خلیلی: زندگی ماشینی شاعران را از پرداختن به فصلها غافل کرده است
خبرگزاری فارس: یک شاعر گفت: محیط اجتماعی؛ محیط زندگی و فردی آدمها؛ گیرو دار ماشینیسم و ترافیک و ... میتواند از مهمترین دلایل باشد؛ در واقع میشود گفت زندگی ماشینی ما را از فصلها غافل کرده است آنچه در ادب پارسی ذیل عنوان «بهاریهنویسی» آمده است اغلب به دوران آغازین و شکوفایی ادبیات «برونگرا» باز میگردد. همانگونه که از معنای لغوی «برونگرا» به ذهن متبادر میشود؛ پرداختن به مفاهیم و مصادیقی باز میگردد که اغلب خارج از ذهن شاعر و نویسنده او را تحت تاثیر مستقیم قرار میدهد. به بیان دیگر؛ برونگرا بودن در هنر و ادبیات به شیوهای از پرداختن به هنر باز میگردد که هنرمند اغلب فارغ از تجزیه و تحلیل ذهنی پدیدهها و مصادیق؛ صرفا از بیرون ذهن خود متاثر شده و ذهن بیشتر بازتاب و آیینهای میشود که تصاویر بیرونی را آنگونه که هستند جلوه دهد. در این شرایط است که شاعران و ادبیات پارسیگوی دو سدههای میانه دوم و سوم هجری اغلب ادبیاتی برونگرا و شاد هستند؛ با این مقدمه ما در این سلسله گفتگوها بر آنیم تا به سراغ نویسندگان؛ شاعران و پژوهشگران در حوزه بزرگسال و کودک و نوجوان برویم و سوالهایی را مبنی بر تغییر ذائقه و سلیقه مخاطب و آفریننده اثر ادبی را در مورد بهار مطرح کنیم.
"خبرگزاری فارس: یک شاعر گفت: محیط اجتماعی؛ محیط زندگی و فردی آدمها؛ گیرو دار ماشینیسم و ترافیک و .."در این گفتگو به سراغ سپیده خلیلی رفته و نظر او را پرسیدهایم. فارس: آیا در ادبیات معاصر ما مسألهای تحت عنوان «بهاریهنویسی» به عنوان دغدغه در بین شاعران یا نویسندگان ما مطرح است؟ خلیلی: نه! به نظرم در ادبیات امروز مسالهای به نام «بهاریهنویسی» دیده نمیشود؛ آن چیزی که من میبینم در ادبیات بزرگسال؛ این نکته است که رویکرد ادیبان به اطراف چندان شاد نیست و همین است که بهاریهها هم در آن دیده نمیشود. به اعتقاد من؛ در ادبیات بزرگسال آنچه دیده میشود؛ بیشتر فضایی غمگینانه است و همین مسأله باعث شده است که شاعران و نویسندگان فضاهای شاد را چندان نبینند و در جامعه بیشتر به دنبال این باشند که فضاهای مرتبط با روح خود را برای مخاطب روایت کند و البته مخاطب هم چندان توجهی به فضاهای برون گرا و شاد ندارد. فارس: آنچه که در مورد فضای کلی ادبیات معاصر فرمودید شاید پدیدهای است که از زمانهای بسیار گذشته در ادبیات ما مرسوم بوده و به اعتقاد برخی کارشناسان سخن؛ پس از سبک خراسانی دیگر ادبیات ما برونگرا و شاد نبود؛ اما به زعم شما مهمترین دلیلهای این رویکرد شاعران و نویسندکان به پیرامونشان که به قول شما غمگینانه است در چیست؟ خلیلی: ببینید! مجموعه دلایلی بر این مساله تاثیرگذار است. محیط اجتماعی؛ محیط زندگی و فردی آدمها؛ گیرو دار ماشینیسم و ترافیک و ...
میتواند از مهمترین دلایل باشد؛ در واقع میشود گفت زندگی ماشینی ما را از فصلها غافل کرده است؛ من زمانی را یادم میآید که ماشینشواری و تفریح با ماشین از این نظر که به طبیعت بروی و گشت بزنی؛ تفریح مردم بود؛ اما امروز گذشته از هزینهها؛ به دلیل ترافیک در شهرهای بزرگ؛ این مساله به کلی از بین رفته است. حتی من میخواهم گستردهتر بگوییم که برخی آمدوشدها و همان صلهرحم هم میتوانست بر روحیهی شاعر و نویسنده تاثرگذار باشد؛ تا او بتواند این تاثیر را در اثرش هم متجلی کند؛ اما متاسفانه تمام این موارد کمرنگ شده است. فارس: یعنی شما معتقدید در ایجاد این فضای غمگین و درونگرا عوامل بیرونی بیشتر از عوامل درونی شاعر یا نویسنده تاثیرگذار است؟ خلیلی: البته نمیشود گفت بیشتر؛ اما تاثیرش خیلی زیاد شده است. من میگویم عوامل بیرونی و درونی زیادی باعث میشوند شاعر یا نویسنده از توصیف پدیدهی مهمی چون بهار در اثرش اجتناب کرده و یا اساساً به آن توجهی کند؛ اما میخواهم بگویم به لحاظ علمی هم ثابت شده است، که عوامل بیرونی باعث میشود بدن انسان نسبت به برخی وقایع عکسالعمل داشته و هورمونهایی را مرتبط با آن واقعه ترشح کند؛ این نشان از نوع عکسالعملهای بدن انسان به محیط پیرامونی است. حتی گاهی میگویند وقتی سرب هوا بالا میرود باعث برخی افسردگیها میشود که این هم تاثیر مستقیم محیط بر روح نویسنده یا شاعر است که او را از مقولهای چون بهاریه نویسی دوری میکند.
"همانگونه که از معنای لغوی «برونگرا» به ذهن متبادر میشود؛ پرداختن به مفاهیم و مصادیقی باز میگردد که اغلب خارج از ذهن شاعر و نویسنده او را تحت تاثیر مستقیم قرار میدهد"خوب اینها روی هم عوامل بیرونی است اما عوامل درونی بسیاری هم از جمله مثلا وراثت یک انسان یا روحیهی خانوادگی هم در این مساله بیتاثیر نیست. فارس: اگر بپذیریم بیشتر هنرمندان و به ویژه اهالی ادبیاتی که در شهرهای بزرگ زندگی میکنند درگیر این حواشی بیرونی زندگی و روزگار صنعتی هستند، پس؛ با این تفاصیل نویسندگان و شاعرانی که روستا زندگی میکنند باید این رویکرد در آثارشان نباشد دیگر!؟ خلیلی: این هم باز مسایل دیگری دارد. ببینید اگر او (شاعر یا نویسندهی ساکن محلهای بکر) بخواهد به دور از ادبیات جاری در رسانهها و مجلات و کتابها؛ اثری خلق کند و با ادبیات روز جامعه فاصله داشته باشد و به مضامین روز نپردازد؛ که خود به خود شاعر یا نویسندهای خواهد شد که چندان مخاطب آن روزگار (حالا میخواهد این زمان یا هر زمان دیگری باشد) با او ارتباط برقرار نمیکند؛ مگر اینکه او روزگار خود را به خوبی بشناسد و اگرچه دست به خلق بهاریه هم میزند اما به گونهای تلویحی و استعاری روزگار خودش را مورد تشریح و توضیح قرار دهد؛ در این صورت است که هم مخاطب و هم خود نویسنده یا شاعر از اثرش راضی است و آن اثر هم ماندگار خواهد بود؛ اما امروز کمتر شاهد چنین اتفاقی هستیم. ممکن است برخی نویسندگان و شاعران ما «بومینویسی» یا «روستایینویسی» کنند و آن هم در شهر؛ اما کمتر شاعر و نویسندهای یافت میشود که در روستا زندگی کند و روزگار و دغدغههای طیف گستردهای از مردم را که در شهر زندگی میکنند دریافته و برای آنها اثر خلق کند و در این اثر مثلاً بهاریههایی هم داشته باشد. فارس: پس روی هم رفته باید گفت پدیدههایی که احساس شاعر و نویسنده را برانگیخته میکنند باید بگونهای باشد که او بتواند گرایش به سمت برونگرایی و شادمانه نویسی و بهاریهنویسی برود؟ خلیلی: بله درست است فضا بسیار اهمیت دارد.
برای ادیب فضایی باید خلق شود احساسی که به تبع آن احساس زیباشناختی و احساس تعلق شاعر یا نویسنده برانگیخته شود و او بتواند با احساس خود روایتگر فصلها باشد. الان آنچه را در ادبیات بزرگسال میبینیم؛ بیشتر ناراحتکننده و غم غربت است. من همین چند روز پیش مجموعه داستانی از یکی از نویسندگان حال حاضر میخواندم که واقعا این فضا در آن جاری بود و اتفاقاً شنیدهام که بسیار هم مورد توجه قرار گرفته؛ البته این بد نیست؛ اما با توجه به موضوع مورد بحث ما باید گفت مقداری نویسندگان ما با فضاهای برون گرا فاصله گرفتهاند. فارس: در این میان ادبیات کودک به گمان سخنشناسان، راه بهتری در این مسیر پیش گرفته و هنوز هم به روایت فصلها و روزهای مختلف میپردازد و کودکان و نوجوانان با آنها ارتباط برقرار میکنند؛ نظر شما در این باره چیست؟ خلیلی: بله اتفاقاً آنچه در ادبیات کودک و نوجوان رخ میدهد؛ بسیار بهتر از ادبیات بزرگسال است. به ویژه ادبیات کودک و کمتر نوجوان؛ هنوز به انواع توصیفات از بهار پرداخته و به اصطلاح «بهاریهنویسی» میکنند.
"فارس: یعنی شما معتقدید در ایجاد این فضای غمگین و درونگرا عوامل بیرونی بیشتر از عوامل درونی شاعر یا نویسنده تاثیرگذار است؟ خلیلی: البته نمیشود گفت بیشتر؛ اما تاثیرش خیلی زیاد شده است"و این البته به روحیهی شاعران و نویسندگان و البته خواستههای کودکان باز میگردد، که کماکان با وجود تمام ویژگیهای زندگی صنعتی و شهرنشینی هنوز از خلوص و سادگی بر خوردارند و البته بسیاری از ویژگیهای انسان خوب در آنها وجود دارد و هنوز دستخوش تعییر نشدهاند. تمام این ویژگیها باعث شده ادبیات کودک و نوجوان هنوز بارقههایی از بهار و شادزیستن داشته باشد. فارس: خانم خلیلی خود شما چقدر به پدیده بهار میاندیشید و احیاناً در خلق اثر به آن توجه میکنید؟ خلیلی: متاسفانه اولین انتقاد به خودم وارد است. در واقع من اینقدر گرم کار شدهام که حتی زمان مناسب برای استراحت هم ندارم. اگرچه این کار مورد علاقه من است؛ اما زمان کار برای ما زیاد شده است.
همین مساله باعث شده به علاقه اصلیام که همانا توجه به طبیعت و انسانهاست باز بمانم. گاهی یادم میآید مدتها پرواز پروانهها یا پرندهها را نگاه میکردم؛ به طبیعت درخت؛ رود؛ کویر؛ آسمان و تمام مظاهر دیگر طبیعت به دقت توجه میکردم؛ اما امروز از این فضا کمی فاصله گرفتهام اگر چه در درونم هنوز زندهاند. از نشانههای این زنده ماندن در من این است که مثلاً امروز وقتی از خانه بیرون آمدم و دیدم باران میآید بسیار خشنود شدم و بسیار هم از خدا تشکر کردم و سعی کردم در این هوا به خیلی از چیزهایی که این روزها کمتر به آن توجه میکردم توجه کنم. فارس: به نظر شما برای ایجاد فضایی شاد که انعکاس آن در آثار شاعران یا نویسندگان دیده شود؛ چه باید کرد؛ به بیان دیگر آیا فقط در حوزه فرهنگ باید تحولاتی رخ دهد یا اینکه این یک فرایند کلی است که به نهاد خاصی مربوط نمیشود؟ خلیلی: باید نهادها و سازمانهای مختلف حتی اگر به فرهنگ هم به طور مستقیم مرتبط نیستند، در پی این باشند که فضای جامعه را شاد کنند. امروز بسیاری از خانودهها در شهرهای بزرگ در آپارتمانها زندگی میکنند و چندان طبیعت را آنگونه که باید نمیبینند و از آن بهره نمیبرند، در این شرایط نهادهای مرتبط با زندگی عمومی مردم باید تلاش بیشتری داشته باشند، تا در حد امکان مردم شاد باشند و دلخوش.
"حتی گاهی میگویند وقتی سرب هوا بالا میرود باعث برخی افسردگیها میشود که این هم تاثیر مستقیم محیط بر روح نویسنده یا شاعر است که او را از مقولهای چون بهاریه نویسی دوری میکند"این دلخوشی در هنر هم بازتاب پیدا میکند و در نهایت روی کار مردم در جامعه و ارتباطات انسانی هم تاثیر میگذارد. امروز همین مردم آپارتمان نشین از حال همدیگر خبری نمیگیرند. این اساساً اتفاق خوبی نیست. من یادم میآید از دوران آقای میرسلیم در وزارت ارشاد؛ این نهاد کار پسندیدهای انجام میداد و آن این بود که هنرمندان را گاهی در اردوهایی با هم به سفر میبرد این بسیار روی روحیهی هنرمندان تاثیرگذار بود؛ اما متاسفانه دیگر خبری از این سفرهای سیاحتی - زیارتی نیست. این کارها روی هم رفته میتوانست روحیهای به شاعر و نویسنده بدهد که دستکم او به پیرامون خود توجه شادتری داشته باشد که این مساله بهاریه نویسی در این حالتها طبیعتا رونق بیشتری پیدا میکرد.
انتهای پیام/و
اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران