعد از فتنه ۸۸ است که بعد از آن ناکامی، امروز برای نظام سلطه نقطه امیدی قرار گرفته است.
شما اگر اخبار رسانههای خارجی و عناصر مرتبط با آنها را مرور کنید به خوبی در مییابید، بسیار امیدوارند که کار ناتمام خودشان را به سرانجام برسانند و سیلی و ضربهای را که از ملت ایران در ۹ دی سال ۸۸ خوردند به دو طریق جبران کنند: اولاً فضای انتخابات را ملتهب کنند و در کنار این التهاب و امنیتی کردن فضای جامعه با تنگناها و فشارهای روانی که به ملت به صورت مستقیم و غیرمستقیم تحمیل میکنند، مردم را مأیوس کرده و با ایجاد یک زمینه رویگردانی، مردم را از نظام جدا کنند و نمود اصلی این حرکت را هم در این میبینند که پای صندوقهای رأی، کاهش حضور مردم مشهود باشد.
لذا این همان محل امید آنهاست که در بعد داخلی با التهابآفرینی و ایجاد یأس و ناامیدی در تودهها، جدایی مردم را از حاکمیت و از طرفی کاهش مشارکت مردم در پای صندوقهای رأی را ببینند و ماحصل هر دوی اینها این امکان را برای آنان فراهم کند که بهزعم خود مشروعیتزدایی از انقلاب اسلامی کنند و زمینه مداخله بعدی را برای خودشان فراهم کنند.
در بعد دوم که جهانی و منطقهای است و کاملاً با بعد داخلی هم مرتبط است تلاش میکنند که فضای جهان را برای تنفس نظام اسلامی محدود کنند و آخرین تیری را که در حوزه تحریم، دارند تحمیل کنند.
از طرفی با اتهامزنی ایران را از جایگاه محبوبیت و تسخیر قلوب ملتها که برایش مهیاست، به زیر بکشند که به اعتقاد بنده هم در بعد خارجی دچار یک اشتباه راهبردی شدهاند و هم در بعد داخلی.
"ما از انقلابها و تحولاتی که در حوزه بیداری اسلامی و مطالبات جهانی رخ میدهد، حمایت میکنیم"چرا که بیداری اسلامی جریانی غیرقابل برگشت است و این سیری که ملتهای غرب در احقاق حقوقشان دنبال میکنند غیرقابل گذشت است. لذا تلاش میکنند که این انتخابات را تبدیل به دوربرگردانی برای رسیدن به اهداف خودشان کنند. نباید فراموش کنیم که ۳۳ سال است که انقلاب کردیم و از نظر دشمنان بنا بوده که هر روز و ماه و سال این انقلاب نباشد و این در حالی است که امروز ما در شرایط بهتری طی مسیر میکنیم.
آرایش جبهه اصلاحات در انتخابات
در بعد دیگر ما غیر از این دشمنان با رقبای سرسختی مواجه هستیم؛ عناصر اصلاحاتی که خودشان به چند جزء تقسیم میشوند: کسانی که گرایشهای فکری در چارچوب گفتمان اصلاحات دارند. یک سرطیف اینها که خودشان فتنهگرند مرتبط به عناصر فتنه و ضدانقلاب هستند یعنی اینها کسانی هستند که تحریم را در دستور کار خودشان قرار دادهاند و به صورت مشخص خواستار کاهش حضور مردم در پای صندوقهای رأی بوده و در مسیر خواست دشمنان در حرکت هستند.
یک قسمت دیگر از این طیف در عرصه رقابت وارد شدند و در فتنه سال ۸۸ هم موضعشان، موضع حرکت در مسیر قانون بوده است. لذا اینها توسط نظام پذیرفته شده هستند و امروز در عرصه رقابت حضور دارند که بالغ بر ۲۰ درصد از نامزدهای انتخاباتی را تشکیل میدهند.
یک قسمت وسط از عناصر اصلاحات هم هستند که اینها متوجهاند که اگر در انتخابات مشارکت نکنند و فعال نباشند عملاً دچار انحطاط و شکست غیرقابل برگشتی خواهند شد و از طرفی حضورشان را در انتخابات یک حضور پرخطری میبینند؛ به خاطر اینکه در نظرسنجیها اقبالی از طرف مردم به آنها مشاهده نمیشود، آن هم به خاطر نوع اشکالاتی است که در راستای قانونشکنی و پایمالی حقوق مردم در پرونده سیاه آنها در سال ۸۸ وجود دارد.
عناصر شاخص این افراد که افراد دانه درشت مجموعه اصلاحات هستند هم در انتخابات بویژه در تهران شرکت نکردهاند چرا که تحمل شکست را ندارند و هم احساس میکردند که اگر شرکت کنند ما اصولگراها همه یکپارچه میشویم و این منجر به شکست مضاعف آنها میشود.
البته آنها دنبال هدف دیگری هستند تا با القایی که بین جبهه اصولگرایی و سایر مجموعه اصولگرایان میکنند، ما را به سمت و سویی ببرند تا تن به یک رقابت درونی بدهیم.
لذا اینگونه یک بازی برد- بردی را برای خویش طراحی کرده-اند تا عناصر دست دومشان در انتخابات شرکت کنند، اگر پیروز شدند بگویند ما با همین افراد تیم دسته دوم پیروز شدیم و اگر شکست هم بخورند، بگویند عناصر دست اول¬مان شرکت نکرده بودند و اینگونه حیثیتشان را کاملاً محفوظ نگه دارند.
نکته دیگر اینکه حضور اینها در عرصه انتخابات با توجه به اینکه بسیار جدی، اساسی و سازماندهی شده است، اما در مقام رسمی و بیرونی بدون اینکه پذیرش هزینه قبول تحریم انتخابات را بکنند، القای تحریم انتخابات را میکنند تا نظام هزینه این تحریم را از سوی آنها پرداخت کند؛ اما آنها این هزینه را نپذیرفته و با یک حرکت دو پهلو آب به آسیاب دشمن میریزند. اما به عنوان طرف مطالبهگر، مطالبات غیرقانونی گذشته خویش را تکرار میکنند بدون اینکه هیچ تنبّه و بازگشتی از آن خطاهای گذشته خودشان داشته باشند.
سرجمع اگر بخواهیم بررسی راجع به این طیف داشته باشیم، طیف اصلاحات در مقامنظر و در مسیر عمل خویش با اینکه انقلاب بتواند گام چهارم خویش را برای تشکیل جامعه اسلامی بردارد مخالفت جدی دارند؛ چرا که نه در مقام اندیشه این مسیر را قبول دارند و نه پایبند به اندیشه امام و تدابیر مقام معظم رهبری هستند و در مقام عمل همچون عناصری قدرتطلب هستند بر نمیتابند که قدرت در دست غیر آنها باشد.گر چه بخشی از اینها توسط نظام پذیرفته شدهاند و حق طبیعی آنهاست که در انتخابات شرکت داشته باشند، اما بخش زیادی از آنها مسیری را دنبال میکنند که نظام سلطه دقیقاً همین مسیر را از آنها انتظار دارد.
لذا هم با دشمن در یک رقابت بسیار جدی و تنگاتنگ هستیم و هم با رقبایی که بخشی از آنها به جریان اصلاحات تعلق دارند و خودشان را در سه قالب کلی تعریف میکنند.
در کنار اینها ما رقیب سر سخت دیگری به نام انحراف داریم که اتفاقاً اینها از درون خود جریان اصولگرایی و با این نام و انقلابی بودن مسند قدرت را به دست آوردند، در حالی که هیچ اعتنایی به ارزشها و اصول ندارند و کاملاً هم در مقام نظر به نظام و ارزشهای ناب اسلامی بیاعتقادند و تعاریف جدید و خرافی ذهن خودشان را القاء میکنند؛ شعار می دهند و اسم را میآورند اما پایبند به محتوا نیستند و در مقام عمل هم باز گرفتار قدرتطلبی هستند و حب جاه دارند.
اصولگرایان، رقیب جریان اصلاحات و جریان انحرافی
امروز هم به نوعی هم جریان انحراف و هم جریان اصلاحات یک جنگ قدرت را به راه انداختهاند و اتفاقاً رقیب هر دوی اینها جریان اصولگراست تا جایی که یکی از افراد مطرحشان در جلسهای گفته بود که اگر جایی باشد که بین ما و اصولگرایان و جریان اصلاحات رقابت شود، ما حتماً میدان را برای جریان اصلاحات خالی میکنیم تا جریان اصولگرایی به پیروزی نرسد!
اینها به دنبال این هستند که مدل دو قطبی فقر و غنا را در جامعه دنبال کنند و خروجی آن را به سمت و سویی ببرند که ماحصل آن این باشد که گفتمان اصولگرایی در کشور رخت بربندد و یک مجموعه قدرتمندی برخلاف اهداف گام چهارم انقلاب اسلامی یعنی تشکیل جامعه اسلامی را در جامعه حاکم کرده و مسیر خودشان را بروند.
لذا هم فعالیتهای سیاسیشان و هم فعالیتهای اعتقادی و فرهنگی و اجتماعی و اقتصادیشان همه در مسیری هست که نگذارند گفتمان اصولگرایان استمرار یابد و بتوانند جامعه را مبتنی بر ارزشها بسازند؛ جامعهای که هم در آن عدالت به معنای واقعی متجلی شود و هم پیشرفت و سازندگی مادی و معنوی کاملاً قابل مشاهده باشد و عطر معنویت در آن به مشام رسد.
جریان اصولگرایی راهی جز وحدت ندارد
بی تردید در مقابل دشمن یعنی نظام سلطه و این دو رقیب یعنی عناصر اصلاحات و جریان انحراف، جریان اصولگرایی راهی ندارد الا اینکه وحدت را در کنار انگیزه الهی و خلوص خودش رعایت کند. برای تقریب به ذهن مثالی میزنم و آن اینکه جریان اصولگرا و جریان اصلاحات، قبل از وضعیت فعلی مثل دو تیم بودند که با هم رقابت میکردند. در واقع جبهه انقلاب به هر اسمی یازده نفر در صحنه داشت و تیمی را تشکیل داده بود و در مقابل هم یازده نفر بودند که با همدیگر رقابت میکردیم. الان بخشی از تیمی که به عنوان جبهه انقلاب بودند تحت عنوان انحراف بدون اینکه لباس عوض کنند، به نفع رقیببازی میکنند که اتفاقاً اثر آن بسیار بدتر از کسی است که رنگ پیراهنش متفاوت است و در مقابل ما رقابت میکند.
در کنار این، بخشی از دوستان خودمان که جزء تیم انقلابند، داعیه این را دارند که الان باید وزنکشی کرده و با همدیگر رقابت کنیم! در صورتی که ما میگوییم این سمّ مهلکی است و در واقعفرش قرمز انداختن زیر پای کسانی است که با آنها رقابت میکنیم! باید همه دست به دست هم بدهیم و مسیر رسیدن به گام چهارم انقلاب را تسهیل کنیم آن هم فعلاً از طریق تشکیل مجلسی کارآمد، خدمتگزار، پاکدست، متعهد، ولایی و بیگانه ستیز و استقلال طلب و با تمام آن مشخصهها و مولفههایی که مجلس خوب میتواند داشته باشد و از طریق انتخاب خوب نمایندگان شایستهای که در این مجلس حاضر میشوند.
خودمان باید با یک دعوت عمومی و پیام اجتماعی از مردم بخواهیم پای صندوقهای رای بیایند تا دشمن ناکام بماند این در حالی است که کار ما بسیار سختر از گذشته است چرا که شیب زمین بازی به سمت و به ضرر ماست؛ چرا که ما در سال ۸۲ که برای مجلس هفتم رقابت می کردیم، بیان می کردیم و مطالبه میکردیم که مجلس ششم چه کار کرد؟ یا دولت هشتم و هفتم چه اقدامی انجام دادند؟ ولی امروز در مقام پاسخگویی هستیم؛ ۸ سال مجلس و ۷ سال دولت از گفتمان اصولگرایی برخاست؛ فارغ از اینکه در بسیاری از جاها در همین مجالس و همین دولت از گفتمان اصولگرایی فاصله گرفتند و به اسم اصولگرایی کارهایی شد که اصلاً سنخیتی با اصولگرایی نداشت. لذا شرایط رقابت، شرایط سختی است؛ چرا که هم باید در مقام پاسخگویی باشیم و در کنار آن در جبهه¬های مختلف به رقابت بپردازیم.
"چرا که بیداری اسلامی جریانی غیرقابل برگشت است و این سیری که ملتهای غرب در احقاق حقوقشان دنبال میکنند غیرقابل گذشت است"با این حال در همین وضعیت آن چه که مهم است این است که داشتهها و اندوختههایمان را در کنار هم ببینیم و یک فعالیت و حرکت جهادی را با انگیزه الهی شروع کنیم تا بتوانیم هم بر خواست دشمن غلبه کرده و هم بر این رقبا و خواستههای نادرست آنها چیره شویم.
اگر این اتفاق بیفتد که آنچه که از جانب اصولگرایان القاء میشود، جنگ قدرت است، دقیقا مثل همان اتفاقی که برای جریان اصلاحات در شورای دوم افتاد و احساس کردند که یک خبری نیست باید با هم رقابت کنند و در روزنامههایشان اعلام کردند که دیگر کرکرههای طرف رقیب پایین کشیده شده و امروز باید خودمان وزنکشی کنیم.
اگر چنین چیزی به جامه القاء شود و تضادهای فرضی که بعضیها برای جریان اصولگرایی میسازند، باعث گسلها جدی شود، نباید شک کنیم که انتخابات را واگذار خواهیم کرد و محصول این واگذاری آن خواهد بود که وقتی مجلس از دایره گفتمان اصولگرایی خارج شود، گفتمان اصولگرایی روی زمین خواهد ماند.
لذا پذیرفته نیست که به نام گفتمان اصولگرایی خودمان زمینه آسیبپذیری اصولگرایی را مهیا کنیم.
نکته دیگر اینکه در این صورت آن گفتمانی که میتواند کمک کند تا اهداف دهه عدالت و پیشرفت محقق شود، آن گفتمان در واقع صحنه را ترک خواهد گفت.
خواست دشمن و رقبای ما این است که در درون تفرقه داشته باشیم
اگر ما در این مسیر بیتدبیری کنیم، به جای آن گفتمانی میآید که اتفاقاً مانع رسیدن به اهداف دهه عدالت و پیشرفت است و مانع تشکیل شرایطی خواهد شد که جامعه اسلامی به عنوان یک جامعه الگو برای آینده جوامع و خیزشهای اسلامی معرفی شود. لذا خواست دشمن و رقبای ما این است که ما در درون تفرقه داشته باشیم.
الان در نظرسنجیهایی که از سراسر کشور صورت میگیرد اصولگرایان با فاصله چشمگیری پیشتاز هستند یعنی یک فاصله کاملاً معناداری بین آنها و سایرین وجود دارد؛ به طوری که بالغ بر بیش از ۴۰ درصد اقبال به اصولگرایان هست و عناصر اصلاحات یک دوم این درصد را به خود اختصاص میدهند و عناصر انحراف دارای درصد بسیار پایینی هستند.
لذا اگر ما به یک رقابت درونی تن بدهیم ضریب آسیبپذیری ما بالا میرود و دیگر نمیتوانیم جبران کنیم. ما به بعضی از دوستان که داعیه کار جدا را دارند، همیشه عرض کردیم که با دست خودمان فرش قرمز زیر پای دیگران پهن نکنیم؛ چرا که در قبال امام وولایت، شهدا و ایثارگران و جانبازان و عموم مردم شریفمان بدهکار هستیم و از طرفی این مسیر که همانا رقابت درونگروهی است خواسته دشمن و رقبای ما است و تعهد ما را به ولایت زیر سوال میبرد.
۶ هدف مدنظر اصولگرایی
ما در جبهه متحد اصولگرایان ۶ هدف را مدنظر اصولگرایی قرار دادهایم:
باز تعریف اصولگرایی، مشارکت و حضور فعال در عرصه انتخابات در کنار وحدت اکثر اصولگرایان، پیروزی در انتخابات مجلس و تشکیل مجلس منسجم و کارآمد و انتخاب عناصر شایسته طبق ملاکهای اصولگرایی که ۳۷ شاخصه را در برمیگیرد و افراد باید در این ۳۷ شاخصه در سرفصل های اعتقادی، رفتاری، سیاسی و کارامدی و بطور میانگین بالای ۵۵ امتیاز از ۱۰۰امتیاز را به دست آورند. همچنین باید ۴ ویژگی اعتقاد به اسلام، اعتقاد به انقلاب اسلامی، و اعتقاد به قانون اساسی و ولایت فقیه وسیره و روش حضرت امام و مقام معظم رهبری داشته و از طرفی سه نکته سلبی عدم تمایل به انحراف، عدم تمایل به فساد و عدم تمایل به فتنه را داشته باشند تا مورد حمایت جبهه اصولگرایی قرار بگیرند.
الان هم ما به هیچ وجه به دنبال سهمخواهی گروهها در این جبهه متحد نبودهایم و آنچه که بحث شد حرکت و کار بر مسیر ارزشها بود و دقت برای انتخاب و معرفی افراد یراساس شاخصههایی که مطرح شد می¬باشد و به همین دلیل ممکن است از گروه عده¬ای بیایند و یا از افراد غیر حزبی انتخاب صورت گیرد. لذا براساس عقل جمعی و نظر ۱۳ نفری که در شورای مرکزی هستند لیست استان تهران تنظیم میشود و به مردم عرضه میشود و الان هم حدود ۱۰ نفر از افراد انتخاب شدهاند که از این افراد یک نفر هم براساس سهمخواهی نبوده است.
و انتخاب افراد در استانها نیز در استان انجام خواهد پذیرفت.
* به نظر شما آقایان لاریجانی و قالیباف اصولگرای واقعی هستند؟ آیا شما علت سکوت آنها در حوادث سال ۸۸ را از آنها جویا شدهاید؟
اصولگرایی یک طیف است و جبهه متحد یک جبهه است یک حزب و جمعیت نیست. بطور مثال ما در جمعیت رهپویان انقلاب اسلامی چارچوبی داریم که اگر افراد در آن چارچوب قرار گرفتند، پذیرش میشوند و با اساسنامه و مرامنامه مشخص هم حرکت میکنیم. ولی الان ما راجع به یک جبهه صحبت میکنیم؛ طیفی که مشترکاتشان بیشتر از نکات افتراق آنهاست. تفاوت هم الی الابد وجود دارد و آنچه مهم است تشتت نباید وجود داشته باشد تا دیگران سوء استفاده کنند و گرنه در مجموعه اصولگرایی افراد و گروههای مختلف فعال هستند که کاملاً هم با یکدیگر متفاوت هستند و پروندههای مشخص هم دارند حالا ممکن است در بحث شناخت هم بین آنها تفاوتهای جدی باشد.
ما وقتی وارد جبهه متحد اصولگرایی شدیم بنا شد یک بخش به عنوان حکم قرار بگیرند و بخش دیگر کار اجرا و فعالیتها را به عهده بگیرند. این مدل با کمی تفاوت در مورد انتخابات مجلس قبلی نیز بود. به تدبیر حضرات آیات مهدوی کنی و یزدی مقرر شده بود که همان ۳ گروهی که در مجلس گذشته کار اجرا را میکردند، اینها در اجرای این دوره هم فعال شوند. و در کنار آنها از مجلس هم یک نفر به عنوان نماینده رئیس مجلس باشد و از طرفی قرارشده بود که چون در تهران با توجه به شرایطی که شهردار تهران دارد ،ظرفیت اجتماعی ایشان نیز به کار گرفته شود و نماینده ایشان هم شرکت کنند.
دو نفر از جبهه پیروان خط امام و رهبری، دو نفر از رهپویان و ایثارگران انقلاب اسلامی، دو نفر از سوی اخراجیهای دولت که در این زمینه از صفارهرندی هم دعوت شد ولی ایشان به خاطر شرایط و موقعیت شغلیشان قبول نکردند.
"برای تقریب به ذهن مثالی میزنم و آن اینکه جریان اصولگرا و جریان اصلاحات، قبل از وضعیت فعلی مثل دو تیم بودند که با هم رقابت میکردند"بعداً جبهه پایداری تشکیل شد و بنا شد دو نفر از جبهه پایداری هم در این جمع حاضر شوند.
آقای جلالی از طرف آقای لاریجانی و آقای خاموشی از طرف آقای قالیباف معرفی شدند. و ۷ نفر هم حکم معرفی شدند. آقایان حداد عادل، ولایتی و عسکر اولادی، دو نفر از جامعه مدرسین آقای کعبی و آقای حسینی بوشهری و دو نفر از جامعه روحانیت آقای تقوی و آقای ابوترابی بودند.
در این مسیر دوستان پایداری که تشکیل شدند، گفتند ما باید در حکمیت هم حضور داشته باشیم و آقای آقاتهرانی را مطرح کردند که بعد از پذیرش این موضوع، دوستان تاکنون نه حکم را فرستادند و نه دو نفری که در بحث اجرا معرفی کرده بودند و طی دو نامه نقطه نظرات سلبی خود را راجع به برخی افراد و همچنین انتظار خود را برای سهم بیشتر در هیات اجرایی و تغییر فرد پیشنهادی برای حکمیت اعلام کرده اند. لذا ما فعلاً ۶نفر در بخش اجرایی هستیم و ۷ نفر هم بخش حکم هستند و تا امروز که موضوع پیگیری میشود نماینده آقای قالیباف آقای خاموشی - که به تعبیر خودش نماینده اسلام و مسلمین است. در جلسه شرکت میکند و آقای جلالی شاهرود هم به نمایندگی از آقای لاریجانی شرکت میکند و به هیچ وجه شخص آقایان قالیباف و لاریجانی در جلسه شرکت نمیکنند.
اما اینکه این دو نفر آیا اصولگرا هستند بله هستند، اما باید بگوییم همه ما دارای نقص هستیم.
آقا در ۲۱/۱۰/۸۸ در دیدار با بخشی از نمایندگان مجلس فرمود که در مورد افراد و گروه ها اگر بحث میکنیم سر جمع آنها را در نظر بگیرید و جز از معصومین انتظار نداشته باشید که خطا نداشته باشد.
حالا با این ملاک این آقایان قطعاً در جبهه اصولگرایی جای دارند. اما بعضی از دوستان به جبهه متحد خرده میگیرند که ما به این جبهه نخواهیم رفت؛ چرا که در اینها ساکتین فتنه وجود دارند.
ما ۱۳ نفر هستیم. آقایان حداد عادل، ولایتی و عسگراولادی که موضع کاملا شفاف در مورد فتنه داشتهاند، آقایان کعبی و بوشهری هم در مواضعشان موضعگیری علیه فتنه وجود دارد و آقای تقوی هم موضع داشت، آقای ابوترابی هم موضع داشت و هم یک ماموریتهایی را از سوی نظام به او می دادند که در پشت پرده انجام میگرفت. آقای فدایی و بنده هم که مواضعمان مشخص است و ساکت فتنه نبودیم. مواضع آقای متکی هم دچار ابهامی نبود.
آقای جلالی هم که در دوران فتنه فعال بودند و آقای خاموشی نیز مسئولیت های مختلف را در گره گشایی از فتنه برعهده داشتند و مواضعشان هم معلوم است. فقط آقای باهنر میماند که با تاخیر موضع گرفت ولی قبل از ۹ دی این موضع را داشت و حتی در اعتراضی که ما قبل از این روز در مجلس انجام دادیم مشارکت داشت.
در مورد آقای قالیباف هم که این دوستان مطرح میکنند که در دوران فتنه مواضعی نداشتهاند،صحیح نیست.
"در واقع جبهه انقلاب به هر اسمی یازده نفر در صحنه داشت و تیمی را تشکیل داده بود و در مقابل هم یازده نفر بودند که با همدیگر رقابت میکردیم"ما سئوال کردیم مواضع وی را در یک زونکن از چند روز بعد از انتخابات سال ۸۸ جمع کرده بودند و به ایشان گفته شد این مواضع را بروید و اطلاع رسانی کنید. در خصوص آقای لاریجانی تاخیر در موضعگیری مشخص است ولی ایشان بعدا مواضع شفافی را گرفتند و نقاط ضعف و قوت آن ها معلوم است اما در جبهه متحد اکثریت قاطع در فتنه فعال بوده اند این در حالی است که در مرکزیت جبهه پایداری نیز حداقل دو سه نفر هستند که درباره فتنه موضع نگرفته و سکوت کردهاند بنابر این اینها هم متهم هستند که کسانی را در جبههشان دارند که به تعبیری ساکت فتنه هستند.
نکته دوم اینکه علاوه بر این ما سکوت نکردیم دانشگاه به دانشگاه رفتیم و از انقلاب دفاع کردیم، آیا کدام یک از این دوستان صحبتی در آن ایام در دانشگاهها داشتهاند؟ قضیه کوی دانشگاه که اتفاق افتاد سه نفر از جبهه متحد از همان صبح وارد کوی دانشگاه شدیم و مانع سوء استفاده از این فاجعه که در آنجا اتفاق افتاده بود و میتوانست مثل یک بمب انفجار اساسی ایجاد کند، پیشگیری کنند و نگذاشتند فتنه از این حادثه سود ببرد. کدام یک از اینجاها دوستان ما حضور داشتند؟ یک مورد را بگویند تا ما هم بدانیم.
در حادثه کهریزک دو نفر انتخاب شدند تا این موضوع را پیگری کنند؛ یکی آقای دهقان و دیگری آقای سروری بودند که مادر آنجا هم اصل قضیه را محکوم کردیم. واقعیت این بود که آقا مانع شدند وگرنه درآنجا با خطایی که صورت گرفته بود حادثه و فاجعه ای بسیار بزرگتر را میآفرید. آقا جلوی این ظلم و فاجعه را گرفتند و این در حالی بود که عدهای در دوران فتنه میخواستند چنین القا کنند که قضیه کهریزک کار نظام اسلامی است، در صورتی که هیچ ربطی به نظام نداشت و ۴ تا آدم خطا و ظلم کردند و آقا دستور دادند جلوی این خطا را بگیرند.
در این قضیه هم این دوستان یک کدامشان پیدا نبودند.
شهدای فتنه جایگاه بالاتری نسبت به شهدای دفاع مقدس دارند
از طرف دیگر ما ضمن رفتن به خانوادههای شهدای فتنه و پیگیری امور آنها که با توجه به اعتقادمان معتقدیم شهدای فتنه به مراتب از شهدای دفاع مقدس جایگاه بالاتری دارند. چرا که شهدای فتنه، شهدای جهاد اکبر هستند در مقابل با پیگیری حادثه یافتگان و برخی از کشته شده های آن صحنه ها ضمن تسلی دادن به خانواده های آنان دنبال می کردیم تا فتنه گران از آنها استفاده نکنند. لذا همین دوستانی که امروز مدعی هستند که بخشی از ادعایشان هم صحیح است به آنها میگوییم فتنه فقط فریاد کشیدن نبود گرچه آن هم درجای خودش قابل تقدیر است اما باید تن به حادثه میدادید و در درون معرکه میرفتید و ماجرا را حل و فصل میکردید. کدام یک از این دوستان حرکت کوچکی در این زمینه انجام دادند؟ از طرفی آقا میفرماید فتنه یک ریشه ۱۰ ساله دارد، در دوره اصلاحات که همه آمده بودند که ریشه انقلاب را بکنند، بعضی از همین دوستان داشتند کار اقتصادی میکردند و یک قدم در راه مخالفت با اصلاحات برنداشتند و الان نقش محوری در این جبهه دارند به نظر بنا به فرمایش آقا در خصوص خالص سازی گروه ها این عزیزان باید از خودشان اصلاح را شروع کنند بعد به دیگران بپردازند لذا ایشان دیگر نمیتواند با این وضعیت ملاک و محور قرار گیرد.
بنده به خود این دوست عزیز گفتم شما در دوره اصلاحات در هیچ جایی نبودید و مشغول کار اقتصادی بودی، نوش جانت ولی حالا از هر مدعی ادعایتان بیشتر است. گفت: من خیرات و جهیزیه میدادم.
"لذا شرایط رقابت، شرایط سختی است؛ چرا که هم باید در مقام پاسخگویی باشیم و در کنار آن در جبهه¬های مختلف به رقابت بپردازیم"گفتم: در آن دوران فقط جامعه جهزیه لازم نداشته است.
نکته دیگر اینکه ما را متهم میکنند که گروهی مصلحتگرا هستید. من جملهای از آقا میخوانم:« باید توجه کرد که این مجموعه اصولگرا، انقلابی که بحمدالله در کشور اکثریت قاطعی دارند به دلیل همین انتخاب که میبینیم انجام گرفته است. این نشانهای است که مردم دوست این جهتگیری را دوست دارند و این را حتیالمقدور نگذارید متشتت شود. این وحدت مهم است. حالا ما در سطح کشور هم معتقد به وحدت هستیم.
در این مجموعه معتقد به ارزشها و اصول هم معتقد به وحدت هستیم این را باید حفظ کرد ولو با یک اغماضهایی و لو با یک اغماض-هایی. بعضی از این اغماضها ممکن است اعتراض برخی دیگر را متوجه انسان کند ولی خوب بکند آدم باید حق را ببیند چیست ، یک جاهایی باید برخی از اغماضها را انجام داد برای یک مصلحت بزرگتری که حالا در این مورد مصلحت اتحاد و اتفاق و باهم بودن و یک حرف بودن و یکصدا داشتن است." در بخش دیگری از فرمایش آقا در همین سخنرانی هست، آقا میفرمایند:« اما اینکه شما چه کار کنید... این اشکالاتی که شما گفتید ممکن است وارد باشد، حالا یا بعضیهایش یا همه. باید جمعبندی کرد. من این را بارها گفتهام.
"بطور مثال ما در جمعیت رهپویان انقلاب اسلامی چارچوبی داریم که اگر افراد در آن چارچوب قرار گرفتند، پذیرش میشوند و با اساسنامه و مرامنامه مشخص هم حرکت میکنیم"ما اثبات و نفیمان نسبت به اشخاص ناشی از جمعبندی است. شما هم تذکرتان را بدهید، نهی از منکر کنید اگر منکری میبینید و اگر معروفی زمین مانده امر به معروف کنید. اما این موجب این نشود این نقطه منفی را آدم بهانه قرار بدهد و راهش را جدا کند یا فرض کنید که فاصلهای ایجاد بشود یا تعارض یا تخریب کند. کما اینکه بعضیها همین جور هستند. ... این اشکالات برخی ممکن است بزرگ هم باشد، منتها در عین حال باید جمعبندی ملاحظه کرد و دید که این جمعبندی نتیجهاش چه میشود.
بالاخره در این جمعبندی ما نکات مثبت غلبه دارد." علت اینکه ما با افراد کار میکنیم این است که جمعبندی میکنیم و مبتنی بر فرمایش حضرت آقا مصلحت بزرگتری هست که در نظر می¬گیریم. اگر بنا باشد که ادعا کنیم، ادعای ما که خیلی بیشتر است. اگر راجع به انحراف، کسی سکوت کرد و اگر آقای احمدینژاد به منزل رفت و خانهنشین شد و آن اشکال جدی به او وارد شد؛ چرا یک عده از دوستان گفتند آقای احمدینژاد رجایی است؟ در مقابل این خطای بزرگ دیگر رجایی کجا و احمدینژاد کجا؟ چرا شهید رجایی را خراب میکنید؟ یک عده از دوستان گفتند که هیچ فرقی باگذشته نکرده، ایشان ولایی ولایی است! گفتیم این چه حرفی است ایشان تعارض کرده است. یک عده از دوستان دیگر گفتند که برخی از حرفهای ایشان حق است. این چه تحلیلی است؟ به این عزیزان نیز اشکالات جدی است که ما نیز نسبت به آن برای وحدت باید اغماض کنیم و به فرموده ولایت عمل کنیم.
* چرا حضرت آقا تا به حال یک بار از جریان انحرافی سخنی به میان نیاوردهاند؟
- آقا در سال ۸۴ که هیات دولت به خدمت ایشان رسیدند، بحث از انحراف را مطرح کردند؛ بروید بخوانید. همچنین در اردیبهشت امسال در دیدار با مردم شیراز هم فرمودند تا زنده هستم نمیگذارم این انقلاب از مسیر خود منحرف شود.
"ولی الان ما راجع به یک جبهه صحبت میکنیم؛ طیفی که مشترکاتشان بیشتر از نکات افتراق آنهاست"مابین این دو مورد هم تذکرات جدی برای اصلاح و ضرورت پیگیری شعارها و میزان ها به دستگاه اجرایی داده شده است که
” در جبهه متحد اکثریت قاطع در فتنه فعال بوده اند این در حالی است که در مرکزیت جبهه پایداری نیز حداقل دو سه نفر هستند که درباره فتنه موضع نگرفته و سکوت کردهاند بنابر این اینها هم متهم هستند "
می توانید مراجعه کنید البته یکی از دوستان پایداری گفت که تا آقا صحبت نکنند ما راجع به انحراف صحبت نمی کنیم با او گفتم مگر آقا راجع به آقای هاشمی و آقای جاسبی فرمایشی کردند که همه ما نسبت به آنها معترضیم بلکه آقا ملاک فرمودند و ما با ملاک به آقایان هاشمی و جاسبی معترضیم و حتی بعضی از شما دوستان برخلاف نظر رسمی و اعلام شده ایشان در سخنرانی عمومی در بعضی امور تندروی می کنید و آسیبزایی می نمائید. توصیه ما به دوستان حرکت در مسیر اهداف انقلاب با موازین و براساس فرمایشات امام و آقا می باشد.
* راجع به دیدار خود با آیتالله مصباح یزدی لطفا توصیح دهید.
- البته از ملاقات ما با آیتالله مصباح نقل قولهای فراوانی مطرح شد. بنده و آقای فدایی از محضر آیه ا.. مصباح درخواست کرده بودیم تا جلسهای با ایشان داشته باشیم و توفیقی نصیبمان شد که به خدمت ایشان رسیدیم. ما ایشان را مثل خورشید تابانی میدانیم و خودمان را موظف به بهرهگیری از ایشان میدانیم. ما همه این بزرگان را استوانههای مورد نیاز برای اتکای نیروهای انقلاب میدانیم.
ما که به خدمت آیتالله مصباح رسیدیم، آنجا صبحت مبسوطی شد که قریب به ۲ ساعت و نیم این بزرگوار وقت گذاشتند و ۳ نکته را به ما فرمودند:
۱- وحدت آنقدر مهم است که نیاز به اثبات ندارد. ۲- بحث وحدت همیشه وحدتشکنانی به عنوان یک واقعیت داشته است. ۳- باتوجه به واقعیتها ما راهی جز وحدت نداریم و همچنین فرمودند من لیدر جبهه پایداری نیستم و ممکن است چیزی بگویم که آقایان قبول نکنند. و ادامه دادند من از پایداری حمایت کردهام و می کنم، به ایشان مشورت داده و میدهم به این عنوان که این ظرفیتی که ایجاد شده، دست عناصر انحرافی نیفتد و بعد هم فرمودند: شما با ایشان بنشینید و صحبت کنید. از آن موقع به بعد ما به تهران آمدیم و از آقای آقا تهرانی مکرر درخواست کردیم که باهم نشستی داشته باشیم؛ ولی امکان چنین جلسهای تا به حال فراهم نشده است. زیرا آیه ا.. مصباح فرمودند با ایشان بیشتر ارتباط دارند ولی تا حالا نتوانستهایم جلسه ای بعد از دیدار با آیه ا.. مصباح با دوستان داشته باشیم.
جلسه که با آیه ا..
"بعداً جبهه پایداری تشکیل شد و بنا شد دو نفر از جبهه پایداری هم در این جمع حاضر شوند.آقای جلالی از طرف آقای لاریجانی و آقای خاموشی از طرف آقای قالیباف معرفی شدند"مصباح برگزار شد بعدها در رسانه ها منعکس شد، در سایت مشرق خبری درج شده بود که ناقص بود. بعد از آن هم فارس خبری را کار کرد که بخشی از آن اشتباه بود و با خبر مشرق متناقض بود و بعدا عیناً در سایت رجاء موضوع منعکس شد البته متاسفانه ما را متهم کردند که شما رفتهاید با مشرق صحبت کردهاید بعدها با آقای جلالی صحبت کردم و ایشان گفت که منبع همه این ۳ خبر خود ایشان بعنوان مسئول محترم دفتر آیتالله مصباح بوده است. اخیرا هم جزوهای ۸۰ صفحهای علیه ما منتشر شده است که درآن تناقضات جدی وجود دارد که آدم متاثر میشود و نکاتی را به ما منتسب کردهاند، در صورتی که ما اصلا چنین حرفهایی نزدهایم.
*نظر شما در مورد همایش جبهه بصیرت و پایداری که آقای صدر در راس آن هستند چیست؟ آیا این همایش دارای مجوز است؟
- این حرکت را نادرست و وحدت شکن میدانم و نمیدانم که مجوز دارند یا خیر ولی صحبتهای جدی راجع به کمک های برخی عناصر خاص و انحرافی در دولت به جریانات است برای راه انداختن یک حرکت ویژه برای تفرقه بین اصولگرایان که باید نسبت به آن حساس بود.
* آیا جبهه پایداری همان حامیان احمدینژاد میباشند؟
- آقای الهام در نشستی که با دانشگاهیان داشتند این ادبیات را به کار بردند، اما بعدا توسط برخی دیگر از دوستانش تکذیب شد و بعضیها که میگفتند جبهه پایداری را مشایی راه انداخته است، بنده جایی گفتم این واقعیت ندارد و حضرت آیتالله مصباح هم به ما فرمودند که فقط و تنها فقط دلیلی که ایشان از حمایت و مشورت دادن به جبهه پایداری دارند به خاطر این است که این ظرفیت دست گروه انحراف نیفتد. حالا سئوال اساسی اینجاست که چطور دوستان پایداری راضی میشوند به جبهه متحد که تنها مجموعهای که میخواهد در مقابل فتنه و انحراف بایستد بیشترین هجمه را وارد کنند؟ آیا سود این حمله کردن و تفرقه را انحراف و فتنه نمی برند.؟
* آقای مهدویکنی فرمودند همه خوبان را باید جمع کنیم و آقای مصباح هم فرمودند باید به فکر اسلام باشیم و نه افراد، نظر شما چیست؟
هم حضرتآیتالله مهدوی کنی کاملا صحیح گفتهاند و هم حضرت آیتالله مصباح کاملا راست گفتهاند. چرا که دو روی یک سکه هستند ما همه خوبان را باید جمع کنیم و به فکر اسلام باشیم و این حرف کاملا درستی است و این تعارضی که بین این دو بزرگوار یک عده میاندازند به اعتقاد من یکی از دسیسههای اساسی دشمن است که علما را که محل اتکای همه هستند در مقابل هم قرار دهند و یکی از آفتهای جدی که برای ما خواهد ماند همین است که بعد از انتخابات نیز ادامه خواهد داشت.
لذا در این جهت باید هوشیار باشیم که این خیانت بزرگ اتفاق نیفتد که علما را رو به روی هم قرار دهند.
* نظر شما درباره آقای هاشمی چیست؟
- آقای هاشمی دارای سوابقی در انقلاب هست اما ایشان واقعا در حق انقلاب جفا کردند به ویژه در فتنه ۸۸ به تعبیر حضرت آقا این اشخاص غلتیدند.
* علت عدم تعامل جبهه پایداری با جبهه متحد چیست؟
- به نظر من اینها نظر به ریاست جمهوری آینده دارند و این اعتقاد بنده است چون ما در جلسهای که در سایت بیباک خدمت آقای جلالی مسئول دفتر آقای مصباح بودیم، ایشان نقلی کردند و فرمودند ما دلنگرانیم از انتخابات ریاست جمهوری آینده که این ساز و کار اگر بخواهد ادامه پیدا کند این آدمها را برای ریاست جمهوری مطرح کنند. من گفتم: اینها نسبتی باهم ندارند رئیس جمهوری ساز و کارش متفاوت از مجلس است. شما بیایید دست به دست هم بدهیم کار مجلس را دنبال کنیم بعدا برای ریاست جمهوری ساز و کارهای خودش را دنبال میکنیم.
Bookmark and Share
اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران