آثار اجتماعی ارتباطات دینی

 آثار اجتماعي ارتباطات ديني
خبرگزاری فارس
خبرگزاري فارس:متن حاضر سخنراني دكتر كريم خان محمدي با عنوان «آثار اجتماعي ارتباطات ديني» است كه در پژوهشگاه باقرالعلوم (ع) ايراد گرديد. موضوع صحبت من آثار اجتماعي ارتباطات ديني است. ابتدا بايد در آغاز اين عنوان، دو مفهوم را تعريف كرد. اولي آثار اجتماعي است و ديگري ارتباطات ديني. اگر منظور از آثار اجتماعي همان پيامدهاي اجتماعي باشد كه در علوم اجتماعي مفهوم جاافتاده اي است، ما بايد جامعه اي را در نظر بگيريم و يك امر متحقق شده را در نظر گرفته است و سپس آثار و پيامدهاي آنرا مورد بررسي قرار دهيم. اين تلقي دو مشكل دارد: يكي اينكه ما بايد بگوييم يك جامعه اسلامي داريم در مقابل جامعه غيراسلامي و ارتباطات ديني را در مقابل ارتباطات غيرديني داريم. بنابراين بايد پيامدهاي آنرا بررسي كنيم و بسنجيم كه آثار اجتماعي ارتباطات اسلامي چيست؟ مشكل اول اينست كه چون ما در اين زمينه مطالعه اي انجام نداده ايم چندان اطلاعاتي نداريم و اين كار نيازمند تحقيقات ميداني است كه بايد به طريقي جامعه اي كه داراي ارتباطات اسلامي است را با جامعه اي كه اين نوع ارتباطات را ندارد مقايسه كنيم. دومين مشكل اينجاست كه آيا جوامع اسلامي كه داريم واقعاً داراي ارتباطات اسلامي اند يا خير؟ آيا در جوامع ايران يا عربستان سعودي، ارتباطات اسلامي است يا خير؟ ما يك جامعه آرماني در ذهن داريم كه در آن ممكنست ارتباطات اسلامي وجود داشته باشد ولي اين جامعه ما لزوماً اين نوع ارتباطات را ندارد. براي فائق آمدن به اين سوالات بايد تدبيري انديشيد. با رويكردي ديگر هم مي توان اين موضوع را بررسي كرد و آن اينست كه بگوييم با دو وضعيت مواجه هستيم: 1) وضعيت موجود 2) وضعيت مطلوب. اما وضعيت مطلوب ارتباطات اسلامي چيست؟ اگر وضعيت مطلوب را در نظر بگيريم آنگاه مي توان از طريق احاديث و رواياتي كه جامعه اسلامي را ترسيم كرده است با يك درون كاوي و درون فهمي دريابيم كه اگر اين ارتباطات برقرار شود چه پيامدهايي را در پي دارد؟ با اين رويكرد شايد بتوان مطالعه كرد اصلاً ارتباطات ديني چيست؟ ما چه تصوير آرماني از ارتباطات اسلامي داريم؟ به نظر مي رسد كه اگر بخواهيم ارتباطات اسلامي را ترسيم نماييم و اصلاً اين علم را تدوين كنيم نياز به يك مفهوم داريم. ما بايد حول يك مفهوم و استفاده از علم مفهوم شناسي و مفهوم سازي، علم ارتباطات را از ساير علوم جدا كنيم، وگرنه اگر بگوييم ارتباطات علمي است كه روابط انسانها را بيان مي كند، فلسفه فقه و اخلاق و حتي تمام علوم اجتماعي ناگزير روابط انساني را بررسي و آنرا تدوين مي كنند. بنابراين مهمترين علم از اين جنبه علم ارتباطات است؛ چرا كه همه علوم در مورد ارتباطات انساني بحث مي كنند. اما مفهومي كه بتوانيم بر اساس آن جامعه آرماني ارتباطات اسلامي را شاخص بندي و ترسيم كنيم، بنابر تأملات و بررسي هاي زياد مفهوم حكمت است. با الهام از آيه شريفه قرآن كه مي فرمايد: «ادعوا الي سبيل ربك بالحكمه» اينجا سه نوع روابط را بيان مي كند. يكي موعظه است كه نماد احساس هاست. اگر موعظه را نماد پيام رساني احساسي تلقي كنيم قيد دارد. موعظه بايد قيد حُسن داشته باشد. ارتباطات بعدي، ارتباطات ستيزه آميز و مجادله آميز است. در اينجا به شدت توصيه به حُسن بودن دارد: «جادلهم بالتي هي احسن». خوب ببينيد مجادله و موعظه هر دو قيد حسن دارند و آنچه كه اين قيد را ندارد حكمت است. در اصل ارتباطات اسلامي حكمت محور است. مي توانيم با استفاده از مفهوم حكمت و كنكاش در اين مفهوم، ارتباطات مطلوب اسلامي را ترسيم كنيم. طبق يك تقسيم بندي سنتي كه از زمان ارسطو تا به امروز تغييري نكرده است ارتباطات را داراي سه ركن مي دانند: يكي فرستنده پيام است، ديگري خود پيام و سومي مخاطب و گيرنده. مي توان در هر سه مقوله مفهوم حكمت را بررسي كرد. پس اگر مفهوم مشخص شد، نتيجه گيري آسانتر مي شود. حال حكمت محوري در فرستنده پيام چيست و در پيام و در مخاطب چه اثري دارد؟ اگر اين مولفه ها را استخراج نماييم به همان جامعه آرماني در ارتباطات اسلامي مي رسيم. آن هنگام مي توان گفت كه پيامدهاي ارتباطات اسلامي همين است. البته من در تحقيقات خود دريافتم كه مفاهيم ارتباطي و بحث در مورد ارتباطات بسيار ضعيف و مأخذ و منبع در اين زمينه محدود است. البته در قرآن نيز مواردي زيبا مي بينيم كه تأمل در آنها خالي از لطف نيست و مي توان به آنها رجوع كرد. در مورد فرستنده پيام با توجه به اصولي كه از احاديث دريافت كرديم فهميديم كه همه آنها حكمت محوري را تأييد مي كنند. پس ارتباطات اسلامي ارتباطاتي است كه اصول حكمت در آنها مندرج و قابل اجراست. البته تعاريف كلي هم در كتب بزرگان مي بينيم. مثلاً جناب پروفسور مولانا گفته اند كه زماني ارتباطات ديني است كه چهارچوب آن بر مبناي اعتقادات، باورها و ارزشهاي ديني نهادينه شده باشد. اين تعاريف كلي است و مي توان در همه زمينه ها و علوم گفت كه محور توحيد و اصول اسلامي است. در حالي كه آن مفهومي كه ارتباطات اسلامي را با آن توليد و تعريف مي كنيم مفهوم حكمت است نه مفهوم توحيد؛ چرا كه در مفهوم، حكمت يكي از اصولي كه لازم الاجراست مفهوم توحيد است و اگر به سراغ توحيد برويم، نمي توانيم اين علم را از ساير علوم جدا نماييم. در فرستنده پيام، حكمت به چه معناست؟ در خود فرستنده مي بينيم كه پيام محوري حاكم است نه شخصيت محوري. اگر زندگي پيامبر اكرم (ص) را به عنوان الگوي ارتباطات اسلامي بررسي نماييم در مي يابيم كه پيامبر بيشتر بر حكمت و پيام تاكيد مي كرده اند و نه خويش. او با وجود اينكه سرور كائنات است اصلا خود را مطرح نكرده است. در قرآن مي بينيم هر جا كه اسم حضرت محمد (ص) آمده است هيچگاه با محوريت شخص وي نيامده و ايشان تنها خود را رسول و انتقال دهنده وحي به مسلمانان مي دانسته اند. پيام فرست نبايد به خود متكي باشد. در روايتي از پيامبر مفهوم پيام محوري بهتر دريافت مي شود. ابن سعد نقل مي كند كه پيامبر اكرم (ص) فرمودند: هرگاه حديثي از من شنيديد كه دلهايتان آنرا شناخت و چهره شما از شنيدن آن باز شد و متوجه شديد موضوع آن با شما نزديك است، خود به آن بهتر از شما عمل خواهم كرد و شايسته تر براي انجام آن هستم و هرگاه حديثي از من شنيديد كه دلهايتان از آن رميده شد و چهره شما از آن درهم شد و متوجه شديد كه موضوع آن با شما فاصله دارد و موافق نيست من از همه شما به آن دورترم. لذا معجزه قرآن در درون آن است. خود قرآن معجزه است و اينكه چه كسي اين پيام را آورده است محوريت ندارد. دومين اصل، استدلال محوري است. پيامبر اكرم (ص) استدلال محور بودند؛ «قل اني الا بينه من ربي» « لا يعطي الباطل من بيني يديه و لا من خلفي تنزيل من حكيم حميد» او همواره مردم را به استدلال محوري و استدلال در كلام و نه توجه به گوينده دعوت مي كرد. سومين ويژگي اعتبار منبع است كه من در اين زمينه بسيار كنكاش كرده ام. اعتبار منبع آيا به اين معنا نيست كه فرستنده بايد داراي شخصيت باشد؟ و اينكه وي فرد با عظمتي باشد؟ با تامل در متون ديني دريافتيم كه اعتبار منبع به گونه اي ديگر است. اعتبار منبع به اين معناست كه اين منبع در گفتمان خود بسيار صادق است و پيام او با صداقت صادر مي شود. بزرگواري او مهم نيست. اعتبار منبع نشانه اينست كه كلام و پيام او صحيح و منطبق با حكمت است. اين ويژگي ها بسيار اهميت دارد. در مورد منبع بايد با بصيرت و آگاهي باشد. چرا كه اگر او با آگاهي و بصيرت پيام را انتقال ندهد موفق نيست. حال بصيرت و آگاهي يعني چه؟ بصيرت و آگاهي در اينجا يعني اينكه هر چه دلش خواست نگويد و باورداشت قلبي به پيام. در اينجا هم پيام محور است. ما در متون ديني داريم كه شخصي كه پيام را مي فرستد و انتقال مي دهد خود بايد به آن پيام باور قلبي داشته باشد. او بايد نسبت به آن پيام عامل باشد نه اينكه تنها منتقل كننده آن باشد. نكته ديگر پرهيز از منفعت طلبي است كه در روايات و احاديث بسيار تاكيد شده است و بسياري از آموزه ها به اين نكته اشاره دارند. اين ويژگي ها نشان دهنده اين است كه تنها خود پيام فرست مهم نيست بلكه اصولاً پيام مهم است و اعتبار منبع دالي اهميت دارد كه ما را به معتبر بودن پيام مي رساند. ما در اين مدل دريافتيم كه ارتباطات اسلامي كلاً بايد در دايره حكمت باشد. ما از طرف خداوند پيامي داريم كه از دو طريق بما منتقل شده است. يكي پيام كتبي و نوشتاري است كه از طرف پيامبر اكرم به ما رسيده است. ديگري پيامهاي غير كلامي است. مانند همين عالم كه طبق گفته هاي كتاب، طبيعت خود عالم هم پيام است. اما براي اينكه ما نمي توانيم اينگونه پيام ها را بخوبي درك كنيم پيامبر نازل شده است. او ترجمان پيام هاي غيركلامي است. پيام فرست بايد چگونه باشد؟ پيام فرست بايد مانند پيامبر باشد. پيام بايد چگونه باشد؟ پيام بايد حكمت محور و مانند قرآن باشد. مردم و مخاطب را هم در جلسه ديگري بررسي خواهم كرد. حال سوالي كه پيش مي آيد اينست كه حكمت كه معطوف به كلام و گفتگو ست. بنابراين حكمت چه معنايي دارد؟ اگر ما ادعا داريم كه ارتباطات ما كلاً در محاق حكمت است، بايد حكمت را بررسي كرد. البته در اصل بايد گفت حوزه مفهومي چرا كه حكمت يك معنا ندارد و مفهوم عامي است كه معناهايي متفاوت دارد. يكي از معاني حكمت آگاهي در فلسفه اسلامي و علم به حقايق اشياء به اندازه توانايي بشر است. ما بايد تلاش كنيم كه به حقايق اشياء دست بيابيم. اينكه بگوييم قرائت ها متفاوت است و نمي شود به آن دسترسي يافت اين منافي حكمت است. فلاسفه اسلامي گفته اند يكي از معاني حكمت اينست كه تلاش كنيم تا به حقايق اشياء دسترسي پيدا كنيم؛ چرا كه حقايقي وجود دارند و با كمك قرآن مي توان به آنها دسترسي پيدا كرد. دومين معنا خروج نفس از نقص و قوه به سوي كمال در جنبه علم و عمل است. يكي از معاني حكمت اينست كه جامعه همواره در حالت سير است و نمي تواند در حالت سكون باشد و در عين حال مدعي اين باشد كه به كمال رسيده است. كمال يك چيز اتساعي است و ما هر چه توسعه پيدا كنيم باز با آن توسعه آرماني فاصله داريم. سومين معنا گرديدن انسان عالم عقلي مطابق با عالم عيني است. كتاب شريعت بايد همانند و مطابق با كتاب طبيعت باشد. چهارمين معناي حكمت تشبه وصفي به اله عالم است كه همه عالم بايد تشبه به اله داشته باشند. مهمترين وجه اله، عدالت است و عدالت محوري يكي از مهمترين شاخص هاي مفهوم حكمت است. حال به جامعه حكمت محور مي رسيم. جامعه حكمت محور چيست؟ در اينجاست كه پيامدها و آثار ارتباطات اسلامي را در مي يابيم و اگر ما ارتباطات اسلامي داشته باشيم بايد به اين مرحله برسيم. به لحاظ روش شناسي، اين ها از شاخصه هاي مفهوم حكمت است و در ذيل مفهوم حكمت آمده اند: 1) حاكميت قانون به جاي حاكميت افراد، كه يكي از مولفه هاي جامعه حكمت محور مي باشد. 2) آزادي انديشه و تلاش براي فهم صحيح از شريعت. 3) وجود حاكميت اسلامي براي صيانت از آزادي. در گفت وگويي كه با هابرماس در تهران داشته ايم، دريافتيم كه او دم از آزادي مي زند ولي ضمانت اجرايي را قبول ندارد. در حالي كه آزادي بدون حكومت اسلامي و حكومت علي وار امكان ندارد. 4) جريان آزاد تبادل انديشه حتي ميان مومنين، منافقين و مشركين. «خُذ ولو من المنافق ولو من المشرك» پس در جريان حكمت، منافق و مشرك مهم و ملاك نيست. بلكه مهم اصل حكمت است و بايد به آن پرداخته شود. 5) محوريت عقل بعنوان منبع شناخت؛ چرا كه عقل پشتوانه تجربه، مذهب و شهود است. به تعبير استاد جوادي آملي عقل، پشتوانه دين است. برخلاف عده اي كه مي گويند منبع شناخت ما در حكمت تجربه است، اينطور نيست و اين منبع شناخت چيزي جز عقل نيست. 6) اصالت محوري و اعتقاد راسخ به وجود حقايق قابل فهم در عالم. ما بايد قبول داشته باشيم كه حقايقي در عالم وجود دارند كه اين حقايق قابل دسترسي و فهم هستند. بنابراين در اين پروسه ما به يك نوع رئاليسم در مفهوم حكمت مي رسيم كه همان حقايق قابل وصول هستند. / منبع: باشگاه انديشه انتهاي پيام/

منبع خبر: خبرگزاری فارس

اخبار مرتبط: فرمانده انتظامی تهران بزرگ در نشست خبری: حیف که خبرنگار هستید وگرنه پاسختان را می دادم!