اما چه هستند آن شرایط داخلی که می توانند به این امر یاری رسانند؟ یکی از این ابزارها می تواند حضور دوباره همان نیروهائی باشد که فوندامنتالیستهای اسلامی در شکست آنان نقش اساسی ایفا کردند، یعنی بطور کلی بازگشت چپ... چنین نیروئی می تواند توجه مردم را به امر واقع بینی سیاسی و بازگشت ایدهها به زمین دوباره احیا کند

اما چه هستند آن شرایط داخلی که می توانند به این امر یاری رسانند؟ یکی از این ابزارها می تواند حضور دوباره همان نیروهائی باشد که فوندامنتالیستهای اسلامی در شکست آنان نقش اساسی ایفا کردند، یعنی بطور کلی بازگشت چپ... چنین نیروئی می تواند توجه مردم را به امر واقع بینی سیاسی و بازگشت ایدهها به زمین دوباره احیا کند
اخبار روز
تصمیم اوباما برای از سرگیری روابط دیپلماتیک با کوبا و اذعان وی به شکست سیاست تحریم چندین ده ساله این کشور از طرف آمریکا را می توان یک تصمیم شجاعانه و در خور تامل ارزیابی کرد. تصمیمی که می توان آن را به عنوان یکی از فاکتهای نادری در نظر گرفت که شاید جهان ما را سرانجام به سوی شرایط نوین دیگری سوق دهد. شرایطی که آن را در کل بتوان پذیرش نهائی یک "جهان پلورالیستی" نامگذاری کرد. یک جهان پلورالیستی با خطوط معین میان نظامهای سیاسی متفاوت با بافت اقتصادی ـ اجتماعی متفاوت.
ما در دوران جنگ سرد شاهد حضور تعیین کننده دو قدرت اصلی در جهان بودیم. بعد از فروپاشی بلوک شرق، عروج یک جهان تک قطبی را تجربه کردیم که کماکان با فراز و نشیبهائی چند، تا کنون هم ادامه دارد، جهانی تک قطبی ای که در آن ما شاهد لرزهها و پس لرزههای شدیدی در عرصه مناسبات جهانی و معادله قدرت بودهایم.
یکی از آن نیروهائی که از همان دوران جنگ سرد (بویژه در فاز نهائی آن)، از طرف غرب در مصاف با شرق و جنبشهای کمونیستی بر آن سرمایه گذاری شد، جنبشهای فوندامنتالیست اسلامی بود که علیرغم پایان موفقیت آمیز ماموریتشان در شکست حریف قدرتمند، به حیات خود در دوران نوین نیز ادامه دادند. ادامه این حیات اگر چه به نوعی هنوز هم بخشی از استراتژی غرب در رابطه با امر سیاست در کشورهای اسلامی می باشد، اما قدرت گیری بیش از پیش آنان و تهدید منافع غرب در مقاطعی، این تصور را پیش آورده است که آیا ادامه این سیاست به شکل تاکنونی می تواند امری مقرون به صرفه و عاقلانه باشد؟ و درست همین تهدید فزاینده است که بخشهای اساسی موجود در نظام سیاسی غرب را به این نتیجه رسانیده که به مصاف جدی با آن برخیزند.
اما تجربه موجود نشان می دهد که سیاست تقابل تاکنونی نه تنها ثمر بخش نبوده است، بلکه جهان را بیش از پیش با امر رشد این گروهها در منطقه روبرو کرده است، و این نشان می دهد که امر مقابله با این جریانات نه امری صرفا نظامی یا برخورد از خارج، بلکه اساسا امری داخلی می باشد. در واقع بدون مهیا کردن ابزارها و شرایط درونی این کشورها برای رویاروئی با این افراط گرائی، امر شکست یا عقب نشینی کامل آنها امکان پذیر نیست.
اما چه هستند آن شرایط داخلی که می توانند به این امر یاری رسانند؟ یکی از این ابزارها می تواند حضور دوباره همان نیروهائی باشد که فوندامنتالیستهای اسلامی در شکست آنان نقش اساسی ایفا کردند، یعنی بطور کلی بازگشت چپ و البته نه در قواره همان کمونیسم دوران جنگ سرد، بلکه در قالبهائی که تاکنون هم توانستهاند در نظامهای دمکراسی غربی حضور تعیین کننده خود را حفظ کنند، و هم در قالب گروههائی که خواستهاند از تجربه بلوک شرق بیاموزند. در واقع این نیرو، نیروی دمکراتیک متحد جهان مدرن در تقابل با فوندامنتالیسم اسلامی می باشد. چنین نیروئی می تواند توجه مردم را به امر واقع بینی سیاسی و بازگشت ایدهها به زمین دوباره احیا کند و با کمک به امر تحولات اجتماعی، آن بنیانهای اجتماعی (مانند فقر) را که به صعود جریانهای فوندامنتالیستی کمک می کنند، تضعیف و ناکارآمد کنند.
حرکت اوباما در بازبینی امر سیاست با کشور کوبا را از جمله باید بنوعی در همین رابطه ارزیابی و جستجو کرد. یعنی پذیرش عملی و همراهی ضمنی و ناگزیر با نیروهائی که باید بخشی از نظام موجود جهانی باشند، و باید نقش آنان را در امر سیاست بنوعی پذیرفت.
اگر در دمکراسیهای غربی پذیرش پلورالیسم سیاسی را می توان به معنای تاثیر گذاری خاص هر یک از احزاب و جریانهای اجتماعی بر بافت سیاسی و اقتصادی ـ اجتماعی کشوری معین ارزیابی کرد، پذیرش این پلورالیسم در سطح جهانی را نیز درست باید در مسیر پذیرش همین منطق دید. بنابراین، همانگونه که پلورالیسم سیاسی در غرب یکی از ارکان ایجاد دولت رفاه بود، امید آن می رود که پذیرش همین پلورالیسم در سطح جهانی، ما را کمابیش به سوی نهادینه کردن بنیادهای رفاه ببرد و از این منظر، به سوی تضعیف آن بنیادهای ببرد که افرط گرائی مذهبی بر آن بارور می شود.
جهان سوم، و یا بهتر بگوئیم جهان در حال توسعه در عرصه سیاسی نیاز به حضور فعال چپ دارد. بدون این چپ، پروژه مدرنیته که از دوران روشنگری شروع شد نه در مسیر واقعی خود خواهد افتاد، و نه به نتیجه کامل خود خواهد رسید. جهان مدرن در تقویت و همکاری حضور این چپ در کشورهای در حال توسعه هم یک الزام اخلاقی دارد و هم یک الزام سیاسی و البته هم یک الزام تاریخی و تئوریک. بنیادهای حضور دوباره فعال چپ در کشورهای جهان سوم وجود دارد، اما این چپ بدون یک همگرائی جهانی از طرف نیروهای مدرن و دمکراتیک متحد خود در یک جهان گلوبالیزه شده، نمی تواند به تنهائی سر بلند کند. بنابراین در صورت عدم این حضور، شمشیر داموکلس ترس کماکان بر سر جهان مدرن باقی خواهد ماند.  


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

منبع خبر: اخبار روز

اخبار مرتبط: اما چه هستند آن شرایط داخلی که می توانند به این امر یاری رسانند؟ یکی از این ابزارها می تواند حضور دوباره همان نیروهائی باشد که فوندامنتالیستهای اسلامی در شکست آنان نقش اساسی ایفا کردند، یعنی بطور کلی بازگشت چپ... چنین نیروئی می تواند توجه مردم را به امر واقع بینی سیاسی و بازگشت ایدهها به زمین دوباره احیا کند