امروز پاک ناامید شدم . من دیگر به این مرد اطمینان ندارم …او به من دروغ گفت ، فریبم داد و قصد داشت به کشتنم بدهد …

کلمه - ۲۱ فروردین ۱۳۹۹

چکیده :محمد ترکمان امروز متن زیر را دوستی به نقل از “سحام نیوز” برایم ارسال نمود. بر پیشانی نوشته نام جناب آقای دکتر رنانی قید شده بود . متن به این شرح بود: دکتر محسن رنانی :شاه قبل از کودتا حاضر بود به عنوان یک بازیگر در کنار بقیه بازی کند، ولی با هیاهو اخراج شد و...

محمد ترکمان

امروز متن زیر را دوستی به نقل از “سحام نیوز” برایم ارسال نمود. بر پیشانی نوشته نام جناب آقای دکتر رنانی قید شده بود .

متن به این شرح بود:

دکتر محسن رنانی :شاه قبل از کودتا حاضر بود به عنوان یک بازیگر در کنار بقیه بازی کند، ولی با هیاهو اخراج شد و او را سوق دادند به سمت دیکتاتوری.

دهه ۲۰ شاهد غوغای احزابی بود که توان گفتگو و شنیدن همدیگر را نداشتند و فقط نعره می‌زدند و می‌خواستند خودشان قدرت را به دست بگیرند و اکثرا پس از گرفتن قدرت به یک دیکتاتور تبدیل میشدند، دیکتاتورهایی در لباس دموکراسی خواهی! احزابی که در این مقطع فعالیت می‌کردند دیگر احزاب را تخریب می‌کردند اتهام می‌زدند و اگر بر سرکار می‌آمدند رقبا را قلع و قمع میکردند، فرقی نمی‌کند از حزب توده تا جبهه ملی مرحوم مصدق.

تازه جبهه ملی که بهترین‌شان بود زمانی که سرکار آمد آنقدر اقتدار گرا بود که تحمل شاه را هم نداشت و مجلس را منحل کرد. با اینکه می‌خواست خدمت کند و با ملی کردن نفت به منافع ملی کمک کند.

"چکیده :محمد ترکمان امروز متن زیر را دوستی به نقل از “سحام نیوز” برایم ارسال نمود"با یک روش غیردموکراتیک حتی اگر منافع ملی را هم تضمین کنید پایدار نخواهد بود و کوتاه مدت است. مصدق حتما باید درباره ملی کردن نفت با شاه گفتگو و مفاهمه میکرد و به شاه می‌باوراند که او میخواهد نفت را به نام شاه ملی کند و نه به نام خودش و سعی می‌کرد حمایت و همکاری شاه را جلب کند. باید می‌گفت که چه کنیم که نفت به نام تو ملی شود و باشاه وارد گفت‌وگو می‌شد.

شاه جوان ناآزموده و تحصیل کرده غرب بود که بسیار آمادگی داشت در بازی‌های دموکراتیک شرکت کند. اما بازیگران دهه ۲۰ که همگی مدعی بودند که دموکرات هستند کاری کردند که شاه از بازی دموکراتیک اخراج شد و او هم با یک قدرت خارجی هماهنگ شد و به عبارتی با زور فدراسیون به بازی برگشت. شاه قبل از کودتا حاضر بود به عنوان یک بازیگر در کنار بقیه بازی کند، ولی با هیاهو اخراج شد و او را سوق دادند به سمت دیکتاتوری.

این یعنی بازیگران دهه ۲۰ روح دموکراسی درونشان و در رفتارشان جریان نداشت و دموکراسی را در هیاهو و به خیابان رفتن و تظاهرات کردن می‌دیدند؛ دموکراسی را در تعداد روزنامه هایی می‌دیدند که فقط به هم فحاشی می‌کردند و اتهام می‌زدند.

در پاسخ به دوست ارسال کننده متن بالا، نوشتم :

سلام، متاسفانه آقای دکتر رنانی گرامی، گاهی وارد برخی موضوعاتی می شود که اطلاعات کافی در آن باره ندارد. چند بار چنین اظهاراتی از استاد خوانده ام .به احترام علاقه مندی او به این آب و خاک و مردم آن ، از پاسخ مستقیم به جناب  استاد پرهیز نموده ام، اما این مطلب را چون حاوی نسبت های نادرست و خلاف واقع می باشد و بدآموزی دارد، با اجازه استاد ، که می دانم علاقه مند به روشن شدن حق و حقیقت می باشند ، مختصر پاسخی خواهم نوشت.

اما، آن پاسخ مختصر :

در نوشته استاد دکتر رنانی چندین ادعا شده است .این قبیل ادعاها در گذشته نیز توسط برخی جریانها با گرایشهای و از مواضع مختلف عنوان شده بود . برای کسانی که طالب دریافت حقیقت هستند ، مشی و سلوک مصدق ، عملکرد او در وزارت مالیه پیش از مسافرت به اروپا برای ادامه تحصیل ، والیگری فارس و بنادر پس از ورود به ایران ، وزارت مالیه و وزارت خارجه در دولت قوام السلطنه، استانداری آذربایجان ، وزارت خارجه در دولت مشیرالدوله ، نطق های تاریخی او در ادوار پنجم ، ششم ، چهاردهم و شانزدهم مجلس شورای ملی ، دوران حصر در احمدآباد، تبعید در بیرجند ، دوران نخست وزیری ، دوران زندان و دفاعیات او در برابر دادگاه نظامی بدوی ، تجدید نظر و فرجامی و نامه ها و کتاب خاطرات و تألمات و …شفاف و آشکار در اختیار است ، می توان مراجعه کرد و حقیقت را دریافت .

راقم این سطور در این مختصر سعی خواهد داشت به یکی از انتقادات استاد به مشی دکتر مصدق به شرح زیر :

” مصدق حتمآباید در باره ملی کردن نفت با شاه گفت و گو و مفاهمه می کرد و به شاه می باوراند که او می خواهد نفت را به نام شاه ملی کند و نه به نام خودش و سعی می کرد حمایت و همکاری شاه را جلب کند . باید می گفت که چه کنیم که نفت به نام تو ملی شود و با شاه وارد گفت و گو می شد.

شاه جوان …بسیار آمادگی داشت در بازی های دموکراتیک شرکت کند . اما بازیگران دهه ٢٠ که همگی مدعی بودند که دموکرات هستند ، کاری کردند که شاه از بازی دموکراتیک اخراج شد …شاه قبل از کودتا حاضر بود به عنوان یک بازیگر در کنار بقیه بازی کند، ولی با هیاهو اخراج شد و او را سوق دادند به سمت دیکتاتوری …”

برای اینکه ببینیم آیا دکتر مصدق کوچکترین اهمال و کوتاهی در جذب شاه به صف ملت و منافع ملی و خط استقلال و توسعه پایدار و متوازن ایران از خود بروز داده است یا خیر ؟ افزون بر نگاه به عملکرد ، در اینجا به برخی اظهارات او در دوران نخست وزیری توجه می دهیم :

١-نقل از نخستین پیام دکتر مصدق در مقام نخست وزیری ( ٩ اردیبهشت ١٣٣٠):

” هموطنان عزیز!

رای بی سابقه و بی شائبه همکاران عزیزم ، نمایندگان محترم مجلس شورای ملی و مجلس سنا و اظهار تمایل آنها به زمامداری این جانب ، سبب شد که از نظر فریضه ملی ، از قبول زمامداری خودداری نکنم و امر اعلیحضرت همایون شاهنشاهی را در تشکیل دولت اطاعت نمایم .”

٢-بخشنامه دکتر مصدق به وزارت خانه ها، ادارات، بانکها( ٢٣ اردی بهشت ١٣٣٠):

“در این موقع که قوانین مربوط به ملی شدن صنعت نفت و طرز العمل آن به تصویب مجلسین شورای ملی و سنا رسیده و فرامین ملوکانه در اجراء و قوانین مزبور صادر و ابلاغ گردیده …”

٣-نامه دکتر مصدق به شاه ( ۴ خرداد ١٣٣٠):

پیشگاه اعلیحضرت همایونی شاهنشاه

چون مدت خدمت چاکر به محض خاتمه کار نفت به سر خواهد رسید ، برای ریاست شهربانی کل کشور به هیچ وجه نظری نمی تواند به عرض برساند و تعیین آن فقط منوط به اراده ملوکانه است .

۴-تلگراف دکتر مصدق از نیویورک به وزیر خارجه ( ١٨ مهر ١٣٣٠):

” به عرض اعلیحضرت همایون شاهنشاهی برسانید که پس از ورود به نیویورکً.

"با یک روش غیردموکراتیک حتی اگر منافع ملی را هم تضمین کنید پایدار نخواهد بود و کوتاه مدت است"…آقای مک گی معاون وزارت خارجه از این جانب ملاقات نمود … این جانب حتی المقدور سعی خواهم کرد که از این مسافرت نتیجه به نفع کشور و طبق قانون و مصلحت عمومی گرفته شود…پس از آنکه مراتب را به عرض رساندید ، نظریات ملوکانه را خواهشمند است ابلاغ فرمائید.”

۵-تلگراف دکتر مصدق به شاه ( ٣٠ مهر ١٣٣٠):

پیشگاه اعلیحضرت همایونی شاهنشاهی- طهران

دستخط تلگرافی ذات مبارک ، شرف وصول بخشید و بیش از آنچه تصور شود موجب سرافرازی و تشکر گردید .

از خداوند ، سلامتی و طول عمر و موفقیت روزافزون اعلیحضرت همایون شاهنشاهی را همواره آرزو کرده ام و عرض می کنم که هر موفقیتی در هر جا و هر مورد تحصیل شده ، مرهون توجهات و عنایت ذات اقدس ملوکانه است که همه وقت دولت را تقویت و رهبری فرموده اند …

اجازه می طلبد یک بار دیگر از عنایت و توجهات خاصه ی شاهنشاه جوان بخت خود عرض سپاسگزاری نماید . دکتر مصدق

۶-…

٧-….

و….

برای پیشگیری از اطاله کلام باید گفت :

در خانه اگر کس است ، یک حرف بس است !

جناب آقای دکتر رنانی گرامی !

فکر می فرمائید در برابر این تواضع ها ، سپاسگزاری ها ، احترامات بیش از اندازه و …دکتر مصدق نسبت به شاه ، او یا به فرمایش استاد:

” شاه جوان ناآزموده و تحصیل کرده غرب که بسیارر آمادگی داشت در بازی های دموکراتیک شرکت کند ” چه واکنشی نشان داد ؟

١- هنوز دکتر مصدق در نخست وزیری مستقر نشده بود که نقشه قتل او را کشید . مصدق برای حفظ نهضت ملت ایران که چشم ایرانیان و انسانهای تحت سلطه و انسانهای آزاده جهان به آن نهضت بود ، ده روز پس از معرفی هیئت دولت خود، به مجلس شورای ملی رفت و توطئه قتل خود را افشاء و بسیاری از نقشه ها را آشکار کرد و در مجلس به مدت یک ماه ( از ٢٢ اردی بهشت تا ٢٢ خرداد ١٣٣٠)متحصن شد و پس از آن به نخست وزیری نرفت و از خانه به رتق و فتق امور پرداخت !

٢-شاه و سازمان اطلاعاتی بریتانیا با آلت فعلی حزب توده در ٢٣ تیر ١٣٣٠ در روز ورود هریمن مشاور ترومن رئیس جمهور آمریکا ، تهران را به خاک و خون کشیدند تا مقام های بریتانیائی بتوانند به مقام های آمریکائی بگویند بودن مصدق در سمت نخست وزیری = سقوط ایران و منطقه در دامن روسیه شوروی و کمونیسم !

٣- ایجاد آشوب و تشنجات هر روزه در سراسر کشور تحت عناوین و اسامی مختلف راست و چپ و دینی و بی دینی !

۴- آشوب و کشتار ١۴ آذر١٣٣٠.

۵- به خاک و خون کشیدن انتخابات دوره هفدهم مجلس و ممانعت از انجام انتخابات آزاد در بسیاری از حوزه ها و شهرستانها .

۶- کشتار روزهای پایانی تیر ١٣٣١.

٧- کودتای شهریور ١٣٣١.

٨- غائله قم در دی ماه ١٣٣١ که به یمن درایت و میهن دوستی مرحوم آیه الله بروجردی به شکست انجامید .

٩- توطئه قتل دکتر مصدق در ٩ اسفند ١٣٣١:

در باره توطئه ٩ اسفند کتابها و مقاله ها و اسناد بسیار منتشر شده است . حقیقت پویان می توانند خود به آن منابع مراجعه فرمایند .در اینجا قسمتی از خاطرات یک شاهد عینی را نقل و استاد بزرگوار را با اطمینان به اینکه دغدغه سربلندی ایران و ایرانی و توسعه پایدار و متوازن میهن را دارند ، به داوری می طلبم .

مرحوم دکتر غلامحسین مصدق در کتاب ” در کنار پدرم ؛ مصدق ” ذیل عنوان ” توطئه ٩ اسفند ” می نویسد :

” آن شب بیش از هر زمان دلم برای پدر سوخت . هنوز هم که سی و هفت سال از آن زمان می گذرد، یادآوری أن ناراحتم می کند .

حدود ساعت یازده شب بود که پدر از مجلس شورای ملی به خانه آمد . ما همه در انتظار بودیم .

به زحمت و با کمک من و برادرم – مهندس احمد مصدق -، از پله ها بالا آمد . از ساعت ۵ صبح تا آن وقت ، یعنی حدود ١۶ ساعت، استراحت نکرده بود ، که سهل است ، حتی توطئه از پیش سازمان داده شده از سوی محمد رضا شاه را هم پشت سر گذاشته بود . توان ایستادن نداشت ، من هیچ وقت پدر را آن طور خرد و شکسته ندیده بودم . همین که وارد اطاق شد، روی تختخواب نشست و شروع به گریستن کرد و گفت :

امروز پاک ناامید شدم . من دیگر به این مرد اطمینان ندارم .

"مصدق حتما باید درباره ملی کردن نفت با شاه گفتگو و مفاهمه میکرد و به شاه می‌باوراند که او میخواهد نفت را به نام شاه ملی کند و نه به نام خودش و سعی می‌کرد حمایت و همکاری شاه را جلب کند"برای او قسم خورده بودم ، در حالی که به پدرش قسم نخوردم …فکر می کردم این جوان ، با تجربه ای که از سرنوشت پدر به دست آورده ، به کشورش ، به مردم این مملکت ، خدمت می کند . چقدر او را نصیحت کرده ام و به گوشش خواندم که با مردم باش ، به بیگانگان تکیه نکن ! در روزگار سخت ، این مردم هستند که از تو حمایت می کنند …امروز متوجه شدم ، چگونه آدمی است ! او ، به من دروغ گفت ، و فریبم داد و قصد داشت به کشتنم بدهد …دیگر اطمینانم از او سلب شد .

پدر از آن روز دیگر با محمد رضا شاه روبرو نشد و اصرار شاه برای دیدار او به نتیجه نرسید .”

جناب استاد دکتر رنانی !

برای اطلاع از کم و کیف آنچه در ٩ اسفند ١٣٣١ گذشته است ، نطق تاریخی رهبر نهضت ملی ایران در مجلس شورای ملی را در همان روز مطالعه بفرمائید.

آری دکتر مصدق به مضمون نوشته شادروان دکتر حسین شهیدزاده می خواست : ” شاه را نیز همچون نفت ایران ، ملی و از آن ملت ایران نماید، اما او لیاقت این افتخار را نداشت !

در خاتمه برای توجه خود و با پوزش از حضرتعالی به عرض می رساند : یکی از مؤلفه های توسعه پایدار و آزادی خواهی و میهن پرستی و اعتدال و اصلاح طلبی و اخلاق مداری ، عدالت ورزی ، رعایت انصاف در داوری و احترام به سرمایه های انسانی و سرمایه های نمادین و خادمان جامعه است .

سلامت، شاد و موفق باشید .

منابع خبر

اخبار مرتبط