سرد و سخت از سینه ام پائین می رفتی و پا بر کمرگاهم می کوبیدی
سرد و سخت
از سینه ام پائین می رفتی
و پا بر کمرگاهم می کوبیدی
انگار می خواستی با دستان کوچکت
این صخره ی پوکی را که منم
با خود به دره ی ناکجا بکشانی.
ایستاده بودم و از خود می پرسیدم:
"آیا دارد از جدایی ها شکایت می کند؟"
بار دیگر
وقتی بیکدیگر لبخند می زنیم
از کمرگاهم بالا بیا
و سرت را بر سینه ام بگذار.
می خواهم ای کوهنورد نوپا
از من صخره ای مغرور بسازی.
٣۰ مه ۱۹۹۰
تصویر متن: مجید و آزاد - ۱۹٨۹
اگر عضو یکی از شبکههای زیر هستید میتوانید این مطلب را به شبکهی خود ارسال کنید:
منبع خبر: اخبار روز
اخبار مرتبط: سرد و سخت از سینه ام پائین می رفتی و پا بر کمرگاهم می کوبیدی
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران