وقتی محافظان محیط زیست، مدافع «شکار» از نوع «تروفه» می‌شوند!

وقتی محافظان محیط زیست، مدافع «شکار» از نوع «تروفه» می‌شوند!
تابناک
تابناک - ۱۵ مهر ۱۳۹۲

شکار تروفه (به انگلیسی trophy، به فرانسوی Trophée و به معنای جایزه) به شکاری گفته می‌شود که انتخابی است و شکارچی پیش از آنکه عزم شکار کند، نسبت به آن آگاهی کامل داشته باشد. به این معنی که به صورت کنترل شده تنها حیواناتی هدف قرار می‌گیرند که به جهاتی ممتاز هستند؛ حیوانات پیری که به لحاظ رشد جسمی در سطح بسیار خوبی قرار گرفته‌ ولی تاثیر زیادی در زادآوری ندارند. این تعریف یعنی حیوانات جوان و ماده از شمول شکار تروفه خارج می‌شوند تا تنها نرهای مسن اهداف شکارچیان تروفه شوند. در این نوع شکار که به عنوان نوعی رقابت ورزشی در برخی کشورها رایج است، شکارچی بخشی از شکار (مثل شاخ، پوست یا حتی سر حیوان) را به عنوان یادگاری و تحفه با خود می‌برد. این تعریف را در ذهن نگه دارید تا بعد!

به گزارش «تابناک»، در شرایطی که مرحله نخست پروژه حفاظت از یوزپلنگ آسیایی با محوریت پایش جمعیت این گونه‌ در خطر انقراض، در آخرین روزهای سال گذشته به پایان رسیده و تخمین باقی ماندن ۴۰ تا ۷۰ قلاده از پستاندار منحصر به فرد در سراسر کشور، نگرانی‌ها نسبت به تداوم نسل یوز را بیش از پیش کرده است، مدیر پروژه حفاظت از یوزپلنگ آسیایی در همایشی که به این منظور در ابتدای هفته جاری برگزار شد، ضمن اعلام اجرای مرحله دوم این ظرح، سخنانی بر زبان راند که اگر نگوییم سرشار از ناامیدی است، دست کم پر ابهام و قابل تامل می‌نماید.

هومن جوکار اجرای فاز دوم پروژه یوزپلنگ آسیایی را در سه محور «توسعه اکوتوریسم»، «چرای دام پایدار» و «شکار پایدار» خواند و گفت: مردم و عوامل انسانی مشکل اصلی حفاظت از یوزپلنگ آسیایی هستند که باید برای حل این مشکل، مردم را در سود این پروژه منتفع کنیم؛ روش‌هایی که به حفاظت از یوزپلنگ آسیایی منجر می‌شود بسیار محدود بوده و دشوار است که از جمله آن می‌توان به مواجهه با شکارچیان اشاره کرد.

وی افزود: اگر نتوانیم به مردم هم در جهت حفاظت از این گونه در معرض خطر انقراض نفع برسانیم مردم کمتر با ما همراه شده و ادامه کار را بسیار سخت خواهند کرد که به همین منظور در فاز دوم این پروژه که در پایان سال ۲۰۱۳ آغاز خواهد شد، این مسئله را نیز در نظر گرفته‌ایم که چگونه می‌توانیم معیشت مردم را ارتقا دهیم تا تخریب کمتری صورت بگیرد.

مدیر پروژه حفاظت از یوزپلنگ آسیایی در ادامه وسعت زیستگاه‌های یوزپلنگ در کشور را شش میلیون هکتار خواند و با اشاره به سختی‌های کنترل مناطقی با این میزان گستردگی، گفت: کلیه فعالیت‌های متمم فاز دوم پروژه حفاظت از یوزپلنگ آسیایی قرار است در بستر زیستگاه انجام شود و چند زیستگاه به عنوان پایلوت انتخاب شده که قصد داریم در هر زیستگاه پایلوت، مدل مشارکتی مردم در حفاظت را به وجود آوریم.

جوکار با بیان اینکه کارکردهای هر کدام از این زیستگاه ها متفاوت خواهد بود، در تشریح محورهای فاز دوم افزود: در یک زیستگاه مدل اکوتوریسم،‌ در زیستگاه دیگر مدل مشارکت مدیریت مرتع با مشارکت دامداران و در مدل سوم قرار است مدیریت شکار پایدار را با مردم محلی انجام دهیم؛ در یک منطقه، زیبایی منطقه و حیات وحش می‌تواند توریسم را رونق دهد، در جای دیگر تولیدات گیاهی با مدیریت پایدار مشارکت مردم را به همراه خواهد آورد و در منطقه دیگر، "تروفه" می‌تواند محصول حفاظت برای مردم باشد.

بدین ترتیب آشکار شد که منظور مدیر پروژه حفاظت از یوزپلنگ آسیایی از به کار گیری رویکرد «شکار پایدار» برای حفظ یک گونه در خطر انقراض، ترویج شکار تروفه است؛ گزینه‌ای پرابهام که حتی خود این مدیر به خوبی به فروانی ابهامات مطرح شده در حاشیه آن آگاه است چراکه در ادامه سخنان خود گفته است: اجرای طرح شکار پایدار در خارج از مناطق حفاظت شده توسط مردم و همکاری سازمان حفاظت محیط زیست از اقدامات در دست اجراست که تا کنون با واکنش‌های منفی بسیاری مواجه شده است؛ شکار پایدار، رویکرد جدیدی است که برای حفاظت از گونه‌های در معرض خطر انقراض در کشورهایی مانند پاکستان و تاجیکستان انجام شده و اتحادیه حفاظت از تنوع طبیعی نیز آن را تایید کرده است.

هرچه در عجیب بودن ترویج رویکرد شکار، ولو شکار خاص و محدود و تحت عنوان شکار پایدار، توسط یکی از مدیران کاربلد سازمان محیط زیست که ماموریتی ویژه و تخصصی عهده‌دار است -و اگر از حق نگذریم، تلاش چشمگیری در این زمینه بروز داده است- بگوییم، به نظر کم است ولی ماجرا زمانی عجیب‌تر جلوه خواهد کرد که بدانیم «شکار» یکی از عوامل بسیار موثر در کاهش جمعیت گونه‌های مختلف جانوری در کشورمان به شمار می‌آید که با توجه به تعداد زیاد سلاح‌های مجوز دار و غیر قانونی در دست مردم و دشواری‌های پایش و کنترل مناطق حفاظت شده، تا همین جا هم غیرقابل کنترل می‌نماید؛ چه برسد به روزی که نوعی از آن مجاز شناخته شده و حتی فراتر، تبلیغ و ترویج شود!

تنها کافی است به یاد بیاوریم که گاه پدیده شکار غیر مجاز به تیراندازی شکارچیان متخلف به محیط بانان و یا بالعکس نیز انجامیده و مسائل دردناکی رقم زده است تا به این نتیجه برسیم که محدود کردن پدیده شکار در شرایط فعلی در کشورمان شبیه سنگ بزرگی است که نزدنی به نظر می‌رسد.



از این بعد ماجرا که بگذریم، ترویج گونه‌ای از شکار در شرایطی که بسیاری از شکارچیان تا آن اندازه نا آگاه هستند که گاه از ده تن ایشان یکی مانع دریده شدن یک پلنگ بسیار ارزشمند نشده و یا گاه آنقدر سبوعیت دارند که شکم توله خرس‌ها را زنده زنده می‌درند، به طنزی تلخ می‌ماند که نه تنها توجیهی نداشته، بلکه با در نظر گرفتن جایگاه گوینده این سخن، به اشتباهی فاحش و بزرگ بیشتر شباهت دارد تا رویکردی کارشناسی و برآمده از تفکر علمی و مبتنی بر حفاظت از محیط زیست!

این در حالی است که ظاهرا این مدیر فراموش کرده که لازمه اصلی مجوز دادن به شکارچیان تروفه (و نه ترویج و تبلیغ این نوع شکار!)، اطلاع دقیق یا تخمین مبتنی بر روش‌های علمی و نزدیک به واقعیت از شمار گونه‌های حیات وحش به تفکیک هر یک از مناطق حفاظت شده و البته به روز است، حال آنکه خود ایشان به نیکی می‌داند که به رغم بهره‌گیری از تکنولوژی دوربین‌های تله‌ای و پس از سپری شدن یک بازه زمانی طولانی، آمار اعلام شده از جمعیت یوز ایرانی مبتنی بر تخمین است چراکه تنها بیست یوز رصد شده‌اند و بر این اساس، تعداد یوزهای ایرانی بین ۴۰ تا ۷۰ قلاده تخمین زده شده است.

اینجاست که صدور مجوز شکار تروفه برای گونه‌هایی که حتی شمارشان معلوم نشده و چه بسا هرگز مورد پایش علمی قرار نگرفته، هیچ توجیه علمی نداشته و به غایت خطرناک است؛ به ویژه اگر بدانیم بسیاری از هموطنانمان‌مان که شکارچیان هم زیر مجموعه ایشان هستند، حتی تفاوت بین  امثال جبیر و غزال حتی در قیاس با مرال و گوزن را نمی‌دانند، چه برسد به اینکه بتوانند تشخیص دهند کدامشان نر است و کدامشان ماده و البته کدام نری، اینقدر مسن است که بتواند هدف شکار تروفه باشد! بماند که اگر همه اینها هم حل شود، هنوز نمی‌توانیم بپذیریم که چرا گیاهخواران مسن به جای آنکه در چرخه غذایی نصیب گوشت‌خواران شوند، باید به تیر شکارچیانی کشته شوند که تنها مزیت‌شان به نسبت سایر شکارچیان، سکونت در نزدیکی مناطق حفاظت شده و قرار گرفتن در جرگه افراد محلی است!

اکنون اگر توجه کنیم که در میان عوامل تهدید کننده نسل جانوران مختلف ساکن سرزمین مان، «شکار» اگر مهم ترین نباشد، بی شک تلخ ترین، عامدانه ترین و قابل پیشگیری ترین آنهاست، آن زمان گفتن از شکار پایدار به عنوان رویکرد حفاظتی بسیار دردناک جلوه خواهد کرد مگر آنکه مدیری که این راهکار را مطرح کرده آنقدر از اتخاذ رویکرد شکار ممنوع به منظور حفاظت از گونه‌های در خطر انقراض ناامید شده باشد که به دنبال راهی برای ساماندهی وضعیت زهوار در رفته شکار و پاسداشت حداقلی داشته باشد!

منابع خبر

اخبار مرتبط