حکم پرونده جنجالی قتلهای محفلی کرمان صادر شد، متهمان به اعدام محکوم شدند، ایسنا
احمدی اظهارکرد: همچنين همه اين متهمان به همراه دومتهم ديگر با هويتهای «چ.س» و «م.ی» به اتهام معاونت در قتلها به مجازاتی بين ۱۰ تا ۱۵ سال حبس به تناسب عمل ارتکابی محکوم شدند. وی خاطرنشان کرد: تنها يک نفر از متهمان يعنی «ع.م» از بدو بازداشت تاکنون تحمل حبس کرده و ساير متهمان پس از مدتی آزاد شدهاند که پس از قبول اعاده دادرسی و شروع به رسيدگی مجدد، قرار بازداشت موقت آنان به وسيله دادگاه صادر شد اما دادگاه تجديد نظر با وجود اينکه متهمان به اتهام قتل عمد تحت پيگرد بودند و حسب قانون بايد بازداشت موقت میشدند، قرار بازداشت آنان را فسخ و به قرار وثيقه تبديل کرد. وکيل مدافع اوليای دم پرونده قتلهای محفلی کرمان گفت: هماکنون که رای دادگاه مبنی بر قصاص متهمان صادر شده است، با توجه به صراحت قانون بايد اين افراد بازداشت موقت شوند و اين بازداشت مورد درخواست اوليای دم نيز هست. احمدی با بيان اينکه رای صادره ظرف مدت ۲۰ روز قابل تجديدنظرخواهی است، يادآور شد: از آنجا که هيات عمومی اصراری ديوان عالی کشور ادعای مهدورالدم بودن را نپذيرفته و تنها يکی از شعب ديوان در گذشته اصرار به قبول ادعای مهدورالدم بودن مقتولان داشته است، لذا در صورتی که اين رای مورد اعتراض متهمان قرار گيرد، با ارجاع مجدد پرونده به ديوان عالی کشور بالطبع پرونده به شعبه سابق ارجاع نخواهد شد و با توجه به اينکه ديگر شعبات کيفری ديوان نيز بالاتفاق معتقد به عدم مهدورالدم بودن مقتولان بودهاند، در اين صورت رای پس از طی تشريفات، تاييد و ابرام خواهد شد. به گزارش ايسنا، روز ۲۸ آبانماه سال ۸۱ زنی به نام «عشرت» به يک از مراجع انتظامی کرمان مراجعه کرد و گفت: شب گذشته دخترم به نام شهره نيکپور ـ ۲۸ ساله ـ به همراه نامزدش محمدرضا نژادملايری با يک خودروی پژوی سفيدرنگ از منزل خارج شدهاند و تاکنون برنگشتهاند. ماموران انتظامی تحقيقات گستردهای را برای پيدا کردن اين زوج جوان آغاز کردند اما به نتيجهای نرسيدند تا اينکه پانزدهم آذرماه، ماموران کلانتری ۲۳ جوپار با گزارش يک راننده، جسد مردی حدودا ۳۰ ساله را در بيابان کشف کردند که تقريبا اکثر قسمتهای بدنش توسط حيوانات خورده شده بود. پس از بررسیهای انجام شده توسط متخصصان پزشکی قانونی، معلوم شد جسد متعلق به محمدرضا نژادملايری است که چندی پيش به همراه نامزدش از خانه خارج شده بود. دو روز بعد، ماموران اداره آگاهی موفق شدند پژوی سفيدرنگ مقتول را که شب حادثه به همراه نامزدش با آن بيرون رفته بود در زنگیآباد پيدا کنند. اين اتومبيل با ريختن بنزين روی آن به آتش کشيده شده بود به طوری که موتور آن هم ذوب شده بود. چند روز بعد در حوالی مکانی که جسد محمدرضا کشف شده بود، ماموران جسد نامزدش شهره را پيدا کردند و مادرش از روی بقايای جسد و تکههای لباس توانست دختر خود را شناسايی کند. پس از شناسايی اجساد، قاضی کشيک وقت ماموران اداره آگاهی را موظف کرد تا تحقيقات گستردهای را برای پيدا کردن عاملان جنايت آغاز کنند. ماموران متوجه شدند محمدرضا يک دستگاه تلفن همراه داشته که به سرقت رفته است. با بررسی تماسهايی که با تلفن محمدرضا گرفته شده بود، مشخص شد پس از ناپديدشدن زوج جوان، چند بار از اين تلفن با شخصی به هويت «ه.ی» تماس گرفته شده است. اين شخص به اداره آگاهی احضار شد اما چون فاقد سابقه بود از رفتن نزد ماموران خودداری کرد که چند روز بعد خانوادهاش او را در اختيار ماموران قرار دادند. وی در جريان بازجويیها گفت: محمدرضا و شهره را نمیشناسم و هيچ تماسی با آنها نگرفتهام اما اواخر ماه رمضان زنی با تلفن همراه من تماس گرفت و برای يک پارتی از من مشروب خواست. من هم برای آشنايی با او در پارک نشاط قرار گذاشتم و وقتی به آنجا رفتم پنج مامور من را دستگير کردند. او ادامه داد: آنها ابتدا مرا کتک زدند و بعد به دستهايم دستبند زدند و داخل يک ماشين پيکان انداختند. ساعتی بعد مرا به خانهای بردند و از من بازجويی کردند. بعد از ۲۴ ساعت هم آزادم کردند. ماموران در ادامه تحقيقات متوجه شدند تلفن همراه محمدرضا دست افرادی قرار دارد و همچنان فعال است؛ لذا با صدور نيابت به دادگستری تهران فهرست تمام مکالمات تلفنی محمدرضا از مرکز مخابرات درخواست شد و در بررسی اين فهرست مشخص شد که از موبايل زنی با هويت «ج.الف» که او نيز از مدتی پيش مفقود شده با موبايل «ه.ی» و از طريق تلفن ثابت «ح.م» (پدر متهم رديف اول) با تلفن همراه محمدرضا (مقتول) تماس گرفته شده است. ماموران در بررسیهای بعدی متوجه شدند تمامی مکالماتی که با تلفن همراه محمدرضا برقرار شده، توسط «م.م» انجام گرفته است. ماموران همچنين در تحقيقات خود متوجه شدند، موبايل محمدرضا پس از به قتل رسيدن او در دست افرادی بوده که به طريقی با متهم رديف اول در ارتباط بودهاند. با به دست آمدن اين سر نخها اين شخص به دادگاه احضار شد اما ارتکاب قتل را انکار کرد و گفت هيچ ارتباطی با قتل محمدرضا و شهره نداشته است. اين متهم زمانی که با دلايل قوی ماموران روبهرو شد، لب به اعتراف گشود و اقرار کرد که با همدستی «م.س» و «م.ی» اين زوج را به قتل رساندهاند. هنگامی که ماموران قصد داشتند برای دستگيری ۲ همدست اين متهم اقدام کنند، او با ترفندی خاص ماموران را گمراه کرد و گفت که اگر من با آنان صحبت کنم راحتتر تسليم میشوند، بگذاريد من جلو بروم. او پس از رفتن نزد دو همدستش با آنان تبانی کرد تا فقط قتل محمدرضا و شهره را گردن بگيرند و منکر انجام قتلهای ديگر شوند. ماموران در ادامه تحقيقات خود متوجه شدند فرد ديگری به نام «ع.م» نيز با اين باند همکاری داشته و او را هم بازداشت کردند. وی در جريان بازجويیها به تصور اينکه همدستانش همه چيز را به پليس گفتهاند به قتل پنج نفر اعتراف کرد و گفت: به جز محمدرضا و شهره، مصيب ۱۹ ساله، جميله و محسن را هم به قتل رساندهايم. بعد از اعتراف او، متهم رديف اول نيز لب به اعتراف گشود و گفت: ما اين ۵ نفر را با انگيزه پاک کردن جامعه از فساد به قتل رسانديم. اعضای گروه ما ۶ نفر بودند. بلافاصله ماموران تحقيقات خود را برای کشف اجساد ۳ مقتول ديگر آغاز کردند. آنان به همراه ۶ متهم به محل دفن اجساد رفتند و توانستند جسد مصيب و محسن را از گودالی در جاده هفتباغ کرمان بيرون آورند. جسد پنجمين قربانی بهنام جميله نيز چند قدم آن طرفتر و در گودالی ديگر دفن شده بود. «م.م» درباره انگيزهقتلها گفت: ما برای پاک کردن جامعه از فساد، افراد را شناسايی میکرديم و به قتل میرسانديم و هيچ اعتقادی هم به عملکرد قوه قضاييه و نيروی انتظامی نداريم. ما پس از بازداشت اين افراد آنها را به باغ پسته پدرم میبرديم و در آنجا برای هر قربانی با تسبيح استخاره میکرديم. اگر عدد ۶ بود، يعنی استخاره خوش آمده و بايد او را میکشتيم. در تمام اين قتلها هم عدد ۶ میآمد و ما هم اين افراد را به قتل میرسانديم. سپس اموال مقتولان را برمیداشتيم و به افراد نيازمند صدقه میداديم. پس از اعترافات اين افراد و به دليل رعب و وحشتی که در ميان مردم افتاده بود، رييس وقت قوه قضاييه با ارسال نامهای به رييس دادگستری کرمان دستور داد که به اين پرونده خيلی سريع و با جديت رسيدگی شود. ماموران اداره آگاهی نيز با دستور قاضی به تحقيقات خود ادامه دادند و «م.م» را مورد بازجويی قرار دادند. وی در ادامه اعترافات خود گفت: پس از کشتن مصيب دوچرخه او را فروختم و پولش را به فرد مستحقی دادم. پس از کشتن جميله نيز چون تلفن همراه او را نياز داشتيم، نفروختيم و فقط انگشتر طلايش را فروختيم و صدقه داديم. بعد از کشتن محمدرضا و شهره هم تلفن همراه محمدرضا را برای خودمان نگه داشتيم و ۱۸ هزارتومان پول از جيبش برداشتيم و صدقه داديم. همچنين ۲۰ هزار تومان پول و کفشهای شهره را هم صدقه داديم.
منبع خبر: گویا
اخبار مرتبط: پس از ۹ سال انتظار حکم متهمان قتلهای محفلی کرمان صادر شد
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران