ماندن فانتوم D در گردان آموزشی از تدابیر محمود ضرابی بود

ماندن فانتوم D در گردان آموزشی از تدابیر محمود ضرابی بود
خبرگزاری مهر
خبرگزاری مهر - ۷ آذر ۱۴۰۲



خبرگزاری مهر،

گروه فرهنگ و ادب _ صادق وفایی: قسمت اول مراسم چهلم امیر خلبان محمود ضرابی که روز ۱۸ آبان منتشر شد، دربرگیرنده صحبت‌های امیرْ منوچهر طوسی از ضرابی و خاطراتی از دیگر خلبانان ازجمله محمود اسکندری بود. گزارش قسمت دوم این‌برنامه سخنان و خاطرات امیران اکبر زمانی و ناصر رضوانی را شامل می‌شود. زمانی از شاگردان و همرزمان ضرابی در پایگاه ششم شکاری بوشهر، و رضوانی نیز از همسایگان و همکاران ضرابی در پایگاه یکم شکاری مهرآباد است.

این‌بخش از میزگرد، علاوه بر خاطرات و ذکر خیر از محمود ضرابی، بخشی از تاریخ نیروی هوایی را هم شامل می‌شود.

بخش اول این‌میزگرد در پیوند زیر قابل دسترسی و مطالعه است:

* «روایت منوچهر طوسی از حمله به H3/ امکان مرگ ۹۰ درصد بود»

در ادامه مشروح دومین‌قسمت گزارش این‌میزگرد را می‌خوانیم؛

* امروز که سالگرد درگذشت محمود اسکندری است، از او هم خاطره بگوییم. جناب زمانی ظاهراً از هر مسیری برویم، باز به محمود اسکندری می‌رسیم. [خنده]

زمانی: [می‌خندد.]

* خب برسیم به پایگاه شکاری مهرآباد که اسکندری آن‌جا معلم‌خلبان بود.

"گزارش قسمت دوم این‌برنامه سخنان و خاطرات امیران اکبر زمانی و ناصر رضوانی را شامل می‌شود"سال ۱۳۶۱ اولین‌گروه معلم‌خلبان‌های بعد از جنگ در این‌پایگاه تشکیل شد. محمود اسکندری، قربانعلی بختیاری، ذوالفقاری...

ضرابی: آقای ذوالفقاری آن‌جا فرمانده تیپ شکاری بود.

* فریدون ذوالفقاری را نمی‌گویم. منظورم حسینعلی ذوالفقاری است.

زمانی: من توضیح می‌دهم. من آن‌زمان در آن‌گردان بودم.

* کابین‌جلو را آموزش می‌دیدید؟

نه عزیزم. دوره زمینی کابین‌عقب بود.

* پس به پایگاه یکم برویم و...

اگر اجازه بدهید اولِ جنگ را بگوییم.

* آهان! بله شما آن‌زمان پایگاه بوشهر بودید...

زمانی: چون گفتنی‌های ما از این‌امیر بزرگوار (ضرابی) از اول جنگ است.

بعد از این‌که از آمریکا برگشتم، پاییز ۱۳۵۷ بعد از دیدن FTD به بوشهر رفتم.

* یعنی تقسیم شدید به‌عنوان خلبان تاکتیکی رفتید بوشهر؟

نه. اول به گردان اف‌پنج رفتم. بعد گفتند باید به اف‌فور بروید. FTD اف‌فور را دیدیم. اوایل پاییز ۵۷ منتقل شدیم به بوشهر.

"[خنده]زمانی: [می‌خندد.]* خب برسیم به پایگاه شکاری مهرآباد که اسکندری آن‌جا معلم‌خلبان بود"بوشهر دو گردان پروازی داشت؛ گردان ۶۱ و ۶۲. امیر (محمد) فاتح‌چهر فرمانده گردان ۶۱ و شهید (محمدحسن) قهستانی هم افسر عملیات گردان. امیر ضرابی در گردان ۶۲ تشریف داشت. امیر (هوشنگ) صدیق فرمانده گردانش بود. امیر سیاه‌منصوری هم افسر عملیات بود.

۶۱ و ۶۲ دو گردان آموزشی بودند. امیر ضرابی، به‌عنوان یک‌معلم و یک‌فرمانده و یک‌پدر کنار ما جوان‌ترها بود. ایشان از معلم‌خلبان‌های قدیمی گردان ۶۲ بود. در آن‌برهه پروازهای آموزشی انجام می‌شد تا رسیدیم به مسائل انقلاب که پروازها متوقف شدند. ما هنوز بوشهر بودیم و متأسفانه پرواز آن‌چنانی انجام نمی‌شد و آموزش ما هم...

* تق و لق بود.

بله.

"محمود اسکندری، قربانعلی بختیاری، ذوالفقاری...ضرابی: آقای ذوالفقاری آن‌جا فرمانده تیپ شکاری بود.* فریدون ذوالفقاری را نمی‌گویم"کژدار و مریض جلو می‌رفت. تمام خاطرات من از این امیر بزرگوار، از اول روزهای جنگ است. در کنار امیران (علیرضا) یاسینی، (عباس) دوران، امیر بختیاری، (حمدلله) ساجدی، (رضا) سعیدی. این‌ها بزرگانی بودند که ما در محضرشان بودیم. در جلسه امیر محققی خدمت‌تان عرض کردم وقتی چندروز از جنگ گذشت، دستور تخلیه پایگاه از خانواده‌ها صادر شد.

دو شلتر آماده کردند که در یکی گردان نگهداری سکنا کرد. همان‌جا کارهایشان را انجام می‌دادند و سکونت داشتند. یک‌شلتر جداگانه هم برای خلبان‌ها بود که همان‌جا غذا می‌خوردند و می‌خوابیدند. بی‌ریف می‌کردند، دی‌بریف می‌کردند و می‌رفتند برای برون‌مرزی. شب هم که می‌آمدیم بخوابیم، شب اول می‌دیدیم دو نفر نیستند.

"بعد از این‌که از آمریکا برگشتم، پاییز ۱۳۵۷ بعد از دیدن FTD به بوشهر رفتم.* یعنی تقسیم شدید به‌عنوان خلبان تاکتیکی رفتید بوشهر؟نه"شب دوم چهار نفر، شب سوم می‌دیدیم شش‌نفر نیستند. در این‌جو و وضعیت، امیر ضرابی به‌عنوان یک‌پدر در کنار ما جوان‌ها بود. ایشان به تمام معنا دینش را ادا کرد. الان جایی و روی صندلی‌ای نشسته‌ام که امیر ضرابی در جلسات قبل می‌نشست.

خدا تیمسار (مهدی) دادپی را بیامرزد. ایشان فرمانده پایگاه (بوشهر) بود.

نمی‌دانید چه مرارتی کشید! نقشه منطقه را روی دیوار نصب و لجمن را مشخص کرده بودند. بچه‌ها هم بمب و راکت و موشک ماوریک می‌بردند و توی سر تانک‌های عراقی می‌زدند. فردا می‌دیدی خط لجمن ده کیلومتر جلوتر آمده است. در این‌وضعیت بود که نیروی هوایی بیشترین تلفاتش را در ۳ ماه اول متحمل شد * بله یادش به‌خیر همیشه روی همین‌صندلی می‌نشست!

در هر صورت، بار جنگ را نیروی هوایی در سه ماه اول به دوش کشید و با نیروی هوایی، دریایی و زمینی عراق جنگید. چه کسانی بودند که می‌جنگیدند؟ امیر ضرابی یکی از آن بزرگوارانی بود که واقعاً مردانه پای کار ایستاده و جنگیدند.

"در آن‌برهه پروازهای آموزشی انجام می‌شد تا رسیدیم به مسائل انقلاب که پروازها متوقف شدند"من که للّهی افتخار می‌کنم سِمَت شاگردی‌اش را دارم. آن‌جا در بوشهر برنامه پروازی می‌نوشت و خودش را اولین‌نفر درگیر پرواز می‌کرد. اگر کسی گرفتار بود، خودش پای کار بود جایگزین شود و مأموریت را انجام دهد. به تمام معنا این‌عزیزمان دین خود را در ۶ ماه اول جنگ ادا کرد.

* ایشان در آن عملیات انتقامی روز ۳۱ شهریور هم بود دیگر! که چهارفروند از بوشهر رفتند...

بله عزیزم. روز سی و یک شهریور، ساعت ۴ بعد از ظهر یک فلایت از بوشهر رفت برای بصره.

امیر ضرابی و امیر (جهانگیر) ابن‌یمین و عزیزان دیگری که اسمشان را به خاطر ندارم در یک‌پرواز چهارفروندی رفتند. ولی روز یک مهر دیگر همه عزیزانی که معلم خلبان بودند، همه درگیر کار بودند. گفته می‌شود ۱۴۰ فروند از مرز رد شد رفت عراق را زد ولی عملاً آن‌روز، ۲۰۰ تا ۲۵۰ فروند هواپیما پرواز کرد که ۱۴۰ فروندش رفت اهداف را زد. خدا تیمسار (مهدی) دادپی را بیامرزد. ایشان فرمانده پایگاه (بوشهر) بود.

"ما هنوز بوشهر بودیم و متأسفانه پرواز آن‌چنانی انجام نمی‌شد و آموزش ما هم...* تق و لق بود.بله"نمی‌دانید چه مرارتی کشید! نقشه منطقه را روی دیوار نصب و لجمن را مشخص کرده بودند. بچه‌ها هم بمب و راکت و موشک ماوریک می‌بردند و توی سر تانک‌های عراقی می‌زدند. فردا می‌دیدی خط لجمن ده کیلومتر جلوتر آمده است. در این‌وضعیت بود که نیروی هوایی بیشترین تلفاتش را در ۳ ماه اول متحمل شد.

* این‌جمله صدام حسین را هم یادآوری کنیم که گفته بود من با دو جبهه می‌جنگم؛ ایران و بوشهر. یعنی گفته بود هم با ایران می‌جنگم هم با پایگاه بوشهر.

البته نمی‌شود نقش پایگاه‌های دیگر را نادیده گرفت؛ همدان، دزفول، تبریز و امیدیه.

روزی رسید که دستور تخلیه پایگاه دزفول آمد ولی خلبان‌ها از پایگاه بیرون نیامدند. آن‌روز هر هواپیمایی که از ماموریت برون‌مرزی برمی‌گشت اجازه نشستن در دزفول نمی‌گرفت. به او می‌گفتند برو اصفهان بنشین! حتی دستور انهدام مهمات پایگاه هم آمد. شما فکر می‌کنید اگر خلبان‌های عزیز اف‌پنج پایگاه دزفول، آن‌جا را ترک می‌کردند و عراقی‌ها در پایگاه مستقر می‌شدند، چه می‌شد؟ برای جنگ‌مان چه مساله‌ای به وجود می‌آمد؟ آیا می‌توانستیم آن‌جا را پس بگیریم؟

* خوزستان را از دست داده بودیم!

یک‌زمان وقتی از پایگاه بلند می‌شدی و چرخ و فلاپ را جمع می‌کردی، بالای سر عراقی‌ها بودی.

طوسی: تا اول باند ۱۴ آمده بودند.

زمانی: با این‌وصف، بزرگانی در هواپیمای اف‌پنج و اف‌چهار واقعاً جانانه ایستادند. هواپیمای اف‌چهارده هم پوشش آن‌ها در آسمان بود.

"در کنار امیران (علیرضا) یاسینی، (عباس) دوران، امیر بختیاری، (حمدلله) ساجدی، (رضا) سعیدی"یک‌ویدئویی از آقای رحیم‌صفوی دیدم. خدا پدرش را بیامرزد! اولین‌کسی بود که به نقش نیروی هوایی در شش‌ماه اول جنگ اشاره کرد. ما آن‌زمان نیروی سطحی نداشتیم که بخواهد جلوی عراقی‌ها بایستد. خدا پدرش را بیامرزد که به نقش نیروی هوایی اشاره کرد!

در هر صورت چندماه اول جنگ که گذشت و نیروهای زمینی اعم از ارتش و سپاه و بسیج مستقر شدند، یک‌مقدار کار نیروی هوایی سبک شد. ماموریت اصلی نیروی هوایی، قطع خطوط مواصلاتی دشمن، انهدام تاسیسات حیاتی و پشتیبانی نزدیک هوایی از نیروی زمینی در سطح است.

طوسی: ضمناً ما فقط مناطق نظامی را می‌زدیم.

یعنی اگر می‌خواستیم مثل آن‌ها شهرها را بزنیم، شاید زودتر عاجز می‌شدند.

زمانی: امیر بزرگوارمان (ضرابی) اوایل سال ۱۳۶۰ با توجه به این‌که هواپیمای اف‌چهار E ما در گردان‌ها درگیر بود و کمبود خلبان بی‌نهایت حس می‌شد، پیشنهاد داد هواپیمای اف‌چهار D را که من هم با آن پرواز می‌کردم، برای آموزش در نظر بگیرند. در نتیجه یک‌گردان آموزشی اف فور D در پایگاه مهرآباد تشکیل شد.

* ممکن است تاریخ این‌اتفاق را هم بفرمایید؟

اوایل سال ۱۳۶۰. این‌گردان تشکیل شد و اولین شاگردان این‌کلاس بهروز نقدی بیک، ابراهیم پوردان، مشتاق عراقی و رهبر.

* همان‌هایی که در آن‌عکس در پایگاه یکم، ردیف پایین نشسته‌اند.

بله. همان‌ها! معلم‌ها هم اسکندری، ضرابی، بختیاری، پورعلی و ذوالفقاری بودند که چندراید اف‌فور با آقای ذوالفقاری پرواز کرده‌ام؛ همان‌طور که با امیر ناصری اف‌فور E پرواز کردم. ایشان آمده بود کمک کند.

"در جلسه امیر محققی خدمت‌تان عرض کردم وقتی چندروز از جنگ گذشت، دستور تخلیه پایگاه از خانواده‌ها صادر شد"ذوالفقاری آن‌موقع فرمانده تیپ بود. به‌همین‌دلیل بیشتر سنگینی کار آموزش، روی دوش امیر ضرابی و امیر بختیاری و تیم‌شان بود.

* آقای صدیق هم در آن عکس هست.

ضرابی: آن‌موقع فرمانده مهرآباد بود.

با این‌کاری که امیر ضرابی برای آموزش خلبان‌ها کرد، هواپیماها منتقل شدند. من در گردان آموزشی ماندم و سال ۶۴ معلم شدم. دیگر هواپیمای اف‌فور D که امیر ضرابی زحمتش را کشیده بود، در آموزش ماند. و سال ۶۶ هم پیش از آن‌که جنگ تمام شود، این‌هواپیماها را بردیم چابهار.

یعنی گردان آموزشی منتقل شد به چابهار. این‌کارها با تدبیر امیر ضرابی انجام شدند زمانی: فرمانده پایگاه یکم شکاری.

ضرابی: آقای ناصری هم جانشین ایشان بود.

زمانی: فکر می‌کنم آن‌موقع جانشین مهرآباد بود.

ضرابی: سال ۶۰ بود. بعد آقای زنگنه منصوب شد.

زمانی: در هرصورت، با این‌کاری که امیر ضرابی برای آموزش خلبان‌ها کرد، هواپیماها منتقل شدند. من در گردان آموزشی ماندم و سال ۶۴ معلم شدم. هواپیمای اف‌فور D که امیر ضرابی زحمتش را کشیده بود، در آموزش ماند.

"الان جایی و روی صندلی‌ای نشسته‌ام که امیر ضرابی در جلسات قبل می‌نشست.خدا تیمسار (مهدی) دادپی را بیامرزد"و سال ۶۶ هم پیش از آن‌که جنگ تمام شود، این‌هواپیماها را بردیم چابهار. یعنی گردان آموزشی منتقل شد به چابهار. این‌کارها با تدبیر امیر ضرابی انجام شدند.

این را هم باید بگویم که بعد از خدمتشان، یک‌مدت را به چین رفتند...

ضرابی: به عنوان وابسته نظامی ایران.

زمانی: از آن‌زمان دیگر به‌مدت چندسال ایشان را ندیدم. می‌خواهم بگویم بعد از پایان خدمتشان هم ثمرات بیش از حدی برای خلبان‌ها داشتند؛ بارزترین نمونه‌اش هم تشکیل NGO (کانون خلبانان) است که امیر طوسی فرمودند. امیر ضرابی انسانی بود که درد همه را می‌کشید و می‌دانست چه‌کسی چه‌مشکلی دارد.

یک‌روز به ایشان گفتم از فرمانده نیرو خواهش کرده‌ام برای ده یازده نفر از خلبان‌های بازخریدی جنگ، یک گردش کاری ترتیب دهند که فرمانده کل ارتش، حکم آن‌ها را از بازخریدی به بازنشستگی تبدیل کند. گفت «اکبر جان این‌ها ۵۰ نفرند!» یعنی تک‌تک مسائل و گرفتاری‌های زندگی منِ زمانی را می‌دانست. حالا فکر کنید این‌تعداد خلبان داریم. هرجا هم که لازم بود از حق و حقوق آن‌ها دفاع کند، دفاع کرد.

خوشحالم یک‌روز قبل از درگذشت این‌امیر بزرگوار در کنار امیر طوسی به بیمارستان رفتیم و عیادتش کردیم. آن‌روز امیر بزرگواری را که یک‌دنیا حرف برای گفتن داشت، روی آن تخت ICU دیدم.

"چه کسانی بودند که می‌جنگیدند؟ امیر ضرابی یکی از آن بزرگوارانی بود که واقعاً مردانه پای کار ایستاده و جنگیدند"خدا بیامردزش! ابوذر پدرش را از دست داده و ما هم مثل ابوذر هستیم. پدری فداکار را از دست داده‌ایم. خدا رحمتش کند!

* یک‌خاطره از جنگ آقای ضرابی را هم مرور کنیم. جناب زمانی شما یک‌خاطره داشتید که گفته بودید با منوچهر محققی برای زدن عین‌الضالع رفتید و بعد از برگشت دیدید، گِل به زیر فانتوم‌تان چسبیده است. آقای ضرابی هم خاطره‌ای دارد که فانتومش در برگشت از زدن الحارثیه به نخل‌ها گرفته بوده است.

ضرابی: این‌اتفاق مربوط به عملیات مروارید است.

* تاریخش را هم می‌گویید؟

ضرابی: برای همان‌عملیات مروارید در اوایل جنگ است؛ آذر ۵۹.

طوسی: سیستم پدافندی که عراق داشت، روسی بود.

همان‌طور که می‌گویند همه زمین و زمان دست به دست هم داده بودند علیه ما. بله! این‌مساله صحت داشت. خود روس‌ها هم به‌عنوان اپراتور آن‌جا مشغول بودند. وجود SAM2 و SAM3 که تا ارتفاع خدا هزارپا می‌زد، موجب شده بود بچه‌های ما تا جایی‌که می‌توانند کف زمین بخوابند که باعث شده بود با گلوله‌ها سر و کار داشته باشند و موشک به آن‌ها نخورد. به این‌علت بود که به نخل می‌گرفتند و این‌اتفاقات می‌افتاد.

جناب زمانی به اف‌فور D اشاره کرد.

"به تمام معنا این‌عزیزمان دین خود را در ۶ ماه اول جنگ ادا کرد.* ایشان در آن عملیات انتقامی روز ۳۱ شهریور هم بود دیگر! که چهارفروند از بوشهر رفتند...بله عزیزم"موتور این‌هواپیما نسبت به موتور اف‌فور E دودزا بود. در نتیجه به راحتی می‌توانستند ردش را بگیرند و رویش لاک کنند و به‌عنوان هدف مشخص آن را بزنند. بعد از قضیه کودتای نقاب که مرکزش هم ظاهراً در گردان اف‌فور D بود، تیمسار صدیق معاون عملیات پایگاه یکم بود. من تازه به این‌گردان آمده بودم. نزدیک به یک سال و اندی فقط در مرز ایران و عراق، هرشبِ خدا تا صبح‌، پرواز داشتیم.

پنج ساعت به پنج ساعت با چندسری سوخت‌گیری هوایی. من تا مقطعی مسئول فرماندهی گردان اف فور D هم شدم. صدیق به من گفت شما مسئول می‌شوید. گفتم شما که می‌دانید من با چه روحیه‌ای از شیراز آمده‌ام؟ ولی چاره نبود. یک سال و اندی برای این‌که پالایشگاه نفت تبریز را اذیت نکنند، شب تا صبح ....

ضرابی: درگیر گشت هوایی بودید.

"امیر ضرابی و امیر (جهانگیر) ابن‌یمین و عزیزان دیگری که اسمشان را به خاطر ندارم در یک‌پرواز چهارفروندی رفتند"یعنی به‌خاطر دودزا بودن این‌هواپیما با آن برون‌مرزی نمی‌رفتید.

طوسی: بله در داخل پرواز می‌کردیم. نیروی بازدارنده بودیم ولی نه مثل این‌که اسکرامبل بلند کنیم برای جلوگیری از تجاوز دشمن.

* مدل D البته مشکل دیگری هم داشت و این بود که ممکن بود در اسپین بیافتد؛ به‌خاطر طراحی بالش.

زمانی: من با این‌هواپیما هزار و ۵۰۰ ساعت پرواز کردم. بسیار خوب و بسیار استیبل است؛ به شرطی که آن را بشناسی. این هواپیما هارد وینگ (بال یک‌تکه) است. BLC دارد.

دارم فرق‌هایش را با E می‌گویم ...

* یعنی مشکلاتی که در اف فور E رفع شدند.

فانتوم D همان‌طور که گفتم Boundry light control دارد. اف‌فور E اسلت دارد. مدل D اِ پی یو دارد که اگر یوتیلیتی‌ات رفت، اِستبیلِیتورت کار کند. البته رادارش ضعیف بود و رادار خوبی نداشت اما اگر کلاً یک‌شناخت از آن داشتی، هواپیمای خوبی بود. خدا بیامرزد تیمسار (جلال) پورگان را! با هم یک پرواز کردیم که در آن حرف قشنگی زد.

"گفته می‌شود ۱۴۰ فروند از مرز رد شد رفت عراق را زد ولی عملاً آن‌روز، ۲۰۰ تا ۲۵۰ فروند هواپیما پرواز کرد که ۱۴۰ فروندش رفت اهداف را زد"هیچ وقت فراموش نمی‌کنم! راید FCF بود. یک‌اشکالِ فلایت‌کنترل پیدا کردیم. گفت زمانی می‌دانی با هواپیمای اف‌فور چه‌طور باید پرواز کرد؟ گفتم خیر قربان نمی‌دانم! گفت یک‌دستت باید روی استیک باشد، یک دستت پس گردنش. او یکی از ابرقدرت‌های اف‌فور است. جلال پورگان واقعاً عجیب غریب بود.

می‌گفت باید این‌طوری باید این‌هواپیما بشناسی و پرواز کنی. اگر شناختی، مطمئن باشید هواپیمای خوبی است. بله یکی از مشکلاتش این بود که اَدْوِرسیا می‌گرفت. یعنی وقتی هواپیما را می‌گرداندی، در انگل آف اتکِ بالا، ادورسیا می‌گرفت. ولی اگر رعایت می‌کردی مشکلی پیش نمی‌آمد.

* ولی E هواپیمای راحت‌تری برای خلبان‌ها بود.

طوسی: الان بحث تفاوت اف فور E و D نیست.

"در این‌وضعیت بود که نیروی هوایی بیشترین تلفاتش را در ۳ ماه اول متحمل شد.* این‌جمله صدام حسین را هم یادآوری کنیم که گفته بود من با دو جبهه می‌جنگم؛ ایران و بوشهر"فقط گفتیم موتور D دودزاست. در نتیجه زدنش توسط پدافند راحت‌تر بود. یعنی قبل از این که در رادار دیده شود، از دور با چشم دیده می‌شد. گان اف‌فور E، داخل خود هواپیماست.

* زیر دماغه‌اش.

ولی در D باید گان را سوار کنیم. خودش ندارد.

* زیر شکمش می‌بستند.

زمانی: می‌شد پنج پاد گان را زیر هواپیمای D بست.

این‌هواپیما توانایی حمل ۲ این‌بُرد و ۲ آت‌برد (باک خارجی زیر بال) و یک‌سنر (باک خارجی مرکزی) را داشت. هر پاد گان هم ۳ هزار فشنگ می‌خورد. فکر کنید چه عظمتی بود! هواپیمای اف فور E، یک نوز گان (توپ دماغه) دارد که کالیبرش ۲۰ میلی متر و ۶۴۵ تیر فشنگ ظرفیت کل مخزن آن است.

* آقای ضرابی، فکر می‌کنم آقای زمانی روی D تعصب دارند.

[حاضران می‌خندند.]

زمانی: نه. می‌دانید مساله چیست؟ خب … تعصب پیدا کرده‌ام. چون واقعاً هواپیمای خوبی است.

* دوستش دارید! قشنگ معلوم است!

هواپیمای E هم هواپیمای بدی نیست ولی اگر D را بشناسی، هواپیمای بسیار خوبی است.

"یعنی گفته بود هم با ایران می‌جنگم هم با پایگاه بوشهر.البته نمی‌شود نقش پایگاه‌های دیگر را نادیده گرفت؛ همدان، دزفول، تبریز و امیدیه"ما هنوز هم داریم از آن استفاده می‌کنیم. می‌دانید؟

* نه. فکر می‌کردم D را باید کم‌کم از رده خارج کرده باشیم و بیشتر با E کار کنیم!

نه. هنوز داریم از این‌هواپیما استفاده می‌کنیم.

منابع خبر

اخبار مرتبط

خبرگزاری مهر - ۲۱ فروردین ۱۴۰۲
خبرگزاری مهر - ۲۸ فروردین ۱۴۰۱
خبرگزاری میزان - ۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۹