با مکتب آیت‌الله خوئی نمی‌توان حکومت تاسیس کرد

با مكتب آیت‌الله خوئی نمی‌توان حكومت تاسیس كرد
آینده
فرید مدرسی در مهرنامه نوشت: «در آثارم مشهود است كه تحت تاثیر مكتب قم هستم. به نظرم فقه این مكتب به واقعیت نزدیكتر است؛ چنانكه پاسخگوتر است.» این موضع صریح حجت‌الاسلام و المسلمین ابوالقاسم علی‌دوست است كه پایان مصاحبه از آن پرده بر می‌دارد. او اگرچه 11 سال شاگرد آیت‌الله حسین وحید خراسانی بوده و نزد دیگر آیات عظام میرزا جواد تبریزى، محمد فاضل‌لنكرانى، ناصر مكارم‌شیرازى و جعفر سبحانى تحصیل كرده است اما در تحقیق و تدریس بیشتر وامدار مكتب قم است. البته چشم بر جایگاه آیت‌الله خوئی در قم نمی‌بندد و می‌گوید: «قال سید الخوئی» بیش از دیگران در دروس خارج حوزه قم شنیده می شود. *** از منظر شما، مكتبی به نام مكتب آیت الله خوئی قابل ترسیم است؟ در پاسخ به این سوال؛ هم می توان گفت آری و هم می توان گفت خیر. باید دید  مراد از مكتب چیست؟! چه عناصر و پارامترهایی باید لحاظ شود تا بگوییم این شخصیت صاحب مكتب است؟! ممكن است آنقدر مولفه برای صاحب مكتب شدن در نظر گرفته شود كه بسیاری از افراد در این دایره قرار نگیرند. از طرفی دیگر، ممكن است، بازتر برخورد كنیم و عناصر سازنده مكتب را كاهش دهیم كه بسیاری در این گردونه جای گیرند. ما در كرسی های نظریه پردازی فقه و اصول، با گذشت مدت زمان دو سال و برگزاری ساعت‌ها جلسه، هنوز نتوانستیم به تعریف كامل و جامع از نظریه برسیم. این مسئله درباره مكتب هم قابل تطبیق است. گاهی برخی شخصیت‌ها آنقدر تاسیس دارند كه هر چقدر هم مولفه برای صاحب مكتب شدن بیفزاییم، همچنان او در همین جایگاه باقی می ماند. از طرفی دیگر، برخی شخصیت ها هم هستند كه بر قله علم ایستاده اند ولی هیچكدام از ویژگی های تاسیس مكتب را دارا نیستند. حال درباره حضرت آیت الله خوئی(ره)، باید بگوییم كه نمی توانیم به صراحت و قاطعانه صاحب مكتب بودنشان را نفی كنیم و از دیگر سو، می‌توان ایشان را نظریه پرداز، صاحب نوآوری ها و ابداعات دانست، ولی قائل به صاحب مكتب و مدرسه ویژه ای كه خود موسس آن باشد، ندانست. من معتقدم ایشان مكتب دارد اما خالق و موسس آن نیست. چه بستر و ویژگی های متمایزی را برای آیت الله خوئی و مكتبش (چه خود موسس باشد و چه نباشد) در نظر می گیرید؟ حضرت آقای خوئی عمری طولانی داشتند كه از آغاز نوجوانی در مسیر حوزه و علوم حوزوی قرار گرفتند. همچنین از بیان زیبا، شیوا و ساده بهره مند بودند كه در كتاب ها و تقریراتشان سایه افكنده است. این بیان واقعا بیانی ساحر بوده است. همچنین روش درسی ایشان حاشیه اش اندك است. چندین موج در درسشان رخ می دهد اما به گونه ای كه مثلا شیخ انصاری تدریس می كند، نبوده است. مرحوم شیخ گاهی در رسائل مقوله ای را تا 11، 12 مرتبه در مقام رد و تایید قرار می دهند (زمین می زنند و قوام می دهند) و در نهایت نظرشان را می گویند. اما مرحوم آقای خوئی اینگونه عمل نمی كنند؛ حداكثر تا سه موج به رد و تایید نظر می پردازند. از این رو، مطالب مطرح شده در درس آیت الله خوئی به‌راحتی قابل فهم است و ذهن مخاطب را زخمی نمی كند (چون كمتر حواشی دارد)؛ بنابراین جذابیت می آفریند. برای همین مسئله است كه گاهی اساتید بزرگ حوزه قم و نجف می گویند كه اگر مباحث ایشان از حوزه حذف شود، ضربه سهمگینی نصیب حوزه خواهد شد. همچنین ایشان حافظه و استعداد قوی داشته و جستجوگر بوده است. مقید به تبعیت از عناصر تحقیق و تتبع بوده است و نظرات مرحوم شیخ انصاری، مرحوم آخوند خراسانی و مرحوم میرازای نائینی و شیخ محمدحسین اصفهانی (كمپانی) و آقا ضیاء عراقی را نقل می كرده است. از سوی دیگر، فقه آقای خوئی واقعا فقه است اما برخی از علما اینگونه نیستند؛ به این معنا كه وقتی ما برخی آثار فقهی آنان را می خوانیم، گاهی بوی فلسفه می دهد و به همین دلیل از آنان به فیلسوف العلما یا فقیه الفلاسفه یاد می شود. همچنین برخی دیگر، ممكن است كه به این شدت نباشند اما باز نیمه فلسفی-نیمه فقهی هستند. اما در متون فقهی مرحوم آقای خوئی همچون مرحوم آقاسید محمدكاظم یزدی طباطبایی واقعا فقط فقه جولان دارد. به این معنا كه وقتی باید از عرف استفاده كرد، این امر صورت می گیرد یا اگر باید به نص مراجعه شود، اینگونه می شود و هیچگونه رنگ و لعاب براهین عقلی در آن دیده نمی شود كه باعث شود، فقه از دایره خود خارج شود. شما از ویژگی هایی در مورد نظام آیت الله خوئی سخن به میان می آورید كه بوی مكتب می دهد و همچنین گفتید او مكتب دارد اما موسس نیست. بر فرض اینكه این گزاره صحیح باشد و نخواهید از مكتبی به نام مكتب آیت الله خوئی یاد كنید، به چه نامی این مكتب را صدا می زنید و هیبت آن را چگونه تشریح می كنید؟ مرحوم آیت الله خوئی متعلق به «مكتب ریاضی» است؛ البته این اصطلاح از خودم است. شاید دیگران عنوانی دیگر را برگزییند. مرادتان از نامگذاری اینگونه چیست؟ در فقه عموما دو مكتب وجود دارد؛ مكتب ریاضی و مكتب تجمیع ظنون. در مكتب تجمیع ظنون، فقیه برای رسیدن به یك نظریه در مواقعی كه ادله شفاف و روشن نباشد، مجموعه ای از ظنون را جمع می كند، در كنار یكدیگر می گذارد و از درونش نظریه خود را استخراج می كند. كدام یك ازعلما را در چارچوب مكتب تجمیع ظنون می‌ببینید؟ شیخ اعظم - شیخ مرتضی انصاری - بر قله این مكتب ایستاده است. وقتی شیخ در مكاسب بحث می كند و آیه و روایت روشن پیدا نمی كند، شروع به جمع آوری ظنون می كند. در این ظنون؛ شهرت فتوایی، قول عالمان گذشته، انصاف، مطابقت با اصول مذهب و مقاصد الشریعه و... هستند كه هر كدام به تنهایی دلیل نیستند، بلكه مجموع اینها، كنار یكدیگر مبنا می شوند. این همان است كه شیخ انصاری گاهی از آن به انصاف تعبیر می كند. در جایی از انصاف یاد می كند كه می خواهد برخی از ظنون را با یكدیگر جمع و تركیب كند و به نظریه برسد. مقابل این مكتب، از مكتبی به نام «مكتب ریاضی» نام می برید. این مكتب را چگونه تشریح و ترسیم می كنید؟ تفاوتش با مكتب تجمیع ظنون در چیست؟ مكتب ریاضی، مكتبی مدرسه ای، منطقی و صغرایی-كبرایی است. این مكتب به دنبال ادله تعریف شده خاص می گردد. اجازه نمی دهد كه در مسیر علمی خودش، فردی به تجمیع ظنون بپردازد. اگر آیه یا روایتی با داشتن شرایط حجیت و اعتبار باشد و احیانا گاهی با توجه به عقل فتوا می دهد والا در مسیر شك قضیه را بررسی می كند. در خط شك هم بر اساس اصول عملیه رفتار می شود. در مكتب ریاضی «شهرت فتوا» حجت ندارد. این مسئله شاخص مكتب آقای خوئی است. یعنی اگر در طول تاریخ فقاهت، مشهور فقها مطلبی را گفته باشند، در این مكتب اعتباری ندارد. تعبیر آیت الله خوئی این است: شهرت صفر است؛ اگر كنار یك روایت ضعیف قرار گیرد، همچون دو صفر در كنار هم است كه عددی تشكیل نمی دهد. در حالی كه در «مكتب تجمیع ظنون» اینگونه نیست؛ شهرت و گاهی قول سه فقیه كنار یك روایت ضعیف قرار می گیرد و حكم استخراج می شود. در مكتب تجمیع ظنون شهرت سند نیست، اما جابر است؛ یعنی می تواند جبر ضعف سند یا دلالت بكند و حتی شهرت می تواند بر روایتی معتبر زخمی بزند. بطوریكه فقیه دیگر بر اساس آن روایت معتبر عمل نكند. بنابر این در این مكتب، شهرت یا جابر است یا كاسر یعنی ظهورشكن است. اما در مكتب ریاضی اینگونه نیست؛ اگر روایت سند داشته باشد قبول می كند، نداشته باشد كنار می گذارد و توجهی به شهرت نمی كند. از سوی دیگر، در مكتب تجمیع ظنون اطمینان به روایت اهمیت دارد و به سند توجهی نمی شود. اگر روایتی بهترین سند را داشته باشد ولی خلاف مشهور باشد، چون اطمینان نمی كند، آن را كنار می گذارد. اما در مكتب ریاضی به راحتی به این روایت عمل می شود. همچنین بحث شك در مكتب تجمیع ظنون نحیف است اما در مكتب ریاضی فربه است و از اصول عملیه استفاده می شود. از طرف دیگر، در مكتب تجمیع ظنون عقل مجال پیدا می كند؛ چراكه یك مولفه ظن آور است ولی در مكتب ریاضی عقل كمتر به كار می آید؛ به قول عرب: اگر حرف نزند، دیده نمی شود. بر این اساس است كه مرحوم آقای خوئی درباره «ما حكم به العقل، حكم به الشرع» می گویند: «این كبرایی است كه صغرا ندارد.» دیگر اختلاف میان این دو مكتب، در بحث «مقاصد الشریعة» است. در مكتب تجمیع ظنون مقاصد الشریع جایگاهی دارد ولی در مكتب دوم یافت نمی شود؛ چراكه دنبال نصوص مبین شریعت است، به نصوص مبین مقاصد مجال نمی دهد و حتی كارهایی ابزاری آن را نیز قبول نمی كند. به هر حال می توان گفت كه ویژگی های مكتب آقای خوئی كاملا منطبق بر ویژگی های ذكر شده مكتب ریاضی است. باید گفت؛ وقتی یك متكفل استنباط، ریاضی فكر می كند، فرآیند فكرش روشن است. مثلا آنانی كه با این مدرسه آشنا هستند، می دانند كه آقای خوئی در فلان مسئله به چه می رسد. چون فرآیند فقه ایشان روشن است، لذا برآیندشان هم روشن خواهد بود. از این رو، چون مسیر و مقصد فقه آیت الله خوئی روشن است، فقه شان زود به نتیجه می رسد. همچنین طبیعتا جاذب است و تفصیلی هم نیست؛ چه مباحث اصولی و چه مباحث فقهی. در حالی كه در مكتب تجمیع ظنون، حتی متكفل استنباط هم نمی تواند پیش بینی كند كه در نهایت به چه می رسد. همچنین به دلیل این گستردگی، برای افرادی كه كمترحوصله دارند، جاذب هم نیست. البته تعلق افراد به این دو مكتب آنقدر هم شفاف و مرزبندی شده نیست؛ بلكه شدت و ضعف دارد و خود این مكاتب هم دسته بندی می شود. همچنان معتقدید كه این ویژگی ها را آیت الله خوئی ابداع نكرده و صاحب این مكتب نیست؟ نمی توان گفت كه ایشان صاحب این مكتب به معنای موسس آن است ولی تقویت كننده آن است. آن هم به گونه ای تقویت كننده است كه در واقع حیات این مكتب در دوره معاصر مرهون ایشان است. بنیانگذار این مكتب (به قول شما ریاضی) را میرزای نائینی می دانید؟ البته میرزای نائینی به شدت آقای خوئی عمل نكرده است. من این مكتب را یك فرآیند می دانم كه شخصیت خاصی را نمی توان بنیانگذارش دانست. پس نطفه این مكتب چه زمانی بسته شده است؟ در طول تاریخ فقاهت این مكتب ظهور و بروز داشته است. دوره محدثین این مكتب را می توان دید. با اغماض می توان شیخ صدوق را متعلق به مكتب ریاضی دانست. یكی از ویژگی های شیخ صدوق هم این بود كه اگر خبری باشد، عمل می كند، نباشد از عقل پرهیز می كند. می توان مكتبی كه آقای خوئی به آن متعلق است را به نسبت مكتب تجمیع ظنون به اخباریون نزدیك دید؟ در این مكتب اصول فقه جایگاه دارد ولی بین اخباری ها اصول جایگاهی ندارد. همچنین اخباری ها چونكه كتاب های چهارگانه را قطعی می دانند، عملا دچار كمبود نمی شوند كه بپرسیم همچون تجمیع ظنونی ها عمل می كنند یا ریاضی ها؟! پس دقیق نمی توان به سوالتان پاسخ داد. درباره مرحوم شیخ صدوق هم باید گفت كه ایشان به شدت اخباریون متاخر، به قطعیت اخباری كه داریم، معتقد نیست. اما این مقدار كه شیخ صدوق به عقل مجال نمی دهد، او را در مكتب ریاضی قرار می دهد و در مقابل شاگرد فاضلش؛ مرحوم شیخ مفید در مكتب تجمیع ظنون قرار دارد و به همین خاطر به نقد استادش می پردازد. پس تولد مكتب مورد توجه آیت الله خوئی را در زمان شیخ صدوق می دانید؟ ببینید؛ اگر من را وادار كنید كه حتما زمانی را برای تولد مكتب ریاضی بگویم، آن را پس از مرحوم آخوند خراسانی اعلام می كنم. یعنی شخص مرحوم آخوند خراسانی را در آن موثر نمی بینید؟ طرز فكر مرحوم آخوند در آن نقش دارد اما فقط در حد پی ریزی عمل می كند. بعد از ایشان، مكتب ریاضی توسط میرازی نائینی و مرحوم شیخ محمدحسین اصفهانی (كمپانی)؛ البته نه به شدت آقای خوئی جان می گیرد. البته نمی توان مدعی شد كه اصلا قبل از مرحوم آخوند مكتب ریاضی وجود نداشته است. این را هم باید بگویم كه واقعا نمی توان مكتب یا مدرسه را به یك شخص یا یك دوره مختص كرد، بلكه مكتب در فرآیندی زمان‌بر ظهور می كند. حالا این مسئله مهم است كه امروز در حوزه های علمیه این دو مكتب وجود دارند؛ تبارشناسی آن زیاد اهمیتی ندارد. فكر می كنم این دو مكتب را هم تحت لوای جغرافیا؛ مثلا قم یا نجف نمی بینید؟ یعنی نمی پذیرید كه مكتب نجف همان مكتب ریاضی است كه شما نام نهادید و مكتب قم مكتب تجمیع ظنون است؟ من این دو مكتب را كنار یكدیگر در تمامی حوزه های علمیه؛ چه قم و چه نجف می بینم. البته ممكن است كه شدت و ضعف داشته باشد. مثلا در زمان مرحوم حاج شیخ عبدالكریم حائری و آیت الله بروجردی بیشتر مكتب تجمیع ظنون در قم غالب است یا در زمان میرازی نائینی، آقا ضیاء عراقی، شیخ محمدحسین اصفهانی و به ویژه آقای خوئی بیشتر مكتب ریاضی (صغرایی-كبرایی) در نجف سیطره دارد. پس آیت الله حكیم و متدشان را بیشتر در كدام مكتب می بینید؟ ایشان نه به طور كامل در آن مكتب است و نه در این مكتب. اما اگر مجبور باشم كه میان این دو مكتب یكی را برگزینم؛ آیت الله حكیم را بیشتر متعلق به مكتب تجمیع ظنون می دانم و این مسئله در مستمسك و نهج الفقاهه بیع ایشان مشهود است. از چه منظر به مكتب آیت الله خوئی منتقدانه می‌نگرید؟ در دانش اصول فقه عموما به مسئله فهمنده بحث می پردازند و كمتر به تعهد (وظیفه) مبینان شریعت (خداوند، پیامبر و حضرات معصومین) توجه می‌كنند. بنابراین اصول فقه موجود را دفتر اول می دانم و باید دفتر دوم كه تعهدات مبینان شریعت است، نوشته شود. در همین مسئله، اختلافات ما با جریان روشنفكری بروز می كند. مثلا وقتی فردی درباره آیه «لكم فی القصاص حیاه» می گوید این آیه برای آن زمان است كه مقابل یك نفر ده نفر را می كشتند و قرآن از این مسئله یاد كرده است و امروز این بحث در اغلب جوامع منتفی است و اگر الان این آیه نازل می شد، نمی گفت «لكم فی القصاص حیاه» و دیگری به او پاسخ می دهد كه این چه آشفته گویی است؛ قرآن فرازمان و فرامكان است. این جدال در واقع بر سر «تعهد مبین شریعت» است. دومی معتقد است كه چون دین، دین خاتم است، پس نصوصش هم فرازمان و فرامكان است؛ والا خلاف تعهد است. در مدرسه آیت الله خوئی كمتر به «تعهدات مبینان شریعت» توجه شده است و از این سنخ مطالب در آن پیدا نمی شود. در حالی كه در مكتب تجمیع ظنون باید تعهدات مبینان شریعت بررسی شود. لذا یكی از اختلافات جوهری دو مكتب این مسئله است. به ویژه پس از دهه 50 شمسی، قم شاهد حضور پررنگ شاگردان آیت الله خوئی شد كه به دلیل فشارهای حكومت صدام حسین مجبور به ترك نجف شده بودند. این نقل مكان چه تاثیری بر حوزه علمیه قم و مكتب قم گذاشت؟ وقتی كه تعداد قابل توجهی از شاگردان و اعضای مكتب آیت الله خوئی به قم آمدند، تاثیر خودش را گذاشت. این مكتب كنار مكتب مرحوم حاج شیخ عبدالكریم حائری یزدی و آیت الله بروجردی (مكتب تجمیع ظنون) قرار گرفت. از این رو، در درس های حوزه علمیه قم، مكتب ریاضی دیده می شد و می شود. آیا مكتب قم در حوزه قم نحیف نشد؟  اینگونه نیست؛ هر كدام طرفداران خود را دارد. اما مكتب قم دیگر حاكم مطلق نشد و رقیب پیدا كرد. پس شما تاثیر و تاثری میان این دو مكتب در قم نمی بینید؟ زمانی می توانید از این مسئله یاد كنید كه مكتب سومی از این دو به وجود آید و آمیختی از مكتب آیت الله خوئی و آیت الله بروجردی باشد. من چنین مكتبی سراغ ندارم و هنوز چنین مولودی را در قم نمی بینم. شما در ترسیم ویژگی های مكتب آیت الله خوئی از مواردی یاد كردید كه پیامدش جذابیت برای طلاب و مدرسان حوزه علمیه بود. با توجه به این مسئله، فكر نمی كنید هر چه جلوتر می رویم مكتب نجف در قم فربه تر می شود و مكتب قم نحیف تر؟ یعنی اگر خط رشد تدریس بر اساس مكتب نجف در حوزه علمیه قم را در نظر بگیریم، می توان گفت آینده حوزه قم در دست نجفی هاست؟ من از جذابیت مكتب نجف سخن گفتم، اما نگفتم مكتب قم دافعه داشته است. اما گفتید كه جاذبه مكتب آقای خوئی (نجف - ریاضی) بیش از مكتب آیت الله بروجردی (قم - تجمیع ظنون) است. اینكه مكتب آیت الله خوئی در قم افراد بیشتری را جذب كرده است، تصدیق می كنم. همچنین استفاده از نظرات آیت الله خوئی در دروس خارج قم بیشتر است؟ بله؛ همین طور است. «قال سید الخوئی» بیش از دیگران در دروس خارج شنیده می شود. پس می توان آرای آیت الله خوئی در «دراسات فی المكاسب المحرمه» مرحوم آیت الله منتظری یا در بحث حج مرحوم آیت الله فاضل لنكرانی نشانه ای بر تاثیرات علمی این مكتب در قم دانست؟ آوردن نظرات در درس خارج نشان از تاثیرپذیری نیست. استاد درس خارج چند موج ایجاد می كند و از مكاتب و نظرات مورد تاییدش و غیرمورد قبولش هم ذكر می كند. حتی در بعضی اوقات، آرای مكتب مقابلش را نیز تایید می كند. درس خارج حزب نیست كه اگر فرد از این حزب باشد الزاما مقابل آن حزب خواهد بود. ببینید؛ آقای خوئی مصباح الفقاهه ای دارد كه جاذب و شیوا و ناظر به مكاسب المحرمه است. در این میان، مرحوم آقای منتظری در حال تدریس این مبحث است كه طبیعی است، از نظرات ایستاده بر قله ای در این بحث (آقای خوئی) استفاده كند؛ یعنی نقل كند، ولو برای نقد. از سوی دیگر، مرحوم آقای فاضل لنكرانی در حال حاشیه زدن به تحریرالوسیله امام خمینی است، در بحث حج یكی از منابع دائم المراجعه ایشان قهرا معتمد آقای خوئی در این باره است. چراكه مسائل روز در آن بررسی شده و شخصیتی همچون آقای خوئی نوشته است. اما اگر بخواهیم بگوییم ایشان از مكتب تجمیع ظنون خود دست بر داشته است؛ غلط است. بلكه ایشان در درس خارجشان آرا و نظرات را نقل و گاهی نقد و رد كرده‌اند. پس می توان گفت كه تولیدات علمی مدرسه آقای خوئی به گونه ای بوده است كه بزرگان معاصر مكتب قم به آن توجه كرده‌اند؟ می توان گفت آنقدر اهمیت داشته است كه به آن توجه می شود. چون استاد درس خارج از هر كسی نقل نمی كند. از منظر شما، آیا شاگردان آیت الله خوئی پس از ایشان، به مكتب استادشان وفادار بودند؟ بر اساس اطلاع من، عموم شاگردان محقق ایشان وفادار بوده اند. اما در مورد همه شاگردان باید گفت خیر. شما در مكتب تجمیع ظنون و در جبهه مقابل مكتب آیت الله خوئی قرار می گیرید. دلایل این دلبستگی‌تان چیست؟ بله؛ این طور است. در آثارم (فقه و عقل، فقه و عرف و فقه و مصلحت) هم مشهود است. به نظرم فقه مكتب تجمیع ظنون به واقعیت نزدیكتر است. چنانكه پاسخگوتر هم است. چراكه بر اساس مكتب آقای خوئی یعنی اصول عملیه نمی توان قانون نوشت و نظام و حكومتی را تاسیس و اداره كرد. نمی توان در قانون گفت: احتیاط این است! همچنین وقتی كل تاریخ فقاهت را نگاه می كنیم، بی‌تردید غلبه از سوی مكتب تجمیع ظنون است. پس نمی توان گفت كه با آمدن مكتب نجف به قم، مكتب قم نحیف شده است. مكتب تجمیع ظنون (مكتب قم) هرگز نحیف نخواهد شد.

منبع خبر: آینده

اخبار مرتبط: با مكتب آیت‌الله خوئی نمی‌توان حكومت تاسیس كرد