چین و اصلاحات اقتصادی معجزه اقتصادی در چین طرح قابل کلیک: ساختار قدرت در چین چین میخواهد چه نوع ابرقدرتی باشد؟ چین؛ رهبران تازه و ساختارهای سیاسی کهنه هشت راه تغییر جهان به دست چین
چین برای توزیععادلانهتر ثروت میان شهروندانش هنوز راه درازی در پیش دارد
در حالی که حزب کمونیست چین برای معرفی نسل جدید رهبرانش تشکیل جلسه داده بود، در پکن این احساس فراگیر وجود داشت که با وجود همه دستاوردهای اقتصادی در یک دهه گذشته، از موقعیتها بهخوبی استفاده نشده است.
کادر رهبری فعلی تمرکز خود را روی توسعه اقتصادی چین گذاشته است. اما بسیاری معتقدند اگر رهبران جدید چین میخواهند آینده اقتصاد کشور را تضمین کنند، باید اصلاحات مهمی را انجام دهند. یکی از اصلیترین سوالهای پیش روی نسل بعدی رهبران، میزان فوریت انجام تغییرات است. سئوال دیگر هم این است که آیا آنها قادر به اجرای اصلاحات هستند؟ از نگاه برخی، چین کشور چیزهای بیشتر و برتر است، و دستاوردهای اقتصادی آن به اندازه آسمانخراشهایی که در همه شهرهای بزرگ آن سر به فلک کشیده اند، شگفتانگیز است.
چین حالا دومین اقتصاد بزرگ جهان است
سی سال پیش چین یکی از فقیرترین کشورهای جهان بود. امروز این کشور دومین اقتصاد بزرگ، بزرگترین تولیدکننده و صادرکننده، و بزرگترین بازار خودروی جهان است، و در میان کشورهای جهان بیشترین ذخایر ارزی را دارد.چین قطعا از دید هر بازدیدکنندهای شگفتانگیز است؛ شهرهای عظیم که با بزرگراههای چند خطه به چند قسمت تقسیم شده اند، ماشینهای گرانقیمت خارجی، و خیابانهایی که از مارکهای بینالمللی پوشیده شدهاند.
انتظار میرود امسال رشد اقتصادی چین ۷ درصد باشد، و دولت معتقد است این رشد در سالهای آینده هم ادامه خواهد داشت.
"اما بسیاری معتقدند اگر رهبران جدید چین میخواهند آینده اقتصاد کشور را تضمین کنند، باید اصلاحات مهمی را انجام دهند"پس مسلما رهبران چین باید خشنود باشند، و به فرمول موفقیتآمیزشان پایبند بمانند. اما این طور نیست. این روزها در پکن یکسره صحبت از این است که اگر بنا باشد رشد اقتصادی شگفتآور چین یک دهه دیگر هم ادامه داشته باشد، باید فورا اصلاحاتی در کشور انجام شود.
دستان بیکاربا وجود همه موفقیتهای چین، میانگین دستمزدها در این کشور هنوز تفاوت چندانی با کشوری مثل جامائیکا ندارد. هنوز برای افزایش درآمدها و توزیع عادلانهتر ثروت راه درازی در پیش است. صادرات چین، که مدتهای طولانی تکیهگاه اصلی اقتصاد بود، به اندازه سابق به رشد اقتصادی این کشور کمک نمیکند.
اگر به مناطق ساحلی جنوب کشور و کارخانههای آن سر بزنید، کارخانههای بزرگ زیادی را میبینید که در آنها ماشینآلات از حرکت ایستاده اند. علتش این است که مصرفکنندگان اروپایی و آمریکایی به اندازه سابق خرید نمیکنند.
آیا چینیها میتوانند نظام بانکداریشان را طوری اصلاح کنند که مردم عادی هم توان سرمایهگذاری داشته باشند؟
ماه پیش رئیس یک کارخانه به من گفت که دستمزد کارگران در کارخانههای چین حالا پنج برابر ویتنام است، و او بههمین خاطر همه بخشهای سنگین کارش را به خارج از چین منتقل کرده است. خیلیهای دیگر هم همین کار را کرده اند. اگر کمی دقیقتر به بعضی از آسمانخراشهای در حال ساخت نگاه کنید، میبینید که کار چندانی روی آنها انجام نمیشود. رهبران چین سعی کرده اند جلوی افزایش شدید قیمت املاک و مستغلات را بگیرند و بازار آن را آرام کنند.
ساخت و ساز که یکی از بخشهای عمده اقتصاد چین است، اخیرا با افت فابل ملاحظهای روبرو بوده است.
"این روزها در پکن یکسره صحبت از این است که اگر بنا باشد رشد اقتصادی شگفتآور چین یک دهه دیگر هم ادامه داشته باشد، باید فورا اصلاحاتی در کشور انجام شود"در عوض، دولت هنوز به شبکه بزرگراهها و راه آهن سریعالسیر کشور پول تزریق میکند. بسیاری از این راهها در مناطق دوردست و فقیرتر ساخته میشوند. اما زمانی خواهد رسید که چین بفهمد ایجاد زیرساختها هم حد معینی دارد.
اگر به مراکز خرید عظیم و جدید چین سر بزنید، میبینید که بسیاری از مغازهها خالی هستند و گرد و خاک آنها را گرفته است. ثروت زیادی در چین ایجاد شده، اما مصرف خود شهروندان چینی تنها یکسوم کل اقتصاد را تشکیل میدهد. این رقم نصف نرخ مصرف در کشورهای غربی است.
البته نرخ مصرف سالانه ۱۰ درصد افزایش پیدا میکند، اما اگر بخواهد سهم بیشتری در اقتصاد چین پیدا کند، باید سریعتر از بقیه بخشهای اقتصاد رشد کند. این امر برای کاهش وابستگی چین به صادرات و کم شدن اتکای آن به پروژههای عظیم دولتی ضروریست.
دست باز؟دستمزد کارگران در کارخانههای چین پنج برابر ویتنام است
در همین حال، همه گلوگاههای کلیدی اقتصاد در کنترل حکومت و حزب کمونیست است. بانکهای عظیم دولتی، شرکتهای مخابراتی و نیروگاهها، و بسیاری دیگر از انحصارهای سودآور و بزرگی برخوردارند.
آنها از ثروت و سرمایهای تغذیه میکنند که میتوانست در اختیار کسب و کارهای خصوصی و پویا قرار گیرد. اما آیا رهبران جدید چین به کوچکتر کردن شرکتهای عظیم دولتی خواهند پرداخت؟ آیا با اصلاح سیستم مالی کشور به کسب و کارهایی که احتمال سودآوریشان بیشتر است – و نه آنهایی که قدرت سیاسی بیشتری دارند – امکان خواهند داد آسانتر به وام دسترسی داشته باشند؟ آیا آنها فعالیت بانکها را آزادتر خواهند کرد تا افراد عادی جای بیشتری برای سرمایهگذاری پولشان داشته باشند و بتوانند از پساندازشان سود معقولی بدست بیاورند؟ آیا با افزایش سطح فعلی مستمریهای بازنشستگی و بیمههای درمانی، به مردم امکان خواهند داد واقعا احساس امنیت کنند و به مصرف بیشتر روی بیاورند؟ آیا به خارجیها اجازه رقابت بیشتر را خواهند داد؟ بطور خلاصه، آیا تصدیگری حکومت را کمتر خواهند کرد؟
مشکل در این جاست که خود حزب کمونیست، و بسیاری از چهرههای قدرتمند آن و خانوادههای آنها شخصا از ثروت و مزایای ناشی از کنترل بر اقتصاد نفع میبرند. کاهش کنترل حزب شاید رشد اقتصادی را پایدارتر کند، ولی ممکن است با مخالفت بخشهای مهمی از حزب مواجه شود.
"دستان بیکار با وجود همه موفقیتهای چین، میانگین دستمزدها در این کشور هنوز تفاوت چندانی با کشوری مثل جامائیکا ندارد"مسأله اصلی این است که انجام اصلاحات تا چه حد ضروریست. کادر رهبری جدید با آزمونی بزرگ روبرو هستند؛ اینکه آیا آنها توان پیشبرد اصلاحات را دارند، یا حزبی که رهبری آن را در دست دارند، دست و پایشان را خواهد بست؟
اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران