روایت شهید احمد سوداگر از فتح خرمشهر

فتح خرمشهر تحقق وعده الهی بود زنده یاد سردار احمد سوداگر
از نظر وسعت مقدار آزادسازي زمين  در عمليات فتح المبين بيشتر بود ولي عمليات بيت المقدس چند ويژگي خاص داشت :يكي از موضوع هايي كه عراقي ها بر سر آن حرف داشتند خرمشهر و آبادان بود . مي گفتند اين دو شهر مال ماست و حتي اسمشان را عوض كردند و محمره و عبادان گذاشتند . خرمشهر آخرين برگ برنده در اختيار رژيم عراق بود .عراق روي خرمشهر خيلي تبليغ كرده بود به گونه اي كه مي توان گفت براي آنها پايان جنگ فتح خرمشهر بود . اين را  در اذهان سياسي نظامي جا انداخته بودند و مي گفتند اگر ايران خرمشهر را بگيرد كليد بصره را تحويل مي دهيم .سيستم هاي دفاعي پيچيده اي هم كنار رودخانه كارون درست كرده بود و ازاين طرف هم ضد هلي برد آورده بودند . دور خرمشهر به قدري مستحكم شده بود كه بعيد به نظر مي رسيد نيرويي وارد خرمشهر شود . از نظر تاكتيكي براي نيروهاي ما رودخانه كارون يك رودخانه غير قابل عبور بود . عبور از رودخانه با عرض 270 تا 400 متر سخت بود حتي عراقي ها در هجوم شان بنا بود كه براي عبور از رودخانه از پل خرمشهر بگذرند ولي ديدند امكان عبور از پل خرمشهر ندارند . پل را منفجر كردند و با فرصت كافي موانع گذاشتند . عبور از رودخانه برا ي ما كار جديدي بود . در اين عمليات ا ز ارتش لشكر 21 حمزه لشكر 92 زرهي اهواز لشكر 16 قزوين و لشكر77 خراسان و از سپاه نزديك به 25 تيپ حضور داشتند .اولين ويژگي عمليات قطعا وعده الهي بود . دو مين ويژگي عبور از رودخانه بود كه اولين مشكل محسوب مي شد  و ما را از حركت از رودخانه به سمت خرمشهر بازداشت و به سمت انرژي اتمي و ام السواد كه امكان بيشتري داشت و از نظر دفاعي ضعيف تر بود هدايت كرد.سومين ويژگي اين بود كه در عمليات حركت دوران وسيعي صورت گرفت . در قوانين كلاسيك مي خوانيم حركت دوراني در حد يك تيپ و يك لشكرممكن  است ولي حركت دوراني در حد دو قرارگاه نداريم . در سمت شرق خرمشهر موانع زيادي بود . در سمت جنوب رودخانه اروند وجود داشت و در شمال هم موانع بي حد بود به خصوص  موانع ضد هلي برد . تنها جايي كه باز بود به سسمت غربي خرمشهر بود .ما تا عمق منطقه تحت تصرف دشمن رفته و از سمت غرب وارد خرمشهر شديم يعني از پشت عراقيها و از سمت بصره آمديم . اين چيزي بود كه براي عراقيها  قابل قبول نبود. از جمله مواردي كه در عمليات بيت المقدس نقش محوري و اعتقادي رزمندگان را نشان مي داد حركت بچه ها به سمت مسجد جامع بود . يعني وقتي مسجد جامع تصرف شد و رزمندگان مستقر شدند مثل اين بود كه شهر را دوباره گرفتند . در مسجد هياهوي عجيبي شد . هركسي براي خودش شادي وشكرگزاري مي كرد. بچه ها زمين مسجد را مي بوسيدند . ديوارهاي مسجد را زيارت مي كردند و نما ز مي خواندند.در اطراف مسجد بچه ها ي بسيج   دسته دسته حلقه زده بودند مثل اينكه اصلا براي آزاد سازي خرمشهر نيامده اند بلكه براي آزادسازي مسجد جامع آمده اند حتي جزيره مينو را فراموش كرديم كه جزيره قسمتي از خرمشهر است و بايد آزاد شود .جزيره مينو نهري داشت كه بايد آزاد مي شد . اين فراموش شده بود . همه دور مسجد جامع حلقه زده بودند و زيارت مي كردند و خاك آن را مي بوسيدند . به اندازه اي اين شادي زياد بود كه انگار عمليات بيت المقدس فقط براي آزاد سازي مسجد جامع بود. جاهاي ديگر مثل بانك سينما  يا فرمانداري هم بودند ولي كسي  به آن طرف نمي رفت و مركز ثقل شهر مسجد جامع بود كه نيروها با اعتقاد و اخلاص دور آن حلقه زده بودند . سرود مي خواندند و به  نشانه خوشحالي نيز تير هوايي مي زدند. برگرفته از كتاب جاده هاي سربي / خاطرات سردار احمد سوداگر /مصاحبه و بازنويسي محمد مهدي بهداروند 

منبع خبر: تابناک

اخبار مرتبط: فتح خرمشهر ؛ فتح خاك نبود ...