خانواده شهدای عاشورای ۸۸: مردم مقاومت کروبی و موسوی و رهنورد را فراموش نکرده‌اند/ رفع حصر خواسته ما هم هست

چکیده :مصطفی کریم بیگی یکی از شهدای جنبش سبز است که بعد از انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ در اعتراضات مردمی شرکت کرد و بر اثر اصابت گلوله جان خود را از دست داد. بعد از ۱۴ ٬ روز پیکر شهید مصطفی کریم بیگی در پزشک قانونی کهریزک توسط خانواده‌اش شناسایی شد. شهناز اکملی، مادر شهید...


مصطفی کریم بیگی یکی از شهدای جنبش سبز است که بعد از انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ در اعتراضات مردمی شرکت کرد و بر اثر اصابت گلوله جان خود را از دست داد. بعد از ۱۴ ٬ روز پیکر شهید مصطفی کریم بیگی در پزشک قانونی کهریزک توسط خانواده‌اش شناسایی شد.

شهناز اکملی، مادر شهید مصطفی کریم بیگی با تاکید بر این که شرایط عمومی عوض شده ولی برای ما خانواده‌ها و خانواده‌های زندانیان شرایط هیچ تغییری نکرده است و بعضی اوقات بیشتر هم تحت فشار قرار گرفته‌ایم٬ می‌گوید: «در هر زمان و ریاست جمهوری هر شخصی که باشد ما انتظار دادرسی عادلانه را داشته و خواهیم داشت، زیرا هر کس که رییس جمهور شود با توجه به اختیاراتش قدرت پیگیری این مساله را دارد. از همین رو انتظار ما برای برگزاری دادگاه عادلانه و بازجویی و بازخواست مسببین این کشتار دور از ذهن نیست، فقط کافی‌ است که مسئولین ما بخواهند که دادگاه عادلانه‌ای برگزار شود زیرا ما شرایط خود را داریم و تن به دادگاه فرمایشی نخواهیم داد.»

او ادامه می‌دهد: «رفع حصر سران جنبش سبز یا بهتر بگویم همراهان جنبش سبز و آزادی بی‌قید و شرط زندانیان سیاسی از خواسته‌های اولیه من بوده و حتی دیه فرزندم را آزادی تمام عزیزان دربندم اعلام کرده‌ام. البته این به معنای بخشش و عدم پیگیری مسئولین نیست. من تنها از خون کسی که این جنایت را انجام داده می‌گذرم اما همچنان خواهان معرفی و شناسائی قاتل یا قاتلین فرزندم هستم.»

به گفته این مادر داغدار، «پرونده قضایی باز است اما پاسخگویی نیست. به ما گفتند که دیه بگیرید و حتی پیشنهاد دادند که اسم مصطفی جزو خانواده شهدا برود و هر ماه یک حقوقی بگیریم، اما تنها پاسخم این بود که خون فرزندم را با پول معاوضه نمی‌کنم. بچه‌ام را کشتند و بعد سنگ قبرش را هم می‌شکنند. از سنگ قبر بچه من هم می‌ترسند. این‌ها از مصطفی‌ها، سهراب‌ها، رامین‌ها، مختاری‌ها می‌ترسند. صدای من خاموش نمی‌شود و تا زمانی که زنده هستم، فریاد می‌زنم که فرزندم را کشته‌اید و باید جواب پس دهید. من تداوم صدای مصطفی هستم.»

او در واکنش به حملات اخیر مقامات حکومتی به حامیان جنبش سبز توضیح داد که «خودشان هم می‌دانند که فتنه‌ای وجود ندارد و این‌ها واقعیات جامعه ماست. مردم آگاه بودند رایی که به صندوق انداختند رای اعلام شده نبود و مسولان هنوز از این آگاهی وحشت دارند و به خوبی می‌دانند سکوت فعلی مردم مانند آتش زیر خاکستر است. بزرگ نمایی راهپیمایی حکومتی نهم دی و امنیتی کردن فضا در روز ششم دی باعث می‌شود که عاشورای ۸۸ هیچوقت فراموش نشود، همانطور که تا الان هم نشده است. ما هیچ تبلیغی برای برگزاری مراسم عزیزانمان نمی‌کنیم اما در مراسم بچه‌ها، مردم با دل و از هر قشری می‌آیند. مردمی که در مراسم می‌آیند آماده دادن هر هزینه‌ای هستند. حاکمیت هم دقیقا از همین مساله وحشت دارد و می‌خواهند سرکوب کنند.»

شهرام فرج‌زاده، شبنم سهرابی، شاهرخ رحمانی، امیر ارشد تاجمیر، مصطفی کریم بیگی، علی موسوی حبیبی، جهان بخت پازوکی، شاهرخ رحمانی، مهدی فرهادی راد و علی راسخی نیا از جان باختگان روز عاشورا هستند که پیگیری‌های قضایی خانواده‌هایشان تاکنون هیچ نتیجه روشنی نداده است.

شهرام فرج‌زاده یکی دیگر از کشته شدگان حوادث خونین پس از دهمین دوره‌ی انتخابات ریاست جمهوری، توسط نیروهای امنیتی است. او در روز عاشورا توسط خودروی نیروهای انتظامی زیر گرفته شد و فیلم آن به وسیله‌ی دوربین‌های تلفن همراه به سرعت در فضای مجازی بازتاب یافت. اما با وجود این سند پیگیری‌های خانواده تاکنون نتیجه بخش نبوده و خواهر این شهید می‌گوید که طی این مدت، مسولان امنیتی و قضایی، به جای پاسخگویی خانواده او را به سخره ‌گرفته و مدام توهین و تحقیر می‌کردند.

راحله طارانی فرج‌زاده، خواهر شهرام فرج‌زاده می‌گوید: «با توجه به اینکه پیگیری خانواده بی‌نتیجه بوده و کسی پاسخی نمی‌دهد و همچنین به خاطر مشکلات و بیماری که برای پدر و مادرم در این مدت پیش آمد فعلا از پیگیری دست برداشتند اما همچنان امیدوار به برگزاری دادگاهی عادلانه برای رسیدگی به کشتن شهرام هستیم. متاسفانه با آمدن دولت آقای روحانی هم شرایط هیچ تغییری نکرده است. وضعیت حقوق بشر اسف‌بار‌تر شده، آمار اعدام‌ها بالا رفته و شرایط مردم از نظر امنیت و آزادی فرقی نکرده است. متاسفانه ما هیچ عقب نشینی از حاکمیت ندیدیم اما مطمئن هستیم که سکوت مردم مانند آتش زیر خاکستر است.»

او ادامه می‌دهد: «برادر من یکی از هزاران هزار افرادی بوده که بعد از انقلاب به ناحق کشته شده است و هیچگاه کشته شدن برادرم را جدای کشته شدگان سالهای ۶۰ و قتلهای زنجیره‌ای ندیدم و فکر می‌کنم همه خانواده‌های این کشته شدگان منتظر ایجاد شرایطی هستند که بتوانند حق عزیزان کشته شده‌شان را بگیرند. می‌بینیم که اعدام‌های مخفیانه سال ۶۰ پس از این سال‌ها از چشم مردم پنهان نمانده و افشا شد٬ دیگر چه برسد به کشته شدن برادر من که فیلم سه بار زیر گرفتنش توسط خودرو نیروی انتظامی در همه جا منتشر شده است. ما هیچگاه این جنایات را فراموش نمی‌کنیم. برای ما کشته شدن برادرم انگار همین دیروز بود.»

خانم فرج‌زاده خاطر نشان می‌کند: «متاسفانه اینقدر درگیری‌ها و مشکلات اقتصادی مردم زیاد شده که الان مردم درگیر نان هستند و به همین دلیل است که مردم نمی‌توانند تشکلی داشته باشند و حقوق خود را پیش ببرند٬ علاوه بر اینکه جایگزین قابل اعتمادی هم نیست. با وجود تمام این‌ها اگر مردم شرایط مناسب را پیدا کنند انتقام و حق خود را از حاکمیت خواهند گرفت و اینطور نیست که این ظلم‌ها فراموش شود. ایستادگی نسرین ستوده و تحصنش در مقابل کانون وکلا و یا دستگیری‌های فعالان فیس بوکی و برخورد با دانشجویان در روز دانشجو همه نشان می‌دهد که جامعه بیدار و آماده است. مردم منتظر تغییر شرایطی هستند تا به صحنه بیایند و مقاومت آقایان میرحسین موسوی و مهدی کروبی و خانم رهنورد را فراموش نکرده‌اند. همین ایستادگی قابل ستایش آنان برای مردم دلگرم کننده است. آن‌ها درخواست حکومت برای عقب نشینی از مواضع خود را رد کرده و همین مقاومت باعث افزایش احترامشان در میان مردم شده است.»

او معتقد است که «هر چه حاکمیت تلاش می‌کند تا نشان دهد که تمام اعتراضات خوابیده و همه چیز مهار شده، بی‌ثمر است و این تبلیغات نشان از وحشت آن‌ها دارد که خود نیز می‌دانند جنبش هنوز زنده است و با تمام سرکوبهایی که در این سال‌ها کردند٬ نتوانستند آن را از بین ببرند. در واقع اگر جنبش مرده بود، دیگر لازم به این همه صرف انرژی نبود تا آن را مرده بدانند. مگر می‌توان خاطره شهدای جنبش سبز از یاد مردم برود؟ مطالبات مردم، مطالباتی نیست که بتوان به راحتی از آن گذشت. بار‌ها هم گفته‌ام این جنبش، جنبش اعتراضی نبود که از سال ۸۸ شروع شده باشد، بلکه از‌‌‌ همان سالهای اوایل انقلاب با کشتار دهه شصت شروع شد. امیدوارم یک روز در دادگاهی عادلانه به این کشتار‌ها رسیدگی شود و معتقدم مردم روزی به مطالبات خود خواهند رسید.

شبنم سهرابی شهروند دیگری است که خودروی نیروی انتظامی از روی او رد شد و فیلم مربوط به صحنه جان باختنش در اینترنت منتشر شده است.

پس از پنج سال مادر شبنم سهرابی می‌گوید: «وضعیت ما روز به روز بد‌تر می‌شود و هیچ کس از مسوولان حتی حاضر نیستند در خانه ما را بزنند و از مشکلاتمان بپرسند. دنبال پرونده هم که می‌روم٬ من را به دادسرا و فرمانداری و آگاهی می‌فرستند یعنی مثل یک توپ این ور و آن ور پاس می‌دهند. بعد هم که مصاحبه می‌کنم تماس می‌گیرند و تهدید می‌کنند.»

او ادامه می‌دهد: «پرونده باز است اما چه فایده، مگر کسی جوابی می‌دهد. گفتند با آمدن دولت آقای روحانی شرایط تغییر می‌کند اما ما تغییری ندیدیم. حتی به دختر شبنم هم کسی سر نمی‌زند و روز به روز بیشتر از نبود مادرش رنج می‌برد. هنوز هم نتوانسته کشته شدنش را فراموش کند و می‌پرسد چرا مادر من را زیر ماشین گرفتند؟ حتی اینقدر مشکلات مالی فشار آورد که یکی از دوستان حقوقی گفت که اگر دیه را قبول کنیم به این معنا هست که آن‌ها قبول می‌کنند که فرزند من را کشته‌اند اما اصلا دیه هم نداده‌اند و پنج ماه پیش گفتند زنگ می‌زدند اما تا الان هیچ خبری نیست. شصت و یکسال دارم. دیگر چقدر توان بدو بدو دارم؟ حداقل بیایند یک حقوق ماهانه برای دختر شبنم تعیین کنند تا اینقدر مشکلات مالی به این بچه فشار نیاورد. درد کشته شدن ناحق پاره تنم یک طرف، درد مشکلات دختر شبنم هم یک طرف، یکی هم نیست که در این خانه را بزند…»

محمد (فرهاد) یگانه تبریزی، یکی از شهروندان معترضی است که در راهپیمایی عاشورا زخمی شد و در طی این سال‌ها همچنان از آثار گلوله‌های به جا مانده در بدنش رنج می‌ برد. او با بیان اینکه شعار دیگر بس است، می‌گوید: «ما از شعار دادن دست اندرکاران خسته شده‌ایم و هیچ امیدی هم به قوه قضاییه نداریم. از دولت جدید هم هیچ انتظاری نداریم اما با توجه به اینکه رییس شوراى امنیت ملى، رییس جمهور است، باز کردن موضوع رفع حصر در شوراى امنیت ملى مى تواند به عنوان یک اقدام عملی از سوی دولت چاره ساز باشد. در هر حال رفع حصر موسوى وکروبى یکی از مطالبات ماست و تا آن‌ها آزاد نشوند فضا براى دادرسى باز نخواهد شد.»

او ماجرای عاشورای ۸۸ را این‌گونه روایت می‌کند:
در سال ۸۸ ٬ دو دسته از مردم در صحنه سیاسی حاضر شدند. دسته اول مردمی که اعتقاد به اصلاحات و تغییر سیاستهای نظام داشتند و از آقایان موسوی و کروبی حمایت کردند. دسته دوم هم طرفداران آقای احمدی‌نژاد و مریدان رهبری بودند. انتخابات برگزار شد و احمدی‌نژاد بطرز ناشیانه‌ای پیروز معرفی شد. دسته اول، انتخابات را مخدوش و ادامه این روند را به زیان کشور و مردم دانستند و پس از ناامیدی از مراجع قانونی برای بازپس گیری رای خود به اعتراضات مسالمت آمیز پرداختند. دسته دوم هم که در میان مردم پایگاهی نداشتند با حمایت رسمی و دستور مستقیم رهبری دست به خشونت زدند و به سرکوب مردم پرداختند اما مردم از مطالبات خود کوتاه نیامدند. روز ششم دی یعنی عاشورای ۸۸ مردم مصمم شدند که با الهام از داستان عاشورای امام حسین زیر بار ذلت یزیدیان زمان نروند و دست به راهپیمایی بزرگی زدند. حرکت بدون رهبری خاصی کاملا مردمی بود. سرکوبگران از خیابان ولی عصر سرکوب و حمله را با تیراندازی مستقیم و به قصد کشتار آغاز کردند و من به همراه چند نفر زیر پل کالج از ناحیه سر هدف قرار گرفتیم، دوستان زخمی را از روی پل به پایین انداختند و در جاهای دیگر با ماشین از روی معترضان رد شدند و تعدادی هدف تیراندازی مستقیم قرار گرفتند. سناریوی کشتار و سرکوب معترضین به سرعت کامل انجام شد و بعد هم فوری همه آثار را پاکسازی کردند؛ انگار عجله داشتند. بطوری‌که من را می‌خواستند زنده در سردخانه بیمارستان سینا جا دهند که اگر مقاومت پرسنل بیمارستان نبود این کار را کرده بودند. نظام مشروعیت خود را به عنوان مردم سالاری دینی از دست رفته می‌دید. پس نمایش دیگری با عنوان نهم دی ترتیب داد و سپاه و نظام٬ طرفداران و حقوق بگیران خود را از سطح کشور به تهران آورد تا حمایت مردمی خود را به نمایش بگذارد که با وجود هزینه سنگین و برنامه ریزی‌های زیاد باز موفق به جمع آوری یک چهارم جمعیت راهپیمایی ۲۵ خرداد مخالفان نشدند. اما سوال اینجاست چرا سه روز قبل مردمی که اعتراض داشتند و مسالمت آمیز و با شعار دینی به خیابان آمدند را در روز عاشورا و ماه حرام به خاک و خون کشاندند؟ آیا راهپیمایی فقط برای حامیان سیستم سیاسی مجازاست و مخالفین و معترضین که خواهان اصلاح سیستم هستند باید کشتار و نابود شوند؟ اینجاست که در عمل ناکارآمدی و امکان پذیر نبودن مردم سالاری دینی ثابت می‌شود، امروز که به مغز آسیب دیده خود و نیمه فلج بدن خودم نگاه می‌کنم سند امکان ناپذیری و مردود شدن مردم سالاری دینی آقای سید علی خامنه‌ای را به وضوح در مقابل خود می‌بینم، من باید تا آخر عمر این معلولیت را تحمل کنم و آن جنایات را که دیدم در ذهن خود حمل کنم اما خواهان انتقام و مجازات سرکوبگران هم نیستم. من حاضرم در هر دادگاه بی‌طرف و عادلی در داخل یا خارج ایران به جرمم رسیدگی شود و محکومیت آن را کامل می‌پذیرم؛ اما اگر جرمی ثابت نشد همانطور که در دادگاه انقلاب و پرونده من هم٬ پلیس امنیت نتوانست جرمی را اثبات کند خواهان دادرسی عادلانه و مشخص شدن آمرین و عاملین این جنایت هستم. اگر در این دنیا چنین دادرسی امکان پذیر نشد بماند در آن دنیا اما دنیا دار مکافات است و روزگار الان نظام و ذلتی که به آن دچار است را مکافات جنایات این نظام می‌دانم.

منبع خبر: کلمه

اخبار مرتبط: نرگس محمدی در سالگرد عاشورای ۸۸: دولت باید پاسخگو باشد