هفته هنر و فرهنگ؛ نمایش انتخابات، مرگ گرم، کار کودکان فقر، آب به تنور
هفته هنر و فرهنگ؛ نمایش انتخابات، مرگ گرم، کار کودکان فقر، آب به تنور
- مسعود بهنود
- روزنامه نگار
این هفته رونق چند سالن نمایش بود گرچه هیچ کدام به پای نمایش مناظرات انتخابات نرسید. نمایشی که هیچ شوری برنینگیخت سهل است بر صف بریدگان از صندوق رای افزود. سعید حجاریان در جواب اصولگرایان نوشت: مردم آب به آسیاب دشمن نریختهاند، آن را به تنور انتخابات ریختهاند.
برخی نشریات نوشتند بزرگترین حادثه در هفته، حرکت میلیون ها نفری بود که از فرصت سه روزه تعطیل بهره گرفته و با خودرو های شخصی و بدون توجه به مقررات ستاد مبارزه با کرونا در جاده های منتهی به شمال کشور در حرکت بودند. در جنوب کشور نیز در مراسم تبلیغات برای ابراهیم رییسی، نامزد انتخابات ریاست جمهوری، انبوه چندین هزار نفر جمعیت بدون ماسک و فاصله گذاری آماده شعار بودند. تماشای فیلم آن فریاد اعتراض مردم خوزستان را برانگیخت که هنوز بر سر شیوع ویروس کشته میدهند.
اما از دید عموم مردم تماشایی ترین حوادث هفته، مناظره های انتخاباتی نامزدهایی بودند که به انتخاب شورای نگهبان برای حضور در پای صندوق رای اعلام شدند.
"هفته هنر و فرهنگ؛ نمایش انتخابات، مرگ گرم، کار کودکان فقر، آب به تنورمسعود بهنودروزنامه نگار۳ ساعت پیشاین هفته رونق چند سالن نمایش بود گرچه هیچ کدام به پای نمایش مناظرات انتخابات نرسید"بی خبری نامزدها از پاسخ به سوال هایی که توسط مجری مراسم خوانده میشد.
منبع تصویر،
Hadi HEIDARI
توضیح تصویر،
اطلاع رسانی برای احضار
شوخی با یک کارتونیست
ناگهان اعلام شد که یک کارتونیست که با پیچ و خم های اوین آشناست، همراه با سردبیر روزنامه، مدیر مسوول و یک خبرنگار، به قوه قضاییه احضار شده اند. شاکی محترم کاندیدای سابق انتخابات و با حرکت گازانبری به ریاست فعلی مجلس انقلابی - اصولی رسیده و قصد دارد با همین روش همشهری خود را از پشت میز ریاست قوه قضاییه به ریاست جمهوری هم برساند.
همزمان با انتشار خبر ابلاغ شکایت آقای قالیباف رییس مجلس شورای اسلامی و شاکی محترم به هادی حیدری کارتونیست، اجتماعی از نقاشان و کارتونیست ها شکل گرفت که با بررسی کارتون روی جلد روزنامه سازندگی تاکید کردند که هیچ نقطه اتهامی و حتی مبهمی در این پرتره به چشم نمیخورد.
هادی حیدری در میانه هفته در اینستاگرام خود نوشت: در این سالهای رفته که بارها احضار، بازپرسی و بازجویی شدهام، هرگز خبری از این احضارها منتشر نکردهام. اما این فقره اخیر، ماجرای بامزهای است که حس کردم باید به اطلاع شما دوستان عزیز برسانم.
به نوشته این نقاش و طنزپرداز با سابقه: جناب آقای محمدباقر قالیباف (رئیس محترم مجلس شورای اسلامی) از بنده به خاطر نقاشی رئال از پرتره ایشان که در دل گزارش مربوط به دستکاری بودجه سال هزار و چهارصد در صفحه اول روزنامه سازندگی به تاریخ ۶ اردیبهشت امسال منتشر شد به اتهام توهین، شکایت کردهاند.
حیدری در ادامه گزارش کوتاه خود نوشته: امروز صبح به اتفاق این عزیزان و در کنار وکیل محترم، جناب علی مجتهدزاده در شعبه دو دادسرای_فرهنگ و رسانه برای تفهیم اتهام حاضر شدیم و در حال حاضر با قرار التزام، آزاد هستیم تا زمان اتخاذ تصمیم نهایی. قضاوت با شما.
منبع تصویر،
Iran Theater
توضیح تصویر،
نمایش "مرگ گرم"
کنسرت مرگ با لبخند
این روزها نمایشی بر صحنه تئاتر شهر است با نام کنسرت مرگ گرم که نویسنده و کارگردان آن معتقدست که یک سال قبل آن را نوشته و هشدار داده درباره فراوانی خودکشی های جمعی در تهران.
«که یکی از دلایل استقبال مردم از نمایش» همین موضوع است.
محمدرضا عطایی فر علاوه بر نوشتن نمایشنامه و کارگردان و تهیه کننده نمایش است. او محتوای نمایش را به هفت اپیزود تقسیم کرده که بر اساس تاریخ معاصر ایران از دهه چهل آغاز می شود تا سال ۱۴۰۰. نویسنده ادعا کرده: در واکاوی و نمایش این هفت دهه تلاش کردم پیامهای مورد نظرم را هم ارائه کنم. تا برای اینکه مخاطبی که از جزنیات این چند دهه اطلاعاتی ندارد نسبت به آن آگاه شود و هم مسئولین متوجه نوع نگاه و قرائت هنرمند از رخدادهای جامعه شوند. ارائه این مسائل در قالب یک اثر هنری صد دقیقهای کار دشواری بود.
بازیگران با هر اپیزود وارد صحنه شدهاند در بخش اول زری آماد و محسن زرآبادی و بعد مهتاب باجلان، علی حیدری، دانیال بلوری.
"در جنوب کشور نیز در مراسم تبلیغات برای ابراهیم رییسی، نامزد انتخابات ریاست جمهوری، انبوه چندین هزار نفر جمعیت بدون ماسک و فاصله گذاری آماده شعار بودند"در اپیزود ۳ محمدهادی عطایی، خسرو کشاورز، محمدباقرصفانور و بیتا شیری حاضرند. در دو بخش بعدی حسین میرزاییان، محمدرضا عطایی فر، الهه جوانمهر،علی یعقوب زاده، النا مکاری و زری اماد، رعنا حسین دخت، رهام شریفی بازی دارند و در بخش آخر محمداسایشلو، مهدی اشتری، فائزه رجبی، احسان حاجیان، پرنیا عسگری، بیتا شیری، سپهر صفرخانی، سهیل صفرخانی، ارمین میزانی، پارسا شیرازیان، علیرضا عرب، علیرضا اسلامی گیلانی، نادیا بخشایشی و مبینا مجد.
نمایشنامه در مجموع طنز است و موسیقی در آن نقش مهمی دارد. کارگردان توضیح داده: تلاش کردیم موسیقی هر دهه را روی آن دهه مورد استفاده قرار بدهیم تا تماشاگران ارتباط نوستالژیکی با فضای آن دهه داشته باشد در بخش سال ۱۴۰۰ نیز اتفاقاتی را که ممکن است در این دوران رخ دهد، پیشبینی کردهایم که با موسیقی و حرکت به مخاطب عرضه میشود.
خبرنگار ایران تئاتر از کارگردان در همین باره پرسیده و وی توضیح داده که: احساس کردم جامعه در مواجهه با مسائل فرهنگی و هنری نیاز به شادابی و طراوت دارد و تلاش کردیم رویکردمان به این سو باشد. درکنارش تلاش شد اندیشهای هم پشت کارمان باشد.
نمایشی را پیش روی مخاطب قرار می دهیم که دیدنش باعث لبخندی بر چهره مخاطب میشود این خنده باید توام با اندیشه ورزی هم باشد.
او درباره تاثیر کارهای فرهنگی بر کاهش خشونت در جامعه توضیح میدهد: هنرمند طرح مساله میکند نه حل مساله. متن نمایش «کنسرت مرگ گرم» را سال گذشته نوشتم و هشت ماه پیش آماده بود و آن زمان خودکشیهای جمعی را هشدار داده بودم و اصلا یکی از دلایل استقبال از این نمایش همین هشدارهاست.
منبع تصویر،
DW
توضیح تصویر،
سریال اختاپوس
همین قدر، که دوام آوردیم
هنرمندان، نامداران، ادیبان هر هفته بسیار می میرند. برخی در غربت با سکته قلبی و بعضی در خانه با ویروس کرونا. این هفته نوبت پرویز کاردان هنرپیشه، کارگردان و برنامه ساز برجسته ای بود که دور از خانه درگذشت، چنان که هفته پیش اسماعیل خویی شاعر آزادی.
پرویز کاردان متولد سال ۱۳۱۶ در شیراز بود و دو سال در جوانی، در انگلستان تئاتر و هنرهای دراماتیک آموخت. چندان که به تهران برگشت و در اداره هنرهای زیبا مشغول کار شد و روی صحنه تئاتر ظاهر شد.
"«که یکی از دلایل استقبال مردم از نمایش» همین موضوع است.محمدرضا عطایی فر علاوه بر نوشتن نمایشنامه و کارگردان و تهیه کننده نمایش است"زبانش کمی می گرفت. اما هنرش این بود که این گرفتگی نرم را تقویت می کرد و شده بود یکی از مشخصه های خودش و جا افتاد.
صادق بهرامی پیشکسوت تئاتر و یادگار روزگاران قبل از عبدالحسین نوشین، به محض شناخت کاردان به او گفته بود هر وقت خواستی بگو برایت بازی می کنم و چشمداشتی هم ندارم. و از ذات مهربان و دوست داشتنی اش کاردان همین بس که در اولین نمایش خود با اصرار صادق بهرامی را به کار گرفت. پیرمرد آرزو داشت که به جز استودیوهای تاریک رادیو که از صبح زود تا شب های دیر در آن می ماند، بار دیگر در صحنه ظاهر شود. کاردان در عین جوانی و دهه بیست عمر، در بین هنرپیشگان و کارگردان های صحنه و سینما و رادیو، دوستان جانی داشت و محبوب همگان بود.
بازی او در نمایش در انتظار گودو به کارگردانی داوود رشیدی از شاهکارهای به یاد ماندنی اوست چنان که نمایش می خواهی با من بازی کنی چخوف که به تلویزیون هم راه یافت.
اما در آغاز دهه چهل، با ظاهر شدن تلویزیون در اتاق پذیرایی خانه ها، رونق تئاتر کم شد. سالن های تئاتری لاله زار، از شاهکارهای بزرگ ادبیات جهان به نمایش های سازو ضربی و کنسرت های در حین صرف شام و عرق مختصر شد. و کاردان را مدیران رسانه هوس انگیز رنگی (تلویزیون) قاپیدند و الحق که انتخاب به جایی بود. کاردان در عرض یک سال، سریالی را که خود نوشته بود، تبدیل به یک حادثه هنری همه گیر کرد.
"او محتوای نمایش را به هفت اپیزود تقسیم کرده که بر اساس تاریخ معاصر ایران از دهه چهل آغاز می شود تا سال ۱۴۰۰"سریال خانه به دوش (مراد برقی معروف) شهرها را به وضوح به تعطیل میکشاند.
روزگاری فلسفی واعظ در بالای منبر فریاد از نامسلمانی مردم سر داد و آن جا گفت «روزگاری مردم شب جمعه را با اصرار پای منبر می گذراندند و حالا دوان دوان برای مراد برقی می روند و پای منبر ما خبری نیست». مجله توفیق همین سخن را موضوع یک قصیده به طنز کرد. نامسلمانا مراد برقی شدی؟
سرکار استوار را که نوشت برای اهل هنر قطعی شد که استعدادی یگانه در ساخت فیلم و سریال های مردمی دارد. خودش شوخی معروفی داشت که می گفت گریبان را از دست داستایوسکی نجات دادم پریدم بغل مراد برقی.
این را در جشن نوروزی رادیو و تلویزیون گفت. در این زمان مشهورترین چهره تلویزیون بود.
در سال های ۵۵ به بعد همکاریش با پرویز صیاد جدی تر شد در چند سریال (مانند اختاپوس) با هم بودند و در همین احوال انقلاب شد و به زودی هر دو رفتند. به شهرفرشتگان کالیفرنیا. هزار خیال و طرح بزرگ در سر داشتند که هیچ یک عملی نشد. در ۲۰ سال که دوران درخشان اقتصاد و هنر در ایران بود خوش درخشیدند اما ۴۰ سال بعد عمرشان با همه هنرمندی و تجربه چنان نشد که باید.
ده سال پیش به خبرنگار دویچه وله گفت: در دل مردم ما قدیمی ها حالت نوستالژیک پیدا کردهایم.
"نویسنده ادعا کرده: در واکاوی و نمایش این هفت دهه تلاش کردم پیامهای مورد نظرم را هم ارائه کنم"مردم با ما خاطره دارند. ولی نسل جوانی که الان در ایران بزرگ شده، با ما خاطره ندارد. الان بسیاری از جوانها، دختر و پسرها فارغالتحصیل مدارس هنری هستند، جزو بهترینهایند. خیلیهاشان از قدیمیها هم بهترند. از برخی چهرههای قدیمی هم خاطره دارند.
احتمالاً به دوران بهتر زندگیشان فکر میکنند.
در همین مصاحبه گفت: در همین لسآنجلسی که ما زندگی میکنیم، همه مثل این که در سی و چند سال پیش زندگی می کنند. هنرمندان در تبعید قبل از این که کار هنری انجام دهند، گرفتار زندگیشان بودند و بیشتر برای زنده ماندن و ادامه زندگیشان کوشش کردند، مقدار کمی هم بهکارهای هنری رسیدند. امکانات خارج از کشور با امکاناتی که آن موقع در داخل کشور داشتیم به کلی فرق میکرد. همین قدر که دوام آوردند، خودش امتیاز بزرگیست.
منبع تصویر،
Art-Iran
توضیح تصویر،
محمد صالح علا پیش از واکنسیناسیون
ترانه واکسنی پیشکسوت
ایران آرت خبر داد: محمد صالح علا، شاعر، نویسنده، مجری و بازیگر پیش از دریافت واکسن کرونا قطعه شعری را دکلمه کرد. این تزریق در دفتر هنرمندان پیشکسوت انجام شد و در فیلمی که منتشر شده چنین پیداست که پرستار حاضر منتظر صله نیست و چه کنجکاو و بی خبر به شاعر نگاه می کند شاعر هم آخرین ترانه خود را می خواند بعد آستین بالا میزند.
آخرین ترانه نویسنده و برنامه ساز رمانتیک چنین است:
با تو نمی دوم اگر
به تو نمی رسم اگر
اگر...
"تا برای اینکه مخاطبی که از جزنیات این چند دهه اطلاعاتی ندارد نسبت به آن آگاه شود و هم مسئولین متوجه نوع نگاه و قرائت هنرمند از رخدادهای جامعه شوند"اگر... اگر... اگر...
جوانیم رفته هدر
نصفش در مسیر راه
که می کشاندم به چاه
کج شده آسمان ما
دست نمی رسد به ماه
جوان بودم و شیدا
یک روز به خاطر تو
زدم تو گوش دنیا
صالح علا که اینک در جمع هنرمندان پیشکسوت در دهه پنجاه شعر می سرود، و ده سالی بعد در سریالها و فیلمهای مختلفی ایفای نقش کرد و پس از آن برنامه های رادیویی پرهواداری ساخت، و ترانههای فراوانی نیز از او با صدای خوانندگان متعدد برجا مانده است.
منبع تصویر،
B.Mohamadian
توضیح تصویر،
کودکان کار
فرو رفته در فقر
مرونه واقفی و صدیقه میرزا مصطفی در گزارش میدانی وسیعی درباره اعتیاد کودکان کار نوشته اند: گرچـه کـودکان بــا ســنین متفــاوت در خیابانهــا حضــور دارنــد امــا کــودکان کمتــر از ده ســال، بیشــتر بــه چشــم میخورنــد. کــودکان خانوادههــای بیســرپناه، از بــدو تولــد در خیابــان چشــم بــاز میکننــد و بــرای کار یــا تکدیگــری همـراه پـدر و مـادر میشـوند. کسی قومیــت و ملیــت ایــن کــودکان اطالعــات قطعــی ندارنـد.
به نوشته این گزارش که در ماهنامه نان و قلم به چاپ رسیده: بــه دلیــل مــرزی بــودن اســتان سیســتان و بلوچســتان و ورود اتبــاع افغانســتان و پاکســتان بــه داخــل ایـران بخشـی از کـودکان خیابانـی، غیـر ایرانی هســتند و بــه مشــاغلی چــون دستفروشــی و تکدیگــری میپردازنــد.
از لحــاظ قومــی، مجموعــهای از کــودکان بلــوچ و زابلــی بــه کار در خیابــان میپردازنــد. بخشـی از آنهـا نـه زابلیانـد و نـه بلوچسـتانی و بـه آنهـا در زبـان محلـی کوری-لـوری گفتـه میشـود.
در ادامه گزارش آمده: کوری-لوریهــا کــه بــه شــکل گروهــی و شــبیه بــه کولیهــا زندگــی میکننــد، اغلــب مــدارک هویتــی ندارنــد و اشــتراک فرهنگــی کمـی بـا سیسـتانیها و بلوچهـا دارنـد. اغلـب کـودکان خیابانـی، لبـاس بلوچـی میپوشـند و تشــخیص کشــور مبــدا آنهــا دشــوار اســت. کـودکان مشـارکتکننده در مطالعـه مـا اغلـب خــود را ایرانــی معرفــی کردهانــد کــه ۸۷ درصــد آنهــا بلــوچ و در حــدود ۸درصــد زابلیانــد.
"ارائه این مسائل در قالب یک اثر هنری صد دقیقهای کار دشواری بود.بازیگران با هر اپیزود وارد صحنه شدهاند در بخش اول زری آماد و محسن زرآبادی و بعد مهتاب باجلان، علی حیدری، دانیال بلوری"
هنر و فرهنگ هفته؛ آنکه لبخند نداشت، روزهای شاهنامه، خیام و احمدرضا
فرهنگ و هنر هفته، رنجزار سیاست، خراسانیان خبرساز، مرگ آنسوی دیوار
طنز هفته: مناظره سوم
شهرام شهیدی در صفحه طنز شهرونگ مناظره سوم کاندیدای ریاست جمهوری را با این پرسش از هر هفت نفر آغاز کرده: یارانههای پنهان انرژی چقدر است؟ چرا باید حذف شوند؟ و برای استفاده از جوانان در ساختار کشور چه برنامه ای دارید؟
کاندیدای روکشی: این که یارانههای پنهان انرژی چقدر است خیلی مهم است. مهم است که یارانه چقدر است. مهم است که پنهان نباشد. پنهان خیلی مهم است. حذف خیلی مهم است.
جوانان از همین حذفها به ساختار یارانه پنهان نفوذ می کنند. ما برای آن برنامه اساسی داریم.
کاندیدای پوششی: با سلام خدمت شما عزیزان و بینندگان و شنوندگان و فالورها. عرض تبریک دارم به مناسبت پیروزی تیمهای ملی فوتبال و والیبال و همچنین تبریک می گم حضور یکی از کارگردانان مطرح کشور در جشنواره فیلم مسگرآباد را.
کاندیدای سوزشی: بنده برای رفع بحران یارانه های پنهان، ۷۵ وزیر زن در کابینه منصوب خواهم کرد. نگویید این تعداد وزارتخانه نداریم. شما با شعار دادن ما هم مشکل دارید؟ وقتی نمی گذارید من رویاهایم را مطرح کنم جوان بخت برگشته ایرانی چطور رویاهایش را مطرح کند؟ حالا که این طور شد من۸۷ وزیر زن منصوب می کنم.
کاندیدای رویشی: من خودم با انجام بوتاکس مدام جوانتر می شوم که میدان را خالی نکرده و جوانان هم سر کار باشند.
کاندیدای شورشی: آن چه باید شفاف مطرح کرد بحث زیربنایی اقوام است.
"خبرنگار ایران تئاتر از کارگردان در همین باره پرسیده و وی توضیح داده که: احساس کردم جامعه در مواجهه با مسائل فرهنگی و هنری نیاز به شادابی و طراوت دارد و تلاش کردیم رویکردمان به این سو باشد"همانطور که می دانید ایران رنگارنگ ما از اقوام گوناگونی تشکیل شده. من به مردم سرزمینم قول می دهم که به استفاده از تمام اقوام ترک و لر و فارس و کرد و عرب و بلوچ خودم اعم از سببی یا نسبی در پستهای مهم کشور متعهد باشم تا با به کارگیری اقوام، ضمن تبیین شایسته سالاری، با این شعار به جنگ یارانه های پنهان بروم: من و همه اقوام من
کاندیدای جوششی: کاملا به مساله مهمی اشاره کردید. به نظر من هم جوانان بزرگترین مشکل برای این سرزمین هستند.
کاندیدای پرسشی: من از شما می پرسم. آیا مشکل جوانان ما حضور در ساختار کشور است؟ آیا مشکل جوان ما یارانه پنهان است؟
در پایان طنز شهرونگ آمده: آفتابه لگن هفت دست... شما خوانندگان خوب بفرمایید شام و ناهار چند تا؟
منبع تصویر،
Gallery o
توضیح تصویر،
من شراب انداختم، انگور شد
تابلو هفته: انگور شد
نمایشگاهی انفرادی از تابلوهای محسن جمالی نیک که با عنوان من شراب انداختم، انگور شد در گالری ا از چهارم خرداد برپا شده است.
در بیانیه این نمایشگاه آمده: کارکرد شراب، شهد و انگور در ادبیات و شعر عموما استعاری و دوگانه است. از دید بسیاری از شعرا «عقل» ابزار و بهانهای بوده است که حکومتگران و عالمان ریاکار برای تسلط بر مردم به کار میگرفتهاند. این تضاد و تقابل، در حقیقت نوعی واکنش و مقاومت در برابر باورها و ارزشهای مسلط اجتماعی است که در نهایت به زیان مردم میانجامیده است.
به نوشته این بیانیه: محسن جمالینیک با در نظر گرفتن تنوع محصولات انگور و معنای چندگانهی تاریخی آن و در ادامهی مجموعههای پیشین خود، با تمرکز بر پارادوکسهای اجتماعی (چه در فرم و چه در محتوا) و با الهام از شعر «مست و محتسب» پروین اعتصامی، کار بر روی این مجموعه را از سال ۱۳۹۵ آغاز کرد. در خلق این مجموعه، هنرمند با تمرکز بر خوشههای انگور و با برخوردی اکسپرسیونیستی و در عین حال مینیمال و ترکیب آن با اشعار و ادبیات کلاسیک تلاش در القای ویژگیهای بیمکانی و بیزمانی دارد و تا حد امکان از رنگ طبیعی انگور استفاده کرده است.
خوشههای انگور به صورت اغراق شده و با در نظر گرفتن پرسپکتیو مقامی در نگارگری ایرانی تلاش در تاکید مضاعف بر معانی چندگانهی انگور و برخوردی مجسمهگونه با آن دارند.
اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران