قسمت دویست و شصت و یک گودال

پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱

   سریال گودال قسمت دویست و شصت و یک 261Çukur Serial Part ۲۶۱

گودال ۹۶

وقتی پاشا و یاماچ درمورد نابود شدن پولشان و اینکه دیگر چیزی در دست و بالشان ندارند با او حرف می زنند، ادریس یاماچ را پیش علیچو می برد چون مقداری پول پیش او به امانت گذاشته بوده. علیچو هم پولهایی را که برای ادریس پنهان کرده بود را به دست یاماچ می دهد و ادریس می گوید که این آخرین پولهایی بود که داشت. بعد هم کلکسیون ساعت و تسبیح هایی را که داشت را به یاماچ می دهد تا بفروشد. یاماچ دلش نمی آید و ادریس می گوید: «من پول همینارو از گودال به دست آوردم و الان گودال بهشون نیاز داره. گودال از همه اینا با ارزشتره.

"علیچو هم پولهایی را که برای ادریس پنهان کرده بود را به دست یاماچ می دهد و ادریس می گوید که این آخرین پولهایی بود که داشت"»

کاراجا کمی به آکشین خیره می شود و بعد سراغ جلاسون می رود و به او می گوید که درمورد آکشین با او حرف دارد. او توضیح می دهد: «به خاطر قبلنا ازت معذرت میخوام. خیلی اذیتت کردم. من تورو میخواستم چون مال اکشین بودی. چون آکشین همه چیز داشت و من نداشتم.

تورو حق خودم میدونستم ولی الان وقتی به آکشین نگاه میکنم خوشبختی اونو میخوام... میگم حالا که آکشین درسشو تموم کرده و مامان بزرگمم که قبول کرده و بابا ادریسم عاشقته... تو همین الان بخوای اکشینم از خداشه با هم ازدواج کنین زودتر... » جلاسون می گوید: «مامان آکشین راضی نیست... » کاراجا می گوید: «اینارو بسپر به من.

"یاماچ دلش نمی آید و ادریس می گوید: «من پول همینارو از گودال به دست آوردم و الان گودال بهشون نیاز داره"من میتونم حلش کنم. » جلاسون هم به روی او لبخند می زند.

مکه پیش یاماچ می آید و شماره ای را که درن به او داده را می دهد و می گوید که دکتر سنا است. یاماچ تعجب می کند و کمی هم عصبی می شود و بعد به دکتر زنگ می زند. امراه پیش اجه است و به او می گوید که به یاماچ بگوید تا برای توضیحات لازم به مطبش بیاید. یاماچ نگران حال سنا می شود و بعد سراغ دکتر می ورد.

اجه به او می گوید: «باید حتما از نزدیک تحت نظر باشه. توهم میبینه. نمیتونه با بلایی که سرش اومده کنار بیاد. تنها نمونه هم براش خوبه. از شما هم خیلی خاص صحبت میکنه.

"» کاراجا کمی به آکشین خیره می شود و بعد سراغ جلاسون می رود و به او می گوید که درمورد آکشین با او حرف دارد"اینکه به خوب شدنش کمک کردین... اما الان با اتفاقی که افتاده دوباره حالش بد شده. باید همیشه پیشش باشین و بهش توجه کنین. تنها چیزی که احتیاج داره اعتماده. » یاماچ نگران می شود و به فکر فرو می رود.



کمال کسی را به اسم جیم که قرار است مسابقه را طوری پیش ببرد که به نفع کوچوالی ها باشد تا پول قمار را ببرند پیش ادریس می اورد. جیم به شرطی که آنها پدرش را که در زندان است صحیح و سالم به خارج از کشور منتقل کنند قول داده که هرطور که آنها بخواهند مسابقه را اداره کند. جیم گفته که کسی که پدرش را در زندان اذیت می کند و ممکن است حتی او را بکشد جومالی است. یاماچ با شنیدن اسم جومالی تعجب می کند و از پدرش می خواهد با جومالی حرف بزند تا کاری به کار پدر جیم نداشته باشد اما ادریس می گوید: «حتی من هم بگم دست برنمیداره. » پاشا می گوید باید بدون اینکه جومالی خبردار بشود پدر جیم را شب جمعه نجات بدهند.

"میگم حالا که آکشین درسشو تموم کرده و مامان بزرگمم که قبول کرده و بابا ادریسم عاشقته.."

سه روز بعد یاماچ همراه پاشا و کمال جلوی زندان رفته اند تا پدر جیم را نجات بدهند. درست موقعی که وقت آن رسیده که پیرمرد آزاد شود، جومالی به او چاقو می زند. با این حال او لباس می پوشد و طوری رفتار می کند که انگار مشکلی ندارد و از مرز نگهبان ها رد می شود. یاماچ و کمال و پاشا او را به ارامی دنبال می کنند اما همان موقع ماشین دیگری زودتر از آنها سر می رسد و پیرمرد را سوار می کند و می برد. یاماچ سعی می کند به ماشین برسد اما ماشین را گم می کند.



پدر جیم را به انباری ای می برند که وارتلو در آنجاست. او می گوید: «فعلا جند روزی مهمون مایی. »

قسمت بعدی - سریال گودال قسمت دویست و شصت و دو ۲۶۲ قسمت قبلی - سریال گودال قسمت دویست و شصت ۲۶۰ Next Episode - Çukur Serial Part ۲۶۲ Previous Episode - Çukur Serial Part ۲۶۰

منابع خبر

اخبار مرتبط

پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۲۰ فروردین ۱۴۰۱
پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱
پندار - ۲۵ فروردین ۱۴۰۱
پندار - ۳ آبان ۱۴۰۱
رادیو زمانه - ۱۳ شهریور ۱۴۰۱