پشت سر دکتر و پرستاری که با ماسک و دستکش وارد اتاق ام شدند، ایستاده است. با شاخه ی یاسی پُرگل. " آمدی ماجرای ماسک و دستکش را به یادم بیاوری؟ یادم هست عزیزم" غروب بود، پای یاسِ پُرگل درمانگاه نشسته بودی، و گیسوان سیاهِ بلندت را می بافتی. با اشاره دست صدایم زدی، با اشاره دست که نه، با اشاره مچِ دست، جذام انگشتان وکف دستت را تا مچِ دست خورده بود.
منبع خبر: اخبار روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران