خاطرات مادر یکی از اسرای دربند منافقین

خاطرات مادر یکی از اسرای دربند منافقین
فردا
مهر: مادر یکی از اسرای دربند منافقین گفت : دیدگاه خانواده ها نسبت به منافقین بد است اکثرا کسانی که امروز در اشرف هستند با در جنگ و یا از راه ترکیه و آلمان دزدیده شدند. به فرزندانمان قول زندگی بهتر دادند و گفتند شما را می بریم به جاییکه زندگی راحتی داشته باشید.

ثریا عبداللهی مادر امیر اصلان اسدزاده یکی از اسراء در بند گروهک تروریستی منافقین که چهار سال در کمپ آزادی در حاشیه پادگان اشرف حضور دارد تا به حداقل خواسته خود از رهبران منافقین برسد. دیدار کوتاه با فرزندی که سالهاست او را ندیده حداقل خواسته این مادر رنج کشیده است. عبداللهی که خود به همراه چند نفر دیگر از خانواده های اسرای در بند منافقین کمپ آزادی (محل استقرار خانواده های اسرای در بند منافقین) را تاسیس کرده است، پس از چهار سال تلاش هنوز به خواسته انسانی و قانونی خود نرسیده است.

گفتگوی خبرنگار مهر با ثریا عبداللهی را در کمپ آزادی می خوانید.

ثریا عبداللهی در تشریح چگونگی پیوستن پسرش به این گروهک تروریستی، گفت:  پسرم در خرداد 81 به همراه دوستش به ترکیه رفت و پس از استقرار در ترکیه طی تماسی به من گفت برای بهبود کارم می خواهم به آلمان بروم. ازآن زمان تا چند سال از او بی خبر بودم و چون تنها پسرم هم بود از لحاظ روحی بسیار آشفته شدم.

وی افزود:  تا اینکه  پسرم پس از سال ها از آلمان  به محل کارم زنگ زد و گفت من این مدت در کمپ بودم و وقتی که از وضعیتش پرسیدم  گفت "وضعیتم خوب است در این جا باشگاهی با 200 شاگرد دارم ، مربی هستم خانه و زندگی دارم و می خواهم شما را پیش خودم بیاورم."

عبداللهی با بیان اینکه پس از چند سال دوستی پسرش که به همراه او به ترکیه رفته بود به ایران بازگشت ، توضیح داد: سال 85 یا 86 بود که  دوست امیر را دیدم و گفتم: تو اینجا چه کار می کنی؟ پس امیر کجاست؟ چرا پیش امیر در آلمان نماندی؟ گفت : "ما آلمان نبودیم ما اشرف بودیم." اما متاسفانه هیچ اطلاع از اشرف به من نداد.

وی با بیان اینکه بعد از مدتی به اردبیل رفت و آنجا با خانواده اش زندگی کرد، ادامه داد: زمانی که در اردبیل زندگی می کردم،  به من گفتند" امیر در اشرف است و یکسری از خانواده ها برای دیدار فرزندانشان عازم عراق هستند ، اگر شما هم می خواهید پسرتان را ببینید باید به عراق بروید". اما یکی دو سال طول کشید تا ما به نجف برویم .

مادر یکی از اسرای در بند منافقین گفت: به دلیل اینکه امیر پسری  مومن ، باخدا ، اهل هیئت و نماز شب بود فکر می کردم پسرم در نجف خادم شده است وحتما تاکنون برای خود خانواده هم تشکیل داده است ، با این فکر من حتی برای عروسم هم سوغاتی برداشتم .


منبع خبر: فردا

اخبار مرتبط: خاطرات مادر یکی از منافقین از پادگان اشرف