بنی صدر و ۳۰ سال خیانت
خبرگزاري فارس:تلاش بني صدر به منظور كسب پيروزي در جنگ، دستيابي به ابزاري سياسي به منظور كسب قدرت بيشتر ،فشار به امام و مجلس و در نهايت سركوب نيروهاي پيرو خط امام بوده است و بنابراين طرح موضوع خيانتكار نبودن بني صدر در جنگ و انقلاب به دليل نياز به كسب پيروزي از اين منظر قابل دفاع نيست. *4- عدم درك تهديد و تشكيل جلسات شوراي عالي دفاع قبل از تهاجم دشمن بايد اذعان داشت كه در خصوص كسب آمادگي نظامي به منظور دفع تجاوز احتمالي دشمن كارنامه بسيار نامطلوبي از آقاي بنيصدر در تاريخ به ثبت رسيده است. دقيقاً به همين دليل نيز او تاكنون به اين سؤال مهم هرگز پاسخ نگفته است كه علي رغم اعتراف به اطلاع از بيقرار بودن صدام براي حمله به ايران، چرا اقدام مهمي براي كسب آمادگي هاي لازم به عمل نياورده است و اينكه چرا به عنوان فرمانده كل قوا حتي يك بار هم جلسه شوراي عالي دفاع را قبل از آغاز حمله دشمن به منظور بررسي تهديدات و پيدا كردن راهكارهاي لازم براي مقابله با آن تشكيل نداده است؟ او در مجموعه خاطرات خود در خصوص اطلاع از تهاجم دشمن مي گويد: "به ما گزارش داده بودند كه عراق دارد تدارك حمله به ايران را ميبيند. البته بعدها مداركي هم به دست قشون افتاد و معلوم شد كه اين خبر، صحيح بود. " (درس تجربه، ص238) "موقعي كه آقاي رجايي ميخواست نخستوزير بشود، خطر تجاوز عراق ديگر شده بود مسئله روز. در آن ايام، روشن شده بود كه تجاوز خواهد شد و با اينكه ياسر عرفات را فرستاده بودم پيش آقاي صدام حسين تا دست به اين كار نزند، اما او در رؤياي پيروزي برقآسا و بيقرار حمله بود. به هر حال، ياسر عرفات رفت به عراق و برگشت و گفت كه صدام را مثل طاوس ديده و او ميگويد كه كار ايران را چهار روزه تمام ميكنم. بله، وضعيت اين جوري بود. " (درس تجربه، ص265) سردار غلامعلي رشيد در خصوص خيانت هاي بني صدر در جنگ در برنامه تلويزيوني "محرمانه " اينگونه روايت مي كند: " ما در اسفند 58 صاحب رئيس جمهور مي شويم (بني صدر) يعني 7 ماه قبل از آغاز جنگ و امام به اميد اينكه اوضاع نا بسامان داخلي را در ابعاد دفاعي- امنيتي سر و سامان دهند، فرماندهي كل قوا را به بني صدر مي دهند (تنفيذ مي كنند).اين فرماندي كل قوا بايد در 7 ماه قبل از جنگ امورات دفاعي را ساماندهي مي كرد. در متن قانون اساسي داريم كه ايشان بايد شورايعالي دفاع را تشكيل دهد وليكن هفته سوم جنگ اين شورا را تشكيل مي دهد در حالي كه ما بايد اين شورا را از قبل تشكيل مي داديم. بني صدر كه ادعاي فهم و درك سياسي بالايي هم داشت يك ماه مانده به جنگ بازديدي از منطقه غرب در كرمانشاه انجام داد و مصاحبه كرد كه جنگ اتفاق نمي افتد مگر اينكه موازنه قوا بر هم بخورد يعني اين قدر شعور سياسي نداشت كه با بروز انقلاب اسلامي موازنه قوا به سود اسلام، به سود اعراب عليه اسرائيل و به سود كشورهاي منطقه عليه استكبار جهاني آمريكا بر هم خورده بود. حول و حوش خرداد 59 ديگر شوراي انقلاب نداشتيم و بايد نهادي مثل شورايعالي دفاع تشكيل مي شد كه ما به آن سطح استراتژيك كشور مي گوييم.درون اين نهاد است كه تحركات و تهديدات دشمن رصد و كنترل مي گردد. از اين طرف فرمانده كل قواي ما شورايعالي دفاع را تشكيل نمي دهد. حتي يك رزمايش معمولي انجام نمي دهد . وقتي حوادث 6 ماهه قبل از جنگ را مي بينيم در واقع دشمن به ما مي گويد كه آرايش مي گيرد و بايد خودمان را آماده مي كرديم. اگر يك رزمايش ساده انجام مي داد در ترديد دشمن تأثير مي گذاشت. اگر بني صدر مي گفت 50 يا صد هزار بسيجي به كمك بچه هاي ارتش در 2 شهر كرمانشاه و اهواز بروند و يك رزمايش انجام دهند تأثيرگذار بود اما اين كارها را نكرد، مصاحبه كرد كه جنگي رخ نمي دهد و مردم را آماده نكرديم و دشمن دفعتاً بعد از اتفاقات 6 ماهه اول 59 حمله مي كند. " بهزاد نبوي پس از عزل بني صدر در تحليلي در روزنامه جمهوري اسلامي در خصوص خيانت او به عنوان فرمانده كل قوا مي گويد: "بنيصدر زماني كه فرمانده كل قوا شد، يك استراتژي خاصي را در جهت حاكميت دادن ضد انقلاب در ارتش و كنار گذاشتن عناصر مؤمن به انقلاب پياده كرد. چنانكه اطلاع داريم، اطلاعيهاي منتشر ساخت كه تمام امراي بازنشسته ارتش بايد به سركار خود باز گردند كه اجازه پخش مجدد آن داده نشد. در واقع او سعي داشت زمينه را براي بازگشت دستگير شدگان ارتش هموار سازد. بنيصدر، با استفاده از فرماندهي كل قوا آنچنان جو تبليغاتي در ارتش بوجود آورده بود كه اكثر خلبانان ارتش مسئله را به شكل ديگري برداشت كرده بودند. چنانكه مسئله عرب و عجم را در رأس قرار داده بودند كه اين جريان از اصل، انحرافي بود. بنيصدر پس از اين ماجرا، بلافاصله تحليلي از كودتاي نوژه را مطرح كرد تا اذهان عمومي را منحرف سازد و كشف كنندگان كودتا را زير سئوال قرار دهد و در اين رابطه گفت كودتاي نوژه توطئه آمريكا بود تا متخصصين را از ارتش كنار بگذارند. در حالي كه ما ميدانيم كودتا واقعي بود ودر اين رابطه هم عدهاي دستگير شدند. "( جمهوري اسلامي13/5/1360) احمد توكلي نيز در كتاب خاطرات خود در اين خصوص مي گويد: " روزي من و آيتالله خامنهاي و آقاي هاشمي رفسنجاني و آيتالله يزدي و آقاي پرورش و شهيد رجايي و مرحوم شيخ محمد منتظري، جلوي امام حلقه زديم، موضوع هم درباره همان مشكلات بنيصدر بود، آيتالله خامنهاي آن روز غزلي از حافظ خواند و گفت: بني صدر پدر ما را درآورده است و اكنون هم در ارتش يارگيري ميكند، اين امر ممكن است در آينده خطراتي پيش بياورد. " ( خاطرات سياسي احمد توكلي، فصل پنجم، پيروزي انقلاب اسلامي) با اين وصف بني صدر در اظهاراتي تعجب برانگيز تحليل خود را در خصوص روزهاي آغازين جنگ اينگونه برمي شمرد: "وقتي حمله عراق آغاز شد، من در كرمانشاه بودم. از سرتيپ فلاحي رئيس ستاد ارتش پرسيدم: چند روز ميتوانيم در برابر ارتش عراق مقاومت كنيم، گفت: چهار روز گفتم: شما اين چهار روز را خوب بجنگيد مسئول روز پنجم من هستم. خوب بلافاصله ارتش تجديد سازمان شد و دمكراتيزه كردن ساختار ارتش نقش تعيين كننده داشت. استعدادها و ابتكارات شگفت انسان بر فقر سازماني و تجهيزاتي غلبه كرد و ايران نجات پيدا كرد. " (درس تجربه، ص310) جالب اينجاست بني صدر كه كه از بديهيترين مسائل نظامي ارتش و ادوات نظامي بياطلاع است به نحوي ميخواهد خود را به عنوان منجي و نجاتبخش كشور در تهاجم عراق در تاريخ به ثبت رساند و آيا اين تناقضگوئي ها حاصل ناديده گرفتن فداكاريهاي مردم در جريان دفاع مقدس نيست؟ *5- سرپوش بنيصدر بر اقدامات تروريستي سازمان مجاهدين خلق: در ماههاي پاياني سال 59 حضور پررنگ نيروهاي سازمان مجاهدين خلق در جلسات سخنراني آقاي بنيصدر نشان از سرمايهگذاري جدي اين سازمان روي نقاط ضعف ايشان و فراهم آوردن زمينههاي رودرو قرار دادن وي با امام داشت. در حادثه 14 اسفند اين همكاري سازمان يافته تا حدودي آشكارتر شد و به ميزان گسترش يافتن تأثيرگذاري سازمان بر بنيصدر فاصله وي با امام بيشتر ميشد. نكته قابل تأمل اينكه تا قبل از اين ائتلاف، سازمان مجاهدين خلق از طريق يك گروه دست ساخته و هدايت شده به حذف فيزيكي شخصيتهاي فكري نائل ميآمد و در ظاهر هرگونه اعمال تروريستي را محكوم ميساخت. جالب اينكه با رسميت يافتن پيوند آقاي بنيصدر و اين سازمان، مسئوليت اقدامات تروريستي رسماً به عهده گرفته ميشد و آقاي بنيصدرهم هرگز از آن تبري نميجست آنگونه كه پس از گذشت ساليان متمادي هنوز هم در آثار خود مدعي ميشود كه دكتر بهشتي به دست امام به شهادت رسيده است: "من بسيار شك دارم كه غير از دستگاه خميني، كس ديگري دفتر حزب جمهوري اسلامي را منفجر كرده باشد. " (درس تجربه، ص195) اين ادعاي آقاي بنيصدر بعد از دودهه و اندي در حالي مطرح ميشود كه در همان زمان اولاً: گروه تروريستي مجاهدين خلق رسماً مسئوليت انفجار دفتر حزب جمهوري اسلامي را- كه منجر به شهادت 72 تن از وزرا، نمايندگان مجلس و شخصيتهاي تراز اول سياسي كشور شد- بر عهده گرفت و فرد نفوذي سازمان در اين زمينه كاملاً مشخص گرديد. ثانياً: چنين حادثهاي بنا داشت كليه مسئولان طيف در خط امام در كشور را به شهادت برساند و منحصر به دكتر بهشتي نبود؛ لذا صرفنظر از شخصيت وارسته امام كه از چنين اتهاماتي مبراست با كمترين منطق سياسي چنين ادعايي تطبيق پيدا نمي كند كه رهبري نظام درآن شرايط حاد دشمني هاي داخلي وخارجي همه بازوان خود را قطع كند. ثالثاً: اين تنها حركت تروريستي سازمان در ان ايام نبود كه با چنين ادعايي بتوان به رفع و رجوع آن پرداخت. چرا آقاي بنيصدر در مورد حادثه انفجاردفتر نخستوزيري كه منجر به شهادت رجايي و باهنر شد، به شهادت رساندن امامان جمعه در استانها و صدها اقدام تروريستي ديگر كه مسئوليت آنها نيز رسماً از سوي سازمان مجاهدين خلق پذيرفته ميشد توجيهات اين چنيني ابداع نكرده است. او در توجيه انفجار دفتر حزب جمهوري اسلامي توسط منافقين مي گويد: "در خانه مرحوم لقايي كه او هم شهيد شد يعني تا 24 ساعت بعد از انفجار دفتر حزب جمهوري اسلامي، من در آنجا بودم... در آنجا كه بودم، نواب آمد و گفت: مجاهدين ميخواهند با شما صحبت كنند. دو نفر از آنها نزد من آمدند. يكي عضدانلو برادر خانم مريم عضدانلو و ديگري به نام عباس داوري كه از اعضاي قديمي سازمانشان بود. آنها آمدند و من چند سؤالي مطرح كردم و گفتم: "پاسخ اينها را بياوريد تا من فكر كنم. " اولين سئوالي كه از آنها كردم، اين بود كه آيا اين انفجار دفتر حزب جمهوري اسلامي، كار شما بود؟ آنها گفتند: "نه. كار ما نيست. "… آنها برگشتند و جوابهاي مساعد آوردند. بدين ترتيب، من پذيرفتم كه بروم به مخفيگاهي كه آنها در نظر گرفته بودند و رفتم به آنجا. آقاي تهراني هم به عنوان محافظ، همراهم بود. در آنجا، آقاي مسعود رجوي آمد پيش من و معلوم شد كه در آن خانه، همسرش هم زندگي ميكند. در آنجا بود كه صحبت رفتن از ايران مطرح شد " (درس تجربه، ص368 و367) او صراحتاً اذعان مي كند كه به سازمان مجاهدين خلق نيازمند بوده است و خود او تمايل به ارتباط با اين سازمان داشته است: "آنها گفتند: "هر چه شما بنويسيد، ما امضا ميكنيم. فقط محلي و سازماني داشته باشيم تا فعاليت بكنيم. ما از تغيير و تحول، بيشتر از اين نميخواهيم. " من به آنها گفتم: "اگر چه شما به سراغ من آمديد ولي اگر نميآمديد، من سراغ شما ميآمدم "(ص369) بني صدر در خصوص كمك سازمان مجاهدين خلق براي ترتيب دادن فرار مفتضحانه او از كشور مي گويد: "آنان خروج از ايران را با كساني كه در نيروهاي هوايي داشتند، ترتيب دادند. كارت شناسايي يكي از همافران را به من دادند. سلماني و غيره آمد و مرا مشابه آن قيافهاي در آوردند كه در عكس آن كارت [شناسايي] بود. چون شب به آن محل ميرفتيم و پرواز ميكرديم، دقت را كم ميكرد و متوجه نشدند. بدين ترتيب، وارد فرودگاه مهرآباد تهران شديم. در آنجا سوار يك هواپيماي سوخت رساني شديم. سرهنگ معزي خلبان هواپيما و خدمههاي هواپيما هم آمدند " (ص371) 6- تشديد مجموعه اقدامات خائنانه بني صدر و بني صدريون پس از اعلاميه جماران واقعه چهاردهم اسفند در دانشگاه تهران از آن رو كه نشان دهنده نزديكي مخاطره آميز منافقين و بني صدر بود و قصد تنش زايي بني صدر را آشكار مي كرد، با واكنش بسيار شديد امام روبه رو گرديد. در ابتدا امام خميني(ره) آيت الله موسوي اردبيلي دادستان كل كشور را مأمور رسيدگي قضايي سريع و قاطع به اين واقعه كردند كه در پي آن گزارشي توسط يك هيأت قضايي تهيه و تقديم دادستان كل كشور شد كه در آن به بيش از دوازده مورد ارتكابي كه داراي عناوين مجرمانه بودند تصريح شده و در بخش نتيجه چنين آمده بود "دلايل كافي به مجرميت بني صدر، دفتر بني صدر، دفتر هماهنگي و در پي آن گروهك هاي محارب كه اسامي آنها قبلاً ذكر گرديد، گردآوري شده است. " آيت الله بهشتي و شهيد رجايي نخست وزير وقت عمل بني صدر را نكوهش كردند و امام خميني(ره) نيز در پاسخ به تلگراف آيت الله گلپايگاني كه حاكي از "نگراني ايشان از قضاياي شوم دانشگاه " بود، اعلام كردند كه "بايد گروهها و دسته هاي منحرف سياسي و غيرسياسي بدانند كه من با حساسيت كامل با آنان برخورد اسلامي مي كنم و به شرارت هاي ضداسلامي خاتمه مي دهم. " پس از آن امام خميني(ره) با فراخواندن آقايان آيت الله بهشتي، آيت الله خامنه اي، آيت الله موسوي اردبيلي، آيت الله هاشمي رفسنجاني، مهندس بازرگان، بني صدر و شهيد رجايي به جماران و برخورد ارشادي و حمايتي، رؤساي سه قوه را از انجام مصاحبه تا پايان جنگ تحميلي منع كردند و اعلاميه اي در صبح روز يي اسفند يي از سوي امام خميني(ره) صادر شد كه نتيجه برخي تصميمات و توافقات براي كاهش اختلافات را بيان مي كرد. نگاهي به مهمترين رويدادهاي سياسي در فاصله سه ماهه بين اعلاميه امام خميني(ره) در يي اسفند يي تا عزل بني صدر از فرماندهي كل قوا، ضمن آشكار كردن نزديكي بسيار زياد راهبردهاي سياسي بني صدر و منافقين، نشان دهنده قصد بني صدر و منافقين براي پيشبرد اهداف سياسي تبليغاتي خاص به منظور پياده سازي استراتژي مشروعيت قهقرايي (تضعيف، بي اعتبار ساختن و از بين بردن مقبوليت اجتماعي مخالفان) براي ارعاب، تطميع، جذب يا انزواي اعضاي خط امام است. مهمترين رويدادهاي سه ماهه مورد اشاره به اين شرح است: *نامه مسعود رجوي به بني صدر و پيشنهاد برگزاري راهپيمايي از سوي رئيس جمهور در روز يي فروردين يييي؛ *امتناع بني صدر از امضاي لايحه سرپرستي وزارت امور خارجه توسط نخست وزير عليرغم شرايط جنگي و نياز كشور به ديپلماسي فعال و همچنين رد سه نامزد پيشنهادي نخست وزير براي تصدي پست وزارت خارجه؛ *راهپيمايي منافقين در حمايت از بني صدر در روز ي ارديبهشت يييي پس از صدور اعلاميه امام خميني(ره) و ايجاد درگيري و آشوب در اين راهپيمايي؛ *حمايت بني صدر از يكي از اعضاي سازمان منافقين كه اقدام به خودزني نموده بود و متهم نمودن نهادهاي انقلابي به شكنجه وي؛ * نامه بني صدر به مجلس در تاريخ ي ارديبهشت يييي و متهم نمودن شهيد رجايي به تخلف؛ *نامه منافقين به بني صدر و تقاضاي تضمين از او براي خلع سلاح؛ *اقدام دفتر بني صدر براي خروج اسناد وابستگي كاظم رجوي به ساواك از وزارت خارجه و دستگيري فضلي نژاد عامل خارج كننده اسناد؛ * موافقت ضمني بني صدر با پيشنهاد منافقين در مورد برگزاري رفراندوم به منظور حذف خط امام؛ * نامه تشكر آميز منافقين به بني صدر در مورد پذيرش رفراندوم و دعوت به اعتصاب در حمايت از رئيس جمهور؛ * مصاحبه ها و سخنراني هاي تحريك آميز بني صدر عليرغم ممنوع ساختن اين امر از سوي امام خميني(ره) ؛ * دستگيري منوچهر مسعودي مشاور حقوقي دفتر بني صدر به جرم رابطه با ضدانقلاب و عوامل رژيم شاه، توقيف روزنامه هاي انقلاب اسلامي، آرمان ملت و جبهه ملي به حكم دادستان انقلاب اسلامي در يي خرداد يي؛ روزنامه وي و راهپيمايي طرفداران او در همدان؛ صدور بيانيه منافقين در مورد حمايت يكپارچه از بني صدر در روز يي و يي خرداد يي. *7- تشكيك در دومين انتخابات رياست جمهوري و عدم تسليم در برابر عزل قانوني مجلس: بني صدر درحاليكه با رأي مردم به شهيد رجايي دست خود را براي رسيدن دوباره به قدرت كوتاه مي ديد با طرح موضوع تقلب در انتخابات سعي نمود تا حضور ميليوني مردم در انتخابات و شكست خود را به نحوي به ستاد انتخابات وزارت كشور نسبت دهد و از طرفي فرار خود را از كشور به منظور سازماندهي ضد انقلاب توجيه نمايد.او در اين خصوص اين گونه مي گويد: "وقتي انتخابات رياستجمهوري برگزار شد، در وزارت كشور كه مسئوليت اجراي انتخابات را به عهده داشت، چند تن دوستان ما كه آنجا بودند و رژيم هم نميدانست، به ما خبر دادند، در سراسر كشور فقط دو ميليون و هفتصد هزار نفر در انتخابات شركت كردند... حال، راست يا دروغ، اين موضوعي است كه آقاي منتظري بايد بگويد چون اين طور گفته شد: "اينان رفتند پيش آقاي منتظري و به او گفتند، آقا! جريان رايگيري و تعداد شركتكنندگان در انتخابات اين طور شده، تكليف چيست؟ " او گفت: "براي حفظ حيثيت اسلام، بگوييد بالاي چهارده ميليون نفر راي دادند. "… اين موضوع را هم تاكيد كنم، كساني كه اين مطلب را [راجع به آقاي منتظري] به من گفتند، آدم هاي موثقي هستند.بعد از آمدن اين گزارش، گفتم، بسيار خوب و حالا مردم مرا همچنان رئيسجمهور ميشناسند، يعني به من راي اعتماد دادند و تأييد كردند راي قبليشان را و تكذيب كردند كودتا را. حال، ما وظيفه داريم برويم در صحنه اصلي و روابط پنهاني آنها را كه به اتكاء به آن روابط، دسته به كودتا زدند تا جنگ را ادامه بدهند، فاش كنيم. به اين دليل بود كه با خروج از ايران، موافقت كردم. در حالي كه، در آغاز هيچ قصدي براي خروج از ايران نداشتم. (درس تجربه، ص347) او در خصوص نقش و تأثير نتايج انتخابات در فرار او از كشور مي گويد: " مسعود رجوي آمد به محلي كه من مخفي بودم. او در آنجا گفت، ميخواهيم قبل از برگزاري انتخابات رئيسجمهوري- كه 40 روز بعد انجام ميشد- خارج شويم. من گفتم، نه. اول بايد ببينيم، مردم ايران در اين انتخابات رياستجمهوري، چگونه عمل ميكنند. اگر مردم رفتند پاي صندوقها و راي دادند، معنايش اين است كه اين كودتا را تاييد كردند... آقاي رجوي گفت: "اكثر هم لايعقلون. قرآن ميگه، اكثر مردم عقل ندارند. شما ميگيد، اگر مردم رفتند پاي صندوقها، خب، ميرن. آخوندها بهشون ميگن برويد پاي صندوقها، اينها هم ميروند پاي صندوقها. " گفتم: "اولاً، شما قرآن را نخواندهايد. " (درس تجربه، ص345) *8- تشكيل شوراي ملي مقاومت در جهت براندازي انقلاب: پس از استقرار رجوي و بني صدر در پاريس، سلسله مصاحبههاي طرفين، جهت معرفي شورا، شروع شد. اگر به رسانههاي آن زمان مراجعه شود، در عكسهاي چاپ شده، اكثرا مسعود رجوي پشت سر بنيصدر نشسته است. علت اين بود كه نام بنيصدر به عنوان رييس جمهور بر كنار شده، در همه جا ميدرخشيد، ولي كسي سازمان مجاهدين خلق را نميشناخت؛ بدين علت، سازمان، از نام و اعتبار بنيصدر در اين تاريخ حسابي استفاده سياسي كرد. حضور بنيصدر در شورا آن قدر براي مجاهدين خلق مهم بود كه براي سفت كردن پاي ايشان در شورا، مسعود رجوي دختر او، يعني فيروزه بنيصدر را به عقد خود در آورد. اين ازدواج زماني انجام شد كه تازه چند ماه از قتل اشرف ربيعي، همسر پيشين رجوي ميگذشت. در تاريخ هفتم مهر ماه 1360، برنامه "دولت موقت جمهوري دموكراتيك اسلامي ايران " توسط شوراي ملي مقاومت اعلام شد. اين برنامه را بنيصدر به عنوان رييس جمهور و رجوي به عنوان مسؤول شوراي ملي مقاومت امضا كردند. در 20 اسفند ماه 62، ابوالحسن بنيصدر كه حضور سازمان مجاهدين خلق در عراق را به ضرر جايگاه و اعتبار خود مي ديد ، طي نامهاي به مسعود رجوي اعلام جدايي كرد. بنيصدر در اين نام نوشته بود. "البته همانطور كه نوشتهايد دو نظر وجود دارد: يكي نظر سرنگوني رژيم به بهاي جلب همكاري و استفاده از خارج را جايز ميشمارد و يك نظر جايز نميشمارد. اين جانب جانبدار نظر دوم هستم. هر چه ميخواهيد بنويسيد، اما چه كسي گول ميخورد كه مسأله اصلي كه شما را به نوشتن اين نامه برانگيخته، مسأله همكاري با عراق براي سرنگوني رژيم است. از اين راه رژيم [آيت الله] خميني سرنگون نميشود، با كمال تأسف تثبيت ميشود ". (مجاهدين خلق در آيينه تاريخ، صص 164-139) *9- تدارك ديدار طارق عزيز با مسعود رجوي در محل اقامت بنيصدر در فرانسه: اين ملاقات ننگين كه در خانه بنيصدر و با حضور همزمان وي در منزل صورت ميگيرد به لحاظ سياسي فراتر از موافقت رئيس جمهور يك تشكيلات خود ساخته با ملاقات نخستوزير خود يعني مسعود رجوي معني پيدا ميكند. براساس قراردادي كه بين آقاي بنيصدر و مسعود رجوي منعقد شده بود كليه اقدامات اين تشكيلات ائتلافي ميبايست به امضاي رئيسجمهور تشكيلات ميرسيد. بنابراين در اين قضيه بنيصدر در واقع يك گام فراتر از صرف موافقت با ملاقات رجوي و طارق عزيز برداشته بود. اين سكوت بني صدر و حضور او در محل اين ديدار، بيانگر اين حقيقت است كه او نه تنها با گفتگوي مستقيم بلكه با همكاري گسترده گروه تروريستي مجاهدين خلق با دشمن بعثي و نيز باز شدن پاي مسعود رجوي به بغداد مخالفت چنداني نداشته است. اظهارات بنيصدر در خصوص ملاقات طارق عزيز با مسعود رجوي ، شناخت چهره خائنانه وي را جامعيت ميبخشد: " اينكه چه جوري بيايد اينجا و راجع به ملاقات، در كجا باشد بالاخره گفتم: "اگر من بخواهم موافقت كنم، فقط به يك ترتيب ميشود موافقت كرد و آن ترتيب هم اين است كه يك فاتح، يك شكست خورده را ميپذيرد. اينها متجاوزند و در تجاوزشان هم شكست خوردهاند وگرنه به سراغ ما به اينجا نميآمدند... ملاقات شما (رجوي) با او، حداكثر نيم ساعت بيشتر طول نكشد. گفت: "بسيار خوب " (درس تجربه، ص380) جالب آن است كه بني صدر با اشاره به اين موضوع كه "يك فاتح يك شكست خورده را مي پذيرد " در واقع به طور تلويحي اقرار مي كند كه طارق عزيز به سبب حضور فرمانده اسبق كل قواي ايران به اين ديدار آمده است و ديدار او با مسعود رجوي بهانه اي بيش نيست و چه بسا بين او و طارق عزيز نيز گفتگوهايي صورت گرفته باشد. *10- وارد نمودن اتهامات بي اساس به مسئولين نظام و زير سئوال بردن مشروعيت نظام پس از جنگ از ديگر اقدامات او عليه جمهوري اسلامي، حضور در دادگاه فرانسه براي رسيدگي به اتهام فردي به نام رضا مشهدي در رابطه با ترور سيروس الهي بود. وي در اين دادگاه به عنوان شاهد، اتهاماتي را عليه سران جمهوري اسلامي وارد كرد. اما روند برگزاري جلسه چندان به مذاق او خوش نيامد و رأي دادگاه مطابق با برداشت و تفسير او نبود. به همين خاطر وي مسئولين قضايي فرانسه را متهم به سهلانگاري كرد. او فعاليتهاي مطبوعاتي خود را پس از فرار از كشور از سرگرفت و تاكنون نيز انقلاب اسلامي در هجرت را منتشر ميكند. هر از گاهي هم به فراخور متقضيات روز و مناسب با حال و هواي سياسي كشور، اعلاميهها و بيانيههاي هشدارگونهاي را منتشر ميكند و همّ و غم وي در اين نوع فعاليتها، زير سؤال بردن مشروعيت نظام است. او از اين رهگذر اتهامات گوناگوني را عليه متوليان جمهوري اسلامي عنوان كرده و همواره درصدد القاي اين مطلب است كه
منبع خبر: خبرگزاری فارس
اخبار مرتبط: بني صدر و 30 سال خيانت
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران