"حماس" حرکت عرضی و امید به تحولات آتی

"حماس" حرکت عرضی و امید به تحولات آتی
خبرگزاری مهر
خبرگزاری مهر - ۲۱ بهمن ۱۳۹۰

فلسطین مهمترین مسئله جهان اسلام و خاورمیانه در بیش از نیم قرن اخیر بوده است. به تبع آن حرکت های آزادی بخش برای آزادی فلسطین هم مهمترین موضوع جریان ساز در عرصه سیاسی و معادلات خاورمیانه بشمار می روند. در این بین برخی گروهها حرکت های بستری در تاریخ چند دهه داشته اند که به لحاظ سابقه تاریخی، طولانی تر بوده، و برخی دیگر تشکیلات سازمانی نسبتاً کوتاه‌تر اما درعین حال عمیق تر و همچنین به لحاظ منشوری با ثبات‌تری داشته اند.

جنبش مقاومت "حماس" که بدون شک بزرگترین و قوی‌ترین جنبش برای آزادی فلسطین در چند دهه اخیر به ویژه پس از حرکت "سازمان آزادی بخش فلسطین" (فتح) به رهبری یاسرعرفات به سوی کانال های سیاسی برای حل مشکل فلسطین بوده، یکی از مهمترین گروههای تاثیر گذار در عرصه سیاسی فلسطین بطور اخص و خاورمیانه بطور عام بوده است.

این مقوله بر آن است تا تحولات این جنبش را در سالهای  اخیر و به ویژه پس از اوج گیری جنبش های مردمی در خاورمیانه مورد بررسی قرار دهد.

جنبش "حماس" در آغاز مبارزه

"حماس" نام اختصاری "حرکه المقاومه الاسلامیه" بوده که جنبش مقاومت مردمی ـ ملی است که تلاش می کند زمینه را برای آزادی و رهایی ملت فلسطین از ظلم و جور و همچنین آزاد سازی سرزمین غصب شده و مقابله با طرح صهیونیستی برخوردار از حمایتهای نیروهای استکباری فراهم آورد.
   

حماس یک جنبش جهادی به معنای فراگیر کلمه و بخشی از فرآیند نهضت اسلامی است که معتقد است،‌ این نهضت، بهترین شیوه جهت آزاد سازی فلسطین از رود (نهر) تا دریا (بحر) است. حماس یک جنبش مردمی و به تعبیری عملی عبارت از جریان گسترده مردمی و ریشه در آحاد مردم فلسطین و امت اسلامی دارد. حماس عقاید و مبانی اسلامی را، اصلی ثابت برای هر تلاش علیه دشمن می داند.

"به تبع آن حرکت های آزادی بخش برای آزادی فلسطین هم مهمترین موضوع جریان ساز در عرصه سیاسی و معادلات خاورمیانه بشمار می روند"دشمنی که با مبنائی اعتقادی پرچمدار عناد با همه حرکتها و طرح بیدارگری است.
این جنبش همانطور که از نام آن پیداست برای آزادی سرزمین های اشغالی از دست یهودیان مهاجر تاسیس شد. این مرامنامه تا به امروز به نحو احسن حفظ شده، اما تحولات در یک دهه اخیر این استراتژی را، گرچه متوقف نکرده، اما با چالش عمده ای روبرو کرده است.

حماس در یک دهه اخیر در انزوا به سر برده است و پس از به قدرت رسیدن در انتخابات سال ۲۰۰۵ در نوارغزه انزوای آن بیش از گذشته شد تا جایی که بی‌محلی عربستان هم به عنوان یکی از حامیان قدرتمند به این جنبش بیش از گذشته شد.
رویکرد حماس در مشارکت در قدرت بدون تلطیف منشور به گونه ای که فتح به رهبری عرفات آن را انجام داد سبب گردید تا فشارها بر جنبش بیشتر شود.

تلاش عربستان و قطر برای جهت دادن حرکت مقاومت به عرصه سیاسی یکی از عوامل مهم این انزوا بود. این دو کشور که سعی داشتند ابتکار صلح خاورمیانه را از دست اردن و مصر به عنوان دو همپیمان مورد اعتماد آمریکا در این عرصه خارج کنند به حماس پیشنهاد مشارکت در فرایند سیاسی را دادند تا به این نحو و با ورود این جنبش به عرصه سیاسی و بین المللی توانایی و ظرفیت مانوردهی آنها را در عرصه مبارزه را کاهش داده و در نهایت بتوانند این گروه را از جریان مقاومت و مبارزه علیه اسرائیل خارج کرده و طرح پادشاه عربستان برای صلح را عملیاتی سازند.

اما این ابتکار دوحه و ریاض با یک بی برنامگی از سوی آمریکا و تل آویو با مشکل روبرو شد. پس از به قدرت رسیدن حماس آمریکا و اسرائیل از گفتگو با حماس بعنوان طرف مذاکره خودداری کرده و همین مسئله این گروه را در پافشاری بر آرمان‌های خود مقاوم‌تر کرد. شاید بتوان گفت که این اشتباهی استراتژیک از سوی واشنگتن و تل آویو بود اما هر چه بود شکستی سنگین برای عربستان و قطر را به همراه داشت.

همچنین انزوای سیاسی هفت ساله شدیدی را هم به حماس تحمیل کرد و این انزوا به جایی رسید که حماس حمایت ولو صوری مصر را هم از دست داد و همین مسئله انزوای هفت ساله شدیدتری را بر آنها تحمل کرد و این جنبش در غزه تا سقوط دولت مبارک روزگار سختی را سپری کرد

بیداری عربی و تاثیر آن بر جبهه اول مقاومت

"بیداری اسلامی" به قیام های اخیر در کشورهای اسلامی در شمال آفریقا و خاورمیانه عربی اطلاق می شود. این قیام ها نه تنها نقطه عطفی در تاریخ این کشورها بوده بلکه تاثیرات بسیار مهمی هم بر معادلات منطقه ای از جمله مسئله فلسطین و بویژه جبهه نخست مقاومت، یعنی حماس داشته است.
   

سقوط حکومت حسنی مبارک در مصر یکی از رویدادهای مهم و شاید مهمترین رویداد در عرصه بیداری اسلامی در خاورمیانه بود. این رویداد علاوه بر تاثیرت مهم منطقه ای در عرصه جهانی نیز یک رویداد مهم تلقی می شد. تحولات در مصر سبب گردید تا  نقش قاهره در روند صلح خاورمیانه ، که طرف فلسطینی آن تشکیلات دولت خودگردان و رقیب حماس بود، که از سال ۲۰۰۵ کمتر شده بود یکباره شدیداً نزول کند و با تغییر جهتی عمیق مواجه شود. این مسئله همچنین سبب شد تا فشارها برای انزوای حماس نیز کمتر شود و دولت انتقالی و جریان های پس از مبارک روی نسبتاً خوش‌تری را به حماس نشان دهند.

این مهم در کنار تحولاتی که در چند ماه گذشته در سوریه در جریان است سبب شد تا رویکرد و نگرش حماس به تحولات خاورمیانه و حرکت های مردمی عینی‌تر و بالنسبه واقع‌گرایانه‎‌تر بشود.

"حماس یک جنبش مردمی و به تعبیری عملی عبارت از جریان گسترده مردمی و ریشه در آحاد مردم فلسطین و امت اسلامی دارد"حماس پس از تغییرات در مصر و تحولات جاری در سوریه بر آن شد تا در دو مسیر حرکت خود را تدوین کند؛ در بعد منطقه ای در بعد داخلی.

۱. مسیر منطقه ای
 مسیر منطقه‌ای سبب شد تا حماس با فاصله گرفتن از تحولات در سوریه، نیم نگاهی هم به نیروهای پس از تغییرات احتمالی در حاکمیت این کشور داشته باشد و هم بتواند جایگاه خود را در مصر که همدلی بیشتری با جریان مقاومت فلسطینی دارند، محکم‌تر کند.

سفر هیئت هایی از این جنبش به مصر دو بعد مهم داشت، نخست؛ اینکه حماس سعی در نزدیکی بیشتر به احزاب و نیروهای حاکم بر مصر پس از سقوط مبارک داشت و دوم اینکه مقام های دولت انتقالی و نیروهای جدید در قاهره بر آن بودند تا با جذب جنبش به سوی خود سبب شوند تا نقش رهبری مصر در روند صلح که در دوره مبارک وجود داشت رنگ خود را نبازد و همچنان قاهره بعنوان یک قطب جریان‌ساز در روند صلح بتواند نقش مهم خود را ایفا کند.

۲ . مسیر داخلی
یکی دیگر از مسیرهای حماس پس از تحولات منطقه ای مسیر داخلی بود. تحولات در سوریه و مصر نه تنها حماس را به فکر حفظ تعادل در تحولات پس از تغییرات انداخت بلکه این تحولات بر تشکیلات خودگران نیز بی تاثیر نبود. به همان اندازه که تحولات مصر می تواند به نفع حماس؛ و سوریه به ضرر آن باشد، به همان اندازه هم فتح از تحولات در سوریه  نسبت به مصر راضی تر خواهد بود یعنی تحولات در مصر قطعاً به ضرر فتح و کفه ترازو به نفع حماس خواهد بود و در سوریه به نفع فتح خواهد بود.

لذا این "تحولات ضرب دری در منافع" دو گروه سبب شد تا آنها برای حفظ خود در دو کشور مهم منطقه پس از  تغییرات به گفتگو بپردازند.

شاتل دیپلماتیک حماس
حماس در این مسیر همچنین سعی کرد تا با "شاتل دیپلماسی" و رفت و برگشتهایی به کشورهای عربی از جمله تونس، سودان، مصر و قطر از فرصت‌های بعد از بیداری در منطقه استفاده کند. اواسط اسفند سال گذشته بلافاصله پس از سرنگونی رژیم مبارک در مصر هیئتی از حماس وارد مصر شد. این هیئت مرکب از "محمود  الزهار" و "مروان ابوراس" از طریق مرز رفح وارد مصر شدند. یک منبع حماس ابراز امیدواری کرد که سفر این هیئت به مصر "سرآغاز صفحه جدیدی در روابط طرفین" باشد. در ادامه این روند "محمد عوض" وزیر خارجه وزیر خارجه دولت منتخب مردم فلسطین اوایل فروردین سال جاری خواستار بازگشایی سفارت مصر در نوار غزه شد.
   

تونس، اردن و قطر نیز از جمله کشورهایی بودند که مقام های حماس برای رهایی از انزوای خود رفت و برگشت هایی را به آنها انجام دادند.حماس بر آن بود تا از نقش جدید قطر به عنوان یکی از ستون های سیاست خارجی آمریکا در خاورمیانه و خلیج فارس و همچنین نقش سنتی دوحه بعنوان میانجی مناقشات استفاده کرده و در تحولات جدید در عرصه منطقه و داخلی بتواند توازن قوا را به نفع خود حفظ کند.

روابط با این کشور به حدی عمق پیدا کرد که اوائل آذر ماه سال جاری خالد مشعل به دیدار امیر قطر رفت و شائبه تاسیس دفتر حماس در دوحه نیز در خبرها نیز شنیده شد.

"این جنبش همانطور که از نام آن پیداست برای آزادی سرزمین های اشغالی از دست یهودیان مهاجر تاسیس شد"رایزنی های اسماعیل هنیه و دیدارهای وی با رهبران قطر از دیگر موارد و تلاش‌هاست.

همچنین ولیعهد قطر نیز در ادامه میانجیگری های خود اخیراً تلاش کرد تا روابط حسنه ای را بین حماس و اردن برقرار کند و بار دیگر این جنبش را که پیشتر و در زمان شاه حسین پادشاه سابق اردن ارتباطاتی عمیق‌تر با امان داشته به این شهر بازگرداند.

ارزیابی سفر مشعل به اردن

البته کارشناسان عقیده دارند که سفر مشعل به اردن نمی تواند آن نتایجی که بر آن متصور است داشته باشد. مشعل زمانی به این سفر اقدام کرده که خود پیشتر اعلام م کرده که در صدد شرکت برای دبیر کلی حماس در دور بعد نیست. اردن کشوری است که فلسطینی ها بطور کل و حماس به طور اخص از  آن خاطره خوشی ندارد. همین رئیس دفتر سیاسی فعلی یکبار در این کشور با سمی که از سوی موساد بر گوش وی تزریق شد هدف ترور قرار گرفته بود و اردوگاههای آوارگان فلسطینی در این کشور نیز کم شاهد جنایت نبوده اند. لذا حماسی ها به این کشور به عنوان بستری مناسب برای فعالیت ها اعتماد ندارند و تنها آن را به عنوان گزینه اجباری می پذیرند.

حسن هانی زاده کارشناس مسائل خاورمیانه در این باره سفر مشعل به اردن با ناموفق می داند و می گوید: سفر مشعل به اردن نتیجه چندانی برای حماس نداشت.

اردن به عنوان محیط میدانی برای حماس خواهد بود زیرا که این جنبش بر آن است همچنان پایگاه خود را در مرزهای اراضی اشغالی حفظ کند و با استفاده از همبستگی نژادی با مردم اردن که عمدتاً فلسطینی هستند بتواند حرکت های آتی خود را تنظیم کند.

هانی زاده درباره دلیل شکست سفر مشعل به اردن را اینگونه تفسیر می کند و می گوید: این شکست به آن دلیل است که پادشاه اردن حضور حماس در این کشور را بصورت مشروط پذیرفت. این کشور علاوه بر اینکه تمایل به این میزبانی دارد در عین حال آزادی عمل جنبش که در  گذشته در اردن را داشته هم از آن گرفته و دیگر نمی تواند به گونه ای که در زمان حسین اردنی عمل می کرد عمل کند. ضمن اینکه روابط عمیق بین امان و تل آویو نیز که نسبت به سالهای نخستین از عمق بیشتری برخوردار شده به مشکلات بر سر مانورهای حماسی ها خواهد افزود.

حال حماس بر آن است تا ادامه تلاش های خود برای نزدیکی به جبهه عربی دفتر عملیاتی و اجرایی خود را از سوریه به دیگر کشورهای یا اردن و یا مصر منتقل کند. این حرکت می تواند دست اسرائیل را در چانه زنی ها و غرب و بویژه آمریکا را در فشار بر حماس باز بگذارد.

حماس و حرکت در محیط عملیاتی و مالی
حال با توجه به تحولات در سوریه به نظر می رسد حماس دیگر قادر به ادامه حیات حتی المقدر به شیوه ای که در گذشته داشت در این کشور نیست. لذا این گروه یا باید دفتر خود را از این کشور منتقل کرده و یا عملیات و گستره را در سوریه محدود کند که این خود نیز به نوعی انتقال ضمنی این عملیات به خارج از سوریه است.

به نظر می رسد که این گروه با توجه به تحولات اخیر و سفرهای مقام های این کشور بیشتر در تلاش است تا گستره عملیات خود را در دو حوزه سیاسی و مالی متمرکز کند.

"پس از به قدرت رسیدن حماس آمریکا و اسرائیل از گفتگو با حماس بعنوان طرف مذاکره خودداری کرده و همین مسئله این گروه را در پافشاری بر آرمان‌های خود مقاوم‌تر کرد"یعنی با استقرار مدیریت مالی در قطر و جلب کمک های کشورهای عربی و مدیریت سیاسی در اردن حماس می تواند بخشی از آنچه را که از دست می دهد بدست آورد. اما آنچه که در این بین اهمیت دارد این است که احتمال پیروزی حماس در انتخابات آینده بسیار است و چنین احتمالی می تواند با تشکیل دولت از سوی این جنبش تکمیل شود. در صورتی که چنین دام گسترده شده‌ای برای حماس شکل عملی بخود بگیرد جنبش مقاومت دیگر توان مانور دهی آنگونه که پس از پیروزی در غزه را در سال ۲۰۰۵ داشت کسب نخواهد کرد زیرا که ممکن است توافقات پشت پرده در بین اعراب، اسرائیل و آمریکا برای حرکت به سوی تماس آن را در موضع دشواری قرار دهد و جنبش چاره ای جز کنار گذاشتن حرکت های مبارزاتی خود نداشته باشد که در این صورت فلسفه وجودی خود را از دست داده و دیگر امیدی به عرض اندام در حرکت های بعدی در عرصه سیاسی به آن نیست.

تغییرات مدیریتی در جنبش
یکی از مسائل مهم در جنبش حماس تغییرات در ساختار مدیریتی آن می تواند باشد. خالد مشعل اعلام کرده است که بار دیگر برای ریاست دفتر سیاسی جنبش حماس نامزد نخواهد شد. گمانه زنی ها برای انتخاب جایگزین وی ادامه دارد.

گرچه برخی این تغییرات را به نوعی ادامه تغییرات گسترده و کلی در  منطقه و آماده شدن جنبش برای بر عهده گرفتن نقشی جدید می دانند اما این مسئله هم می تواند صحیح باشد و هم نه. طبق قوانین داخلی جنبش دبیر کل سیاسی  تنها می تواند برای ۲ دوره ریاست دفتر جنبش را برعهده داشته باشد که این دو دوره رو به اتمام است. اما شاید تعبیر خوش بینانه آن است که این اتمام دوره با تغییرات کلی در سطح منطقه‌ای همراه بوده و حال نوع نگاه به آلترناتیو می تواند بیانگر برنامه های آتی جنبش باشد.

منابع فلسطینی پیش بینی می کنند که "موسی ابومرزوق" معاون رئیس دفتر سیاسی جنبش حماس جایگزین خالد مشعل شود. از آنجا که "محمود ابوزهار" مورد اقبال جنبش نبوده و بیشتر از وزارت خارجه برای وی متصور نیست، لذا شانس مرزوق بعنوان فردی که ۱۰ سال در آمریکا بوده بیشتر است. چنین اقبالی به وی می تواند این گمانه زنی را تقویت کند که جنبش بر آن است تا با استفاده از ارتباطاتی که مرزوق می تواند با غرب داشته باشد در صدد تغییر تاکتیک و در صورت امکان استراتژی خود برای حفظ موقعیت در زمین بازی جدید در آینده خاورمیانه و فلسطین است.

------------------------ * حسین امیری

منابع خبر

اخبار مرتبط