مجله فرهنگی هفته: دو صد سالگی چارلز دیکنز و مطالب دیگر

۲۰۰ سالگی دیکنز؛ تلاش چارلز دیکنز برای اصلاح جامعه سرمایه‌داری
بی بی سی فارسی
بی بی سی فارسی - ۲۰ بهمن ۱۳۹۰

دیکنز از نظام قضایی و قوانین تبعیض آمیز نسبت به فقرا سخت انتقاد می کرد

چارلز دیکنز در یکی از سرنوشت سازترین مراحل تاریخ بریتانیا متولد شد و در طول زندگی، شاهد و گزارشگر تحولاتی عمیق در ساختارهای اقتصادی، اجتاعی و سیاسی این کشور بود.

هنگام تولد دیکنز در سال ۱۸۱۲، بریتانیا مراحل اولیه تحول موسوم به انقلاب صنعتی را می گذراند که همراه با نوآوری در سازماندهی تولید و استقرار نظام سرمایه داری، روابط اجتماعی را نیز به گونه ای خشونت آمیز دگرگون می کرد.

تنها یکی دو دهه قبل از تولد دیکنز، آگاهی از امکانات بی نظیر تولید سرمایه داری در کسب ثروت، باعث آغاز روند "محصور سازی" اراضی کشاورزی و در نتیجه، فقر و آوارگی انبوهی از روستائیان بدون زمین شده بود.

در این روند، مالکان بزرگ با لغو مجوز بهره برداری همگانی روستائیان از چراگاه های مشترک، و ایجاد حصارهایی در اطراف این مراتع، راه امرار معاش را بر گروه های بزرگی از دهقانان و کشاورزان خرد بستند و آنان را مجبور کردند تا برای ادامه حیات، رهسپار مراکز تولید کارخانه ای شوند.

در حالیکه نظام سرمایه داری در صدد کسب سود هر چه بیشتر و گسترش تولید بود، مهاجرت روستائیان به سرمایه دار این امکان را می داد تا نه تنها روستایی مهاجر، بلکه تمامی اعضای خانواده او را در برابر دستمزی ناچیز اجیر کند و در خدمت انباشت سرمایه قرار دهد.

نتیجه اقتصادی رشد سرمایه داری در این دوره، فقر غیرقابل تصور کسانی بود که به اجبار به کار در کارخانه ها تن در داده بودند و در محیطی بیگانه، جز نیروی کار خود نقطه اتکای دیگری نداشتند، هر چند دوام این نقطه اتکا هم به اراده کارفرمای سرمایه دار بستگی داشت.

'درهای عدالت'

در این دوره، اوضاع سیاسی بریتانیا هم بهتر از وضعیت اقتصادی آن نبود.

دو یا سه دهه اول قرن نوزدهم، هراسی که انقلاب فرانسه در هیات حاکمه کشورهای اروپایی، از جمله بریتانیا پدید آورده بود با انحراف این انقلاب از مسیر اولیه و تبدیل آن به یک امپراتوری شکست خورده، فروکش کرده و اشراف بریتانیایی، سرمست از پیروزی در جنگ با فرانسه، زمام امور را در یکی از فاسدترین دوره های تاریخ سیاسی این کشور در دست داشتند.

نه تنها صاحبان کرسی های موروثی مجلس اعیان، بلکه بسیاری از نمایندگان انتخابی مجلس عوام نیز هدفی جز حفظ قدرت، و برخورداری از عواید مادی رشد سرمایه داری را دنبال نمی کردند.

حتی نظام قضایی نیز بی پرده در خدمت ثروتمندان قرار گرفته و به گفته یکی از قضات بریتانیایی، "درهای عدالت مانند درهای رستوران گرانقیمت ریتز بر روی همه کسانی که ثروت کافی داشتند گشوده بود."

این تشکیلات فاسد اقتصادی، اجتماعی و سیاسی بر پایه های یک رشته اعتقادات به ظاهر دینی و مجموعه ای از ارزش های به اصطلاح اخلاقی استوار بود که مانند همه جوامع در همه دوره های تاریخی، توجیه گر وضعیت موجود و مدافع دیدگاه قدرتمندان حاکم بر جامعه بود.

در برداشتی "انسانی تر" از این نظام ارزشی، فقر و ظلم پذیری ناشی از مشیت الهی قلمداد می شد که به فرودستان امکان آن را می داد تا با قبول وضعیت محتوم خود، روح خود را تعالی بخشند.

و در تفسیری رایج تر از این نظام، فقرا و فرودستان مسئول شرایط نامطلوب زندگی خود بودند و عدالت ایجاب می کرد که به خاطر چنین مسئولیتی، به نحو مناسب تادیب و تنبیه شوند.

دستنوشته دیکنز که در موزه لندن به نمایش در آمده است

بر چنین اساسی بود که اکثر ثروتمندان، شرایط رقت آور زندگی توده مردم را قابل قبول و موجه می دانستند و کسانی هم با اقدامات خیریه در صدد کاهش رنج آنان بر می آمدند، خود را موظف می دیدند صدقات خود را با سختگیری لازم برای تزکیه نفس مستمندان، به آنان عرضه کنند.

همانگونه که دیکنز در داستان های خود تصویر کرده، حامیان مالی و اداره کنندگان موسسات خیریه، حتی یتیم خانه ها، با اعتقاد کامل به مقصر بودن کسانی که سرنوشت تحت تسلط آنان قرار داده بود، سختگیری های گاه توانفرسا و غیرانسانی را لازم و مفید می دانستند و در جامعه ای به شدت طبقاتی، ستم پذیری فرودست و ستم کردن فرادست را ناشی از مشیت الهی می انگاشتند.

نگرش هیات حاکمه و طبقات مسلط در بریتانیا در چند دهه پس از بروز انقلاب صنعتی نه فقط ظالمانه، بلکه نمونه ای بارز از ریاکاری بود.

گزارشگر جامعه ای در حال گذار

چارلز دیکنز در چنین جامعه ای متولد شد و دوران جوانی و نوجوانی خود را در چنین شرایط گذراند.

اگرچه خانواده دیکنز با معیارهای آن زمان، به طبقه میانی جامعه تعلق داشت که می بایست بتواند معاش فرزندان خود را تامین کند، اما بی تدبیری مالی پدر خانواده باعث شد تا چارلز جوان دست کم برای مدتی در شرایطی قرار گیرد که جوانان طبقه کارگر با آن دست به گریبان بودند.

در عین حال، اگر فرزندان خانواده های کارگر چنان پرورش یافته بودند که چنان وضعیت دشواری را سرنوشت طبیعی و اجتناب ناپذیر خود بدانند، بی تردید جوانی از طبقه میانی جامعه، تحمل چنین شرایطی را حاصل بدبیاری، و وضعیتی غیرعادلانه و حتی غیرطبیعی تلقی می کرد.

و واکنش افراد نسبت به "بدبیاری اجتماعی" متفاوت است.

بعضی به خشونت روی می آورند و گاه راه انقلابیون خشمگین را در پیش می گیرند، برخی دیگر ظلم را با خودآزاری پاسخ دهند و گرفتار افسردگی می شوند و شماری در صدد مقابله و تغییر وضع موجود بر می آیند. اما معدوی هم صرفا به نجات خود نمی اندیشند و هدف بزرگتری را که تلاش برای درمان یک بیماری همه گیر است در پیش می گیرند و در این راستا، ابزار و امکانات متفاوتی را به کار می برند.

دیکنز از جمله چنین افرادی بود و وسیله ای را که انتخاب کرد، گزارشگری ناهنجاری های محیط اطراف بود.

البته چارلز دیکنز نخستین کسی نبود که به تلاش برای کشف و افشای ناهنجاری های جامعه زمان خود دست زد زیرا همزمان با او، گروهی از اندیشمندان و فعالان سیاسی و اجتماعی، با انتشار جزوه و کتاب و مقاله در صدد رفع معضلات جامعه از طریق اصلاحات، و یا سرنگونی نظام حاکم از طریق انقلاب بر آمده بودند.

حتی توسل به ابزار ادبی در پیگیری چنین هدفی از ابتکارات دیکنز نبود و شعرا و نویسندگانی قبل یا همزمان با او، از ادبیات به عنوان وسیله ای برای آگاه سازی و تحریک عواطف بهره برده بودند.

قانع کردن مخاطب

آنچه چارلز دیکنز را به شخصیتی نادر، و حتی منحصر به فرد در تاریخ اجتماعی و ادبی بریتانیا تبدیل می کند، شیوه ای بود که نه تنها برای نشان دادن معضلات اجتماعی، بلکه مهمتر از آن، به منظور قانع کردن مخاطبان در مورد لزوم حل این معضلات به کار گرفت.

دیکنز را نمی توان "ادیب" به معنی رایج کلمه تلقی کرد، بلکه باید او را گزارشگری دانست که به جای استفاده از ادبیات به عنوان یک "هنر متعالی" و قابل استفاده "خواص"، شیوه قصه گویی را برگزید، در حالی که موضوع و مضمون قصه های خود را از محیط اطراف گرفته و در پیگیری هدفی مشخص به کار می برد.

"شیوه ای که دیکنز در پیش گرفت، آگاه ساختن جامعه، به خصوص قشر نسبتا مرفه آن، از فجایعی بود که در اطراف آنان می گذشت و مخاطبانش در بروز و تداوم آن چندان بی تقصیر هم نبودند. او به خوبی می دانست که در تغییر روش و نگرش مخاطبان، شعارهای خشم آلود و تقبیح و تهدید کمتر به نتیجه می رسد و واکنشی خشونت آمیز و یا دست کم حاوی بی اعتنایی و نفی واقعیت را در پی می آورد."

بررسی آثار دیکنز نشان می دهد که به خصوص در آثاری که پس از دستیابی به شهرت و رفاه نسبی خلق کرده، کوشیده است با تصویرپردازی انتقادآمیز از معیارها و روابط به وضوح غیرعادلانه و حتی غیرانسانی عصر خود، مخاطبان را به طور غیرمسنقیم به تلاش برای تغییر و تحول در این معیارها و روابط ترغیب کند.

در عین حال، نویسنده برای رسیدن به این هدف، به موعظه و اندرز روی نمی آورد بلکه ابزاری را به کار می گیرد که می داند از کارآیی منحصر به فردی در نشان دادن معایب برخوردار است.

شیوه ای که دیکنز در پیش گرفت، آگاه ساختن جامعه، به خصوص قشر نسبتا مرفه آن، از فجایعی بود که در اطراف آنان می گذشت و مخاطبانش در بروز و تداوم آن چندان بی تقصیر هم نبودند.

او به خوبی می دانست که در تغییر روش و نگرش مخاطبان، شعارهای خشم آلود و تقبیح و تهدید کمتر به نتیجه می رسد و واکنشی خشونت آمیز و یا دست کم حاوی بی اعتنایی و نفی واقعیت را در پی می آورد.

کشف، یا بازکشف دیکنز این بود که برای آشکار ساختن نقاط ضعف جامعه و مسئولیت مخاطبان در قبال، اشاره های تلویحی به خصوص اشاراتی طنز آمیز می تواند نتیجه بخش تر باشد.

به این ترتیب، مصائب فرودستان جامعه و ستم های مادی و معنوی و روحی و جسمی که بر آنان وارد می شود به گونه ای در قصه های دیکنز به تصویر کشیده شده است که خواننده را تکان می دهد و از نقش خود در ایجاد آن شرمنده می کند بی آنکه باعث خودانکاری او شود.

در واقع، احساسی که این داستان ها در مخاطب ایجاد می کند، آگاهی بر مضحک بودن معیارها و ارزش هایی است که بشر به خاطر حفظ آنها، مرتکب فجایعی ناگفتنی می شود.

تصویر پردازی دیکنز از کودکان محکوم به قبول شرایط تحمل ناپذیر یتیم خانه ها و یا ادامه حیات در دنیای زیرزمینی، توصیف او از کسانی که به خاطر موقعیت اجتماعی تحمیلی و از بد حادیه گرفتار دشواری شده اند، و شرح او از چند و چون زندگی دیگر فرودستان جامعه، دردناک است، اما شنیدن آن بدون لطف و امید به بهبود نیست.

و تابلوی او از احساس قدرت و غرور عاملان یا تایید کنندگان ستم اجتماعی، کسانی که به حکم تقدیر یا با توسل به انواع وسایل اخلاقی و یا غیراخلاقی به رفاه مادی دست یافته اند چنان تمسخر آور است که قاعدتا باید چنین افرادی را وادار کند که، اگرنه در پاسخ به ندای وجدان، بلکه از سر شرمساری، به چاره اندیشی بپردازند.

دیکنز و اصلاحات

بریتانیا نخستین کشوری بود که استقرار و رشد نظام سرمایه داری صنعتی را از زایش تا بلوغ، پشت سر گذاشت و تبعات سیاسی و اجتماعی این مراحل را به طور کامل تجربه کرد.

درواقع، شرایط این کشور از جمله وضعیت زندگی و معاش توده مردم در زمان تولد دیکنز در سال ۱۹۱۲ با شرایطی که هنگام درگذشت او در سال ۱۸۷۰ مشاهده می شد قابل مقایسه نبود.

"بی تردید نام چارلز دیکنز را باید در صدر فهرست این گروه از "مصلحان" اجتماعی قرار داد و تاثیر آثار او در ترغیب معاصرانش به شناخت نواقص جامعه نوسرمایه داری و نحوه رفع این نواقص را نادیده گرفت"

در طول شش یا هفت دهه اول قرن نوزدهم، سرمایه دار بریتانیایی، با اتکا به رشد سریع داخلی همراه با استثمار امکانات اقتصادی مستعمرات، امکان آن را یافت تا ضمن سودبری مناسب و انباشت سرمایه، به اقداماتی در راستای بهبود شرایط توده مردم دست بزند در حالیکه حکومت نیز با تدابیری مانند محدود کردن ساعات کار و حمایت از کودکان و نوجوانان، زمینه را برای برنامه هایی فراهم آورد که برای زمان خود، بسیار مترقی بود.

کوتاه مدتی پس از درگذشت دیکنز، قوانینی برای تشکیل سندیکاهای کارگری مستقل، اجباری شدن تحصیلات ابتدایی و گسترش حق رای به تصوب رسید که با افزایش نظارت مردمی بر فعالیت های سیاسی، ساختارهای نوین دموکراتیک را در این کشور تحکیم بخشید و زمینه رواج ضوابط اخلاقی قابل قبول تری را ایجاد کرد.

اصلاحات سیاسی و اجتماعی در بریتانیا و به تبع آن، تعدیل نابرابری های اقتصادی، در دوره ای تحقق یافت که در طول آن، نظام های حکومتی بسیاری از کشورهای اروپایی با قیام های مردمی، شورش و انقلاب فروپاشید، تغییر شکل داد و از میان رفت.

این واقعیت که نظام سیاسی بریتانیا، هر چند با تغییراتی اساسی، توانست از این تحولات جان سالم به در ببرد تا حدود زیادی نتیجه سنت آزادی بیان در این کشور و آمادگی هیات حاکمه برای پذیرش نظرات کسانی بود که با هدف بهبود شرایط اجتماعی، شرایط اجتماعی را به نقد کشیدند و برای مشکلات جامعه راهبردهای ارائه دادند.

تاریخ نویسان اسامی مصلحان بریتانیایی این دوره و نتیجه فعالیت های آنان را ثبت کرده و از اقدامات آنان در راستانی ممنوعیت بهره کشی از کودکان، بهبود شرایط کارگران، گسترش آزادی های اجتماعی و سیاسی و ارائه "چهره انسانی تری" از سرمایه داری نام برده اند.

البته در رساله های تاریخی، تاکید بیشتر بر نقش کسانی است که با انتشار گزارش های تحقیقی، دیدگاه نخبگان جامعه را متحول کردند و با کسب حمایت سیاسی، توانستند قوانین ظالمانه را تغییر دهند و نهادهای سیاسی را به حمایت از فرودستان ترغیب کنند.

با این همه، نباید نقش کسانی را نادیده گرفت که با بهره بردن از استعداد هنری خود، از جمله در قصه گویی، بر وجدان جامعه تاثیر گذاشتند و مخاطلبان را با ظرافتی که تنها از هنرمندان ساخته است، با کاستی های احتماعی آشنا ساختند.

بی تردید نام چارلز دیکنز را باید در صدر فهرست این گروه از "مصلحان" اجتماعی قرار داد و تاثیر آثار او در ترغیب معاصرانش به شناخت نواقص جامعه نوسرمایه داری و نحوه رفع این نواقص را نادیده گرفت.

در مورد تاثیرگذاری این مصلح اجتماعی بر نسل معاصر خود و نسل های بعدی، همین بس که حدود یک قرن و نیم پس از درگذشت دیکنز، هنوز هم استنباط بسیاری از مردم از شرایط قرن نوزدهم کمابیش حاصل تصویری است که او در ذهن آنان ایجاد کرده است.

منابع خبر

اخبار مرتبط