هان! ای سایه های گُنگِ دود آلود! ای یادوارِ کهنه و پیرِ طَمَعتان دور؛ ای نان هاتان کور! ای دست هاتان لال!

هان! ای سایه های گُنگِ دود آلود! ای یادوارِ کهنه و پیرِ طَمَعتان دور؛ ای نان هاتان کور! ای دست هاتان لال!
اخبار روز
اخبار روز - ۱۹ آذر ۱۳۹۳


 هان!
ای سایه های گُنگِ دود آلود!
ای یادوارِ کهنه و پیرِ طَمَعتان دور؛
ای نان هاتان کور!
ای دست هاتان لال!
ای کینه هاتان کَر!
ای تارِتان از هیچ
ای پودِتان از پوچ:
چرا هر بامداد؛
این گونه با روح و روانی پیر؛
بر برکه های آبی ی نابِ جوان رفتار؛
با نفرتی بی شرم و بربروار؛
می تازید؟
از بی رنگی ی شفّاف و رویاوارِ هر چشمه؛
با دست هایِ چرک و خون آلود؛
با پنجه های آز؛
می نوشید؛
رویایِ آرام و نوازش هایِ نابِ آب را؛
در انتهایِ بُزدلانه ی شامِ رفتَنتان؛
می دزدید؟
هنگامِ شادی آفرینِ گُم شدن تان نیز؛
در چشمه می شاشید؟
هان؟

شهریور ۱٣۹٣

اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

منابع خبر

اخبار مرتبط