نجاری که در جنگ مهندس شد/ عکس
امروزی ها: لحن مهربانی دارد و همه دایی همتی صدایش میکنند، جلو میروم، میگوید: خوبی دایی جان؟ روزگارچطور است؟ با خود اندیشیدم شاید باکسی یا آشنایی مرا اشتباه گرفته است که از تعجب من به خنده میآید و میگوید: من دایی همتی ایران هستم و همه دختر و پسرهای ایران زمین خواهرزادههای من میشوند، اطرافیانش هم شروع به خنده میکنند و از من هم دعوت میکند تا همراه جمع آنها خاکی شوم، واقعا این همه خاک را از جبههها آوردهاند؟ صمیمی و مهربانند و تقریبا همگی گویشی از جنوب کشور دارند، دایی همتی با لهجه خاص خود میگوید اینها بچههای سوسنگرد و دشت آزادگان هستند منم از بروجرد، سال ۵۹ خودم رو قاطی آنها کردم، میخندد و ادامه میدهد: عجب آش خوشمزهای هم است. همتی میگوید: قبل از انقلاب از بروجرد به تهران آمدم و در مغازه خواهرزادهام به حرفه نجاری مشغول شدم، نیشخندی میزند و میافزاید: همه داخل کارگاه به پیروی از خواهر زادهام من را دایی صدا میکردند، سالها گذشت و با حمله عراق به همراه یکی، دونفر از بچههای کارگاه، خودمان را به اهواز رساندیم، در خط و پشت خط نیز بر سر زبانها افتادم و معروف شدم به دایی همتی.
اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران