اینجا همه برای هم آرزوی آزادی می‌کنند، گزارش نوروزی مسعود باستانی از زندان رجایی‌شهر

اينجا همه برای هم آرزوی آزادی می‌کنند، گزارش نوروزی مسعود باستانی از زندان رجايی‌شهر » نسخه قابل چاپ
» ارسال به بالاترین
» ارسال به فیس بوک »

کلمه ـ مسعود باستانی، روزنامه نگار در بند در زندان رجايی شهر در گزارشی شب و روز سال تحويل را با زندانيان سياسی اين زندان تشريح کرده است.

اين روزنامه نگار زندانی در گزارش خود به تلاش زندانيان سياسی برای ايجاد فضايی شاد و پر اميد اشاره کرده و در بخشی از آن نوشته است: آن شب همه سرحال بودند و از فردای آن روز ديد و بازديدهای نوروزی شروع شد. ديد و بازديدهايی که در آنها علاوه بر آرزوی سلامتی، آرزوی آزادی زندانيان و آزادی ميهن نيز به چاشنی تعارفات اضافه شده بود.

به گزارش کلمه، مسعود باستانی از تاريخ ۱۴ تير ماه ۱۳۸۸ بازداشت و به اتهام تبليغ عليه نظام و اجتماع و تبانی برای ايجاد اغتشاش به شش سال زندان محکوم شده است. وی تا بهمن ماه ۱۳۸۸ در زندان اوين به سر می‌برد، اما در تاريخ پنجم بهمن ماه ۱۳۸۸ در اقدامی خلاف قانون و بر خلاف اصل تفکيک و طبقه‌بندی زندانيان از زندان اوين به زندان رجايی‌شهر که محل نگهداری مجرمين خطرناک است، منتقل شده و اکنون در اين زندان نگهداری می شود.

همچنين همسر اين روزنامه نگار، مهسا امرآبادی، خرداد سال ۸۸ و تنها دو روز بعد از انتخابات رياست جمهوری بازداشت و پس از دو ماه و نيم با وثيقه ۲۰۰ ميليون تومانی آزاد شد. وی به اتهام اقدام تبليغی عليه نظام از طريق مصاحبه و گزارش‌ از سوی شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب به رياست قاضی مقيسه به اشد مجازات، يک سال حبس تعزيری محکوم شده است.

متن گزارش نوروزی مسعود باستانی از زندان رجايی شهر که در اختيار کلمه قرار گرفته را با هم می خوانيم:

آمار عصر روز دوشنبه که تمام شد بچه‌ها کار عيد را شروع کردند. تا قبل از آن به جز بحث درباره احتمال مرخصی های نوروزی و تلاش چند نفر که دنبال برگزاری جشنی برای سال نو بودند خبری از حال و هوای مراسم عيد نوروز به چشم نمی‌خورد.

آن شب با کمک خالد حردانی که حالا وکيل بند سالن سياسی‌ست بچه‌ها بزرگ‌ترين ميز سالن را به وسط آوردند و هرکس با آوردن سبزه‌ای که برای مراسم سال نو در زندان تدارک ديده بود در پی آراستن سفره هفت‌سين رجايی‌شهر می‌کوشيد.



منبع خبر: گویا

اخبار مرتبط: گزارش نوروزی مسعود باستانی از زندان رجایی‌شهر؛ اینجا همه برای هم آرزوی آزادی می‌کنند