پوپولیسم احمدی نژاد عوام را فریب میدهد و پوپولیسم روحانی، سادهلوحان را
به گزارش خدمت؛ «پوپولیسم حرفهاى» میتواند عقلانیت را مغلوب کند و فرزانگان را نیز بفریبد؛ همانطور که در سالهاى گذشته، این اتفاق بارها در کشور ما افتاده است و دیگر نباید اجازه تکرار آن را داد.
اما «انقلابى» به اقتضاى حقیقتگرایى خود، پوپولیست نیست؛ به اقتضاى واقعگرایى خود، سورئالیست نیست؛ به اقتضاى عملگرایى خود، متوهم نیست؛ به اقتضاى آرمانگرایى خود، منفعل نیست؛ و به اقتضاى مردمگرایى خود، اشرافى نیست؛ بنابراین، «انقلابى» یک کنشگر جامع و مانع است که هر جزیى از فکر و عمل آن با یکدیگر در داد و ستد است و رابطه دیالکتیک دارد. انقلابى در عین حال که بازیگر(اکتیویست) است و در صحنه عمل فعال، تحلیلگر هم هست و از حیطه نظر جدا نیست؛ انقلابى البته در عین بازیگرى و تحلیلگرى، تماشاگر نیز هست و میتواند از فراز و فراى مناسبات مستقر، به جهان و جامعه نگاه کند و این نوع نگاه به او «بصیرت» مىبخشد.
انقلابى است که تمدنساز است. انقلابهاى علمى و دگرگونىهاى تمدنى، هیچگاه محصول محافظهکاران چپ و راست نبوده است. انقلابهاى علمى و فکرى را در غرب و شرق نوابغ جسورى پدید آوردهاند که جرائت شکستن کلیشههاى فکرى و تابوهاى نظرى را داشتهاند و مرعوب جو و جامعه نشدهاند. انقلابى شهید چمران، شهید آوینى، شهید تهرانی مقدم، شهید احمدى روشن و دیگر دانشمندان از جان گذشته ما بودند که از زمان و مکان فراتر رفتند و به یک معنا، عهد(عصر) خود را شکستند. آنها با اینکه به نسلها و افکار مختلف تعلق داشتند، اما دانستند که ایران در نسبت با دیگر کشورها چند وضعیت استثنایی دارد. وضعیت ایران هم تمدنی است؛ به این معنی که جزو معدود کشورهای جهان است که یک «تمدن زنده» درون خود دارد و از حیث ژئوپلتیک و هژمونیک نیز صاحب موقعیتی طلایی است.
این انقلابى همیشه متهم نیز هست؛ متهم است به همه آنچه که با آن مخالفت مىورزد و درد روزگار همین است. متهم است به افراطىگرى و تندروى؛ در حالىکه رهبران فکرىاش پنهان و آشکار او را از رادیکالیسم منع کردهاند و همه اصول و فروع انقلابیگری، تنها بر پایه عقلانیت و اخلاق بنا گشته است. انقلابی امروزه متهم است به قشرىنگرى و سطحىاندیشى و بىاخلاقى؛ در حالىکه در تمدن و تاریخى فرزانه بالیده است و هستى و معنا را با عمق جان درک میکند.
انقلابى متهم است به شعارزدگى و بىعملى؛ در حالىکه اوست که همواره هزینه میدهد؛ هم براى آرمان خود و هم براى جامعهاش؛ جامعهاى که هر چند مطلوب و مقبول او نیست، اما براى تکامل و تعالىاش تا پاى جان کار میکند و پیش میرود. این است که بهدرستى گفتهاند انقلابى مظلوم است؛ مانند شهید آیت الله بهشتى که تنها شهادت میتوانست پرده از عمق مظلومیتش بردارد. انقلابى میداند که چه بسا زمین و زمانهاش او را در این عهد و عصر نپذیرند و شاید همین خودآگاهى است که جسورترش میکند.
جامعه ما گر چه در توصیف و تبیین اندیشه انقلابی و صورتبندی آن قدری کوشا بوده است، اما با عمل انقلابی فاصله بسیاری داریم. باید منظومه معرفتى انقلابىگرى را به روایت امام و رهبرى بیشتر تبیین کنیم تا از دل اندیشه انقلاب، عمل انقلابى نیز زاده شود و گسترش یابد. اگر بدون اندیشه عمل کنیم، شکست میخوریم و اگر بدون معرفت و منطق و فلسفه، اندیشه کنیم، به قهقرا میرویم.
بزرگترین دشمنان امروز انقلابىگرى در جامعه ایران، پوپولیسم و سرمایهدارى است؛ آنهم سرمایهدارىِ رانتى که بدخیمترین شکل لیبرالیسم بهشمار میرود و دستکم در اندیشه سیاسى ٦ دولت از ٧ دولت پس از جنگ تحمیلى بروز و ظهور داشته است. از این جهت، جامعه و دیوانسالارى ما، جز در دوره بسیار محدودى که حداکثر ٤ سال از این ٢٤ سال را شامل میشود، عقلانیت انقلابى را تجربه و لمس نکرده یا بسیار گزینشی و محدود با آن روبرو شده است.
با اینهمه، امروزه پوپولیستها و لیبرالیستها به مردم القا میکنند که «تئورى دولت دینى» شکست خورده و آنچه از دل انقلاب بیرون آمده، چیزى جز این دیوانسالارى ورشکسته نیست که امروزه مردم را در تنگناهاى دشوار قرار داده است؛ در حالىکه انقلابیون براى کاربردىسازى تئورى دولت و نظم مطلوب خود، کمترین زمان را نسبت به دیگر جریانهاى فکرى، فرهنگى و سیاسى در اختیار داشتهاند. از ٧ دولت بعد از جنگ تحمیلى، دستکم پنج دولت در اختیار تکنوکراتها بوده است و دولت دهم نیز ترکیبى از انحراف و اصلاحات بود. انقلاب به بنبست نمیرسد؛ اما اگر امروز در سیستم بوروکراسى ما بنبستى وجود دارد، ناشى از التقاطهاى نظرى و عملى است، نه محصول انقلابىگرى.
پوپولیسم احمدى نژاد عوام را فریب میدهد و پوپولیسم روحانى، سادهلوحان را؛ حتى اگر از خواص یا روشنفکران باشند.
منبع: پارس
اما «انقلابى» به اقتضاى حقیقتگرایى خود، پوپولیست نیست؛ به اقتضاى واقعگرایى خود، سورئالیست نیست؛ به اقتضاى عملگرایى خود، متوهم نیست؛ به اقتضاى آرمانگرایى خود، منفعل نیست؛ و به اقتضاى مردمگرایى خود، اشرافى نیست؛ بنابراین، «انقلابى» یک کنشگر جامع و مانع است که هر جزیى از فکر و عمل آن با یکدیگر در داد و ستد است و رابطه دیالکتیک دارد. انقلابى در عین حال که بازیگر(اکتیویست) است و در صحنه عمل فعال، تحلیلگر هم هست و از حیطه نظر جدا نیست؛ انقلابى البته در عین بازیگرى و تحلیلگرى، تماشاگر نیز هست و میتواند از فراز و فراى مناسبات مستقر، به جهان و جامعه نگاه کند و این نوع نگاه به او «بصیرت» مىبخشد.
انقلابى است که تمدنساز است. انقلابهاى علمى و دگرگونىهاى تمدنى، هیچگاه محصول محافظهکاران چپ و راست نبوده است. انقلابهاى علمى و فکرى را در غرب و شرق نوابغ جسورى پدید آوردهاند که جرائت شکستن کلیشههاى فکرى و تابوهاى نظرى را داشتهاند و مرعوب جو و جامعه نشدهاند. انقلابى شهید چمران، شهید آوینى، شهید تهرانی مقدم، شهید احمدى روشن و دیگر دانشمندان از جان گذشته ما بودند که از زمان و مکان فراتر رفتند و به یک معنا، عهد(عصر) خود را شکستند. آنها با اینکه به نسلها و افکار مختلف تعلق داشتند، اما دانستند که ایران در نسبت با دیگر کشورها چند وضعیت استثنایی دارد. وضعیت ایران هم تمدنی است؛ به این معنی که جزو معدود کشورهای جهان است که یک «تمدن زنده» درون خود دارد و از حیث ژئوپلتیک و هژمونیک نیز صاحب موقعیتی طلایی است.
این انقلابى همیشه متهم نیز هست؛ متهم است به همه آنچه که با آن مخالفت مىورزد و درد روزگار همین است. متهم است به افراطىگرى و تندروى؛ در حالىکه رهبران فکرىاش پنهان و آشکار او را از رادیکالیسم منع کردهاند و همه اصول و فروع انقلابیگری، تنها بر پایه عقلانیت و اخلاق بنا گشته است. انقلابی امروزه متهم است به قشرىنگرى و سطحىاندیشى و بىاخلاقى؛ در حالىکه در تمدن و تاریخى فرزانه بالیده است و هستى و معنا را با عمق جان درک میکند.
انقلابى متهم است به شعارزدگى و بىعملى؛ در حالىکه اوست که همواره هزینه میدهد؛ هم براى آرمان خود و هم براى جامعهاش؛ جامعهاى که هر چند مطلوب و مقبول او نیست، اما براى تکامل و تعالىاش تا پاى جان کار میکند و پیش میرود. این است که بهدرستى گفتهاند انقلابى مظلوم است؛ مانند شهید آیت الله بهشتى که تنها شهادت میتوانست پرده از عمق مظلومیتش بردارد. انقلابى میداند که چه بسا زمین و زمانهاش او را در این عهد و عصر نپذیرند و شاید همین خودآگاهى است که جسورترش میکند.
جامعه ما گر چه در توصیف و تبیین اندیشه انقلابی و صورتبندی آن قدری کوشا بوده است، اما با عمل انقلابی فاصله بسیاری داریم. باید منظومه معرفتى انقلابىگرى را به روایت امام و رهبرى بیشتر تبیین کنیم تا از دل اندیشه انقلاب، عمل انقلابى نیز زاده شود و گسترش یابد. اگر بدون اندیشه عمل کنیم، شکست میخوریم و اگر بدون معرفت و منطق و فلسفه، اندیشه کنیم، به قهقرا میرویم.
بزرگترین دشمنان امروز انقلابىگرى در جامعه ایران، پوپولیسم و سرمایهدارى است؛ آنهم سرمایهدارىِ رانتى که بدخیمترین شکل لیبرالیسم بهشمار میرود و دستکم در اندیشه سیاسى ٦ دولت از ٧ دولت پس از جنگ تحمیلى بروز و ظهور داشته است. از این جهت، جامعه و دیوانسالارى ما، جز در دوره بسیار محدودى که حداکثر ٤ سال از این ٢٤ سال را شامل میشود، عقلانیت انقلابى را تجربه و لمس نکرده یا بسیار گزینشی و محدود با آن روبرو شده است.
با اینهمه، امروزه پوپولیستها و لیبرالیستها به مردم القا میکنند که «تئورى دولت دینى» شکست خورده و آنچه از دل انقلاب بیرون آمده، چیزى جز این دیوانسالارى ورشکسته نیست که امروزه مردم را در تنگناهاى دشوار قرار داده است؛ در حالىکه انقلابیون براى کاربردىسازى تئورى دولت و نظم مطلوب خود، کمترین زمان را نسبت به دیگر جریانهاى فکرى، فرهنگى و سیاسى در اختیار داشتهاند. از ٧ دولت بعد از جنگ تحمیلى، دستکم پنج دولت در اختیار تکنوکراتها بوده است و دولت دهم نیز ترکیبى از انحراف و اصلاحات بود. انقلاب به بنبست نمیرسد؛ اما اگر امروز در سیستم بوروکراسى ما بنبستى وجود دارد، ناشى از التقاطهاى نظرى و عملى است، نه محصول انقلابىگرى.
پوپولیسم احمدى نژاد عوام را فریب میدهد و پوپولیسم روحانى، سادهلوحان را؛ حتى اگر از خواص یا روشنفکران باشند.
منبع: پارس
منبع خبر: خدمت
اخبار مرتبط: پوپولیسم احمدى نژاد عوام را فریب میدهد و پوپولیسم روحانى، سادهلوحان را
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران