"شرمساری رسانه ای در انفجار پادگان سپاه "

"شرمساری رسانه ای در انفجار پادگان سپاه "
پیک ایران
عصرایران ؛‌ جعفر محمدی :  انفجارهای روز گذشته در زاغه مهمات یک پادگان نظامی متعلق به سپاه بار دیگر ضعف های مفرط سیستم اطلاع رسانی در کشور به ويژه در شرایط بحران را عیان ساخت. اولین خبر مربوط به این انفجار را خبرگزاری مهر بر روی خروجی خود فرستاد و صرفاً‌ از وقوع انفجاری در کرج خبر داد. بلافاصله بعد از این خبر ، سوالی که در افکار عمومی شکل گرفت این بود که علت انفجار چه بوده است؟ دقایقی بعد خبرگزاری ها از انفجار یک جایگاه سی ان جی خبر دادند ولی مسوولان نفتی انفجار در تاسیسات گازی را تکذیب کردند و مدعی شدند که آنچه منفجر شده ، کارخانه ای در صفادشت بوده است! در چنین وضعیتی اولین کسی که خبر واقعی را به رسانه ها داد ، محسن گروسی نماینده مردم شهریار در مجلس شورای اسلامی بود که در گفت و گو با خبرگزاری مجلس شورای اسلامی از وقوع دو انفجار مهیب در انبار مهمات پادگانی در نزدیکی بیدگنه خبر داد و متعاقب آن نیز سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در سایت رسمی خود ، سپاه نیوز ، این خبر را تأیید کرد و مشخص شد آنچه مسوولان و خبرگزاری ها درباره انفجار جایگاه سی ان جی و کارخانه ای در صفادشت گفته بودند عاری از صحت بود و معلوم نیست کسانی که برای اولین بار این خبرها را تولید کردند ، ( ونه رسانه هایی که به نقل از خبرگزاری ها خبر را منتشر کردند ) اصلاً بر چه مبنایی در خبرهایشان جایگاه سی ان جی و کارخانه را منفجر کردند؟! صدا و سیما نیز در ساعات اولیه این حادثه ، بسیار منفعلانه و کند عمل کرد و در حالی که سایت ها و خبرگزاری های داخلی و حتی خارجی در این باره اطلاع رسانی را آغاز کرده بودند ، حتی در شبکه خبر سیما - که کانال تخصصی خبر هست - نیز ردپایی از این خبر نبود تا این که بعد از همه رسانه های آنلاین ، این تلویزیون ایران باشد که در قالب یک زیر نویس خبر را اعلام کند و سپس در ساعت 15 یعنی حدود دو ساعت بعد از ماجرا ، گوینده خبر ،‌ در متن کوتاهی خبر از انفجار دهد- گو این که خبر بارش اولین برف پاییزی را می داد- و بلافاصله به خبرهای عادی دیگر بپردازد! این در حالی است که انتظار می رفت خبرنگاران و گروه تصویر برداری شبکه خبر در همان دقایق نخست در محل حادثه باشند و به طور زنده ماجرا را برای مخاطبانشان در ایران و سراسر جهان گزارش کنند. اگر وقتی مخاطبان ، تلویزیون های خود را بر روی شبکه خبر تنظیم می کردند به جای دیدن تصاویر گل و بلبل ، خبرنگار این شبکه را می دیدند که در محل حادثه ایستاده و در حالی که در پشت سرش دود غلیطی به هوا می رود و صدای آمبولانس ها و آتش نشانی ها فضا را پر کرده است ، درباره حادثه گزارش می داد ،‌اولاً منبع اول خبری این ماجرا می شد و ثانیاً مردم برای کسب اطلاع از این رویداد ، به سراغ رسانه های خارجی نمی رفتند. اگر صدا و سیما برای عدم حضور آنلاینش در رویدادهای نقاط دیگر جهان هزار دلیل و توجیه داشته باشد ، برای دیرکردش در گزارش حادثه ای در بیخ گوشش چه توضیحی دارد؟! واقعاً آیا این سستی ها بزرگ ترین محرک برای روی آوردن مردم به شبکه های خبری فرامرزی نیست؟! جالب اینجاست که خبرگزاری ها رسمی نیز برغم آن که به محل حادثه خبرنگار و عکاس فرستاده بودند ، هیچ عکسی را از این اتفاق بزرگ و غم انگیز منتشر نکردند که می تواند به دلیل اعمال محدودیت ها باشد یا در صورتی که چنین محدودیتی ابلاغ نشده ، نشانه ای از محافظه کاری رسانه های ایران و شیوع خودسانسوری در میان آنها باشد که حتی از انتشار عکسی مانند دود برخاسته از محل انفجار  که دهها یا صدها هزار شاهد عینی آن را دیده اند نیز خودداری می کنند. جالب اینجاست که نهایتاً رسانه های داخلی اولین عکسی که منتشر می کنند ،‌تصویری است که خبرگزاری اسوشیتدپرس آن را بر روی خروجی خود قرار داده است ؛ گو این که این اتفاق در ایالت ویرجینیای آمریکا رخ داده و طبیعتاً خبرگزاری های آمریکایی بدان دسترسی راحت تری داشته اند! البته وقتی به فضای رسانه ای ایران و محدودیت های اعلام شده و اعلام نشده اش نگاه می کنیم ، تا حد زیادی حق را به خبرنگاران و مدیران رسانه های غیردولتی می دهیم که حاشیه امن چندانی حتی برای عادی ترین کارهای خبری شان ندارند. خوب به یاد دارم که در شب چهارشنبه سوری سال 88 ، عکاس عصرایران با من تماس گرفت و گفت که بازداشت شده است و برای آزادی اش باید اقدام کنم. شبانه از خانه خارج شدم و به سمت دفتر رفتم ؛ نامه ای دال بر این که او عکاس ماست تنظیم کردم و به میدان هفت حوض رفتم. عکاس سایت را دیدم که دستانش را بسته و پشت یک وانت سوارش کرده اند! علت را پرسیدم ؛ معلوم شد در حالی که داخل یک مغازه ساندویچی شام می خورده ، مأموری وارد شده و گفته چرا دوربین داری و او هم با نشان دادن کارت خبرنگاری ، گفته است که عکاس خبری است و به همین دلیل(!) بازداشت شده است! خلاصه آن شب با کلی مصیبت و صحبت کردن با این و آن و بعد از این که دوربین عکاسمان را ضبط کردند تا عکس هایش را بررسی کنند ، آزادش کردند. حال آیا وقتی عکاسی به دلیل آن که در شب چهارشنبه سوری دوربین به همراه داشته و هیچ کار خلافی مانند عکسبرداری از اماکن ممنوعه را هم مرتکب نشده بوده ، بی خود و بی جهت دستگیر می شود ، آیا در انتشار تصاویر یک مرکز نظامی منفجر شده جانب احتیاط را رعایت نمی کند؟ البته رسانه های وصل به مراکز قدرت از این مساله استثنا هستند و به ویژه از آنهایی که از بیت المال ارتزاق می کنند مانند خبرگزاری های دولتی و بخش عمومی و صدا و سیما انتظار می رود با توجه به حاشیه امنی که دارند مسوولانه تر با وقایع خبری برخورد کنند. همچنین روز گذشته شایعات متعددی درباره وقوع انفجار در برخی مراکز نظامی دیگر هم در بین مردم و هم در برخی رسانه های خارجی پیچید که هر چند عاری از واقعیت بودند اما با واکنش مناسب مسوولان در تکذیب شان مواجه نشدند. البته در جریان انفجارهای روز گذشته در نزدیکی ملارد ، شاهد یک تحول مثبت در اطلاع رسانی نیروهای مسلح بودیم و آن ورود فعال روابط عمومی سپاه به  عرصه و ارائه مستمر اخبار رسمی این حادثه بود. پیش از این اتفاقات مرتبط با حوزه نیروهای مسلح مخصوصاً‌ در موارد حساس با کندی مفرط خبری از سوی مراجع ذیربط مواجه بود اما این بار خوشبختانه شاهد فعالیت مثبتی در این خصوص بودیم که این مساله را به فال نیک می گیریم.  حتی در یک مورد که اشتباهی در اعلام تعداد شهدا رخ داده بود ، سردار مسوول روابط عمومی سپاه در مقابل دوربین تلویزیون از اشتباه پیش آمده عذر خواهی و حتی علت اشتباه را نیز اعلام کرد که این قبیل رفتارها در اعتماد سازی می تواند بسیار مثمر ثمر باشد. خلاصه آن که اتفاق خونین دیروز ، هر چند که حادثه ای محدود در یک پادگان محصور بود و یک بحران عمومی به شمار نمی رفت اما نشان داد که نظام رسانه ای ایران به ویژه در هنگام قرار گرفتن در شرایط نامعمول به شدت ناکارامد می شود و محافظه کاری ها و خودسانسوری هایش درست در هنگامی که جامعه به خبررسانی نیاز بیشتری دارد ، تشدید می شود!  

منبع خبر: پیک ایران

اخبار مرتبط: باراک: از شنیدن خبر انفجار دیروز در پادگان سپاه خوشحالم