آنتونیو تابوکی؛ پیامبر سرگردان و آنارشیست

آنتونیو تابوکی؛ پیامبر سرگردان و آنارشیست
رادیو فردا
رادیو فردا - ۸ فروردین ۱۴۰۰

آنتونیو تابوکی از بزرگترین نویسندگان معاصر ایتالیا که ۹ سال از درگذشتش می‌گذرد، هم خود اهل سفر بود و هم سفر نقش برجسته‌ای در شکل‌گیری گفتمان ادبی‌اش داشت؛ با این حال او هرگز به مقصد نرسید و همه آثارش، شرح این سرگردانی است.

اساساً تابوکی در سفر بود که با بزرگترین نویسنده محبوبش آشنا شد و بعداً نیز سرنوشت قهرمانان داستان‌هایش را به سفر گره زد.

همچنین «سفر» برای او با مفهوم «آزادی» ارتباطی تنگاتنگ داشت. نورمن مانئا، نویسنده رومانیایی ساکن آمریکا، تابوکی را یک «آنارشیست فوق‌العاده باهوش و بافرهنگ» توصیف کرده است.

اما تابوکی درباره آثار خودش گفته بود: «برای من دشوار است که کتاب‌های خودم را در کتابخانه‌ای بگذارم. آنها بیشتر راهنمای سفر هستند.»

سفر در آثار تابوکی، پاسخی بود به سرگردانی انسان معاصر. از نظر این نویسنده، انسان کنونی انسانی مردد است که آرمان‌های بزرگش شکست خورده. او چنان گمراه شده که قادر به شناختن خود نیست و به این نتیجه رسیده که جهان پوچ است.

تابوکی معتقد بود که ادبیات نمی‌تواند از برخورد با این انسان نامطمئن اجتناب کند.

تابوکی، ستایشگر پسوا

آنتونیو تابوکی روز ۲۴ سپتامبر ۱۹۴۳ در وکیانو در نزدیکی شهر پیزا در ایتالیا و همزمان با اولین بمباران آمریکایی‌ها در جریان جنگ جهانی دوم در این منطقه، به دنیا آمد.

"آنها بیشتر راهنمای سفر هستند.»سفر در آثار تابوکی، پاسخی بود به سرگردانی انسان معاصر"او تنها پسر یک فروشنده اسب بود.

تابوکی به پدربزرگش نیز نزدیک بود و بعداً درباره افکار سیاسی‌اش گفت این افکار تحت تأثیر داستان‌های پدربزرگ «آنارشیست و ضد فاشیست» او شکل گرفت.

آنتونیو در زادگاهش به تحصیل ادبیات و فلسفه پرداخت و سپس در جست‌وجوی ردپای نویسندگان محبوبش، راهی سفرهایی در اروپا شد.

تابوکی در سال ۲۰۰۹

مدتی ساکن پاریس بود و در یکی از ایستگاه‌های قطار این شهر ترجمه فرانسوی کتاب «دکه سیگارفروشی»، شعر معروف فرناندو پسوا (۱۸۸۸ تا ۱۹۳۵) را خرید و برای اولین بار با آثار این شاعر و نویسنده بزرگ پرتغالی آشنا شد. اصل این شعر در سال ۱۹۲۸ سروده شده و بعداً در سال ۱۹۵۲ در پاریس ترجمه و منتشر شده بود:

«من هیچ‌ چیزی نیستم
هرگز چیزی نخواهم شد
نمی‌توانم بخواهم چیزی باشم
بنابراین، همه‌ رویاهای جهان در من‌ است...»

کشف پسوا موجب شد که او زبان و فرهنگ پرتغالی را بشناسد و بیاموزد و کم‌کم کشور پرتغال به وطن دومش تبدیل شود.

او تحصیل خود را در رشته ادبیات پرتغالی در دانشگاه سینه‌نا در ایتالیا ادامه داد و رساله‌ای درباره «سوررئالیسم در پرتغال» نوشت.

علاقه تابوکی به پسوا به حدی رسید که همراه با همسرش، ماری خوزه دو لانکاستر (که با او در پرتغال آشنا شده بود) همه آثار پسوا را از پرتغالی به ایتالیایی ترجمه کرد.

تابوکی معتقد بود که فرناندو پسوا «بزرگترین شاعر قرن بیستم اروپا» به شمار می‌رود: «او [پسوا] برای من مهم بود، زیرا نوعی اعتماد به نفس در نوشتن به من بخشید. من او را در دهه ۱۹۶۰ کشف کردم که آوانگاردهای ایتالیایی مرگ رمان را اعلام کرده بودند. پسوا مرا متقاعد کرد که گونه‌های دیگری از نوشتن وجود دارد.»

همچنین تابوکی کتابی با عنوان «سه روز آخر فرناندو پسوا» (۱۹۹۴) نوشت که داستانی تخیلی درباره آخرین روزهای عمر پسواست.

در این داستان که با زبانی شاعرانه نوشته شده، اسامی مستعار پسوا تک‌تک بر سر بالین‌ این نویسنده ظاهر می‌شوند و با او به گفتگو می‌پردازند.

تابوکی، داستان‌نویسی سرگردان

تابوکی در داستان‌نویسی، شیفته داستان‌های کوتاه بود: «نوعی فرم بسته مثل سونت [غزل‌واره]». همچنین مایل بود داستان‌هایش بدون نتیجه یا سرانجام پایان یابد.

او همچنین در رمان‌هایش از زبانی شفاف بهره می‌برد و شخصیت‌هایی خلق می‌کرد که سرنوشتشان با یک سفر یا یک ملاقات تغییر می‌کرد.

اولین رمان این نویسنده در سال ۱۹۷۵ با عنوان «میدان ایتالیا» منتشر شد که داستانش در زادگاه نویسنده می‌گذرد.

تابوکی در این رمان، تاریخ ایتالیا را از طریق «بازندگانش»، و با به تصویر کشیدن سه نسل از آنارشیست‌های ایتالیایی، از دوران جوزپه گاریبالدی قهرمان جنگ استقلال ایتالیا تا دوران جنگ دوم جهانی، روایت می‌کند.

در این رمان، نویسنده با تأثیرپذیری از شیوه‌های سینمایی، مرزهای زمان‌های گذشته، حال و آینده را در روایت داستان در هم می‌آمیزد.

اما تابوکی در سال ۱۹۸۴ بود که با انتشار رمان «شب‌های هند» (یا شبانه هندی) شهرتی در فراسوی مرزهای کشورش به دست آورد.

سه سال بعد از چاپ این رمان به زبان ایتالیایی، ترجمه فرانسوی آن در سال ۱۹۸۷ جایزه معتبر مدیسیس برای بهترین کتاب خارجی را در فرانسه برای تابوکی به ارمغان آورد و رسانه‌های فرانسوی آن را «وحی سال» توصیف کردند.

در سال ۱۹۸۹ نیز آلن کورنو، کارگردان معروف فرانسوی فیلمی را بر اساس این رمان و با همین نام ساخت.

رمان «شب‌های هند» درباره سفر سرگردان مردی است که به دنبال دوست گمشده خود می‌گردد اما در نهایت این قهرمان داستان است که به دنبال هویت خاص خود است؛ مضمونی که در بیشتر داستان‌های این نویسنده تکرار می‌شود.

تابوکی از سال ۱۹۸۷ تا ۱۹۹۰ ریاست مؤسسه فرهنگی ایتالیا در لیسبون را برعهده داشت و زندگی در لیسبون موجب شد که این شهر به بستر وقوع داستان در چند رمان او تبدیل شود؛ از جمله در «سر بریده داماشنو مونته ئیرو» (۱۹۹۷).

هرچند که در آن زمان، همچنان به سفر کردن به دیگر نقاط اروپا و جهان و همچنین تدریس ادبیات پرتغالی در دانشگاه سینه‌نا ادامه می‌داد.

عشق به زبان و ادبیات پرتغالی، او را واداشت تا در سال ۱۹۹۲، رمان «رکوئیم، یک وهم» را مستقیماً به زبان پرتغالی بنویسد که بر اساس تجربه خودش در پرتغال شکل گرفته بود و ماجرایی وهم‌آلود دارد.

تابوکی پس از انتشار این کتاب گفت: «تا امروز، من به عنوان یک نویسنده پرتغالی ایتالیایی‌زبان در نظر گرفته می‌شدم، از این به بعد، یک نویسنده پرتغالی پرتغالی‌زبان هستم.»

او پیش از این رمان، فقط چند مقاله نظری کوتاه به زبان پرتغالی نوشته بود.

زبان پرتغالی برای او «زبان احساسات و عاطفه» بود.

همچنین در سال ۱۹۹۴، رمان «پری‌یرا چنین می‌گوید» را منتشر کرد که داستانش در زمان سالازار، دیکتاتور پیشین پرتغال روی می‌دهد.

پری‌یرا، قهرمان این رمان یک روزنامه‌نگار مسیحی است که در سال ۱۹۹۵، به نمادی برای مخالفت احزاب چپ با سیلویو برلوسکونی تبدیل شد.

تئاتری نیز بر اساس این رمان به روی صحنه رفت و همچنین روبرتو فائنتسا، کارگردان ایتالیایی فیلمی بر اساس آن با همین نام کارگردانی کرد.

در میان آثار متاخر تابوکی، مجموعه داستان «زمان چه زود پیر می‌شود» که در سال ۲۰۰۹ منتشر شد، دارای اهمیتی خاص است.

مفهوم زمان در این اثر مثل آثار پیشین تابوکی، جایگاهی ویژه دارد. شقایق شرفی، یکی از مترجمان آثار تابوکی به فارسی در این باره گفته است: «تابوکی در آثارش همیشه بین زمان قراردادی و زمان درونی و فردی که برگسون آن را ‘زمان وجدان’ می‌نامد، فرق می‌گذارد.»

فعال سیاسی، روزنامه‌نگار و فعال صنفی

آنتونی تابوکی علاوه بر کار ادبی و تدریس، با رسانه‌ها نیز همکاری می‌کرد و یادداشت‌نویس روزنامه ایتالیایی کوریر دلا سرا و روزنامه اسپانیایی ال پائیس بود.

او در عالم سیاست، مواضع تندی علیه دولت وقت برلوسکونی در ایتالیا داشت؛ علاوه بر رمان سیاسی «پری‌یرا چنین می‌گوید»، تابوکی در سال ۲۰۰۴، رمان «تریستانو می‌میرد» را منتشر کرد که نقد ایتالیای دوران برلوسکونی از زبان مردی در حال احتضار است.

همچنین در جریان انتخابات پارلمان اروپا در ژوئن سال ۲۰۰۴، او در فهرست بلوک چپ، یک تشکل کوچک از احزاب چپ رادیکال پرتغال قرار گرفت.

فراتر از مسائل سیاسی داخلی کشورها، تابوکی به طور کلی معتقد بود که «دموکراسی هدیه داده نمی‌شود» و «باید از آن مراقبت کرد و هوشیار بود».

تابوکی یک مبارز صنفی هم بود. او در سال ۱۹۹۳ در تشکیل «پارلمان بین‌المللی نویسندگان» مشارکت کرد و بعدها به عنوان عضوی از این نهاد صنفی، از بسیاری از نویسندگان از جمله آدریانو سوفری، که برای قتل یک کمیسر پلیس ایتالیا محکوم شده بود، دفاع کرد.

او همچنین در زمینه حقوق بشر، نسبت به مسئله «کولی‌ها» در ایتالیا حساس بود و در این زمینه موضع‌گیری‌هایی کرده بود. تابوکی در این زمینه رمانی با عنوان «سر بریده داماشنو مونته‌یرو» نیز نوشت که در سال ۱۹۹۷ منتشر شد.

این رمان گرچه دارای ساختاری پلیسی است، اما علیه فقر، تباهی و نابرابری انسان‌ها حتی در مقابل عدالت و قانون است.

تابوکی (چپ) به همراه دیگر اعضای هیئت داوران جشنواره کن در مه ۱۹۹۶

آثار تابوکی علاوه بر ترجمه به زبان‌های مختلف، مورد اقتباس سینمایی و تئاتری نیز قرار گرفته‌اند: علاوه بر «شب‌های هند»، فرناندو لوپس، کارگردان پرتغالی «نخ افق» را در سال ۱۹۹۳ به فیلم درآورد.

دانیل زرکی، کارگردان تئاتر فرانسوی نیز بر اساس داستان «بازی معکوس» از تابوکی، نمایشی را روی صحنه برد.

تابوکی طی دهه‌ها فعالیت ادبی، جوایز مختلفی را به ویژه در کشورهای اروپایی دست آورد و یک دوره نیز عضو هیات داوران جشنواره فیلم کن بود.

سرانجام تابوکی در ۲۵ مارس ۲۰۱۲، در ۶۸ سالگی بر اثر ابتلا به سرطان در بیمارستانی در لیسبون، شهر محبوبش، درگذشت. پس از مرگش مجموعه مقالاتی از او با عنوان «آن اندکی که از همه چیز باقی می‌ماند» منتشر شد.

آنتونیو تابوکی برای ایرانیان نیز نامی آشناست.

سروش حبیبی، یکی از مترجمان شناخته‌شده ایرانی رمان «میدان ایتالیا» و «شب‌های هند» را به فارسی ترجمه کرده و مترجمان دیگر نیز به سراغ دیگر آثار این نویسنده رفته‌اند.

همچنین در چارچوب شب‎های مجله بخارا، شبی نیز در سال ۱۳۹۲ به آنتونیو تابوکی اختصاص یافت.

ادبیات جهان

لارنس فرلینگتی؛ اولین حامی و آخرین شاعر «نسل بیت»

کتابخانهٔ افسانه‌ای اومبرتو اکو؛ خداوندی که وجود نداشت

ادواردو لورنسو؛ راوی بهشت از دست رفته

شارل دوگل؛ ژنرالی که با قلم مأنوس‌تر بود و می‌خواست کتابدار باشد

مرسدس بارچا و مارکز؛ عشق سال‌های نوشتن

خوان مارسه، راوی عاشقانه‌های بارسلون پس از جنگ

سالمرگ بنیتو پرث گالدوس؛ آن‌چه باید از دیوانگان اسپانیایی آموخت

چهلمین سالمرگ هنری میلر؛ چگونه زندگی را مست کنیم؟

پی‌.او اینکویست؛ نویسنده‌ای که در پاریس نه شراب خورد، نه چیزی نوشت

قربانی بزرگ کرونا از دنیای ادبیات؛ نویسنده‌ای که به اداهای نویسندگان می‌خندید

معاشقه یک چریک؛ انتشار داستانی منتشرنشده از ایتالو کالوینو



منابع خبر

اخبار مرتبط