از شکیبِ شهر ها دور می شوم از شش جهت با چشمِ باز می آیم غبار از رُخ بر می گیرم می بینی؟! باز نزدیکِ خانه ی توام!
می خوابم:
گذر می کنم از دریا
می گذرم از اندوه
از کوه
و از هرچه رنگ، رو برمی تابم
از غبار هایِ عادت می گذرم
از شکیبِ شهر ها دور می شوم
از شش جهت با چشمِ باز می آیم
غبار از رُخ بر می گیرم
می بینی؟!
باز نزدیکِ خانه ی توام!
بی شکیب
و با دسته ای آویشن.
بیدار می شوم:
در هوهوی آوارگی
و آوازِ ناشکیبای دیشب.
به قاب های قدیمی سلام می کنم
در اتاقِ مه آلود می چرخم
دوباره همان دخترکِ زیبا می آید
با دسته ای نرگسِ کوهی
می خندد، واژه های زیبا را از کتابم می چیند.
رو به رویش می نشینم،
و تندیسِ تو را می تراشم.
خرداد ۱٣۹٣ - لندن
اگر عضو یکی از شبکههای زیر هستید میتوانید این مطلب را به شبکهی خود ارسال کنید:
منبع خبر: اخبار روز
اخبار مرتبط: ۵۴۰۰ واحد صنعتی تعطیل شده سال های گذشته به چرخه تولید باز می گردند
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران