یاشار کمال؛ نویسندهای همسن جمهوری ترکیه
زندگی و آثار کمال بازتاب فراز و فرودهای اجتماعی - سیاسی جامعه ترکیه است
یاشار کمال (کمال صدیق گوکچهلی) ۹۰ سال پیش در جنوب ترکیه در روستایی کردنشین به نام همیته که امروز "گوکچهدام" نیز خوانده میشود، به دنیا آمد اما تاریخ دقیق تولدش معلوم نیست.
او در گفتگو با آلن بوسکه دوست نویسنده فرانسویاش میگوید: "بعد از کلی حساب و کتاب حدس میزنم تاریخ تولدم ۱۹۲۳ باشد. چه بسا همین حدس و گمان هم اشتباه باشد. از قرار زمانی متولد شدم که عشایر از ییلاق برمیگشتند. مردم حوالی ما اواخر اکتبر برمیگردند. دستکم به این تاریخ میشود اعتماد کرد.
"کمال میگوید، بهترین روزهای زندگیاش متعلق به زمانی است که راننده تراکتور بوده است"پدر و مادر کمال سالها پس از تولد او برایش شناسنامه گرفته بودند و کارمند ثبت احوال تاریخ ششم اکتبر ۱۹۲۳ را به دلخواه خود وارد شناسنامه او کرده بود."
کودکی کمال نه تنها در فقر گذشت بلکه در کوران تحولات اجتماعی ترکیه چون پیامدهای جنگ جهانی اول، تاسیس جمهوری ترکیه و تلاش آتاتورک برای مدرنیزه کردن کشور نیز قرار گرفت.
کمال در کودکی طی تصادفی چشم راستش را از دست داد و در پنج سالگی شاهد قتل پدر به دست فرزندخوانده او در مسجد و هنگام عبادت شد. این حادثه چنان تاثیر مخربی بر روح و روان کمال گذاشت که او را دچار لکنت زبان کرد و تازه پس از گذشت هفت سال از آن واقعه بهبود یافت.
یاشار کمال در ۹ سالگی به مدرسه رفت و شغلهای متفاوتی چون چوپانی، کفاشی، عریضهنویسی، کارگری کارخانه و رانندگی تراکتور پیشه کرد. کمال میگوید، بهترین روزهای زندگیاش متعلق به زمانی است که راننده تراکتور بوده است.
در جلگه ای در دامنه های کوه توروس، در دهکده ای که همه زمینهای آن متعلق به آقا (ارباب) محلی است، نوجوانی ممد نام زندگی می کند که او را اینجه (قلمی) مینامند. ارباب هرساله اجاره سنگینی از زمینها می گیرد و روستاییان را رها می کند که در فقر فجیعی زندگی کنند . نظام اجتماعی کهن با تسلط سرکوب و وحشت ادامه دارد.
ممد چندین بار فرار می کند و خدیجه را هم که عاشقش است اما ارباب برای برادرزاده خود درنظر گرفته است ، همراه می برد. وقتی دستگیرش می کنند، برادرزاده ارباب را می کشد و خود او را هم زخمی می کند. او که شهره خاص و عام شده است دیگر هیچ راهی ندارد جز اینکه بزند به کوه و یاغی شود ، ولی چون در برابر زورگویی و استبداد سردسته راهزانی که به آنها پیوسته عاصی شده است ، به زودی دسته خاص خود را تشکیل می دهد و طولی نمی کشد که ممد به راهزنی تبدیل می شود که مایه وحشت پولداران و محبوب بینوایان و محرومان است
زندگی و آثار کمال بازتاب فراز و فرودهای اجتماعی - سیاسی جامعه ترکیه است و از این منظر شاید بتوان او را از سویی هم سن جمهوری ترکیه و از سوی دیگر محور اصلی آثار او را پایداری در برابر بیعدالتیها، مبارزه در راه آزادی و حقوق بشر دانست.
او در طول بالغ بر شصت و اندی سال قلم زدن دهها رمان و تعداد زیادی داستان آفرید که "اینجه ممد" نخستین رمان او از مشهورترین آنهاست. کمال اکنون در نود سالگی نیز هم چنان مینویسد. سپتامبر امسال کتاب تازهای را به دست انتشار سپرد با عنوان پرندهای با یک بال، کتابی که چهل سال پیش نوشته و در کشوی میز خود نگه داشته و انتشار نداده بود.
"ارباب هرساله اجاره سنگینی از زمینها می گیرد و روستاییان را رها می کند که در فقر فجیعی زندگی کنند "
نخستین بخش چهارگانه اینجه ممد که نخستین بار در سال ۱۹۵۵ به صورت پاورقی در روزنامه جمهوریت منتشر شد، روایت اعتراض و شورش دهقانزادهای است که در برابر زمینداران بزرگ و استثمارگر به پا میخیزد.
کمال که خود سالها از نزدیک شاهد استثمار و سرکوب دهقانها بود، میگوید، ایده نوشتن این رمان زمانی به ذهنش رسید که شاهد کشته شدن یک یاغی توسط ژاندارمها بود.
اینجه ممد علاوه بر محبوبیت در ترکیه، برای نویسندهاش شهرت جهانی نیز به ارمغان آورد. رمان اینجه ممد، به بیش از چهل زبان ترجمه شده و دستمایه ساختن فیلم قرار گرفته است.
کمال که به خاطر عقاید سیاسیاش، دفاع از حقوق اقلیتها، کردها، ارمنیها و علویها بارها دستگیر و زندانی شد، اعتقاد دارد: "زندان بیتردید مدرسه ادبیات معاصر ترکیه است".
اینجه ممد علاوه بر محبوبیت در ترکیه، برای نویسندهاش شهرت جهانی نیز به ارمغان آورد
نخستین بار در هفده سالگی دستگیر شد. "بعد در سال ۱۹۵۰ که شکنجه شدم.
۱۹۷۱ دوباره دستگیر و به خاطر اعتراضات بینالمللی آزاد شدم." آخرین بار در سال ۱۹۹۵ به خاطر مقالهای که در هفتهنامه آلمانی اشپیگل نوشته بود ابتدا به بیست ماه زندان محکوم شد اما بار دیگر اعتراضات بین المللی آزادی او را در پی داشت.
کمال در آن مقاله دولت ترکیه را به خاطر اعمال سیاستهای غلط فرهنگی و نیز سرکوب خشن کُردها و روشنفکران به شدت مورد انتقاد قرار داده و آن را "جنایت علیه بشریت" نامیده بود.
در دورانی فشار به کمال آن قدر زیاد شد که به ناچار برای مدتی در سوئد زندگی کرد. کمال هنوز هم در بسیاری از جنبشهای اجتماعی شرکت میکند و از حمایت از نهادهای مدنی دریغ ندارد.
او که به قول خودش همواره میخواسته چون خاری در چشم حکومت باشد، زمانی گفته بود: "من از ترس میترسم. کوشیدهام موقع نوشتن رمانهایم بر ترس فایق بیایم." و این سخن کسی است که نمیتوان در شجاعتاش تردیدی روا داشت.
برخی از منتقدان ادبی بر این نظراند که گرچه یاشار کمال در کنار اورهان پاموک و ناظم حکمت از مهمترین نویسندگان ترکیه در قرن بیستم محسوب میشود و دارای شهرت جهانی است اما در شمار بزرگترین نویسندههای ترکیه مدرن قرار نمیگیرد.
به اعتقاد این دست از منتقدان کمال و پاموک از هر نظر نماینده دو جهان متفاوتاند. کمال چپگرایی است رادیکال و روستازادهای فقیر و پاموک لیبرالی است دمکرات و متعلق به خانوادهای شهری و متمول.
این منتقدان از نظر ادبی کمال را نویسندهای پایبند به سنت میدانند و پاموک را نویسندهای مدرن. کمال را نویسندهای میدانند که دورانش به سر آمده و پاموک را نویسنده ترکیه مدرن.
آنها درونمایه آثار کمال را تکراری میخوانند و عنصر خیال را در آثار پاموک برجستهتر میبینند و بر آناند که کمال از ترکیهای روایت میکند که دیگر وجود ندارد.
"ممد چندین بار فرار می کند و خدیجه را هم که عاشقش است اما ارباب برای برادرزاده خود درنظر گرفته است ، همراه می برد"در یک کلام او را نویسندهای میدانند که بر خلاف پاموک به دور از ادبیات مدرن یا پُست مدرن قلم میزند.
جوایزکمال به خاطر عقاید سیاسیاش، دفاع از حقوق اقلیتها، کردها، ارمنیها و علویها بارها دستگیر و زندانی شد
کمال علاوه بر جایزههای گوناگون، در سال ۱۹۷۳ نامزد جایزه نوبل ادبیات و در سال ۱۹۷۷ جایزه صلح ناشران و کتابفروشان آلمان را از آن خود کرد.
عبدالله گل، رئیس جمهور ترکیه در سال ۲۰۰۸ ارزشمندترین جایزه ادبی ترکیه را به او تقدیم و در سخنرانیاش به طور تلویحی به خاطر رفتار دولتهای ترکیه از کمال عذرخواهی کرد.
کمال ابتدا از پذیرفتن این جایزه سرباز زده بود اما بعد استدلال موافقان پذیرفتن جایزه مبنی بر این که پذیرفتن این جایزه از سوی او به بهبودی حقوق بشر در ترکیه کمک خواهد کرد، آن را پذیرفت. تحلیل روز رسانهها و افکار عمومی ترکیه از پذیرفتن این جایزه از سوی کمال این بود که او دولت ترکیه را بخشیده است.
اغلب آثار یاشار کمال به فارسی ترجمه شدهاند. ثمین باغچهبان و رضا سیدحسینی نخستین مترجمانی بودند که آثار کمال را به فارسی برگرداندند.
اینجه ممد، مهمترین اثر، توسط ثمین باغچهبان، آهنگساز و مترجمی که در ترکیه زندگی میکرد به فارسی ترجمه شد.
از جمله دیگر آثار کمال که به فارسی ترجمه شده می توان از عنوانهای زیر نام برد:
اگر ما را بکشند، آن سوی کوهستان، تنهایی، قصه جزیره، قهر دریا، پرندگان نیز رفتند، درخت انار روی تپه، پیت حلبی، زمین آهن است و آسمان مس، علف همیشه جوان، یاغی و ستون خیمه.
اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران