یادداشت روح‌الله حسینیان درباره "ضرورت مبارزه‌ با بهائیت"

یادداشت روح‌الله حسینیان درباره "ضرورت مبارزه‌ با بهائیت"
گویا
گویا - ۱۲ خرداد ۱۳۹۵

یادداشت روح‌الله حسینیان درباره "ضرورت مبارزه‌ با بهائیت" »
» نسخه قابل چاپ
» ارسال به بالاترین
» ارسال به فیس بوک »

روح‌الله حسینیان

ایسنا ـ یادداشت حجت‌الاسلام روح‌الله حسینیان رئیس مرکز اسناد انقلاب اسلامی:

روحانیت‌ و مرجعیت‌ شیعه‌ در طول‌ تاریخ‌ به‌ مسائل‌ و حوادث‌، اشخاص‌، فرقه‌ها، احزاب‌، و ملل‌ و نحل‌ مختلف‌ با نگاهی‌ دینی‌ و موضعی‌ از جایگاه‌ مذهب ‌نگریسته‌ است‌. حتی‌ در مبارزات‌ ضد استعماری‌ علما، هیچ‌گاه‌ احساسات‌ ناسیونالیستی‌ دخالتی ‌نداشته‌ است‌. استعمار را از آن‌ جهت‌ خبیث‌ و شیطانی‌ می‌دانستند که‌ عینیت‌ سلطه‌ی‌ کفار بر مؤمنان‌ بود. با استبداد به‌ آن‌ جهت‌ به‌ مبارزه‌ برمی‌خاستند که‌ غاصب‌ است‌ و احترام‌ جان‌ و مال ‌مؤمنان‌ را پاس‌ نمی‌دارد. در انقلاب‌ مشروطه‌، مراجع‌ نجف‌ از آن‌ جهت‌ حمایت‌ کردند که ‌مشروطه‌ را قدرتی‌ می‌پنداشتند که‌ فاصله‌ی‌ کمتری‌ با حاکمیت‌ دینی‌، نسبت‌ به‌ استبداد داشت‌ و امید داشتند که‌ مشروطه‌ بتواند مجری‌ احکام‌ معطل‌ مانده‌ی‌ اسلام‌ شود.

"حتی‌ در مبارزات‌ ضد استعماری‌ علما، هیچ‌گاه‌ احساسات‌ ناسیونالیستی‌ دخالتی ‌نداشته‌ است‌"در جنگ‌ ایران‌ و روس‌ به‌آن‌ جهت‌ شرکت‌ کردند که‌ سلطه‌ی کفّار را از مؤمنان‌ بزدایند و با قرارداد رژی‌ نیز از آن‌ جهت ‌مخالفت‌ کردند که‌ کفّار بر مؤمنان‌ سلطه‌ی‌ اقتصادی‌ نیابند.

نگاه‌ مرجعیت‌ شیعه‌ بعد از شهریور ۱۳۲۰ به‌ بهائیت‌ نیز یک‌ نگاه‌ دین‌مدارانه‌ بود. از آن ‌جهت‌ مخالف‌ بودند که‌ آنها را یک‌ گروه‌ بدعت‌گذار و دین‌ساز می‌دانستند که‌ مکتب‌ آنها بر هیچ ‌بنیاد دینی‌ و کتاب‌ آسمانی‌ بنیان‌ نیافته‌ بود. افزون‌ بر وابستگی‌ آنها به‌ بیگانگان‌ و قدرتمند شدن ‌تدریجی‌ آنها در ایران‌، بیم‌ آن‌ می‌رفت‌ که‌ بر مؤمنان‌ سلطه‌ یابند؛ لذا روحانیت‌ در همه‌ حال‌ با بابیت‌ و بهائیت‌ مخالف‌ بود، ولی‌ به‌ دلیل‌ فعالیت‌ زیاد بهائیت‌ بعد از دهه‌ی‌ ۱۳۲۰، مخالفت‌ روحانیت‌ نیز مضاعف‌ گردید.

طبق‌ اسناد موجود سال‌ ۱۳۲۲ ش‌ مطابق‌ با سده‌ی‌ اول‌ بهائیت‌ بود. در کتاب‌های‌ بهائیان ‌پیش‌بینی‌ شده‌ بود که‌ پایان‌ قرن‌ اول‌ بهائیان‌، پیروزی‌ آنان‌ آغاز خواهد شد؛ لذا محافل‌ بهائیان‌، فعالیت‌ و تبلیغات‌ خود را به‌ سر حد امکان‌ رساندند. در یکی‌ از دستورات‌ شوقی‌افندی‌ رهبر بهائیان‌ آمده‌ بود: « قبل‌ از انقضای‌ قرن‌ اوّل‌ تکثیر مراکز و محافل‌ در مدن‌ و قرای‌ در هر یک‌ از ایالات‌، مهدامرالله است‌.

مساعی‌ فوری‌ و مستمر، منظم‌ و دلیرانه‌ ضروری‌، ملاء اعلی‌ برای‌ تضمین‌ فتح‌ و ظفر مهیا. احباء فتوحات‌ باهره‌ را به‌ کمال‌ اشتیاق منتظرم‌». به‌دنبال‌ این‌ دستور از رهبری‌ بهائیان‌ در عکاء اسرائیل‌، محفل‌ بهائیان‌ در ایران‌ بخشنامه‌ای‌ را در تاریخ‌ چهاردهم‌ تیرماه ‌۱۳۲۲ مطابق‌ با سیزدهم‌ شهرالرحمه‌ سال‌ صدم‌ بهائیان‌ صادر و به‌ محافل‌ بهاییان‌ اعلام‌ کرد که:‌

«برای‌ وصول‌ به‌ سر منزل‌ مقصود باید در این‌ چند ماه‌ محدود که‌ از آخرین‌ سال ‌قرن‌ اوّل‌ دوره‌ی‌ بهائی‌ باقی‌ مانده‌ به‌ همتی‌ بی‌نظیر و فعالیتی‌ بی‌مثیل‌ مراحل‌ باقیه‌ را بپیمایند و در این‌ سبیل‌ بی‌نهایت‌ جدیت‌ و مداومت‌ نمایند تا دستور مطاع‌ مقدس‌ به‌ نحو اکمل‌ و اتم‌ اجرا و تنفیذ گردد».(۱)

به‌ دنبال‌ این‌ فرامین‌، فعالیت‌ بهائیان‌ در نفوذ به‌ ادارات‌ دولتی‌، ساختن‌ محفل‌ و تبلیغ‌ و تظاهرات‌ به‌ شدت‌ گسترش‌ یافت‌.

گستاخی‌ بهائیان‌ به‌ جایی‌ رسید که‌ در شب‌ نیمه‌ی‌ شعبان‌ ۱۳۲۳ یکی‌ از شیعیان‌ را در شاهرود به‌ قتل‌ رساندند. موضوع‌ تحت‌ پیگرد قرار گرفت‌ و دادسرای‌ شاهرود پرونده‌ای‌ تشکیل‌ و شروع ‌به‌ رسیدگی‌ کرد. در این‌ پرونده‌، گزارشی‌ از رئیس‌ شهربانی‌ به‌ فرمانداری‌ شاهرود ثبت‌ شده‌ که‌ نشانگر نفوذ و گستاخی‌ بهائیان‌ است‌.

"استعمار را از آن‌ جهت‌ خبیث‌ و شیطانی‌ می‌دانستند که‌ عینیت‌ سلطه‌ی‌ کفار بر مؤمنان‌ بود"در این‌ گزارش‌ آمده‌ است‌:

«۱ آقای‌ نادری‌ رئیس‌ اداره‌ی دخانیات‌ ۲ آقای‌ رهبانی‌ رئیس‌ (اداره‌ی‌) غله‌ و خواروبار ۳ قبادی‌ کارمند راه‌آهن‌ ۴ آقای‌ جذبانی‌ کارمند پست‌ و تلگراف‌ ۵ آقای‌شیدایی‌ کارمند راه‌ شوسه‌ و آقایان‌ خورشیدی‌ و آقازاده‌ کارمندان‌ اداره‌ی فرهنگ‌ و بعضی‌ از مأمورین‌ دولتی‌ که‌ به‌ طور مرخصی‌ و به‌ مقصود تبلیغات‌ به‌ شاهرود وارد، مدتی‌ توقف‌ و بعداً به‌ محل‌ مأموریت‌ عزیمت‌ نموده‌ و بر تشکیل ‌انجمن‌های‌ سری‌ و محرمانه‌ مبادرت‌ و به‌ طور سکرت‌ پیشرفت‌ مقاصد منویات ‌خود را ادامه‌، تا اینکه‌ اخیراً به‌طریق‌ تجاسر عملیات‌ خود را پیگرد و حتی‌ در شب ‌سوم‌ شعبان‌ (شب‌ تولد خامس‌ آل‌ عبا) دوم‌ مرداد ۲۳، ولی‌ سبحانی‌ سنگسری ‌مقیم‌ شاهرود در خیابان‌ تهران‌ به‌طور علنی‌ به‌ مذهب‌ مقدس‌ اسلام‌ هتاکی‌...اقدامات‌ بی‌رویه‌ی‌ آنان‌ موجب‌ هیجان‌ و عصبانیت‌ همگی‌ را فراهم‌...»(۲)

یکی‌ از اقدامات‌ زشت‌ بهائیان‌، واقعه‌ی‌ ۱۳/۱۰/۱۳۲۸ ابرقو بود. در این‌ واقعه‌، چند نفر بهائی ‌به‌ خانه‌ی زنی‌ شیعی‌ که‌ روی‌ اعتقادات خود پای‌ می‌فشرد، شبانه‌ حمله‌ می‌کنند و شش‌ نفر را به‌طرز فجیعی‌ به‌ قتل‌ می‌رسانند. طبق‌ کیفر خواست‌ پرونده‌، اسامی‌ این‌ شش‌ نفر عبارت‌ است‌ از:۱ صغرا ۵۰ ساله‌ و پنج‌ نفر از فرزندان‌ او به‌ نام‌های‌ ۲ معصومه‌ ۱۵ ساله‌ ۳ خدیجه‌ ۱۱ ساله‌ ۴ بی‌بی‌ ۸ ساله‌، ۵ علی‌اکبر ۱۴ ساله‌ ۶ حسین‌ ۶ ساله‌. جرم‌ این‌ زن‌ این‌ بوده‌ که‌ به‌ «بهائی‌ها فحاشی‌ و به‌ طوری‌ در این‌ قسمت‌ متعصب‌ بود که‌ در مساجد و مجامع‌ عمومی‌ که‌ وعاظ‌ مشغول ‌وعظ‌ بودند در پای‌ منبر با صدای‌ بلند فریاد می‌کرد، که‌ به‌ عباس‌ افندی‌ و سران‌ بهائی‌ لعن‌ کنید».(۳)

شاهدان‌ عینی‌ از گستاخی‌های‌ بهاییان‌ داستان‌هایی‌ را نقل‌ می‌کنند که‌ روحیه‌ی‌ تهاجمی‌ بهاییان‌ را نشان‌ می‌دهد. حجت‌الاسلام‌ ارسنجانی‌ که‌ در رمضان‌ سال‌ ۱۳۲۹ برای‌ تبلیغ‌ به‌ سروستان ‌فارس‌ رفته‌ بود، نقل‌ می‌کنند که‌ بهائیان‌ حتی‌ چاه‌ حمام‌ مسجد محل‌ را پر کردند و به‌ حمام‌ زنانه ‌هجوم‌ و زن‌ کدخدا را لخت‌ از حمام‌ بیرون‌ آوردند.(۴)

مبلغین‌ بهائی‌، آزادانه‌ به‌ شهرها و روستاها می‌رفتند و علناً مردم‌ مسلمان‌ را به‌ کیش‌ بهائیت‌دعوت‌ می‌کردند.

آنان‌ سعی‌ می‌کردند از زنان‌ زیبا برای‌ تبلیغ‌ استفاده‌ کنند که‌ بتوانند جوانان‌ را بیشتر جذب‌ کنند.

اقدامات‌ دکتر برجیس‌ بهائی‌ در کاشان‌ در بی‌احترامی‌ به‌ قرآن‌ و هتک‌ ناموس‌ مردم‌ و تبلیغ‌ بهائی‌گری‌ در آن‌ سال‌ها داستانی‌ افسانه‌ای‌ شده‌ بود.

بهائی‌ها در سرتاسر کشور، ساختمان‌هایی‌ را به‌نام‌ محفل‌ تأسیس‌ کرده‌ بودند و عده‌ای‌ از مردم‌ ساده‌لوح‌ را دور خود جمع‌ کرده‌ و به‌ اصطلاح‌ آنها را بهائی‌ کرده‌ بودند. در تهران‌ نیز، مرکزی‌ بزرگ‌ به‌نام‌ حظیره‌القدس‌ داشتند که‌ دارای‌ گنبد و تالاری‌ بزرگ‌ بود. بهائیان‌ چنان‌ در بدنه‌ی‌ حکومت‌ نفوذ کرده‌ بودند که‌ حتی‌ پزشک‌ مخصوص‌ شاه‌، فردی‌ بهائی‌ به‌نام‌ دکتر ایادی ‌بود. فردوست‌، یار شاه‌، در مورد ایادی‌ می‌گوید: «می‌توان‌ کتابی‌ نوشت‌ که‌ آیا ایادی‌ بهائی‌ برایران‌ سلطنت‌ می‌کرد یا محمدرضا پهلوی‌؟ تمام‌ ایرانیان‌ رده‌ی‌ بالا چه‌ در ایران‌ باشند و چه‌ درخارج‌، خواهند پذیرفت‌ که‌ سلطان‌ واقعی‌ ایران‌ ایادی‌ بود... در زمان‌ حاکمیت‌ ایادی‌ بود که ‌بهائی‌ها در مشاغل‌ مهم‌ قرار گرفتند و در ایران‌ بهائی‌ بیکار وجود نداشت».(۵)

به‌ هر حال‌ رفتار گستاخانه‌ی‌ بهائیان‌، تبلیغ‌ و ترویج‌ بهائیت‌ بین‌ مسلمانان‌، نفوذ و گسترش ‌آنها بین‌ سازمان‌های‌ دولتی‌، موجی‌ از حساسیت‌ و مخالفت‌ را بین‌ مردم‌ ایران‌ برانگیخت‌ و مردم ‌با ارسال‌ «طومارهای‌ مفصل‌ و بسیار»(۶) از شهرهای‌ مختلف‌ به‌ آیت‌اللّه‌ بروجردی‌ پناه‌ آوردند.

"با استبداد به‌ آن‌ جهت‌ به‌ مبارزه‌ برمی‌خاستند که‌ غاصب‌ است‌ و احترام‌ جان‌ و مال ‌مؤمنان‌ را پاس‌ نمی‌دارد"به ‌گفته‌ی‌ مرحوم‌ فلسفی‌ «آیت‌اللّه‌ بروجردی‌ در یک‌ فشار شدید افکار عمومی‌ واقع‌ شده‌ بود. مرتباً از ولایات،‌ نامه‌ می‌آمد که‌ مثلاً فرماندار اینجا بهائی‌ است‌ و یا رئیس‌ فلان‌ اداره‌ بهائی‌ است‌ و چه‌ها که‌ نمی‌کند».(۷)

آیت‌اللّه‌ بروجردی‌ خود در هنگامی‌ که‌ در بروجرد بودند، شاهد نفوذ و جسارت‌ بهائیان ‌بوده‌اند. «فرقه‌ی‌ ضاله‌ی‌ بهائیت‌ فعالیت‌های‌ خود را در بروجرد و به‌خصوص‌ در ادارات‌ دولتی‌ تشدید کرده‌ بودند.» گستاخی‌ به‌ جایی‌ رسید که‌ «یکی‌ از مدارس‌ دینی‌ شهر را تخریب‌ و به ‌جای‌ آن‌ دبیرستانی‌ بنا نهادند». آیت‌اللّه‌ بروجردی‌ از راه‌های‌ قانونی‌ برای‌ جلوگیری‌ از اقدامات ‌آنها هر چه‌ تلاش‌ کرد، موفق‌ نشد تا اینکه‌ «به‌عنوان‌ اعتراض‌ به‌ این‌ امر از شهر خارج‌ شدند. خبر عزیمت‌ ایشان‌ در اندک‌ مدتی‌ مردم‌ شهر و نواحی‌ اطراف‌ را به‌ تظاهرات‌ و اجتماع‌ در تلگرافخانه ‌واداشت‌».

تا اینکه‌ دولت‌ «احساس‌ خطر نموده‌ و سعی‌ در مراجعت‌ ایشان‌ به‌ شهر می‌نماید» و دست‌ به‌ انتقال‌ بهائیان‌ از ادارات‌ شهر می‌زند.(۸)

منابع خبر

اخبار مرتبط