داستان زبالهی آدم بزرگها
سی میل - ۱۸ مرداد ۱۳۹۲
۱۳۹۲/۵/۱۸
سرزمین رویایی: آنها دوست ندارند خانهشان بو بگیرد و در تعفناش خفه شوند، اما هیچ انگیزهای برای دم در گذاشتن آشغالهای فکریشان ندارند. سرشان بو میدهد حرف که میزنند.سرزمین رویایی
آدمبزرگها هر شب یا شب درمیان زبالههایشان را میگذارند دم در تا مامور شهرداری بیاید ببرد. آنها دوست ندارند خانهشان بو بگیرد و در تعفناش خفه شوند، اما هیچ انگیزهای برای دم در گذاشتن آشغالهای فکریشان ندارند. سرشان بو میدهد حرف که میزنند.
"1392/۵/۱۸ سرزمین رویایی: آنها دوست ندارند خانهشان بو بگیرد و در تعفناش خفه شوند، اما هیچ انگیزهای برای دم در گذاشتن آشغالهای فکریشان ندارند"نظرشان را که میپرسی هنوز مثل همان هفتهی پیش، مثل همان سال قبل، مثل مادرشان یا پدرشان، اجدادشان فکر میکنند. به زبالههایشان خو گرفتهاند. بویش شمیم دلنواز ذهنشان شده و آنقدر تعصب دارند به کیسهی سیاه آشغالها که اگر به زور هم ازشان بگیری و بگذاری بیرون، نصفه شب پاورچین میروند برمیدارند میآورند داخل خانه سرشان را میگذارند رویش و میخوابند.
منابع خبر
داستان زبالهی آدم بزرگها
- سی میل
- ۱۸ مرداد ۱۳۹۲
اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
رادیو فردا - ۱۸ مرداد ۱۳۹۲
عصر ایران - ۱۸ مرداد ۱۳۹۲
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران