هاشمی رفسنجانی، معمار تشکیل مافیای نظامی – مالی!،چه تغییری کرده است؟، ج.پاکنژاد

گویا - ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۲

هاشمی رفسنجانی، معمار تشکیل مافیای نظامی – مالی!،چه تغییری کرده است؟، ج.پاکنژاد »
» نسخه قابل چاپ
» ارسال به بالاترین
» ارسال به فیس بوک »

هاشمی رفسنجانی در نخستین بیانیه خود، پس از اعلام نامزد شدن خویش برای احراز مقام ریاست جمهوری با تمجید از دوران ۸ ساله ریاست جمهوریش، بنا بر رویه، با وارنه جلوه دادن حقایق، خود را مرد عبور از بحران معرفی میکند. مبلغینش او را منجی ایران میخوانند. او نیز بنا را بر کمی حافظه تاریخی جامعه ایران و میل این جامعه به فراموش کردن گذاشته و انگاری شعار اصلاح طلبی آقای خاتمی به هنگام رقابت با ناطق نوری در سال ۷۶و اقبال مردم به او در مخالفت با «دوران سازندگی» و در واقع فسادگستری و سیاستهای ویرانگرهاشمی رفسنجانی نبوده است. انگاری سازماندهی سازمان ترور و قتل های درون مرز دگر اندیشان و ترور میکونوس، ترور وین و ... در برون مرز در زمان او و مشارکت او درآمریت آنها نبوده است.

"انگاری سازماندهی سازمان ترور و قتل های درون مرز دگر اندیشان و ترور میکونوس، ترور وین و .."یاد آور میشوم که آقای خاتمی در این باره گفته بود که در هنگامی من رئیس جمهور شدم، به علت ترور در رستوران میکونوس و رای دادگاه آلمان ناشی از محاکمه عاملین آن در برلین، ایران از نظر بین المللی در انزوا و بدترین وضع بود. انگاری فشار به مطبوعات و گسترش رانت خواری به بهای ویرانی اقتصاد تولید محور تحت ریاست او نبوده است و انگاری...

البته امروز برای مشوقین و محرکین «انتخابات پر شور» از جناح های مختلف درون نظام، از داوطلبین گرفته تا جانبداران آنها سوای اصوالگراها بالطبع هاشمی و خاتمی که ادعای تغییر در وضع موجود را دارند حفظ نظام بر هر چیز مقدم است کم حافظگی مطلوب و با آن دامن میزنند اما برای خیل ذوق زدگان حضور او که بسیاری از آنها زخم خوردگان دوران ریاست او چه بر مجلس و چه بر قوه مجریه اند چرا؟ برای اینها این حضور و حسابگری غلط مقایسه بین بد و بدتر و در نتیجه به قول خودشان، برای بر هم زدن توازن قوا، لازم شده است تا دچار فراموشی شوند،گذشته را نادیده بگیرند و دم از واقع گرائی بزنند و در ضمن برای توجیه عمل خود استدلال کنند که « واقعیت» این است که او دیگر رفسنجانی دهه شصت و هفتاد نیست و تحول کرده است!

اما واقعیت ها کدامند؟ واقعیت اول وضعیت کنونی ایران و واقعیت دوم مسئولیت وی در به وجود آمدن آن و عدم تحول وی است. او در نخستین بیانیه پس از نامزدی نه تنها آن دروان را نقد نمی کند بلکه، در زبانی طلبکارانه و آمر مآبانه، از مردم میخواهد به او رای بدهند تا همان بساط را بگستراند. میگوید:« پا به میدانی ‌گذارم که قبلاً در سالهای پس از جنگ ۸ ساله حزب بعث علیه ایران که نتیجه آن ویرانی ۵ استان کشور و نابودی زیرساخت‌ها و امکانات بود را، تجربه کرده بودم. سالهایی که به دلیل وجود همدلی، اتحاد و اعتماد در جامعه و به کمک شما مردم فهیم و قدرشناس، به تدریج رکود اقتصادی، دلسردی‌های اجتماعی، ویرانی‌های زیرساخت‌ها و تولید، کسر بودجه، بیکاری و مشکل کسب و کار، از کشور رخت بربست و ایران عزیز به دست شما مردم و استفاده از مدیران لایق، دلسوز و معتدل از همه طیف‌ها و سلایق سیاسی، به رشد و بالندگی رسید و در عرصه بین‌المللی و سیاست خارجی نیز، با تنش‌زدایی، ایجاد تعامل و گفتگوهای سازنده و شفاف براساس احترام و حفظ عزت و کرامت، حقانیت سیاسی کشور را هم به اثبات رساندیم».

بدین ترتیب خود او ،رسا میگوید که امید به تغییر او سراب است .

وی تغییر نکرده است و از مردم میخواهد به هاشمی رفسنجانی رای بدهند تا او آن دوران را تکرارکند. واقع گرایی فراموشی مصلحت گرایانه نیست، واقع گرایی دیدن واقعیت است.

واقعیت، نقش هاشمی رفسنجانی در ادامه همان جنگ هشت ساله و ویرانی های ناشی از آن است. وی در این باره در خاطرات خود می نویسد:«...آقای بنی صدر در کارنامه دیروز نوشته، مایل است به جنگ خاتمه بدهد و صلح کند. ولی شعارهای راهپیمایی امروز و اظهارات امام یقینا راه را برای ایشان بسته است». (عبور از بحران ص ۵۲).

"او در نخستین بیانیه پس از نامزدی نه تنها آن دروان را نقد نمی کند بلکه، در زبانی طلبکارانه و آمر مآبانه، از مردم میخواهد به او رای بدهند تا همان بساط را بگستراند"بدین ترتیب او یکی از عوامل ادامه جنگ بوده است و تا امروز، نگفته است حکومت تاچر بکدام وسیله اسباب ایجاد و ادامه جنگ را فراهم آورد؟ چنانکه در باره نقش خود در دو افتضاح بین المللی اکتبر سورپرایز و ایران گیت نیز هیچ توضیحی نداده است.

واقعیت جوشدید امنیتی و عدم امنیت و اعتماد ناشی از آن در جامعه و به بازی گرفتن باورهای مردم در آن دوران،ویرانی زیر ساخت های اقتصاد تولید محور و تورم شدید و بیکاری ناشی از آن و البته آغاز بهشت رانت خواران و فساد اقتصادی و حضور گسترده سران سپاه و اطلاعاتی ها در آن حیطه و...

ایران چگونه به این نقطه رسیده است که امروز منجی میخواهد؟ او و حامی اصلاح طلبش خاتمی، هر دو، دوران ریاست جمهوری خود را سازنده میخوانند. اگر چنین است آیا صرفا هشت سال دوره رئیس جمهوری احمدی نژاد وضعیت را به این جا رسانده است؟ واقعیت این است که هر سه راست نمی گویند. هاشمی در «دوران سازندگی» و خاتمی در دوران اصلاحات و احمدی نژاد در دوران «یکدست شدن نظام»، در خدمت نظام و از عوامل موثر وضع موجود بوده اند و نه خدمت مردم. طبیعت استبداد مطلقه نه میتوانست و نه می تواند نتیجه ای غیر از این ببار آورد که امروز در آنیم.

نقش هاشمی در آنچه که او قبلا چنگ انداختن سپاه بر ارکان کشور خواند و اعتراض کرد که سپاه به کمتر از کل ایران راضی نیست کدام و در خدشه دار کردن عزت و کرامت انسانی ایرانیان و وضعیت اقتصادی اجتماعی موجود که در بیانیه اش وعده اصلاح آن را میدهد چیست؟

او چگونه میتواند از مسئولیت سنگین خود در وضعیتی که امروز کشور در آن قرار گرفته است شانه خالی کند. بدون پذیرفتن خطاها و نقشی که در خیانتها و جنایتها و فسادها داشته است و وضع وخیم و بن بست کنونی موجود نتیجه آنها است، چگونه میشود پذیرفت که او امروز تحول کرده و نگران وضعیت مردم و کشور است؟

حال به اختصار، به نقش هاشمی رفسنجانی در بر انگیختن آتش ویرانی وطن و استیلای مافیاهای نظامی مالی بر هستی آن اشاره میکنم:

.

منابع خبر

اخبار مرتبط