توهم بزرگ؛ «امروز مهران، فردا تهران»

توهم بزرگ؛ «امروز مهران، فردا تهران»
خبرگزاری فارس
خبرگزاري فارس: رجوي ناگهان سخنان خود را قطع كرد و گفت: «كارهاي بزرگ در پيش داريم. مگر ما نگفته بوديم كه «اول مهران، بعداً تهران»؟... در همين زمان دو نفر نقشه بزرگي از ايران را آوردند و در سمت چپ او، در كنار نقشه ديگري كه قبلاً وجود داشت، نصب كردند و رفتند.... رجوي به جلوي نقشه رفت و گفت:ديگر وقت آن رسيده است كه به ايران برويم. در تير ماه 1367 جمهوري اسلامي ايران رسماً قطعنامه 598 را پذيرفت. در حالي كه از بدو تصويب اين قطعنامه در 30 تير 1366، ايران آن را «رد» نكرده بود، اما ارتش صدام در تاريخ 31تيرماه 67 به خاك ايران حمله كرد و از منطقه جنوب به سمت خرمشهر و اهواز پيشروي كرد. پس از ضدحملات موفق ايران، ارتش عراق در جبهه هاي مياني و غرب كشور نيز به عمليات نظامي مبادرت كرد كه آنها هم با بسيج مجدد نيروهاي مردمي و نظامي جمهوري اسلامي، ناموفق شدند. نيروهاي عراقي عقب نشيني كردند و رژيم عراق در اول و سوم مردادماه رسماً عقب نشيني خود را از جبهه هاي جنوب و مياني و غرب كشور اعلام نمود، اما همزمان عمليات مشترك عراق و سازمان مجاهدين خلق(منافقين)آغاز شد. پيش از اين منافقين در تحليل درون گروهي خود، امكان موافقت ايران با قطعنامه را غيرممكن دانسته و به صراحت اعلام مي كردند: «تنها در صورتي جمهوري اسلامي قطعنامه را خواهد پذيرفت كه به لحاظ سياسي ـ نظامي و اقتصادي به بن بست كامل برسد. به عقيده آنان، اين اقدام به منزله فروپاشي نظام خواهد بود.» تحليل رجوي در مورد نتيجه جنگ اين بود كه ايران به دليل بسته بودن تمامي راه هاي بازگشت به صلح با عراق، ناچار به ادامه جنگ خواهد بود. هر قدر هم جنگ به طول بينجامد، از يك طرف توان نظامي و اقتصادي ايران بيشتر تحليل مي رود و از طرف ديگر بازگشت به سمت آتش بس و صلح غيرممكن تر مي شود و اين جنگ تا شكست ايران ادامه خواهد يافت. با اعلام خبر پذيرش قطعنامه از سوي ايران، نقشه ها و طرح هاي قبلي سازمان با بن بست مواجه شد. در آن شرايط، سازمان در كنار اميدواري به داشتن پشتوانه خرده عمليات هاي مرزي، حمايت نمايندگان كنگره و سناي آمريكا را نيز يدك مي كشيد. در 30 خرداد 67، 138 نماينده كنگره و 14 سناتور آمريكايي طي نامه اي به «جرج شولتز» وزير خارجه وقت آمريكا، از وي خواسته بودند كه به جنبش هاي مقاومت داخلي در ايران توجه كند و در همين راستا حمايت از سازمان ـ مستقر در عراق ـ را اكيداً توصيه كرده بودند. «مروين دايملي» نماينده كنگره آمريكا در روز دوشنبه 6 تير ماه 67 در تظاهرات سازمان در واشنگتن شركت كرده و طي سخناني كه از يكي از شبكه هاي تلويزيوني آمريكا هم پخش شد، اظهار داشت: «نبايد دست از تلاش كشيد، مطمئن باشيد كه با كمي صبر و تلاش بيشتر به زودي از مهران به تهران رژه خواهيد رفت.» سازمان، نوار ويدئويي سخنراني مزبور را براي كليه كادرهاي سازمان پخش كرد. اولين واكنش سازمان در مورد پذيرش قطعنامه از سوي ايران، برگزاري نشست رجوي با اعضا بود. عصر روز جمعه (67/4/31)، حدود ساعت شش بعدازظهر به قسمت هاي مختلف مستقر در قرارگاه اشرف و اردوگاه هاي ديگر ابلاغ شد كه همه براي سخنراني رجوي رأس ساعت هشت در سالن عمومي حضور داشته باشند... ساعت در حدود 11.30 شب بود كه مسعود و مريم وارد سالن شدند... رجوي شروع به سخنراني كرد. حدود نيم ساعت از شروع صحبتش گذشته بود كه ناگهان آن را قطع كرد و گفت: «كارهاي بزرگ در پيش داريم. مگر ما نگفته بوديم كه «اول مهران، بعداً تهران»؟ دست زدن حضار همراه با شعار [«امروز مهران، فردا تهران»] در همين زمان دو نفر نقشه بزرگي از ايران را آوردند و در سمت چپ او، در كنار نقشه ديگري كه قبلاً وجود داشت، نصب كردند و رفتند. پس از ساكت شدن جمعيت، رجوي به جلوي نقشه رفت و جلسه بدين گونه ادامه يافت: ديگر وقت آن رسيده است كه به ايران برويم. طرح عمليات بزرگي را كشيده ايم كه در نهايت منجر به فتح تهران و سقوط رژيم مي شود. (هوراي جمعيت) البته اين دفعه احتياج به ماكت و كالك منطقه اي نداشتيم چون اين بار قرار است به تهران برويم. (دست زدن حضار و شعار «امروز مهران، فردا تهران») البته نام آن را با عنايت به نام پيامبر اسلام «فروغ جاويدان» گذارده ايم. (صلوات حضار) و عمليات را به اسم امام حسين(ع) آغاز خواهيم كرد.»! نيروهاي حاضر در عمليات ---------------------------- نيروهاي حاضر در اين عمليات را در يك تقسيم بندي مي توان به سه دسته تقسيم كرد: 1ـ نيروهايي كه از قبل در مجموعه ارتش آزاديبخش متشكل بودند و در عمليات هاي مختلف شركت داشتند و تجربيات خوبي از آن عمليات ها كسب كرده بودند. اينها از توانايي خوبي برخوردار بوده، آموزش ديده و از تابعيت تشكيلاتي و توانايي برخوردار بودند، تا آخرين لحظه مي جنگيدند و هنگامي كه مهمات شان تمام مي شد با نارنجك خودكشي مي كردند و حاضر به تسليم نبودند. 2ـ نيروهايي كه بنا به ضرورت طي يك فراخوان عمومي از اعضا و هواداران سازمان در كشورهاي مختلف، به خصوص اروپا بسيج شده و به عراق روانه شده بودند. اين دسته از نيروها با توجه به مدت محدود آموزش نظامي از كيفيت پاييني در عمليات برخوردار بودند. اين تيپ ها روحيه جنگي نداشتند، آموزش ديده نبودند و حتي لوازم آرايش خود را به همراه آورده و با اقوام شان در ايران قرار ملاقات گذاشته بودند. تعدادي نيز مدارك تحصيلي خود را آورده بودند تا پس از فتح ايران، سهمي در قدرت بگيرند! به عبارت ديگر اين گروه جهت سياهي لشكر فراخواني شده بودند. 3- اسرايي كه در عمليات هاي قبلي به اسارت سازمان درآمده بودند و با اقدامات توجيهي سازمان به آن جذب شده بودند و پس از آموزش هاي لازم در تيپ ها سازماندهي شده بودند. اين عده حدود 800 نفر برآورد شده اند كه با وعده آزادي آمده بودند و انگيزه بسيار پاييني داشتند و توانايي نظامي مطلوبي نيز نداشتند و طبعاً در عمليات تلفات زيادي داشتند. البته عده كثيري از آنان از ابتداي درگيري هاي اسلام آباد فرار كرده از كوهستان هاي مجاور خود را به استان هاي ديگر رسانده بودند. قابل توجه است كه عمدتاً فرماندهان عملياتي سازمان در عمليات «فروغ» از رده هاي بالاي تشكيلاتي بوده اند كه نظامي نبوده اند و بعضاً اصول اوليه فرماندهي يك عمليات نظامي را نمي دانستند. كليه نيروهاي سازمان، اعم از كادر و عضو و هوادار، به استثناي تعدادي كه هدايت و پشتيباني را به عهده داشتند كه در اين عمليات شركت كردند، مجموعاً در حدود 4500 تا 5000 نفر برآورد شده اند كه در حدود 25 درصد از آنان را زنان و دختران تشكيل مي دادند. پيامدهاي شكست ----------------------- شكست سنگين منافقين در عمليات فروغ جاويدان كه تنها طي چند روز اتفاق افتاد، پيامدهاي زيادي براي سازمان به همراه داشت كه به طور گذرا به آنها اشاره مي كنيم: 1- يكي از پيامدهاي اين عمليات، زير سوال رفتن خط استراتژي سازمان، به تبع آن زيرسوال رفتن رهبري بود. سازمان استراتژي و برنامه هاي مختلفي را از ابتداي تأسيس و خصوصاً پس از پيروزي انقلاب مورد آزمايش قرار داده بود كه با ورود به فاز جديد و تشكيل ارتش آزاديبخش، همه آنها را به نوعي مردود و بي جواب قلمداد كرده بود و تنها راه مبارزه و براندازي نظام را نبرد مسلحانه و جنگ نوين ارتش آزاديبخش دانسته بود. با مطرح كردن اين مسئله كه «صلح طناب دار رژيم است» و «هيچ گاه رژيم صلح نمي كند»، اقدام به عمليات هاي جدار مرز و نهايتاً چلچراغ و فروغ نمود و چون در عمليات فروغ جاويدان با شكست مواجه شد و صلح و آتش بس نيز ميان ايران و عراق برقرار شد، لذا براي جبران اين مسئله، رجوي علت شكست و ناكامي را در خود پرسنل سازمان و بي ايماني و ضعف آنها عنوان كرده و گفت: «اگر ايراد و مشكلي هست در خود شماست؛ خط مشي ما مشكلي نداشته است.» اين خط در وادار كردن نيروها به اعتراف به خست و كم كاري و بي ايماني و عدم باور به توانايي هاي خويش كه در جلسات عمومي انجام شد، نمود پيدا كرد. به رغم اين كار، شكسته شدن رجوي در ذهن تعداد زيادي از نيروها باعث ريزش نيرو گرديده، تعداد كثيري از اعضا و هواداران سازمان جدا شدند. همچنين در اين راستا شعار محوري سازمان هم كه «صلح و آزادي» بود زير سوال رفت. در راستاي همين بحث است كه رجوي هميشه در سخنراني هايش پس از عمليات فروغ، تأكيد مي كند كه «ما زاييده جنگ نبوديم كه با صلح از بين برويم» و دائم بر اين موضوع توقف و تأكيد خاصي داشت، زيرا در ذهن افراد اين سوال مطرح شد كه «ما براي تحقق صلح مبارزه مي كرديم. اكنون كه صلح محقق شده چرا بايد مبارزه كرد؟» 2- ديگر پيامد عمليات، محكوميت سازمان و عمليات فروغ از جانب گروه هاي اپوزيسيون بوده است. عمده گروه هاي مخالف جمهوري اسلامي، نظير حزب دموكرات كردستان، چپي ها و سلطنت طلبان، عمليات فروغ را نتيجه توهمات و خيال پردازي هاي رجوي دانسته و حتي بعضي ها سازمان را عامل ايجاد وحدت در جمهوري اسلامي عنوان كرده اند. 3- پيامد ديگر عمليات فروغ جاويدان تلفات آن عمليات است. سازمان 1304نفر كشته را خود رسماً تأييد و با عكس و زندگينامه منتشر كرده است. تعداد مجروحان نيز بالغ بر 1500 نفر برآورد شد كه 700 نفر آنان معالجه سرپايي و سطحي داشته اند و 800 نفر بستري و بعضاً جان سپرده اند. بر اساس اعترافات دستگيرشدگان و عكس هايي كه از بعضي اجساد شناسايي شده تهيه گرديده است از مجموع 15 نفر هيئت اجرايي سازمان (مركزيت) حداقل 33 نفر از آنها در صحنه عمليات حضور داشته اند كه 16 نفر آنان كشته شده اند، لذا حجم ضربه به بدنه سازمان 50 تا 60 درصد بوده و به كادر مركزي سازمان حدود 30 درصد ضربه وارد شده است كه اين تعداد علاوه بر تعداد مجروحان و از كارافتادگاني است كه به عقب انتقال داده شده اند. رضا پورآگل، مهدي افتخاري و مهدي كتيرايي از جمله كشته شدگان مركزيت در اين عمليات مي باشند. تجهيزات منهدم شده سازمان در مجموع نبردهاي عمليات فروغ جاويدان 612 خودرو از انواع مختلف، 72 تانك و زره پوش، 21 توپ 122ميلي متري و 51 تفنگ 106 ميليمتري كه عمدتاً بدون خودرو حمل كننده بودند برآورد گرديده است. آمار غنايم نيز حدود 500 دستگاه انواع خودرو و مقادير زيادي تجهيزات انفرادي و جمعي بوده است. 4- تنها پيامد مثبت اين عمليات براي سازمان از بعد تبليغاتي بوده است. يكي از محورهاي اساسي در مانور تبليغاتي و ژست تشكيلاتي آنان پيشروي نيروهاي سازمان تا حوالي كرمانشاه است و هميشه روي اين مطلب مانور تبليغاتي مي داده اند. از زمان عمليات فروغ جاويدان تاكتيك هاي سازمان تغييرات فاحش داشته، اما استراتژي سازمان كاملاً حفظ شده است. سازمان معتقد است كه در عمليات فروغ جاويدان چون سازمان فقط به ارتش متكي بوده است، عمليات به شكست منجر شده است. در توجيه شكست عمليات، رجوي گفت: «تمامي اتكاي ما به ارتش و ايدئولوژي مان بود و روي عنصر سياسي كار جدي صورت نداده ايم و آن را با قيام كربلا قياس نمود كه امام حسين(ع) نيز تمامي اتكا را بر دو عنصر شمشير و ايدئولوژي خود نهاد و از معادله هاي سياسي چشم پوشي كرد!! و همين باعث شكست گرديد!» نويسنده:مهدى سعيدى انتهاي پيام/

منبع خبر: خبرگزاری فارس

اخبار مرتبط: توهم بزرگ؛ «امروز مهران، فردا تهران»