نامه برادر شهاب طباطبایی بعد از صدور حکم برادرش

گناه از ما نبود که اندیشه را از آغاز به رنگ سبزی و خرمی یافتیم
پارلمان نیوز
موج آزادی - ۲۷ مهر ۱۳۸۸

دیشب که مهرک عزیز از پنج سال جدایی گفت، چه ناگفته ها این گوشه و آن کنار، از حکایت های چشمان خیس شنیدیم.لحظه های بارانی را می توان در کنجی خلوت مدفون کرد، اما دلتنگی های سپهر بی قرار را نمی توان در هیچ گوشه ای در بند کشید.آن روز که با زلال آب، گرد و غبار از این گوشه و آن کنار خانه کوچکشان می زدودیم در هر گوشه صدها گل خاطره چیدیم و در دل هزار امید پروراندیم که روزی نه چندان دور درهای این سرای خاموش به روی آن شهریار آغوش خواهد گشود و زندگی دوباره نغمه ای دلنشین در آن سرا ساز خواهد کرد و آن دم دیگر زنگاری بر دل غم زده خواهر دلبندم باقی نخواهد ماند تا به زلال اشک بشویدش؛ که اشکی هم اگر باشد اشک شوق وصال است و جوانه های امید و زندگانی سخت تشنه نوشیدن آنو دیشب شب مرگ آرزویی دیگر بود ...گناه از ما نبود که اندیشه را از آغاز به رنگ سبزی و خرمی یافتیم.گناه از ما نبود که هم آوایی دلنشینمان در گوش نامردمان آهنگ زوال داشت.گناه از ما نبود که سکوتمان ناگفته فریادها در دل داشت.و گناه از ما نیست که امروز لحظه های بارانی هم با سکوتمان هم صدا شده اند؛چشمان منتظر سپهر، دست های بی تاب مهرک و سجاده سبز مادرم ناگفته فریادها سر می دهند ...خواهر دلبندم، مهرک عزیزامروز که زلال آب گرد و غبار از آن خانه زدوده، تو خود خورشید کوچک آن سرای خاموش شو که خانه آرزوهایتان امروز خانه امید همه ما است.خورشید کوچک آن سرا هماره فروزان و گرمابخش و آغوش گرم آن کاشانه همچنان در انتظار بازگشت آن شهریار گشوده باد.عزیزتر از جانمدل قوی دار که بنیاد بقا محکم از اوست

منابع خبر

اخبار مرتبط