نظریه توهم توطئه و انتخابات ایران؛ مرتضی اصلاحچی

نظریه توهم توطئه و انتخابات ایران؛ مرتضی اصلاحچی
خبرنامه امیرکبیر
خبرنامه امیرکبیر - ۲۶ شهریور ۱۳۸۸

پنجشنبه، ۲۶ شهریور، ۱۳۸۸ با این شرایط کار زمامداران امور برای اقناع مردم دشوار می شود و ادامه دار شدن اعتراضات مردمی نشان می دهد که نظریه توهم توطئه در حوادث پس از انتخابات کاملا شکست خورده است. -----------------------------------------------------------------------------------------------------------     ایرج پزشکزاد در شاهکار خود "دائی جان ناپلئون" به زیبایی به تصویر در آورده است باوری را که ریشه دارد در عمق اندیشه ایرانیان. دائی جان ناپلئون سمبلی است از انسان ایرانی ای که هر آنچه که بد و ناگوار است را به بیگانه نسبت می دهد و در پس پشت هرچیز دستی بیگانه را می جوید.   این امر اما فقط در ایران نمود ندارد و مشترک است میان تمام کشورهایی که قسمتی از زیست ملی خود را تحت لوای استعمار تنفس کرده اند. حاکمان نیز در چنین کشورهایی به خوبی دریافته اند که می توانند نظریه توهم توطئه را به کرات به کار برند و همه چیز را به "پشت ِ پرده" نشینان خارجی نسبت دهند تا ناکارآمدی خویش را پنهان نمایند.

"پنجشنبه، ۲۶ شهریور، ۱۳۸۸ با این شرایط کار زمامداران امور برای اقناع مردم دشوار می شود و ادامه دار شدن اعتراضات مردمی نشان می دهد که نظریه توهم توطئه در حوادث پس از انتخابات کاملا شکست خورده است"  یرواند آبراهامیان به خوبی باور به نظریه توهم توطئه در میان ایرانیان را اینگونه بیان می کند:« این تصویر چنین است که ایران صحنه ای است که بازیگران آن از سوی قدرت های خارجی کنترل می شوند و نقشی که به عهده گرفته اند یا کلماتی که بر زبان می رانند نیز از خارج تعیین شده است . این قدرت های خارجی گویا قادرِمطلق، کاملاً مسلط و واقف به همه جزئیات هستند و همه حرکت های روی صحنه به فرمان آن ها صورت می گیرد. بازیگران، یعنی ایرانیانی که در صحنه سیاست اند، فقط مثل عروسک خیمه شب بازی دست آموز و دست به فرمان نیروهای خارجی عمل می کنند. آنچه روی می دهد نه از روی تصادف، نه برحسب ابتکار لحظه ای و نه از اراده مستقل افراد نتیجه می شود . همه چیز از قبل طراحی شده، نمایشنامه روی کاغذ آمده و کارگردان و مولف اصلی آن، همان قدرت های خارجی، سرنخ ها را به دست دارند .

با این دیدگاه کاری که برای تفسیرگر سیاسی می ماند این است که معلوم کند کدام قدرت خارجی کدام بازیگر روی صحنه را در اختیار خود دارد. من این شیوه تفکر را ”شیوه پارانویایی“ (تشویش و هراس از توطئه مخفی دیگران علیه خود ) در فرهنگ سیاسی ایران نام گذاشته ام.»   آبراهامیان اگرچه در این تعبیر مطلق نگری می کند و حد اعلای نظریه توهم توطئه را بیان می کند اما واقعیت چنین است که این نوع نگاه با شدت و ضعف های مختلف در میان اقشار مختلف مردم سیلان دارد. برخی از مخالفان جمهوری اسلامی  (به خصوص سلطنت طلبان) اساسا سرنگونی شاه و روی کار آمدن نظم سیاسی جدید را دسیسه انگلیس می دانند. ازطرف مخالف نیز این نگاه در میان برخی ازمدافعان جمهوری اسلامی رواج دارد که دشمنان تمام هم و غم خود را صرف زمین زدن نظام کرده اند و شب و روز دسیسه چینی می کنند برای اسقاط نظام سیاسی.   بدین سان است که توهم توطئه تئوریزه می شود و رواج عام می یابد و فرمانروایان هرجا که احساس کنند خللی در کارشان وارد شده است و اعتماد عمومی بهشان خدشه دار شده است آنرا به کار می برند و دست های بیگانه ای را جستجو می کنند که از آستینی خودی برون جهیده است.

"دائی جان ناپلئون سمبلی است از انسان ایرانی ای که هر آنچه که بد و ناگوار است را به بیگانه نسبت می دهد و در پس پشت هرچیز دستی بیگانه را می جوید"  حاکمان دانا اگرچه در "سطح تبلیغی" با علم به دایی جان ناپلئون هایی که متاسفانه زیاد هم هستند نظریه توهم توطئه را به کار می بردند تا دژی که گمان می کنند غیر قابل نفوذ است کماکان مستحکم باقی بماند اما در "سطح تحلیلی" خویش آگاهند که دست های بیگانه ای در کار نیستند و هر آنچه هست ناشی از عملکرد خودشان است، به همین خاطر آنگاه که مردم در دل خویش به بیگانگان دشنام می دهند که دست از سر مرز وبومشان بر نمی دارند حاکمان به دنبال راه چاره بر می آیند و اوضاع را جمع وجور می کنند.   برخی از زمامداران اما بر اثر کثرت استفاده نظریه توهم توطئه خود نیز تبدیل به دائی جان ناپلئون شده و به جای واقع نگری و رهجویی تلاش می کنند دست های بیگانه را بجویند و آنرا قطع کنند و از آنجا که عموما دستی وجود ندارد هرچه بیشتر می جویند کمتر می یابند و بنابراین تصمیم می گیرند دست هایی بسازند و برای اقناع عامه آنرا قطع کنند. نتیجه اینگونه عمل از پیش مشخص است.   در حوادث پس از انتخابات بسیار شاهد بودیم که برخی تمام اتفاقا ت را برنامه ریزی شده از خارج قلمداد کردند و تحت عنوان "انقلاب مخملی" همه چیز را به آمریکا و انگلیس نسبت دادند. نباید ازاین واقعیت گذشت که ایران و آمریکا اساسا خصم یکدیگر به حساب می روند و هر دو طرف از هر وسیله ای برای ضربه زدن به هم استفاده می کنند و روابط ایران و انگلیس نیر تیره وتار است اما بیان اینکه تمام اتفاقات پس از انتخابات انقلاب مخملی برنامه ریزی شده توسط امریکا و انگلیس است به دوراز واقع نگری سیاسی است.

  بررسی روند حوادث پیش و پس از انتخابات  و تبار شناسی فعالین اصلاح طلب به خوبی نشان می دهد که آمریکا و انگلیس اساسا نمی توانستند نقشی در سازماندهی و هدایت اعتراضات داشته باشند چنانکه مقام رهبری نیز بر این امر صحه گذاشته است که ارتباط رهبران اعتراضات با بیگانگان محرز نیست اما طبیعی است که آنها از طریق رسانه های خود (BBC  و VOA ) تلاش کنند تحت لوای اطلاع رسانی نظام را زیر سوال ببرند که این مواجهه میان کشورهایی که در عرصه بین الملل دشمن هم به حساب می آیند طبیعی است.      طبیعی است ازاین نظر که رسانه های جمهوری اسلامی هم در طول شبانه روز مرتبا خبرهایی علیه آمریکا و انگلیس منتشر می کنند منتهی این تفاوت وجود دارد که فعالیت رسانه های انگلیسی و آمریکایی شدیدا روی مردم ایران تاثیر دارد اما اگر به فعالیت رسانه ای ایران از منظر مخاطب شناسی بنگریم درمی یابیم که فعالیت تبلیغاتی ایران علیه آمریکا وانگلیس اساسا مردم خود ایران را هدف قرار گرفته است تا به آنها بقبولاند که سرنخ تمام مشکلات در دست آمریکا و انگلیس است.     به این خاطر است که یکی از دادگاه های متهمان پرونده موسوم به کودتای مخملی کلا به کارمندان سفارت خانه های خارجی اختصاص پیدا می کند و برای خالی نبودن عریضه یک دختر فرانسوی نیز در جایگاه متهمان می نشیند و نماینده دادستان در کیفر خواست خود کشور های غربی را متهم به دست داشتن به آنچه که اغتشاشات پس از انتخابات می نامد، می کند.     موضوع اما به اینجا ختم نمی شود چرا که نظام باید علاوه بر اتهامات کلی شاهد مثال هایی نیز از عملکرد دولت های متخاصم در حوادث پس از انتخابات بیاورد تا باور پذیری دست داشتن خارجی ها برای مردم آسان شود. بدین سان است که در کنار سایر سناریوهایی که پیرامون کشته شدم ندا آقا سلطان مطرح میشود پاره ای از رسانه های دولتی می گویند که خبرنگار بی بی سی در ایران به شخصی پول داده است تا ندا را بکشد که فیلم مستند او از انتخابات ایران تکمیل شود!     این مسئله اگرچه خنده دار به نظر می رسد اما با منطق "نظریه توهم توطئه" جور در می آید چرا که بنابراین نظر همه چیز و همه چیز باید رد پایی از دشمن بر خود داشته باشد.

"  این امر اما فقط در ایران نمود ندارد و مشترک است میان تمام کشورهایی که قسمتی از زیست ملی خود را تحت لوای استعمار تنفس کرده اند"    ماجرا اما به اینجا ختم نمی شود. حوادث رخ داده در بازداشتگاه ها یک آبرو ریزی تمام عیار برای حکومت بود به این خاطر دولتیان ابتدا تلاش کردند همه حوادث را بالکل انکار کنند اما زمانی که دیدند قضایا انکار شدنی نیست ازناجی همیشگی یعنی "توهم توطئه" بهره جستند. بدین خاطر محمود احمدی نژاد طی نطقی اعلام کرد که وقایع رخ داده در بازداشتگاه ها توطئه دشمنان نظام  بوده  که به دست عوامل نفوذی آنها انجام گرفته و اسنادش هم موجود است که ارائه خواهد کرد.     اسناد احمدی نژاد اما همچون سایر سندهایش به کسی ارائه نشد اما این اظهار نظر او قابل تامل است چراکه نهادهای امنیتی در هر کشوری از حساس ترین ارگان ها به شمار می روند که عوامل آنها از فیلترهای خاصی عبور می کنند و هر کسی را راه بدانها نیست.     اگر آنگونه که اقای احمدی نژاد ادعا می کند نیروهای نفوذی دشمن تا اعماق نهادهای امنیتی کشور نفوذ کرده اند پس طبیعی است که آنها در سایر ارگان ها نیز نفوذ کرده باشند بنابراین اگر آنها واقعا در همه جا نیرو دارند پس اداره کشور در دستانشان است و دیگر چه نیازی به مقابله با نظام دارند؟ و اگر واقعا هم بخواهند نظام را سرنگون کنند به راحتی می توانند ازطریق نفوذی های خود که حتی در ارگان های امنیتی نیز حضور دارند نظام را ساقط کنند.

    واقعیت اما با اظهار نظر رئیس دولت همخوان نیست چون کسانی که در ایران زندگی می کنند می دانند اوضاع از چه قرار است. فارغ ازشدت و ضعف وقایع رخ داده در بازداشتگاه ها مسلم است که برخی عوامل زندان ها اقدامات خلافی را مرتکب شده اند اما دولتی ها که به هیچ عنوان حاضر نیستند خدشه ای بر چهره خویش بینند بار دیگر به دشمنان متوسل می شوند.     به هر تقدیر مواجهه دولتیان با حوادث پس از انتخابات نمونه خوبی برای بررسی نظریه توهم توطئه بود اما از دیگر سو واکنش مردم به اظهارات آنها نشان داد که استفاده از این سناریو همیشه وهمه جا و در هر شرایطی جواب نمی دهد وگاهی اوقات نتیجه معکوس می دهد.     فرآیند دشمن تراشی و استفاده از نظریه توهم توطئه پیشتر نیز در بسیاری از کشورها رواج داشته است. نمونه اعلای آن شوروی بود که همواره چراغ قوه ای در دست داشت و به تمام سوراخ سنبه های ساختار حکومتی خویش سرک می کشید و گهگاه افرادی را به عنوان عوامل امپریالیسم معرفی می کرد.

"حاکمان نیز در چنین کشورهایی به خوبی دریافته اند که می توانند نظریه توهم توطئه را به کرات به کار برند و همه چیز را به "پشت ِ پرده" نشینان خارجی نسبت دهند تا ناکارآمدی خویش را پنهان نمایند"این روند در شوروی آنقدر عمیق بود که حتی برخی از با سابقه ترین افراد که جایگاه های مهمی در حزب کمونیست داشتند به عنوان خائن معرفی و در نهایت اعدام می شدند.     استفاده بیش از اندازه از این مسئله اما باور پذیری مردم را که مهم ترین وجه کارایی نظریه توهم توطئه است را از میان می برد و به نظر می رسد که اکنون در ایران چنین شده است. فقط کافی است عکس العمل مردم را در قبال دادگاه ها و ظهار نظرهای برخی مسئولین دولتی پیرامون نقش بیگانگان در حوادث اخیر در نظر بیگریم تا دریابیم که مردم دیگر آنطور که باید و شاید به این حرف ها وقعی نمی نهند.     با این شرایط کار زمامداران امور برای اقناع مردم دشوار می شود و ادامه دار شدن اعتراضات مردمی نشان می دهد که نظریه توهم توطئه در حوادث پس از انتخابات کاملا شکست خورده است.           خبرهای مرتبط:  «جنبش سبز» تبلور عینی تغییر اجتماعی ایران؛ مرتضی اصلاحچی.

منابع خبر

اخبار مرتبط