چه کسی مسوول نیست؟
تعداد بازدیدها: ۴۴
بهروز قزلباش: خشونت. چیستی این مفهوم از نظر جامعهشناسی شاید تمایل وادارکردن دیگران به انجام کاری باشد که با آن مخالفند. در صورتی که این تعریف را بپذیریم آنگاه صورتهای بینهایتی از خشونت را میتوان به دست داد. در مدرسه و خانواده و خیابان و محل کار و هر جای دیگری که دو انسان کنار هم باشند و میل یکی به تمکین دیگری از او باشد میتوان این مفهوم را بسط و تعمیم داد. اجازه بدهید این بحث را به جامعهشناسان واگذار کنیم و از آن بگذریم و فقط به چند وجه از آن بسنده کنیم که فرصت این سطور و کلمات بسیار اندک است.
روزگاری شاید خشونت به رفتاری اطلاق میشد که فردی صدمه جسمانی به دیگری وارد میساخت.
"چیستی این مفهوم از نظر جامعهشناسی شاید تمایل وادارکردن دیگران به انجام کاری باشد که با آن مخالفند"مثلا او را کتک میزد. شاید روزی خشونت در نگاه کودکانه ما به چهره بزرگترها در اخمی بود که به منظور تنبیه ما به هر دلیل، بر چهره آدم بزرگهای اطراف ما مینشست.
گاهی قهر کوتاه مادر که التماس ما را برای آشتی در پی داشت هم شاید نوع دیگری از خشونت محسوب میشد. اما صفحات حوادث مطبوعات صورت عجیب و بسیار رعبآوری از خشونت را در برابر چشم مینهند. اگر دیروز ضرب و شتم، قربانی خشونت را به بیمارستان میفرستاد امروز بسامد خشونتهای متراکمتر در عواطف و رفتار ما افزایش یافته است. حالا دیگر جز به فرستادن حریف بر سینه قبرستان رضایت نمیدهیم.
هدف از خشونتها این نیست که دودسبیلی به طرف بدهیم یا اصطلاحا او را گوشمالی کنیم. میخواهیم نباشد. میخواهیم نفسش را ببریم. میخواهیم خفهاش کنیم. میخواهیم بکشیم و میکشیم.
"در صورتی که این تعریف را بپذیریم آنگاه صورتهای بینهایتی از خشونت را میتوان به دست داد"یک بار بهخاطر ۴۰۰ هزار تومان طلب که از نصف قیمت یک سکه کمتر است. یک بار بهخاطر ۳۰۰ هزار تومان که بدهکار ما توان پرداخت آن را ندارد و یک بار بهخاطر ۱۷۰ هزار تومان که پول خرید یک کاپشن معمولی و این بار هم بهخاطر ۵۰۰ تومان. ۵۰۰ هزار تومان نه؛ ۵۰۰ تومان؛ یعنی نصف قیمت یک نوشابه خانواده، شاید حتی کمتر!
هرچه سعی میکنیم که درشتی دهشت متراکم در اخبار جنایی را کاهش دهیم نمیشود؛ یعنی نمیشود ننوشت که کسی به خاطر تنها ۵۰۰ تومان دیگری را کشته است. چگونه میشود این عبارت ساده را به نحوی نوشت که ضربه روحی و روانی به مخاطب وارد نکند. چطور میتوان عبارت ساده قتل به خاطر ۱۷۰هزارتومان را به عبارت دیگری تبدیل کرد که جان مخاطب را نگدازد و آن را به آتش نکشد.
شاید هم باید صریحتر نوشت.
چرا این مقدار بر ما تاثیر نمیگذارد؟! چرا قتل، آن هم هر روز. و بدتر از همه به بهانههای آنقدر ناچیز که میشود گفت که ما به سادگی آب خوردن آدم میکشیم؛ این اخلاق ما ایرانیان نبود. اجازه دارم بنویسم، نیست؟! اگر نیست پس بسامد بالای قتل به بهانههای واهی را چه کنم؟!
«مردی با قمه دوستش را به خاطر ۵۰۰ تومان کشت» این بخشی از خبری است در صفحه حوادث امروز روزنامه، نگاه کنید به عبارت و ببینید که از چه کلماتی تشکیل شده است. «مرد» راستی «مرد» در فرهنگ ایران به چه کسی میگویند؟! «قمه» چه واژه داغداری است این کلمه. «دوست» این کلمه آیا همان نیست که یادآور «مروت» است، وقتی که «دشمن» کلمه «مدارا» را به خاطر میآورد.
"در مدرسه و خانواده و خیابان و محل کار و هر جای دیگری که دو انسان کنار هم باشند و میل یکی به تمکین دیگری از او باشد میتوان این مفهوم را بسط و تعمیم داد"مگر نه این است که این حکم فرهنگ ماست که «با دوستان مروت با دشمنان مدارا؟!» «به خاطر» ما «بهخاطر» تو... «به خاطر من»...چه عاطفه نازکی در این واژه قربانی خشونت شده است. «۵۰۰ تومان» عددی که کمتر از قیمت یک «نان» است و «کشت»؛ چه واژه منحوس و پلیدی است. این بار دست به دامن ناصرخسرو میشوم که فرمود: «چون تیغ به دست آری مردم نتوان کشت/ نزدیک خداوند بدی نیست فرامشت». این بار نباید بپرسم چه کسی مسوول است، باید پرسید چه کسی مسوول نیست...؟!
.اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران