رُنسانس یا روشن نگری، برای جامعۀ ایرانی کدامیک فعلیت دارند؟ مهدی استعدادی شاد - Gooya News

۱- پیش از هر چیز، تلۀ نهفته در عنوان سخن را نشان دهیم. یعنی از "حقیقت" پرسش موجود در عنوان به اصطلاح ساختارزدایی نمائیم. بنابراین تاکید بر پرسش"برای ایرانیان کدام یک فعلیت دارند؟ "، نباید یکهو ما را اسیر منطق گزینش یا حذف این (یعنی رُنسانس) یا آن (یعنی روشن نگری) سازد. چون شاید فایده در استفاده هم این و هم آن باشد.

۲- بر این منوال، سخن را که از قطعه‌های چندی تشکیل شده، با پیشفرض زیر آغاز کنم. این که ما، همچون بسیارانی دیگر، آرزوی آینده مطلوبی را برای ایران و شهروندانش داریم. چون "وضع موجود" چنگی به دل نمیزند.

آینده اما زمانی مطلوب خواهد شد که ظرفیتهای تحول فکری بشر را بشناسیم و بکار بندیم. در این رابطه رُنسانس و روشن نگری از جمله لحظه‌های چشمگیر و کارساز در سیر اندیشه آدمی هستند.

در هر حالت آرزوی بهبودی وضع ایران از ما گروه اجتماعی با هدف میسازد. بدین خاطر در هماهنگی با آرزو و خواستۀ یک اُفق روشن، بیائیم و از همین آغاز چشم انداز مطبوعی را به قرار زیر تصور و تصویر کنیم: بهر حالت روزی در کتاب تاریخ خواهیم خواند که در ایران ورق برگشت. ایرانی که قبلش دُچار تلاطم بود. زیرا با آمدن خلیفه مدام به سمت ظلمت قرون وسطایی رفت؛ آن زمان، بیش از پیش، بلا به سر شد؛ چنان که حال کشور رو به داغانی گذاشت. چون مسیری قهقرایی را میپیمود.

راوی تاریخ اما در اینجا گویی نفسی به راحتی کشیده و با خوشحالی گفته، با گذر ایام، سرانجام ورق برگشته بود. بگذریم که در رجزخوانیهای مردم آنموقعها معمولا سروده‌ای از سیف فرغانی شاهد آورده میشد. آنهم بدین مضمون که "هم مرگ بر جهان شما نیز بگذرد/ هم رونق زمان شما نیز بگذرد/... در مملکت چو غرش شیران گذشت و رفت/ این عوعو سگان شما نیز بگذرد... ".

باری. در روایتهای متعدد تاریخی آمده که اولیای امور آن زمانۀ عسرت و درماندگی، کسانی که خود را حافظان "نظام مقدس" میدانستند، نه فقط فکری به حال خشکسالی و کم آبی کشور نکردند بلکه دریاچه‌هایش را نیز خشکاندند. چون در سد سازی میشد حیف و میل بیشتری کرد، بر رودخانه‌ها سد زدند. اینجور آبها را بخار کردند و در آسمان بهدر دادند. این وضع بد شامل حال آب، خاک و هوا بود. ولی وضع نان و رفاه مردم نیز چیز بهتری نشد.

در حالی که آشکار ترین دروغی که بنیانگذار خلافت اسلامی (خلیفه اول یا عمام خ) گفت، بهبود یابی وضع "مستضعفین" بود. گویی در خطاب با مستضعفان بود که اولش قرار گذاشت آب و برق را مجانی کند و فروش گوشت یخزده را ممنوع. البته در گفته‌های او آن "عبارت مشعشعانه" یا اگر نگوئیم یاوه، هم به زبان آمد که "اقتصاد، مال خره".

در واقع آیت الله با تبلیغات گسترده امام شده، که غرق خود شیفتگی و ذهنیات و دورانی سپری گشته بود، وظیفۀ اصلی خود را بالا بردن معنویت مردم میدانست. اما همانطوری که ناکارایی خلافتش (حاکمیتی نابهنگام از منظر تاریخی) چوب لای چرخ بود، وضع محیط زیست و معیشت مردم نیز بهبود نیافت. همچنین معنویت رشد نکرد. چنان که از فراگیری هوای آلوده و از دروغ و ریاکاری مسئولان در آن مرز و بوم همگان ابراز بیزاری و کلافگی میکردند. بنابراین آنچه رشد کرد و بالا رفت، هزینۀ زندگی روزمره بود! در حالی که نظام ارزشی شهروندی فرومیپاشید، قدرت خرید مردم کاهش یافت و ارزش پول هم ساقط شد. در آخر کار، پول و ارز ملی را با تپاله و گُه مقایسه میکردند.

آری اینچنین بود سلطۀ چپاولگر و فاسد خلیفه و انصارش بر ایران. خلافتی که در سودای امپراتوری هلال شیعه همچنین کُلی جنگ نیابتی راه انداخت که دودش به چشم مردم بی پناه رفت. ولی سرانجام روزی ورق برگشت.

اینجا البته نیاز به توضیح زیادی نمیرود که اصطلاح برگشتن ورق، استعاره‌ای برای تغییر اوضاع و شکل گرفتن قانون جدید است. قانونی که چشم انداز مطلوب را تضمین میکند و آن را در قالب احترام به دیگری و به رسمیت شناسی عنصر غیر خودی نمایان میسازد. قانون قبلی اصلأ به درد نمیخورد زیرا ستون خود را بر آقابالاسری رهبر و تحقیر ملت گذاشته بود.

منبع خبر: گویا

اخبار مرتبط: آغاز بیست‌ودومین حراج شمش طلا از ساعت ۱۲ امروز