اویغور‌ها کیستند و چه رابطۀ تاریخی با ایران دارند؟

آر اف آی - ۲۰ شهریور ۱۳۹۹

تبلیغ بازرگانی

روز سه شنبه اول سپتامبر برابر با ۱۱ شهریور علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی، در حضور شماری از اعضای دولت توافق صلح میان امارات متحد عربی و اسرائیل را خیانت به دنیای اسلام و ملت‌های عرب خواند و گفت: رهبرانِ امارات متحد عربی با امضای توافق صلح با اسرائیل نه تنها مسئله فلسطین را به دست فراموشی سپرده‌اند، بلکه پای اسرائیل را به منطقه باز کرده‌اند. مایک پُمپِئوُ، وزیر امور خارجۀ آمریکا، در پاسخ به سخنان خامنه‌ای در حساب توئیتری خود نوشت: اگر به دنبال کسانی هستید که به اسلام  خامنه‌ای خیانت می‌کنند، جای دوری نروید. چین در پی نابود کردن اویغورهاست. چرا رفتارهایِ وحشتناکِ حزب کمونیست چین را با این مسلمانان محکوم نمی‌کنید؟ منتظر محکومیت علنیِ این رفتارها از زبان شما هستم. 

اویغورها کیستند، چه رابطۀ تاریخی با ایرانیان دارند و دولت چین چه رفتاری با آنان می‌کند؟ مورخان خاستگاه اویغورها را سواحل رود اِرقون می‌دانند که از کوه‌های قراقوروم در «مغولستان داخلی» در شمال شرقی چین سرچشمه می‌گیرد و به رود آمور می‌ریزد. بر روی تخته سنگی که در ویرانه‌های شهر «اُردوبالیق» در کنار رود اِرقون یافته‌اند، تاریخِ به قدرت رسیدنِ بوُقوخاقان، بزرگ‌ترین شاه اویغور، و کوچ قوم او را به بیابان کنده کاری کرده‌اند.

"مایک پُمپِئوُ، وزیر امور خارجۀ آمریکا، در پاسخ به سخنان خامنه‌ای در حساب توئیتری خود نوشت: اگر به دنبال کسانی هستید که به اسلام  خامنه‌ای خیانت می‌کنند، جای دوری نروید"بنا به افسانۀ رایجی در میان اویغورها بوُقوخاقان همان افراسیاب شاهنامه است. 

اویغورها بنیان‌گذار خاقانات اویغور در ۷۴۴ میلادی در مغولستان کنونی بودند. پایتخت آنان شهر اُردوبالیق بود. هنگامی که آن خاقانات در ۸۴۸ میلادی از میان رفت، گروه‌هایی از اویغورها به سرزمینِ سرسبزِ تُخارها در غرب چین کنونی کوچیدند و همراه با ساکنانِ آن سرزمین دولت کوچکی تشکیل دادند. آن سرزمین را سپس ترکستان شرقی یا ترکستان چین نامیدند و اکنون «سین جیانگ» می نامند. 

دین رسمی خاقاناتِ اویغور در مغولستان دین مانوی بود. گروه‌هایی از پیروان دین مانی در زمان ساسانیان برای در امان ماندن از خشم و آزار موبدان زرتشتی به دورترین نقاطِ شرقی امپراتوریِ ساسانی پناه بردند و اویغورها را با دین خود آشنا کردند.

گویا پیام صلح‌آمیزِ دین مانی پسندِ رهبران اویغور قرار گرفت و آنان نه تنها به آن دین گرویدند بلکه آن را به دین رسمیِ قلمروشان تبدیل کردند. پس از رسمی شدن دین مانی در سرزمین‌های گستردۀ اویغورها بسیاری از ایرانیانِ مانی‌مسلک به سبب سخت‌گیری‌هایِ روزافزونِ دربار ساسانی در حق پیروانِ مانی به ویژه پس از مرگ مانی در دهۀ ۲۷۰ میلادی به میانِ اویغورها پناه بردند و نه تنها با آنان درآمیختند، بلکه آنان را با جنبه‌های گوناگونِ فرهنگ ایرانِ دورۀ ساسانی آشنا کردند. مانند موسیقی و صنایع دستیِ ایرانی به ویژه فرش‌بافی.

موسیقی‌شناسانی که دربارۀ موسیقی اویغوری تحقیق کرده‌اند معتقدند موسیقیِ ایرانی الهام‌بخش اصلیِ موسیقی اویغوری است. بسیاری از مقام‌های موسیقیِ ایرانی مانند نوا، چهارگاه و پنجگاه را در آن موسیقی نیز می‌نوازند. شکل سازهای اویغوری نیز شبیه سازهای ایرانی است.

"بر روی تخته سنگی که در ویرانه‌های شهر «اُردوبالیق» در کنار رود اِرقون یافته‌اند، تاریخِ به قدرت رسیدنِ بوُقوخاقان، بزرگ‌ترین شاه اویغور، و کوچ قوم او را به بیابان کنده کاری کرده‌اند"پژوهشگرانی مانند «رایان توُم»، اویغورشناس معروف، معتقدند تورانیان در شاهنامه همان اویغورها هستند که زرتشتیان آنان را دشمن می‌داشتند. سیاوش شاهنامه را اویغورها نیز گرامی می‌دارند. زیرا او در شاهنامه به نوعی رشتۀ پیوند میان ایرانیان و تورانیان است. در آلتی‌شهر که ناحیه‌ای است با شش شهر در جنوب ایالت سین جیانگ یا ترکستان شرقی، مکان مقدسی وجود دارد که اویغورها به زیارت آن می‌روند. زیرا معتقدند که سیاوش را در آن مکان به خاک سپرده‌اند.

آنان برای سیاوش عزاداری می‌کنند.

اما مهم‌ترین هنری که اویغورها از مانویان به ارث بردند، نقاشی بود. مانویان اهانت به تصویر مانی را گناهی نابخشودنی می‌شمردند. مانی خود نگارگری زبردست بود و نوشته‌هایش را با تصویرهای گوناگون می‌آراست. نقاشی‌های اویغوری در کتاب‌های تذهیب شده‌ای که در اویل قرن بیستم کشف شد و نیز نقاشی‌های دیواری که در بعضی از غارهای آن سرزمین از مناسکِ دینیِ اویغورها کشیده‌اند نشان‌دهندۀ تأثیر نگارگری مانوی در فرهنگِ اویغوری است. ناگفته نماند که اویغورها نوروز را نیز جشن می‌گیرند و زبانشان پُر از واژه‌های فارسی است.

موج دوم مهاجرت مانویان به قلمرو ایغورها در زمان عباسیان صورت گرفت به ویژه در زمان هارون‌الرشید در قرن هشتم میلادی که مانویان را زندانی می‌کرد.

"بنا به افسانۀ رایجی در میان اویغورها بوُقوخاقان همان افراسیاب شاهنامه است. اویغورها بنیان‌گذار خاقانات اویغور در ۷۴۴ میلادی در مغولستان کنونی بودند"مانویت در قلمرو ایغورها تا اواخر هزارۀ اول میلادی پایدار ماند. با گسترش مسیحیت نسطوری در قلمرو ساسانیان و تعقیب و آزار آنان به دست موبدان زرتشتی گروه‌هایی از نسطوریان نیز مانند مانویان به سرزمین‌های شرقی روی آوردند و آن دین نیز رفته رفته به میان اویغورها راه یافت.

اسلام را نیز ایرانیان به میان اویغورها بردند. سامانیان برای جلب رضایت خلفای عباسی و تأیید سیاسی آنان دو وظیفۀ بزرگ مذهبی داشتند. یکی نشر اسلام در سرزمین کفار بود و دیگری سرکوب کردن گرایش‌هایِ ضد سنّی و ضد عباسی به ویژه شیعی در «دارالاسلام» یعنی در درونِ قلمرو خلافت. آنان برای نشر اسلام در میان کفار غزوات به راه می‌انداختند و در داخل مرزهای خود هرگونه گرایشِ ضد سُنّی و ضد عباسی را سرکوب می‌کردند.

تخطی از این دو وظیفه آنان را از تأیید سیاسیِ خلیفه محروم می‌کرد. چنین بود که مانویت و مسیحیت رفته رفته از میان اویغورها رخت بربست و آنان به اسلام سُنّی گرویدند و تاکنون بر آن مذهب باقی مانده‌اند.

اویغورها تا ۱۷۵۹ یعنی بیش هزار سال پس از بنیان‌گذاری خاقانات اویغور در ۷۴۴ میلادی در بیرون از قلمرو امپراتوری منچو ماندند. در ۱۷۵۹ امپراتوری منچو سرزمین آنان را اشغال کرد. در مدت کمی بیش از نیم قرن اویغورها ۴۲ بار برضد اشغالگران چینی شورش کردند. سرانجام در ۱۸۶۲ توانستند به استقلال برسند.

"هنگامی که آن خاقانات در ۸۴۸ میلادی از میان رفت، گروه‌هایی از اویغورها به سرزمینِ سرسبزِ تُخارها در غرب چین کنونی کوچیدند و همراه با ساکنانِ آن سرزمین دولت کوچکی تشکیل دادند"قدرت‌های بزرگ آن زمان از جمله انگلستان استقلال آنان را به رسمیت شناختند. اما انگلیس‌ها از ترس پیشروی روسیه در منطقه بر چین‌‌ فشار آوردند تا ترکستان شرقی را دوباره ضمیمۀ خاک خود کند. بدین‌سان، ترکستان شرقی در سال ۱۸۸۴ با نام «سین جیانگ» به معنای «مرزهای جدید» به تسخیر چین درآمد و بدین‌سان، تاریخ رنجبار اویغورها آغاز شد.

در ۱۹۴۹ هنگامی که حزب کمونیست چین به قدرت رسید، از سیاستِ استالینی ایجاد ملیت‌ها تقلید کرد و ۵۶ ملیت را در درون مرزهای چین به رسمیت شناخت. در دوران مائو قرار شد اقلیت‌های قومی رفته رفته در «برادری کمونیستی» ذوب شوند. در دوران اصلاحات که از اواخر دهۀ ۱۹۷۰ آغاز شد و تا ۲۰۱۰ ادامه یافت، رهبران چین گمان می‌‌کردند پیشرفت و توسعه تفاوت‌ها را از میان برخواهد داشت و گروه‌های قومی دست از زبان و فرهنگ و آداب و رسوم خود برخواهند داشت و در پی پول و ثروت‌اندوزی خواهند رفت.

اما چنین نشد.

حزب کمونیست چین این بار تصمیم گرفته است اویغورها را به زور از زبان و سنت و فرهنگ آبا و اجدادی‌شان جدا کند. برای نمونه، کمپ‌های بازآموزیِ دوران مائو را این بار برای تأدیبِ مسلمانانی به راه انداخته است که به اندازۀ ‌کافی در جامعه و فرهنگ چینی ذوب نشده‌اند. آن کمپ‌ها را در زمان مائو برای تأدیب کسانی به راه انداخته بودند که گویا پیشینۀ طبقاتیِ بدی داشتند. رهبرانِ چین یک میلیون چینی را به میان اویغورها فرستاده‌اند تا به آنان شادمانیِ زندگانیِ سکولار را بیاموزند. در سین جیانگ مغازه‌ها را به فروش الکل و تنباکو مجبور کرده‌اند، از روزه گرفتن دانشجویان دانشگاه در ماه رمضان جلوگیری می کنند و زنانِ با حجاب و مردانی را که ریش بلند دارند از سوار شدن به وسایل حمل و نقل عمومی باز می‌دارند.

این رفتارها ممکن است در بیرون از چین خوشایند کسانی باشد که شیفتۀ لائیسیته و سکولاریسم‌اند.

اما پرسشی که مایک پمپئوُ مطرح می‌کند، پرسشی درست و بجاست و آن اینکه چرا رهبر جمهوری اسلامی که آن همه سنگ مسلمانی به سینه می‌زند چشم خود را بر آن رفتارها بسته است و آن‌ها را محکوم نمی‌کند؟

 

دریافت رایگان خبرنامهبا خبر-پیامک های ما اخبار را بصورت زنده دریافت کنید

آبونه شوید

اخبار جهان را با بارگیری اَپ ار.اف.ای دنبال کنید

منابع خبر

اخبار مرتبط