امر به معروف و نهی از منکر در جامعه مدرن
حسن محدثی:
لزوم تجدید نظر در آموزهی امر به معروف و نهی از منکر در جامعهی مدرن
متفکّران دینیای که جهان جدید را میشناسند و با ضرورتها و اقتضائات آن آشنایی دارند، بارها یادآوری کردهاند که تحوّلات اجتماعی همهجانبه، زندهگی در جوامع مدرن را بهکلّی با شرایط زندهگی در جهان ماقبل مدرن متفاوت ساخته است. ادیان جهانی نظیر یهودیّت، مسیحیّت، و اسلام در اعصار ماقبل مدرن ظهور یافتهاند و آموزهها و احکام و رهنمودهای آنها بیشتر سازگار با جهان زندهگی گذشتهگان است زیرا مخاطب اوّلیّهی این ادیان در جهان ماقبل مدرن و چه بسا با ساختاری قبیلهای میزیستهاند. هنوز بسیاری از جوامع مسلمان ساختار اجتماعی قبیلهای خود را حفظ کردهاند. در میان کشورهای اسلامی تنها معدودی از کشورها نظیر ایران و ترکیه هستند که تا حدّی (و نه کاملاً) از ساختار قبیلهای فاصله گرفتهاند. برای اینکه این ادیان بتوانند در جهان مدرن نیز به حیات خود ادامه دهند، کم و بیش نیازمند اصلاح و بازسازیاند. جنبشهای فکری ناظر به اصلاح و بازسازیِ ادیان تقریباً در همهی ادیان جهانی شکل گرفتهاند. بهعنوان مثال، در یهودیت گرایشی به نام یهودیت اصلاح (reform Judaism) بهوجود آمده است. در مقابل این گرایشهای اصلاحطلبانه یا فراتر از آن گرایشهای بازسازیگرایانه، جریانی از مقاومت و ایستادهگی با هدف حفظ کامل و بدون تغییر میراث دینی نیز در همهی ادیان جهانی دیده میشود. این گرایشها اغلب متّصف به راستکیشیاند؛ بهعنوان مثال یهودیّت راستکیش (orthodox Judaism). بررسیها نشان میدهد که جریانهای راستکیشی با آنکه در جهان مدرن تا حدّی موفق به حفظ میراث دینی خود میگردند، امّا عملاً بهشکل فرقه و گروههایی منزوی در درون جامعهی دربرگیرنده درمیآیند و عملاً پیام و بُرد آموزهها و رهنمودهای دینی را به جماعتهای کوچکی محدود میسازند و یا با استفاده از روشهای خشن به مقابله با جامعهی دربرگیرنده و ارزشهای آن برمیخیزند و جنبشهای بنیادگرایانه را پدید میآورند. بنیادگرایی نه فقط در ادیان موسوم به غربی یا ابراهیمی -یعنی اسلام و یهودیّت و مسیحیّت- دیده شده است بلکه حتّا در میان ادیان موسوم به شرقی نظیر بودیسم و شینتوئیسم نیز پدید آمده است. بمبگذاریهای برخی فرقههای دینی در ژاپن در دهههای اواخر قرن بیستم نمونهی معروفی از این پدیده است. جریانهای بنیادگرایانه نه تنها موفّق به ترویج دین در جهان مدرن نمیگردند بلکه چهرهای بسیار منفور و غیرانسانی از دین و سنّت را به نمایش میگذارند و به جای جذب دلها، هراس میآفرینند و نفرت برمیانگیزند. لهیب فروزان اسلامهراسی در جوامع غربی فقط ناشی از توطئهی رسانههای غربی نیست بلکه در وهلهی نخست، برآمده از سوختی است که بنیادگرایان مسلمان بر پای این آتش میریزند و آن را چنین فروزان میسازند. نکتهی اصلی این مقدّمه این است که رویدادها و تحوّلات جهان اسلام نیز به اشکال مختلف ضروت اصلاح و بازسازی دینی را نشان میدهند. مقاومت در مقابل جریان اصلاحطلبانه و یا حتّا بازسازیگرایانه سبب طرد آموزهها و رهنمودهای دینی توسّط مردم از عرصهی عمومی میشود و چنانچه طرد آموزهها و رهنمودهای دینی رخ دهد، بازآوری مجدّد آنها به عرصهی عمومی بهآسانی ممکن نخواهد بود. تا زمانیکه آموزههای دینی توسط مردم جدّی گرفته میشوند میتوان امیدوار بود که والدین فرزندان خود را بر اساس آنها جامعهپذیر سازند، اما چنانچه آموزهها و رهنمودهای دینی از حیات اجتماعی طرد شوند، جامعهپذیری بر اساس الگوی زیست غیردینی رخ خواهد داد و آنگاه باورپذیرساختن و مطلوب ساختن آموزهها و رهنمودهای دینی برای کسانی که با الگوهای زیست غیردینی تربیت شده اند، چندان میسّر نخواهد بود.
امر به معروف و نهی از منکر یکی از آموزههای بسیار مهم دین اسلام است. قرآن بهنحو ویژهای بر این آموزه تأکید دارد. امّا فهم سنّتی و رسمی از این آموزه و شیوهی سنّتی و رسمی اجرای این آموزه آن را هر چه بیشتر در میان مردم ما نامطلوب ساخته است. چنانچه بر چنین درکی از آموزهی امر به معروف و نهی از منکر اصرار ورزیده شود و با همان شیوههای سنّتی بدان عمل شود، دیری نخواهد گذشت که این آموزه در میان مردم بهکلّی مطرود خواهد گشت. اخبار به شهادت رسیدن برخی از بسیجیان در جریان انجام امر به معروف و نهی از منکر توسّط برخی جوانانی که طرف دریافتکنندهی امر به معروف و نهی از منکر بودهاند پیش از این بارها رسانهای شده است. اخیراً خبر تکاندهنده و تأسّفبار دیگری نیز در همین باب رسانهای شده است که از هر جهت جای تأمّل دارد؛ خبر ضرب و شتم یک آیتالله در حین امر به معروف و نهی از منکر:
ضرب و شتم عضو سابق خبرگان رهبری در شمال به خاطر امر به معروف! آیت الله توکل استاد اخلاق حوزه علمیه بابل و نماینده یکی از ادوار گذشته مجلس خبرگان رهبری به دلیل امر به معروف یک زن بدحجاب توسط همسر این زن مورد ضرب و شتم قرار گرفت.
آیت ا… توکل استاد اخلاق حوزه علمیه بابل و نماینده یکی از ادوار گذشته مجلس خبرگان رهبری به دلیل امر به معروف یک زن بدحجاب توسط همسر این زن مورد ضرب و شتم قرار گرفت. به گزارش آناج به نقل از بلاغ، این اتفاق زمانی رخ داد که این زن و شوهر خودروی خود را در مقابل منزل آیت ا… توکل پارک نموده و پس از پیاده شدن از خودروی خود ، با توجه به آنکه این زن حجاب مناسبی نداشته از سوی آیت ا… توکل مورد امر به معروف قرار می گیرد که همسر وی با این استاد اخلاق درگیر می شود و پس از درخواست آیت اله توکل از وی برای پایان قائله ، وی اظهار داشته : « دل خوشی از شما ندارم، شما به چه حقی به خانم من بابت حجابش تذکر دادید و … » آیت اله توکل در پاسخ گفت: « امر به معروف وظیفه من می باشد ، حتی اگر به قیمت جانم تمام شود » که در این حین این فرد اقدام به ضرب و شتم ایشان نمود. پس از حضور مامورین انتظامی در صحنه جهت دستگیری ضارب که با مقاومت وی مواجه بود و در حالی که ضارب با اهانت به آیت الله توکل می گفت: «شما مامور نیستید ، شما نوچه های این آیت اله هستید.»در نهایت موفق به دستگیری وی شدند. چندی پیش نیز یک آمر به معروف در چمستان نور به دلیل تذکر به دو مسافر که با پوشش بسیار نامناسب از سوی آنان مورد حمله قرار گرفته و از ناحیه گردن به وسیله شیشه نوشابه مجروح و به بیمارستان منتقل شد. رواج این گونه ضرب و شتم ها و اهانت ها به آمرین معروف و عدم برخورد مناسب با ضاربین این جرات را به اهانت کنندگان به شئائر اسلامی می دهد که به راحتی هنجارهای فرهنگی و اجتماعی جامعه اسلامی را زیر پا بگذارند و امر به معروف و نهی از منکر به راحتی به دست فراموشی سپرده شود.
موضوع برمیگردد به نحوهی مطلوب امر به معروف و نهی از منکر در جهان مدرن. تأسّفبرانگیز این است که با آنکه در چند دههی اخیر بر امر به معروف و نهی از منکر تأکید فوقالعادهای شده است، حتّا یک اثر وجود ندارد که نشان دهد پیامبر اسلام و صحابه و ائمّه در عمل چهگونه و با چه شیوهای در عصر خود، امر به معروف و نهی از منکر را انجام دادهاند. بهنظر میرسد عمدهی بحثها در حدِّ ذکر احادیث متوقّف است.
باری، نکتهی مهم این رویدادها این است که در جهان مدرن، نحوهی لباس پوشیدن افراد و نیز دیگر مسائل شخصی آنان –خوب یا بد- جزو حقوق خصوصی آنها تلقّی میشود و تذکّر مستقیم به افراد، بهعنوان مداخلهی در حیات شخصی و تجاوز به حقوق خصوصی درک میگردد. در گذشته هرگز چنین درکی وجود نداشته است. عموم مردم ارزشها و هنجارهای دینی را حتّا اگر درونی نکرده بودند، عملاً به رسمیّت میشناختند و در نتیجه، انجام امر به معروف و نهی از منکر بهنحو سنّتی مقبول میافتاد و مقاومت حادّی برنمیانگیخت. امّا مدتی است در ایران امر به معروف و نهی از منکر بهشیوهی سنّتی با مقاومت حادّ طرف گیرنده مواجه میشود و واکنشهای تندی را برمیانگیزد. اهل تأمّل و عقلا برای تجدید نظر دربارهی چیزی نیازی ندارند که صدها مصداق را مشاهده و احصا کنند. همین مواردِ تاکنون رخ داده در واکنش به اجرای عملی امر به معروف و نهی از منکر، برای اینکه اهل نظر را به تجدید نظر در باب نوع فهم ما از این آموزه و نحوهی اجرای آن وادارد، کافی است.
سالها پیش در نتیجهگیری تحقیقی که برای دفتر معاونت حقوقی ریاست جمهوری انجام دادهام، بر هشت اصل دربارهی آموزهی امر به معروف و نهی از منکر تأکید کرده بودم. در اینجا یک بار دیگر این اصول هشتگانه را با اندکی ویرایش یادآوری میکنم بلکه باب بحثی گشوده شود و بهرهای عاید گردد. کمترین فایدهاش این است که من دیدگاه خود را در معرض نقد صاحبنظران قرار میدهم، اما چه بسا عالمان و متفکّران دینی و غیردینی نیز از منظر خاص خود بدان بیندیشد و بهرهی بیشتری حاصل آید.
اصول هشتگانه دربارهی امر به معروف و نهی از منکر
آنچه در اینجا بهعنوان اصول هشتگانهی درباره ی امر به معروف و نهی از منکر میآید، محصول یک تحقیق است. با اینهمه، موارد زیر بهعنوان اصول پیشنهادی مطرح میشود و هر یک جداگانه میبایست مورد بحث و بررسی و نقد صاحبنظران قرار گیرند.
اصل اول: امر به معروف و نهی از منکر امری فرافقهی است. در گفتار متأخر اسلامی و در بینش محافظتگرایی دینی، امر به معروف و نهی از منکر غالباً از منظر فقهی مورد توجّه قرار میگیرد. براساس چنین نگاهی امر به معروف و نهی از منکر آموزهای کاملاً فقهی است و در دایرهی شرعیات جای دارد. معروف و منکر در این بینش تعریفی فقهی دارند. اما نیک میدانیم که بسیاری از امور میتوانند منکر باشند اما فقه درباب آنها ساکت باشد و بسیاری از امور ممکن است معروف تلقّی گردد و فقه آنها را معروف تلقّی نکند. بهعنوان مثال دستگیری فقرا، یا کمککردن به فردی درمانده امور فرا فقهیاند. میتوان همهی امور شرعی را به دقّت انجام داد ولی از کنار یکآدم گرسنه به راحتی گذر کرد. میتوان متشرّع بود اما در مقابل ظلمی که به مسلمان دیگری میشودکاملاً سکوت کرد و چشم بر هم نهاد. حمله بینظیر عیسی مسیح به علمای دین یهود همه حاکی از آن است که آنان متشرّع بودند اما بسیاری از امور مقدم بر شرع را زیرپا مینهادند و نادیده میگرفتند. بنابراین، تقلیل امر به معروف و نهی از منکر به امور فقهی از ارزش مفهومی این آموزه، بهشدّت میکاهد و دایرهی مصادیق معروف و منکر را به دایرهی امور فقهی محدود میسازد و تصویری تحریفآمیز از امر به معروف و نهی از منکر عرضه میکند.
اصل دوم: اجیر و مأمور، آمر به معروف و ناهی از منکر مناسبی نیست. امر به معروف و نهی از منکر کنشی دینی است و کنش دینی چنانچه بدون اخلاص و نیّت پاک و خیرخواهانه صورت بگیرد فاقد ارزش است. خروج و اقدام برای انجام امر به معروف و نهی از منکر، امری داوطلبانه و از روی دینداری است. بهعبارت دیگر، تنها محرّک امر به معروف و نهی از منکر باید انگیزهی دینی باشد. در بررسی آیات دیده میشود که بهترین امّت از نظر قرآن آن امّتی است که برای امر به معروف و نهی از منکر خروج میکند. ارزش این اقدام از نظر نگاه قرآنی به داوطلبانه بودن و براساس انگیزهی دینی عمل کردن است. بنابراین، کسی که اجیر و مستخدم دولت و یا سازمان خاصی میشود تا امربه معروف و نهی از منکر کند، نفس این اقدام غیردینی است، زیرا دیگر داوطلبانه و از روی تعهّد دینی صورت نمیگیرد. در چنین وضعی، تعهّد اداری و سازمانی جای تعهّد دینی را میگیرد. مأمور دولت یا یک سازمان معیّن، امر به معروف و نهی از منکر میکند چون دولت و ادارهی مربوطه از او چنین خواسته است و او را برای چنین کاری استخدام کرده است. او امر به معروف و نهی از منکر میکند چون میخواهد حقوق بگیرد و امتیازاتی بهدست آورد و بدینترتیب، امرار معاش کند. در این حالت، فرد میبایست براساس منشور
سازمانیاش عمل کند، نه براساس نظام ارزشی دینی. این درست مثل این است که شماکسی را استخدام کنید که در جای معیّنی از شهر و در ساعات مشخّصی نماز بخواند. این نماز از نظر دینی هیچ ارزشی ندارد. بعد از خداوند، بزرگترین آمر به معروف و ناهی از منکر پیامبران هستند. قرآن در آیههای متعدّد یادآوری میکند که پیامبران به خاطر رسالت دینیشان اجر مادّی نمیبرند. جهد دینی دینداران تنها نزدخداوند مأجور است. بهعبارت دیگر، خدمتی که یک فرد مؤمن به دیناش میکند میبایست با انگیزهای معنوی باشد. حال پرسش این است که آیا اشکالی دارد که کسی با انگیزهی دینی به دین خدمت کند و نفع مادّی هم ببرد؟ پاسخ این است که اگر این پاداش مادّی همواره به عمل دینی تعلّق گیرد، محرّک عمل دینی دیگر انگیزهای دینی نخواهد بود بلکه رفتهرفته پاداش مادّی بر انگیزاننده عمل دینی خواهد شد و انگیزهی مادّی آرامآرام بر جای انگیزهی دینی خواهد نشست.
اشکال دیگر این است که عمل دینی میبایست با آمادهگی قلبی و درونی صورت گیرد و نه به صورتی مکانیکی و صرفاً اداری. امّا از آنجاکه هیچ تضمینی وجود ندارد که فرد این آمادهگی قلبی را همواره در خود احساس کند، مأمور دولت ناچار خواهد شد که در بسیاری مواقع، امر به معروف و نهی از منکر را بهصورت مکانیکی و بهعنوان یک کار اداری انجام دهد. در چنین حالتی امر به معروف و نهی از منکر مثل بایگانی کردن یک پرونده خواهد بود. عمل بایگانی وظیفهای اداری است، اما امر به معروف و نهی از منکر اگر بدل به وظیفهای اداری شود، بدل به عملی بیروح خواهد شد.
اصل سوم: امر به معروف و نهی از منکر قابل تقلیل به امور شخصی و فردی نیست.
یکی از تبعات فقهی ساختن امر به معروف و نهی از منکر این است که این آموزه صرفاً بر اموریشخصی و فردی دلالت خواهد کرد، در حالی که امر به معروف و نهی از منکر بر مسؤولیت اجتماعی مؤمنان نیز دلالت دارد. امر به معروف و نهی از منکر همانقدر که اموری شرعی همچون روزهخواری و امثالهم را در برمیگیرد، امور اجتماعی و سیاسی مختلف را نیز پوشش میدهد. بهعلاوه، امور اجتماعی و سیاسی از اهمیّت بسیار بیشتری برخوردار هستند. بهعنوان مثال، تذکّر به کسی که در ملاء عام روزهخواری میکند بههیچوجه قابل مقایسه با تذکّری که به یک کارگزار سیاسی داده میشود نیست. روشن است که تأثیراتیکه اعمال و رفتار کارگزار سیاسی بر جامعه دارد بسیار جدّیتر و وسیعتر است تا آثار سوء روزهخواری در ملاء عام. اما تقلیل امر به معروف و نهی از منکر به امور شخصی و فردی باعث نادیده گرفتن ابعاد اجتماعی و سیاسی مهمّ این آموزه میشود. لذا بهتر است بیشتر بر سطح عمومی و اجتماعی و سیاسی امر به معروف و نهی از منکر تمرکز شود و سطح شخصی و فردی امر به معروف و نهی از منکر با امعان نظر به تحولات رخ داده در جهان مدرن مورد تجدید نظر قرار گیرد. شایسته است در جهان مدرن در نحوهی اجرای امر به معروف و نهی از منکر در سطح شخصی و فردی تجدید نظر شود تا انجام آن، دخالت در امور شخصی و تجاوز به حقوق خصوصی تلقّی نگردد و منجر به مخدوش شدن اصل این آموزهی مهم اسلامی نگردد.
اصل چهارم: امر به معروف و نهی از منکر ایجاد رابطهای برابر است نه آمرانه.
در گفتار متأخّر اسلامی گفته میشود که امر به معروف و نهی از منکر، باید از موضع بالا و آمرانه انجام شود و آمر به معروف و ناهی از منکر نوعی ولایت، خواه به معنای دوستی و خواه به معنای تسلطّ بر فرد را، اعمال کند. ولی خداوند بهعنوان بزرگترین آمر به معروف و ناهی از منکر هیچگاه نمیگوید مرا عبادتکنید چون من اینگونه میخواهم، بلکه عبادت خداوند در قرآن طریقی است برای تعالی بخشیدن به خویشتن. ما خدا را عبادت میکنیم برای اینکه خویش را غنی سازیم و وجود خویش را ارزان نفروشیم. بهعبارت دیگر، خداوند قیّم انسان نیست بلکه دوست انسان است. او به ما فقط توصیه میکند، اما اجباری در میان نیست. ما مجال عصیان و گناه داریم. خداوند خود را به اجبار و اکراه ولی ما نمیسازد بلکه، اگر مایل بودیم میتوانیم او را ولی خود بگیریم و از این طریق رستگار شویم.
بهعلاوه، رفتار پیامبران با مردم آنطور که در قرآن منعکس شده است، رفتاری آمرانه و از روی خودبرتربینی و تفوّق و تسلّط نبوده است. از نظر روانشناختی و تربیتی نیز میتوان این نکته را افزود که اتّخاذ موضع برتر و لحنی آمرانه نه تنها فرد مقابل را برای پذیرش مدّعیات ما آماده نمیسازد بلکهبرعکس، تمایلی برای مخالفت آشکار یا پنهان در او برمیانگیزد. امر به معروف و نهی از منکر توصیه بهدوری از زشتیها و پلیدیها و توصیه به تلاش جهت تحقّق و اعتلای معروفها است. امر به معروف و نهی از منکر رابطهای برابرانه و صمیمانه میان مردم است. اتّخاذ موضعی نابرابر و از بالا به پایین، با شفقتی که ذاتی ایمان دینی است منافات دارد و ضد اهداف و ارزشهای دین است. از ایمان دینی شفقت میزاید. این شفقت میلی است که در مؤمن ایجاد میشود تا غنای ناشی از ایمان دینی را به دیگر انسانها منتقل سازد و آنها را به سوی چنین ایمانی هدایت کند. این همان رفتاری است کهپیامبر اسلام –بهعنوان مثال با زن یهودی و بسیاری دیگر- انجام داد. همچنان که پیامبر مبعوث شد و در پی بعثت وجودی خویش شفقتی پایانناپذیر یافت و به دعوت خاص و عام پرداخت و همین شفقت به ایشان کمک کرد تا همه شدائد و رنجها را در این مسیر تحمل کند، آنچنان خداوند در وصف ایشان گفته است که پیامبر در مؤمن ساختن مردم حریص است، همهی مسلمانان نیز همچون پیامبر میبایست به نحوی شفقتآمیز چنین دعوتیرا تکرار کنند. امر به معروف و نهی از منکر نیز دعوتی است برای زیست مؤمنانه و متناسب با ارزشهای اسلامی. در بررسی ادبیات دینی و بهویژه قرآن دیدهایم که پیامبر مجاز به اعمال سلطه بر دیگران نیست و نمیتواند دین را بر کسی تحمیل کند. شفقت مؤمنانه غیر از قیّم شدن است.
اصل پنجم: امر به معروف و نهی از منکر نوعی دعوت، تبلیغ، و آگاهی بخشی است
امر به معروف و نهی از منکر دو نتیجه دارد: نتیجهی آنی و نتیجهی آتی. نتیجهی آنی امر به معروف و نهیاز منکر آگاهی بخشیدن و یادآوری به فرد است تا او راه صواب را از راه ضلالت تشخیص دهد و برای انجام معروف و ترک منکر ترغیب شود. برای تحقق نتیجهی آنی وظیفهی فرد مؤمن تبلیغ، ارشاد، دعوت وآگاهیبخشی است و تذکّر (یادآوری آنچه فراموش شده) است. نتیجهی آتی امر به معروف و نهی از منکر انجام معروف و ترک منکر از سوی کسی است که امر به معروف و نهی از منکر شده است. این نتیجه بهواسطهی آگاهیای تحقّق مییابد که فرد دریافت کرده است و بر اساس دعوت و تبلیغ، و تشویق و ترغیبی که انجام شده وجود اش به سمت انجام معروف و ترک منکر میل کرده است. آمر به معروف و ناهی از منکر فقط برای تحقّق نتیجهی آنی وظیفه دارد و مکلّف است، اما او نه وظیفه دارد و نه حق دارد نتیجهی آتی را هم تحقّق بخشد. تحقّق نتیجهی آتی باید بهصورت ارادی، آزاد و داوطلبانه روی دهد، در غیر این صورت فاقد ارزش است. امر به معروف و نهی از منکر توصیه به انجام معروف است نه اجبار به انجام آن و نهی از منکر نهی از گناه است نه منع از گناه. علاوه بر این، آمر به معروف و ناهی از منکر باید به شرط «احتمالتأثیر» نیز توجّه داشته باشد، یعنی هم باید به موقعیّتی که در آن عمل میکند و هم به ابزاری که به وسیلهی آن تبلیغ، ترغیب و تشویق و یادآوری انجام میگیرد توجّه داشته باشد و در صورتی که اقدام او نتیجهی آنی را تحقّق نمیبخشد، از انجام امر به معروف و نهی از منکر خودداری ورزد. بهعلاوه، او باید توجّه داشته باشد که فردی که قرار است امر به معروف و نهی از منکر شود، زمینهی پذیرش داشته باشد. انجام امر به معروف و نهی از منکر در مواقعی که علم به عناد، فسق و فجور و پلیدی فرد داریم، عملی خردمندانه نیست و شأن مؤمن را در جامعه و چه بسا نزد خود اش میکاهد و مؤمن را فردی نامعقول معرفی میکند و باعث تحقیر مؤمن میشود و این همه، انگیزههای انجام امر به معروف و نهی از منکر را در او کاهش میدهد. فرد مؤمن در جامعه نباید غیرمنطقی و نامعقول معرّفی شود، بلکه میبایست هوشیار و زیرک و آگاه معرفی گردد و مطوب است که مردم نیز چنین تصوّری از مؤمنان داشته باشند و اگر کسی برخلاف این عمل کند، در حقیقت به اجتماع مؤمنان زیان رسانده است. از اینرو، تکلیفگرایی در انجام امر به معروف و نهی از منکر خطا و نادرست است.
اصل ششم: امر به معروف و نهی از منکر با استفاده از خشونت و قوّهی قهریه خود یک منکر بزرگ است.
عمل دیندارانه، عملی است از روی اراده و اختیار و داوطلبانه. بهعبارت دیگر، دینداری از سر اجبار دینداری نیست، و در نزد خداوند نیز فاقد ارزش است. همچنان که اگر کسی مجبور به قتل دیگری شود قاتل نیست. آنکه مجبور به رعایت آداب و هنجارهای دینی نیز شود مؤمن نیست. علاوه بر این، استفاده از خشونت نه تنها مؤمن نمیپرورد بلکه کافران را کافرتر و مؤمنان را بیایمانتر میکند. مؤمنان نیز ممکن است گناهان صغیره و کبیره انجام دهند. نباید انتظار داشت جامعه از گناه پاک شود. این انتظار اساساً انتظار باطلی است. مطابق تعریفی که قرآن از انسان میدهد، انسان معصیت کار، طاغی، ظلوم و جهول و ناسپاس است. برخی از آیات قرآن با خطاب به مؤمنان آغاز میشود و خداوند در این خطابها به مؤمنان تذکّر میدهد که برخی گناهان را انجام ندهند. یا ایها الذین آمنوا انما الخمر و المیسر و الانصاب و الازلم رجس من عمل الشیطن فاجتنبوه لعلکم تفلحون («ای کسانی که ایمان اوردهاید، شراب و قمار وو بتها و تیرهای قرعه پلیدند [و] از عمل شیطانند. پس، از آنها دوری گزینید، باشد که رستگار شوید») (آیهی ۹۰ سورهی مائده، ترجمهی فولادوند). گفته میشود این آیات در سال نهم هجرت یعنی یکسال قبل از رحلت پیامبر نازل شدهاند. معنیاش این است که برخی از مؤمنان حتّا در سالهای آخر عمر پیامبر چنین گناهانی را انجام میدادهاند. پرسشی که در آیهی ۹۱ سورهی مائده از این مؤمنان گناهکار پرسیده میشود، مؤیّد این امر است: «همانا شیطان میخواهد با شراب و قمار، میان شما دشمنی و کینه ایجاد کند، و شما را از یاد خدا و از نماز باز دارد. پس آیا شما دست برمیدارید؟» (آیه ی ۹۱ سوره ی مائده، ترجمهی فولادوند).
در تمام سالیان اخیر امر به معروف و نهی از منکر را از طریق روشهای خشونتآمیز انجام دادهایم و به اعتراف بسیاری از مسؤولان و دستاندرکاران و محققان نتیجهی معکوس گرفتهایم. امر به معروف و نهی از منکر غیر از جهاد است. جهاد تعریف مشخّصی دارد و در مواقع معیّنی بر فرد مسلمان تکلیف میشود.
اصل هفتم: امر به معروف و نهی از منکر غیر از دستگیری مجرمان است یکی از مشکلات اساسی در انجام امر به معروف و نهی از منکر در جامعهی ما این بوده است کهسیاستگزاران و دست اندرکاران این قلمرو میان «گناه» (بهعنوان «فعل یا ترک فعلی اخلاقی») و «جرم» (بهعنوان «فعل یا ترک فعلی حقوقی») تمایز قائل نشدهاند. فرد در انجام گناه آزاد و در نزد خداوند مسؤول است. فرد گناهکار فقط در معرض داوری خداوند است و خداوند نیز او را عتاب خواهد کرد و عذاب خواهد داد. گناه زیر پانهادن هنجارهای ارزشی دین است که از سوی شارع تعریف و تشریع شده است. اما جرم زیر پانهادن هنجارهای حقوقی جامعه است که در هر دورهای تعریف، و مصادیق گوناگونی دارد. مجرم نیز توسّط دستگاه قضایی محاکمه و مجازات خواهد شد. امر به معروف و نهی از منکر توصیه و دعوتی است از افراد برای انجام اعمال صواب و دوری از گناه. اما دستگیری مجرم، دستگیری و توقیف کسانی است که مرتکب جرم میشوند. امر به معروف و نهی از منکر برعهدهی دینداران است و برخورد با مجرمان برعهدهی قوهی قضاییه و نهادهای دولتی.
البته ممکن است برخی گناهان جرم نیز باشند، در این صورت اگر انجام گناهی جرم باشد، دستگیری و محاکمه او را دیگر نمیتوان امر به معروف و نهی از منکر دانست. از اینرو، کلیّهی نیروهایی که امر به معروف و نهی از منکر میکنند شایسته نیست کسی را بهعنوان مجرم دستگیر کنند و به نیروهای انتظامی و غیره تحویل دهند و معرفی کنند. در صورتی که چنین اتّفاقی بیفتد دعوت دینی جای خود را به اجبار و اکراه میدهد و چهرهی دین و دینداران چهرهای خشن و مستبد به تصویر کشیده میشود و این به منزلت دین بهشدّت لطمه میزند. بنابراین، خطا است که نیروهای دولتی، نظامی، انتظامی وشبهنظامی وارد قلمرو امر به معروف و نهی از منکر شوند. جامعه باید از مؤمنان تصویری مهربان، والا،آرام و متین و یاور مردم و اهل گذشت و اغماض و بزرگوار در ذهن داشته باشد نه چهرههایی خشن، قسی، ناآرام، مزاحم، دردسرساز، سنگدل و ناهنجار.
اصل هشتم: امر به معروف و نهی از منکر اگر برعهدهی دولت باشد، باعث تخریب قلمرو دینی میشود.
در ارزیابی کلّی، دولت دستگاهی است که بیشترین استعداد
«بیگانهسازی» را دارد. بهعلاوه، دولت براساس مصلحت عمل میکند؛ یعنی قاعدتاً از دولت چنین انتظار میرود. همچنین دولت از قوّهی قهریه و نیروی اجبار برخوردار است. واگذاری عرصهی دینی به دولت و یا ورود دولت به این عرصه باعث بیگانه شدن مردم از دین میشود. عملکرد دولت براساس مصلحت، ایبسا به زیر پانهادن ارزشها و هنجارهای دینی توسّط دولت منتهی شود. امکان استفاده از قوّهی قهریه توسّط دولت در عرصهی دینی که عرصه اختیار و آگاهی و آزادی است، باعث میشودکه چهرهای خشن و نامطلوب از دین در جامعه عرضه شود. علاوه بر همهی اینها، ورود دولت به عرصهی دینی باعث ابزاری شدن دین و دولتی شدن آن میشود و بدین ترتیب، دین به دستگاه ایدئولوژیک دولتی بدل میشود و شأن و منزلت آن بهشدّت آسیب میبیند. همهی این پیآمدها در نهایت باعث تخریب قلمرو دینی و بیاعتنایی مردم به امور دینی میشود؛ کما این که بهنظر میرسد تاکنون ورود دولت به این عرصهی دینی نتایجی جز این نداشته است. بنابراین، مصلحت نیست که دولت عهدهدار اجرای آموزههایی چون امر به معروف و نهی از منکر شود بلکه بهترین کار این است که دولت شرایط مناسب و بستر لازم را برای فعالیت سازمانهای دینی مردمنهاد و غیردولتی فراهم سازد و اجازه دهد مسائل و منازعات مربوط به عرصهی دینی در جامعهی مدنی حلّ و فصل شود. این شیوه هم به نفع دین است و هم به نفع دولت. نمونهی گویای آن مساجد هستند. به نظر میرسد ادارهی مساجد توسّط نیروهای مردمی محلّی بسی مطلوبتر بوده است.
منبع: وبلاگ نویسنده
منبع خبر: کلمه
اخبار مرتبط: امر به معروف کردم قرار مجرمیت صادر کردند
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران